پرداخت یارانه نقدی در ایران که از سال 1389 به صورت غیرمشروط و به کلیه افراد سرپرست خانوار ایرانی آغاز شد، همواره با موافقت ها و مخالفت های زیادی از طرف گروه های سیاسی، محافل فکری و رسانه های گروهی همراه بوده است. این طرح همچنان با همان میزان اولیه و تقریبا غیرمشروط برای عموم افراد جامعه ایرانی ادامه دارد.
رای منفی مردم سوئیس در این رفراندوم بابت جایگزینی طرح درآمد پایه غیرمشروط (Basic Income Unconditional) با خدمات اجتماعی کنونی باعث شد که موضوع یارانه نقدی و آثار آن مجددا در افکار عمومی مطرح و بسیاری این رای منفی را به تفاوت های جامعه ایرانی و اروپایی نسبت دهند.
در این نوشتار به بررسی سه سوال پرداخته می شود:
طرح درآمد پایه غیرمشروط چیست و چه نسبتی با یارانه نقدی دارد؟
مردم اروپا نسبت به این طرح چگونه فکر می کنند؟
آینده این طرح و نگاه احزاب سیاسی اروپا به این طرح چیست؟
طرحی که در کشور سوئیس از سوی گروه معدودی از متفکران و سیاسیون این کشور به رای گذاشته شد (با وجود مخالفت دولت) به طرح درآمد پایه غیرمشروط (UBI) معروف است. این طرح در اندیشه اقتصادی غرب سابقه طولانی دارد. هدف اصلی این طرح پرداخت نقدی به کلیه مردم و جایگزینی آن با سایر روش های تامین اجتماعی است.
از لحاظ تاریخی این فکر اولیه تاکنون در سه دوره تاریخی در اروپا مطرح شده است. دوره اول به قرن شانزدهم باز می گردد که در آن دوران موضوع حداقل دستمزد و درآمد مطرح شد و به تدریج این فکر در نظام اقتصادی کشورها جای خود را باز کرد. دوره دوم متعلق به پایان قرن هجدهم بود که فرانسوی ها از جمله افرادی همچون کندورست (Condorcet) و توماس پین (Tomas Paine) ایده های جدیدی را مطرح کردند. آنها بیان داشتند که زمین متعلق به کلیه افراد جامعه است بنابراین باید از محل اجاره بر آنها صندوقی ایجاد کرد و به کلیه افراد بالغ جامعه به تناسب مراحل زندگی مبالغی نقدا پرداخت کرد. البته نه به صورت اعانه، بلکه این مبلغ حق آنها خواهد بود. لینکلن در سال 1862 قانون اهدای 64 هکتار زمین کشاورزی به افراد بالغ بالای 21 سال را که حداقل 5 سال در آن کشت کنند، تصویب کرد.
دوره سوم طرح در نیمه دوم قرن بیستم مطرح شد. این ایده تحت عنوان درآمد پایه غیرمشروط مطرح شده است. به این معنی که باید به تمام مردم بالغ، یک مبلغ نقدی ماهانه به میزانی که کفایت تامین نیازهای اساسی زندگی هر فرد را داشته باشد، پرداخت کرد. این ایده در قرن بیستم توسط گروه های چپ مطرح شد؛ افرادی مانند گالبرایت و مارتین لوترکینگ. هدف آنها کمک به ارتقای عدالت اجتماعی و ایجاد فرصت های برابر بود. اگرچه بعدها لیبرال ترین اقتصاددان غرب یعنی میلتون فریدمن نیز با طرح ایده مالیات منفی از اجرای طرحی مشابه آن استقبال کرد. البته با هدف متفاوتی که وی آن را محدود کردن رفتارهای قلدرمآبانه جهت جلوگیری از آزادی و انتخاب فردی می نامد. این طرح مورد توجه نیکسون قرار گرفت ولی مجلس سنا آن را رد کرد. در دهه اخیر این تفکر قدیمی به جریان اصلی سیاسی غرب راه یافته است. دولت های ملی و محلی بسیاری از کشورهای ناهمگون مانند برزیل، انگلستان، کانادا، فنلاند، هلند، فرانسه و هند درحال ارزیابی اولیه اجرای این طرح هستند.
