به گزارش پایگاه 598 ، در خصوص فناوری های هسته ای ایران، می توان از ساحت های گوناگون سیاسی، امنیتی و علمی گفتگو کرد. یکی از جذاب ترین جنبه های پرداخت به این موضوع جنبه های علمی و مهندسی فعالیت هاست، آن هم از زاویه نگاه «ما می توانیم». در همین رابطه با حسین آبنیکی، رئیس سابق مرکز توسعه سازمان انرژی اتمی و معاون سابق سایت های نطنز و فوردو، به گفتگو نشستیم.
لطفا بفرمایید چه اتفاقاتی باعث شد ما نسبت به بومی سازی دانش هسته ای، اضطرار پیدا کنیم؟
ابتدای انقلاب تمامی قراردادها لغو میشود. صرفا سوخت راکتور تهران را به ما میدهند. راکتور بوشهر هم بمباران میشود. در اصفهان هم اتفاق خاصی نمیافتد. بعد از انقلاب، سوخت راکتور تهران که تمام میشود به ما سوخت 90 درصد نمیدهند. طی یک پروژهای سوخت را به 20 درصد تبدیل میکنند، از آنجاست که به سوخت 20 درصد نیازمند میشویم. از کارخانجات و سهامی که در آفریقا داشتیم ما را کنار میزنند. سهم ما را در کشورهای دیگر همچون فرانسه کم میکنند؛ بنابراین بعد از انقلاب، غرب به این باور میرسد که ایران به هیچوجه نباید به صنعت هستهای دست پیدا کند. فضای هستهای محدود میشود و جدی پیگیری نمیشود، بعد از جنگ کمکم وارد این پروسه میشویم.
آیا در برهه دفاع مقدس و به خاطر فشارهای نظامی، به دنبال استفاده خاص از انرژی هسته ای نبودیم؟
صدام یکبار این تلاش را کرده بود، اما ما نه. حتی صنعت صلحآمیز هستهای که در زمان شاه شروع شده بود، متوقف شده بود. در زمان جنگ، حتی حاضر به استفاده از سلاح شیمیایی هم نبودیم. ما برعکس صدام، هرگز به مردم بیدفاع، حمله نمیکردیم. اصلا در فضای جنگ فرصت پرداختن به مباحث هستهای نبود؛ بنابراین سیر نزولی پیدا کرد، از بعد از جنگ بحث فناوری هستهای بهخصوص در فضای تولید انرژی بهشدت قوت گرفت.
بعد از جنگ چه اتفاقی افتاد؟
بعد از جنگ، مسأله تولید انرژی اولویت پیدا میکند. راجعبه راکتور بوشهر با غربیها مذاکره کردیم اما کسی حاضر به همکاری نشد. تنها طرفی که حاضر به همکاری شد، چینیها بودند و روسها و طرف پاکستانی که بهطور غیر مستقیم اقدام به فروش ماشین سانتریفیوژ کرد. ما قطعات ماشینهای سانتریوفویژهای نسل یک و دو را به اضافه نقشه از عبدالغدیرخان گرفتیم. به هیچوجه تکنولوژی را نگرفتیم، در حد نقشه بود که ایراداتی داشت و ناقص بود. ما حدود 13 الی 14 سال روی این پروسه کار کردیم، انتقال تکنولوژی از بیرون نیامده است.
چرا نمیتوانیم این موفقیت و تکنولوژی را به صنعت خودرو یا صنایع دیگر انتقال دهیم؟
افرادی که وارد این صنعت شدند اراده کردند که این اتفاق بیفتد. در صنعت خودرو، پیشفرض این است که ما باید تحت لیسانس تولید کنیم و مبنای کار وابستگی است. اساس صنعت نفت ما بر وابستگی و «نمیتوانیم» است. یا در بحث گاز، ما در پارس جنوبی فقط هنرمان این بود که غربیها شناسایی کردند و حالا میخواهیم عرضه کنیم و سهمی بگیریم؛ اساس اینها وابستگی است.
