به گزارش پایگاه 598، وطن امروز نوشت:
عذرخواهي از اشتباهات و مشكلات، از سنتهاي حسنهاي است كه دولت يازدهم
ميتواند از خود به جا بگذارد. نخستينش هم در ماههاي ابتدايي عمر دولت
يازدهم و در فاجعه توزيع سبد كالا صورت پذيرفت. رئيسجمهور با مردم سخن گفت
و تصريح كرد: «اگر مردم در زمينه سبد كالا به زحمتي افتادند، من به عنوان
رئيسجمهور از آنها عذرخواهي ميكنم.» اما همين عذرخواهي هم توسط بخشي از
دولتمردان، كاري فوقالعاده و غيرضروري دانسته شد و مثلا سخنگوي دولت گفت:
«رئيسجمهور نيز با فروتني از مردم عذرخواهي كرد، در حالي كه استحقاقش را
نداشت.» حال آنكه عذرخواهي حداقل واكنشي است كه يك مسؤول ميتواند نسبت به
مشكلاتي كه در حيطه مديريتش رخ داده است نشان دهد.
در ديگر كشورها كه سنت عذرخواهي مسؤولان سالهاست در آنها جا افتاده است و اخبار اين عذرخواهيها گاه به گوش ما ميرسد و موجب شگفتيمان ميشود، عذرخواهي واكنشي ابتدايي و حداقلي است. اين عذرخواهي نمادي از پذيرش يك ضعف و سوءمديريت است و نتيجه آن استعفا، بركناري يا تنزل رتبه آن مقام مسؤول است. صرف عذرخواهي در موارد كلان قطعا هيچگاه نميتواند كافي باشد و اثر بازدارندهاي هم قطعا نخواهد داشت. مسؤولي كه ميتواند ساليان سال با بيلياقتي مقامي را اشغال كند و از مزاياي آن- كه بعضا غيرقانوني است- بهرهمند شود و ميداند در بدترين حالت بايد يك عذرخواهي لفظي كند، چرا بايد از آن مزايا و لقمههاي چرب و شيرين سفره گسترانده شده چشمپوشي كند؟ چرا بايد بر نظارت بيفزايد؟ چرا بايد مانع قصور و دستدرازيهاي ديگران شود؟
در داستان اخير فيشهاي نجومي، عذرخواهي لازم است ولي كافي نيست. هر كه در حيطه مسؤوليتش زيادهخواهي و زيادهخواري كرده، توصيه بيجايي كرده يا توصيه بيجايي را پذيرفته، در فعاليتهاي خود قانون و مصلحت ملت را در نظر نگرفته و منفعت شخصي را ترجيح داده، در امر نظارت كوتاهي كرده يا هرگونه رفتار ديگري كه به اين بيآبرويي عظيم منجر شده و سرمايه اجتماعي نظام را بر باد داده است، بايد خسارت وارده را جبران كند و پذيراي كيفر قانوني عمل خود باشد. دولتمردان كه در سالهاي اخير نشان دادهاند به ادبيات اسلامي در تبيين سياستهايشان علاقهمند هستند و از صلح حسني و سخن گفتن اباعبدالله(ع) با عمر سعد در شب عاشورا درس ميآموزند، امروز بايد بيش از پيش سخن اميرالمومنين به مالك را در نظر داشته باشند كه «و از كارگزاران و نزديكانت سخت مراقبت كن و اگر يكي از آنان دست به خيانت زد و گزارش جاسوسان تو هم آن خيانت را تاييد كرد، به همين مقدار گواهي قناعت كرده او را با تازيانه كيفر كن و آنچه از اموال كه در اختيار دارد از او باز پس گير، سپس او را خوار دار و خيانتكار بشمار و طوق بدنامي به گردنش بيفكن». امروز هم بايد رفتار علوي در قبال عقيل بنابيطالب و اصحاب جمل را به خاطر داشت. نبايد منتظر نشست تا مديران بدنام خود استعفا كنند و يكي ديگر كه خود نيز متهم حقوقهاي نجومي است جايگزينشان شود. نبايد به كساني كه با رانت و لابي و توصيههاي غيرقانوني چنين مديراني را بر مصادر امور نشاندند بيتوجهي كرد.