به گزارش پایگاه 598، روزنامه جوان در یادداشتی نوشت: در دستهبندی میادین و مخازن نفتی و گازی کشور جهت واگذاری به شرکتهای خارجی به منظور تولید و افزایش تولید، مهمترین دسته میادین در حال تولید هستند. به دلیل ماهیت مخزنی و فنی این دست از میادین، حساسیت چندانی در سطح جامعه و حتی کارشناسان در این باره وجود ندارد در حالی که نگاهی به 10 مخزن نفتی کشور نشان میدهد بیش از 60 درصد از ظرفیت فعلی کشور متعلق به این مخازن است.
وزارت نفت
معتقد است برای افزایش تولید از این مخازن استفاده از تکنولوژیهای روز
ضروری است که پربیراه نیست اما نکته مهم این است که برای دسترسی به این
تکنولوژیها و افزایش تولید چه امتیازات و چه مکانیسمیدر نظر گرفته شده
است.
متخصصان نفتی به خوبی آگاهند که بخش اصلی مخازن نفتی ایران
در نیمه دوم عمر خود قرار دارند، این شرایط بدان معناست که میزان تولید از
این مخازن از دوره اوج خود رد شده و در سراشیبی قرار گرفته است و هر ساله
از میزان آن کاسته میشود، بنابراین در گام نخست نگهداشت تولید ضروری است و
در مرحله بعد باید به فکر افزایش میزان تولید بود. برنامههای نگهداشت و
افزایش تولید باید به نحوی عملیاتی شود که به مخزن آسیب نرسد و براساس
شناخت دقیق از مخزن برنامههای تدوین شده اجرایی شود. خوشبختانه طی سالهای
گذشته متخصصان ایرانی توانستهاند میزان تولید را ثابت نگه داشته و با
استفاده از برخی تکنولوژیهای روز و البته بومی، تولید را در وضعیت ثابت
قرار دهند.
مخازن نفتی ایران سالانه 10 درصد افت تولید دارند که
بخش عمدهای از آن قابل جبران است، به طور مثال اگر مخزنی با تولید 500
هزار بشکه بخواهد سال بعد نیز 500 هزار بشکه نفت تولید کند باید برای آن 50
هزار بشکه عملیاتهایی نظیر تعمیر چاهها، تزریق گاز، پمپهای درون چاهی
و... را در دستور کار قرار دهد. اجرای این مهم متحمل هزینههایی میشود که
رقم آن در مقابل پیشنهادات خارجی بسیار کمتر است. حالا قرار است در
قراردادهای جدید برای حفظ این 50 هزار بشکه به شرکت خارجی پاداش اعطا شده و
اگر تولید را افزایش دهد پاداشی بیشتر برای آن در نظر گرفته شود!
در
علم مهندسی نفت، بهترین تولید از آن شرکت یا کشوری است که بیشترین آشنایی
را با مخزن داشته باشد که البته به مرور محقق میشود، به همین دلیل است که
گفته میشود شناخت از مخزن زمانی کامل میشود که مخزن به پایان عمر خود
رسیده باشد. در چنین زمینی است که شرکتهای بهرهبردار بهترین شناخت را از
مخازن دارند و در صورت تأمین منابع مالی و استفاده از توانمندیهای
شرکتهای فنی- مهندسی میتوانند به اهداف خود نائل شوند. در این میان ممکن
است اهداف نیز محقق نشود که این فرضیه در قبال شرکتهای خارجی و غریبه با
مخازن نفتی قویتر است تا شرکتهای ایرانی، همانطور که شرکت چینی در مسجد
سلیمان طرحی را اجرایی کرد که باعث سقوط میدان مسجد سلیمان شد. نکته جالب
در این تراژدی، نامهها و هشدارهای متخصصان داخلی بود که چنین ضربه بزرگی
را پیشبینی کرده بودند.
از سوی دیگر، عرف رایج در برنامههای
افزایش تولید در بیشتر کشورهای نفتی چنین است که شرکت خدمات فنی و
دانشبنیان در قالب یک قرارداد مشاورهای و خدماتی، به شرکت ملی نفت یک
کشور کمک کرده و بابت افزایش تولید مبلغی را دریافت میکنند. در واقع
مالکیت و مدیریت در دست شرکت ملی نفت است و شرکت خارجی به آن مشاوره داده و
با همفکری دوطرفه برنامه را تنظیم میکند. برنامه وزارت نفت درست در مقابل
این مقوله قرار داد؛ آنها میخواهند مدیریت را به شرکت خارجی واگذار کنند
که کار اصلیاش چیز دیگری است، به طور مثال شرکت بیپی قصد دارد مدیریت
مخزن اهواز- بزرگترین و پرتولیدترین مخزن ایران- را برعهده گرفته و برای
افزایش تولید برنامه بدهد. بیپی یک شرکت مادر است و به دلیل عدم تخصص در
این حوزه، این عملیات را با یک قرارداد مشاورهای- خدماتی به همان شرکتهای
فعال در این حوزه واگذار میکند و حق مدیریت بزرگی را از آن خود میکند
علاوه بر اینکه مدیریت مخزن را نیز در دست دارد. حال پرسش اینجاست که وقتی
خود بیپی از این مدل بهره میبرد چه دلیلی وجود دارد منابع ملی با
پاداشهای شیرین به شرکتی پرداخت شود که هیچ شناختی بر مخزن جز مطالعه
اسناد ندارد؟
به عبارتی سادهتر، وزارت نفت دوست دارد امتیاز
بادآوردهای را تقدیم شرکتهای خارجی کند و از کنترل خود بر منابع دست
بکشد، این مصیبت زمانی جدیتر میشود که به شرکتهای بهرهبردار تکلیف
میشود به عنوان پیمانکار بیپی مشغول به کار شوند و همه چیز را فراموش
کنند. خطر بزرگی در راه است.