یعنی اگر بخواهیم میتوانیم تولید کنیم؟
قطعا همینطور است. وقتی ما سانتریفیوژ و راکتور اراک و سوخت اورانیوم غنی شده 20 درصد میسازیم، پس حتما کارهای مهمتری هم میتوانیم انجام دهیم. برای چه نباید بتوانیم خودمان پالایشگاه گاز بزیم، خودمان صنعت پتروشیمی و خودرو داشته باشیم؟
اینها که پیچیدهتر از صنعت هستهای نیست. پیچیدهترین و حساسترین استانداردها در صنعت فضایی و هستهای است. قطعا در صنعت خودرو این حساسیتها پایینتر است؛ بنابراین اگر در صنعت هستهای کاری میکنیم، به این دلیل است که فعل خواستن در این قسمت وجود دارد اما جایی که گدایی فناوری میکنیم و مدیران ما معتقد هستند که اساس این فناوری غربی است و باید از غرب بیاید، کاری نمیتوانیم انجام دهیم.
بنابراین در صنعت هستهای معتقدید که وابسته نبودن به غرب باعث پیشرفت شد؟
بله، چون فهمیدیم به ما چیزی نمیدهند و باید خودمان تولیدکننده شویم. استراتژی مدیران ارشد با تکیه بر نیروهای داخلی شکل گرفت. و به این باور رسیدیم که مجبوریم و توسعه صنعت فناوری کشور نیاز کلیدی ما محسوب میشود و جز اینکه خودمان تولید کنیم راهحل دیگری وجود ندارد؛ بنابراین شروع بهکار کردیم.
اینجا دیگر به جوانها اعتماد کردیم و مدیران مجبور شدند به آنها میدان بدهند. اگر روسها راکتور آب سبک ساختند، ما آب سنگین ساختیم، روسها به ما چرخه سوخت ندادند. گفتند به ما سوخت میدهند، سوخت مصرف شده را هم میبرند. این در حالی است که ما خودمان نیروگاه آب سنگین ساختیم، بعد کارخانه تولید سوخت را ایجاد کردیم، حالا دیگر کاملا تکنولوژی را در اختیار داریم.
ما در بندرعباس و اردکان تولید کیک زرد میکنیم و در اصفهان هم یو اف 6 میسازیم و آن را غنی میکنیم و از آن صفحه سوخت میسازیم.
متوسط سن تمام بچههایی هم که آنجا فعالیت میکردند بین 27 تا 30 سال بود که بیشتر از دانشگاههای صنعتی همچون شریف، امیرکبیر و صنعتی اصفهان بودند. مدیران اصلی ما در صنعت غنیسازی از بچههای دانشگاه شریف بودند. در دانشگاهها اساتیدی در حال تدریس داریم که ممکن است متوسط سنشان 45 تا 50 سال باشد اما آن کسانی که دارند صنعت را راه میاندازند، قطعات را میسازند یا راکتور را در اراک و اصفهان میسازند، افراد جوانتری هستند؛ چون قدرت ریسک دارند و فعل «ما میتوانیم» را بهتر صرف میکنند. شهید شهریاری مگر چند سال داشت؟ بیشتر جوانترها هستند که مسئولیتهای کلیدی را بر عهده دارند، اصلا کارهای انقلابی بیشتر به جوانها میآید تا پیرها، امام (ره) اگر میخواست با پیرها انقلاب کند موفق میشد؟
جنگ ما را بچههای دبیرستانی و دانشجویان اداره کردند. هر چند از همه اقشار حضور داشتند، عمده آنها را جمعیت جوان تشکیل میداد. جنگ ما اصلا غیرعلمی اداره نشد، الان استراتژی جنگ در دانشگاهها تدریس میشود، در صنایع دیگر هم جوانان پر انرژی حضور دارند که «نمیتوانیم» در کارشان نیست.
بعد از سال 92 و با توجه به اینکه برجام را پذیرفتیم در مسیر تکنولوژی و فناوری هستهای چه اتفاقاتی افتاد؟
از 92 به بعد، به مرور زمان، این صنعت متوقف شد. از همان زمان ورود دکتر صالحی، بهعنوان رئیس سازمان انرژی اتمی، آن هم برای دومینبار، موضعی که اتخاذ میشود دقیقا همین است؛ فوردو باید تحقیقاتی شود. این اصلا ربطی به برجام ندارد. ایشان در اواخر مرداد و اوایل شهریور به سازمان ورود کردند، درحالیکه اولین تیمی که رسما مذاکره را آغاز کرد بعد از مهر و آبان ماه بود.