استدلال های موافقان کنونی این طرح عبارت است از:
نظام کنونی حمایت اجتماعی دولت ها از مردم، بسیار پیچیده، دیوان سالار، پرهزینه و غیرعادلانه است. از طرف دیگر پیشرفت فناوری باعث شده تا عموم مشاغل ساده و فعالیت های محاسباتی توسط روبات ها و رایانه ها صورت پذیرد. لذا بسیاری از مردم کم مهارت و طبقات متوسط در یافتن شغل در آینده دچار مشکل خواهند شد و زمانی که شغلی نداشته باشند از بسیاری از خدمات اجتماعی نیز محروم می شوند. نگرانی درخصوص از دست دادن مشاغل و ازهم گسیختگی اجتماعی جدی است. برای مثال یکی از مدیران یک اتحادیه بین المللی کارگری می گوید: با ارائه کامیون ها و خودروهای خودران، بیش از میلیون ها شغل حذف خواهد شد. درحال حاضر 5/ 3 میلیون راننده کامیون در ایالات متحده آمریکا مشغول کار هستند و بزرگ ترین رسته شغلی در این کشور است. لذا موافقان معتقدند که باید یک مبلغ مشخص ماهانه که تامین کننده نیازهای اولیه خوراک و پوشاک و مسکن است به کلیه افراد بالغ پرداخت شود. اخیرا یک تحقیق سراسری در اروپا توسط یک شرکت آلمانی تحلیل داده صورت پذیرفته است. نام این تحقیق E28TM است. در این تحقیق از مردم 28 کشور اروپایی درخصوص پرداخت درآمد پایه غیرمشروط یعنی همان یارانه نقدی به کلیه افراد سوال شده است. این یارانه نقدی بدون توجه به اینکه افراد کار می کنند یا خیر و بدون توجه به سایر درآمدهای فرد به کلیه افراد بالغ پرداخت خواهد شد البته به شرط اینکه این طرح جایگزین سایر خدمات اجتماعی شود و میزان آن به اندازه ای باشد که نیازهای اساسی، غذا، مسکن و ... را تامین کند.
تنها 24 درصد مردم به این طرح رای منفی داده اند و 12 درصد نیز پاسخ نداده اند و 64 درصد پاسخ مثبت داده اند. نتایج نظرسنجی نشان می دهد که همبستگی بسیار بالایی بین میزان آگاهی مردم از طرح و نظر مثبت آنها وجود دارد. به عبارت دیگر مردمی که اطلاع کمتری از طرح داشته اند تمایل کمتری به حمایت از آن نیز داشته اند.
در این تحقیق اسپانیایی ها و ایتالیایی ها با 71 و 69 درصد رای مثبت بیشترین حمایت را داشته اند.
اما سوال بعدی که از مردم 28 کشور اروپا پرسیده شده آن است که بزرگ ترین منافع و تهدیدها یا نگرانی ها راجع به این طرح چیست؟
درخصوص منافع طرح پاسخ های مردم عبارت است از:
40 درصد معتقدند که این طرح نگرانی های آنها را راجع به نیازهای مالی کاهش می دهد.
31 درصد معتقدند این طرح منجر به فرصت های برابر خواهد شد.
16 درصد معتقدند که این طرح به کاهش دیوانسالاری و هزینه های اداری می انجامد.
درخصوص مهم ترین نگرانی مردم از اجرای طرح از آنها سوال شده و مهم ترین نگرانی 43 درصد مردم آن است که ممکن است طرح منجر به ترک کار شود. برای دقیق تر شدن موضوع از آنها سوال شده که این طرح اگر اجرا شود درخصوص انتخاب شما برای کار چه تاثیری خواهد داشت:
4 درصد گفته اند که با اجرای طرح کارشان را ترک می کنند.
7 درصد گفته اند که با اجرای طرح ساعات کاری را کاهش می دهند.
7 درصد گفته اند که با اجرای طرح دنبال کار دیگری خواهند گشت.
34 درصد گفته اند که این طرح هیچ تاثیری بر انتخاب های آنان نخواهد داشت.
