سرویس سیاسی پایگاه 598 - حجت الاسلام دکتر علی جعفری نوشت: "آژانس شیشه ای" یه صحنه ای داره که پسر حاج کاظم شب اومده دم آژانس پدرش رو ببینه.
تو اون ملاقات کوتاه وسط اینهمه وقایع بزرگ و خطیری که برای پدرش در حال اتفاق افتادنه و غافل از وضعیت ویژه ای که پدر و خانواده در اون قرار داره اولین و مهمترین چیزی که توجهش رو جلب کرد برگ جریمه پلیس بود که روی ماشینشون توی خیابون جلوی آژانس الصاق شده بود.
فرصت ملاقات با پدر که دست داد بی درنگ برگه جریمه رو به حاج کاظم نشون داد که بابا ببین "جریمه مون کردن"! حالا حکایت این آقای کامفیروزی و امثال او که از فرصت پیش اومده برای ملاقات با رهبری که چند روز پیش فرمودند در این منازعه گفتمانی-جهانی شمشیر دستم گرفتم و از چپ و راست دارم می جنگم یاد درد و دلهای کلیشه ایشون میفتن که فلان آقا بهم گفت "تو"، فلان مسوول پا کرد توی کفش حریتمون چینی نازک دانشجوییمون ترک برداشت.
یاد دیالمه ها و علم الهدی ها و متوسلیان ها و رجب بیگی ها و جهان آراها به خیر که اجازه نمیدادن خبر جانبازیشون به امام برسه تا خدای نکرده احوال ولی شون مکدر نشه...
چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت
ولی به فکر پریدن بود