یعنی از زمان ورود دکتر صالحی به سازمان تا آغاز مذاکرات یک زمان دو تا سه ماهه وجود دارد. در این پروسه این استراتژیها ایجاد میشود: فوردو تحقیقاتی شود، تولید ماشین و اسلحه متوقف شود، ساخت راکتور اراک متوقف شود. برخی از این مسائل در دوره اول حضور دکتر صالحی در سازمان یعنی مرداد یا شهریور 88 تا نزدیک به آذر 89 هم پیگیری شد.
یعنی بحث تولید نکردن ماشینهای سانتریفیوژ نسل یک، اولینبار در سال 88 مطرح میشود.
بر اساس چه اعتقادی این استراتژیها را مطرح کردند؟
بر اساس یکسری تحلیلهای فنی که این ماشینها ضعف و نقص دارد. خب معلوم است که ضعف و نقص دارد؛ ما یک زمانی پیکان تولید میکردیم؛ بنابراین هر ماشینی در مقطع خودش خوب است اما وقتی به تکنولوژی برتری دست پیدا میکنید، آن قبلی را کنار میگذارید. هر چیزی که ضعف دارد نباید دور ریخته شود.
همین چیزی که الان میگویند ضعف دارد کجای دنیا حاضر است در اختیار ما قرار دهد؟ با همین که ضعف دارد، ما سوخت راکتور تهران را تولید کردیم و یک میلیون بیمارمان را از مرگ نجات دادیم.
ضعف دارد، درست اما این تواناییها را هم دارد. هیچ محصول صنعتی بدون عیب و ایرادی نداریم و برای همین است که صنعت دنیا هر روز پیشرفت میکند. ظاهر این تحلیل درست است اما در باطن غلط است و به همین دلیل نتیجه میگیرند که ماشینهای سانتریفیوژ باید کنار گذاشته شود.
بر اساس همین تحلیل است که از سال 88 تا 89 و 90 تولید ماشین نسل یک ما بهشدت افت میکند و تعطیل میشود و دوباره در دوره آقای عباسی اوج میگیرد و با همان ماشینهاست که ما میتوانیم نطنز را راه بیندازیم، فوردو را راه بیندازیم و سوخت غنی شده 20 درصد را تولید کنیم.
اگر دقت کنید بعدا در برجام هم از همین تحلیلها میشود که ماشین نسل یک به درد نمیخورد، ما با همین 48 هزار ماشین نسل یک و دو که صنعتی شده بود، سوخت راکتور بوشهر را میتوانستیم تامین کنیم.
بنابراین این ماشین هرچند بهلحاظ فنی و در مقایسه با ماشینهای نسل بالاتر ضعف دارد، خودش کاملا کارآمد است و میتواند به نیازهای ما پاسخ دهد، هر وقت به تکنولوژیهای بالاتر دست پیدا کردیم، این را کنار میگذاریم.
تحلیل غلط دیگری که آقایان مطرح میکردند این بود که با این ماشینها میزان تولیدی که میکنیم خیلی مقرون به صرفه نیست، قیمت تمام شدهاش بالاست، حالا چگونه محاسبه میکردند؟ مثلا میگفتند ما برای نطنز، x تومان هزینه کردهایم و نطنز را تا اینجا راهاندازی کردهایم، چقدر محصول تولید میکند؟ مثلا 9 تا 10 تن، بعد کل پولی که برای نطنز هزینه شده بود را تقسیم بر 10 تن محصول میکردند و میگفتند این محصول کیلویی فلان تومان درمیآید و بعد آن را تبدیل به دلار میکردند. در سایتهای دنیا به بورسهای خرید و فروش اورانیوم نگاه میکردند که مثلا اورانیوم کیلیویی x دلار است اما برای ما دو برابر در میآید؛ بنابراین مقرون به صرفه نیست، این هم از یک سفسطه نشأت میگرفت که نطنز تنها برای 10 تن محصول ساخته نشده بلکه ایجاد شده تا 500 تا 1000 تن محصول را تولید کند.