15 درصد گفته اند که زمان بیشتری را به خانواده اختصاص خواهند داد.
10 درصد گفته اند که به دنبال مهارت های دیگری خواهند رفت.
7 درصد گفته اند که کارهای مورد علاقه و داوطلبانه انجام خواهند داد.
13 درصد به هیچ گزینه ای پاسخ نداده اند.
در حال حاضر بسیاری از احزاب اروپا در حال بررسی این طرح هستند. برای مثال حزب کارگر انگلستان در حال تهیه طرحی است که یارانه نقدی غیرمشروط به هر فرد بالغ انگلیسی به صورت ماهانه پرداخت کند. این طرح به ندرت جایگزین طرح دیوانسالار کنونی حمایت های اجتماعی خواهد شد. مک دونالد وزیر «خزانه داری در سایه» (Shadow Chancellor) در مقاله ای به این موضوع پرداخته و ایده اولیه آن را که از سوی اتاق فکر حزب کارگر تهیه شده مطرح کرده است. او معتقد است طرح یارانه نقدی غیرمشروط طرحی است که زمان اجرای آن فرارسیده است. در این خصوص که آیا بریتانیا قادر به تامین مالی این طرح است مقاله ای از سوی دو اقتصاددان به نام های هوارد رید (Howard reed) و استوارت لانسلی (Stewart Lansley) نوشته شده است. این دو معتقدند که ما می توانیم با یک نظام انتقالی شروع کنیم. در شروع طرح هر فرد بالغ یک یارانه 73.10 پوند هفتگی و به صورت غیرمشروط اخذ خواهد کرد. قاعدتا این میزان برای گذران زندگی وی کافی نخواهد بود. اما این شروعی برای اجرای کامل طرح برای کلیه افراد بالغ و به اندازه ای که کفاف زندگی بدهد خواهد بود. حتی این طرح اولیه نیز می تواند فقرکودکان در انگلستان را 45 درصد کاهش دهد.
هزینه آن سالانه 8 میلیارد پوند خواهد بود، تقریبا 01/ 0 درصد مخارج کل انگلستان در سال 2016-2015. به دلیل توجه بسیار زیاد مک دونالد احتمال اجرای این طرح در آینده انگلستان بسیار زیاد است. اما رفراندوم سوئیس بسیار آموزنده است. این کشور یکی از ثروتمندترین اقتصادهای جهان است که فرصت های شغلی لازم برای همه افراد را دارد و نرخ بیکاری کشور 6/ 3 درصد است. این جامعه دچار ازهم گسیختگی نیست و با ساختارها و نظامات کنونی به خوبی کار می کند. از طرف دیگر این طرح نیاز به 208 میلیارد فرانک سوئیس دارد یعنی سه برابر مخارج سالانه دولت فدرال. از طرف دیگر حتی با اجرای این طرح حذف کلیه خدمات اجتماعی مانند خدمات سلامتی برای افراد کهنسال امکان پذیر نیست. لذا یک آزمون پرخطر بود که در آن واضح نبود درآمد پایه چگونه تامین مالی خواهد شد و نتایج دقیق آن نامشخص بود.
اما طرفداران این طرح با پذیرش این انتقادات بیان می کنند که این طرح تازه شروع شده است و رفراندوم تاییدی بر آغاز آن بود نه پایان آن. دولت فنلاند در قالب یک طرح آزمایشی شروع به پرداخت ماهانه 550 یورو به عنوان یک نمونه تصادفی 10 هزار نفری از افراد بالغی که در سن کار هستند به عنوان بخشی از یک آزمایش دو ساله کرده است. هدف آنها این است که اثر یارانه نقدی بر انگیزه های کاری و انتخاب های زندگی و تاثیرات متقابل با رفاه کنونی شهروندان را بررسی کنند. در هلند نیز در بسیاری از شهرها این طرح به صورت آزمایشی در حال انجام است. طرفداران طرح سوئیسی معتقدند معرفی یارانه نقدی در قالب رفراندوم بسیار زود بود اما این کار همچون پیش پرده فیلمی بود که در پایان آن می نویسند «به زودی می آید».