این فکر را نکردند که ما هزینه کردیم که فناوری به دست بیاوریم، هزینه فناوری دهها میلیارد تومان است، عراقیها که این همه هزینه کردند به فناوری رسیدند؟ این هزینه بابت رسیدن به دهها نوع محصول است، ما با هزینه بسیار پایین به فناوری رسیدیم.
این در حالی است که هیچ تحلیل فنی، این تحلیل آقایان را تایید نمیکرد، هیچ کارشناسی این تحلیل را نپذیرفت اما سازمان این کار را کرد. بعد از سال 89 که دکتر عباسی آمد، بررسی کرد که چرا این اتفاق افتاده و هیچ توجیه فنی و سیاسی پیدا نکرد، بهخاطر همین کار ساخت فوردو مجدد آغاز شد اما باز سال 92 دکتر صالحی میآید و دوباره تصمیم میگیرد که ماشینهای نسل یک را از دور خارج کند.
بعدها مذاکره میشود و از لوزان تحقیقاتی شدن فوردو و کنار رفتن ماشینهای نسل یک در توافق ما با غرب مطرح میشود، از 92 به بعد کار ساخت ماشینهای سانتریفیوژ تعطیل میشود، تمام متخصصان بخش خصوصی که اقدام به تولید قطعات میکردند کار را رها میکنند. وقتی کار تعطیل شود همه میفهمند قرار است حداقل برای یک دوره 10 ساله توسعه این صنعت متوقف شود؛ بنابراین فکر میکنید یک کارمندی که در سازمان است یا یک فرد فنی یا یک جوان چهکار میکند؟ طبیعی است که کارکنان بیرون میروند، دانشجو دیگر بهسراغ رشته هستهای نمیرود. گرایشهای جدید در دانشگاه ایجاد نمیشود.
پروسه غیر طبیعی و مشکوک این است که بچههای دانشمند هستهای در سازمان انرژی اتمی اخراج شدند.
چه تعداد اخراج شدند؟
مدیر عامل سایت نطنز با همه معاونیناش اخراج شدند.
به چه دلیلی؟
تعدیل نیرو، رئیس سایت نطنز و فوردو تغییر میکند و کارشناسان و معاونین هم به ترتیب عوض میشوند. کسی که زنجیره 3.5 درصد و 20 درصد را راه انداخته که اخراج نمیشود، هر آنچه ما در حوزه غنیسازی داریم نزد این آدم است؛ چنین فردی را که از سازمان بیرون نمیکنند! معمول این است که از آن پست برداشته میشود و در پستی با همان درجه استفاده میشود اما اینجا این اتفاق نیفتاد، میگویند اخراج نیست! وقتی کسی از یک پست عزل میشود و پست دیگری هم به او نمیدهند، اگر نامش اخراج نیست پس چه چیزی است؟
هر چند وقت یکبار هم گزارشی دست مسئولان نظام میدهند و در مطبوعات منتشر میشود؛ آقایان میآیند قسم جلاله میخورند که کسی را اخراج نکردهاند. صنعت هستهای بهطور طبیعی با این کارها نابود شد. شما هر چقدر هم این صنعت را فریز کنید، اگر آدمها را نگه دارید، باز میتوانید از نو شروع کنید.
آدمهای کلیدی ما در صنعت هستهای سر از صنعت فاضلاب درآوردهاند. بعد هم میگویند اینها دانشمند نیستند، اگر کسی زنجیره 20 درصدی را راه بیندازد به او دانشمند میگویند یا نه؟
به مزاح گفتید وارد صنعت فاضلاب شدهاند؟
خیر، این واقعیت است! گروهی از دانشمندان هستهای وارد صنعت فاضلاب شدهاند.
محور این اتفاق چه کسانی بودند؟
تیم جدیدی که به سازمان آمدند. قویترین نیروهای غنیسازی رسما اخراج شدند. ابتدا به ساکن، اخراج این نیروها بهعنوان یک استراتژی در اولین روزهای ورود دکتر صالحی به سازمان اعلام شد و پس از آن بود که این استراتژی عملی شد.
منبع:هفته نامه پنجره