به گزارش سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، آیت الله حائری شیرازی در نخستین روز ماه مبارک رمضان در مسجد امام جمعه بازار تبریز در موضوع رابطه زهد و تقوا با دنیا و دنیا پرستی و نسبت آن با آخرت به سخنرانی پرداخته اند که متن کامل آن در ادامه می آید.
سلام علیکم جمیعا ورحمه الله
اعوذبالله سمیع علیم من الشیطان الرجیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد
خب فرصت کوتاهی رو در خدمت شما هستیم
1. تقوا و تواضع، راهبرخاستن از دنیا
در این ماه رمضان تعبییر قرآن این است، « کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون» بر شما واجب شد، نوشته شد روزه گرفتن همانطوری که در امتهای قبل از شما واجب شد لعلکم تتقون به این امید که شما با تقوا بشوید.
2. رابطه قیام بیت الحرامی، با تقوایِ صیامی
این تقوا به چه معناست؟ انسان روزه بگیرد تا با تقوا بشود، این مطلب را مقایسه کنید با پیدایش کعبه، در آن ایه خداوند میگوید در باره کعبه«جعل الله کعبه بیت الحرام قیاما للناس» خداوند متعال کعبه را این خانه محترم خدا را قرار داده است برای اینکه مردم را برپا کند؛ روزه میگیریم تا با تقوا بشویم، کعبه رو درست کردند تا بایستیم این ایستادن یا این تقوا به چه معناست؟ کسی که نشسته او را برمیخیزانند که بایستد!
3. زمین آزمایشگاهی برای نشستن یا برخاستن
این را با یک آیه سوم مقایسه میکنیم «انا جعلنا ما علی الارض زینه لها لنبلوهم ایهم احسن عملا»آنچه در روی زمین است زینت زمین قرار داده ایم تا شما را امتحان کنیم کدامتان عملتان خوب تر است؟حالا این سه چیز رو باهم مقایسه میکنیم.
آنچه بر روی زمین است برای انسان جذاب استبعد خداوند میفرماید کعبه رو قراردادیم تا تواز نسشتن بایستی و قائم باشی روزه را قراردادیم برای اینکه تورا با تقوا کنیم این سه را باهم مقایسه میکنیم این زینت دنیا میشود سفره ایی که انسان سر این سفره مینشیند.
4. نایستادن بیت الحرامی، یعنی وابستگی به دنیا
این نشستن نیاز به توضیح دارد چون قصد داریم ایستادن را معنا کنیم اول ببینیم منظور از نشستن چیست، انسان سر سفره دنیا بشیند یعنی دل به دنیا ببندد انچه روی این زمین است مواد این سفره استسفره تماماً به قصد خوردن نیست شهرت هم جزء این سفره است محبوبیت دنیایی هم جزء این سفره است قدرت اجتماعی هم جزء این سفره است، حال هرکس سر این سفره نشست، دنبال دنیا آمده.
5. برتری طلبی، ریشه فسادهای زمین
آیه چهارم را کنار این میگذاریم «تلک دارالآخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض ولا فسادا والعاقبه للمتقین»این آیه چهارم از دومطلب صحبت میکند یکی بحث تقوا را مطرح میکند که درباره روزه آمد، یکی بحث علو در زمین را مطرح میکند که در آن، آیه سوره کهف آمد؛«انا جعلنا ما علی الارض زینه لها» این آیه میگوید آن دار اخرت را برای کسانی قرار داده ایم که در این زمین هیچ برتری طلبی نداشته باشند وبر اساس برتری طلبی فسادی نکنند یعنی علوا و فسادا یعنی ریشههمه فسادها علو است انسان میخواهد اقا بشود به فساد میرسد انسان میخواهد برتر بشود به فساد میرسد، فسادها ریشه اش در علو است انسان میخواهد اقای دنیا بشود، علو فی الارض همین مشکل انسان است بعد در ایه خداوند میگوید والعاقبه للمتقین سرانجام عاقبت به خیری برای کسانی است که با تقوا باشند.
پس انسان برای متقی بودن باید روزه بگیرد، کعبه را قراردادم که تو را از زمین بلند و رها کند؛ بهشت را قرار دادم برای آنهایی که به این دنیا دل نبستندو میگوید این زمین جذابیت هایش برای امتحان انسان است خدای تعالی این زمین راو هرچه در آن است را جذاب قرارداده برای اینکه امتحان کند انسان را کهانسان خدا را میخواهد یا این جاذبهها را میخواهد اگر از این جاذبهها بگذرد دستش به خدا میرسد اما اگر از این جاذبهها نگذرد باید از خدا بگذرد، در این آیه گفته شد «علو فی الارض» اگر نباشد دست انسان به تقوا میرسد دست انسان به تقوا رسید به ما میرسد.
6. در دنیا نبودن برای دنیا، یعنی قیام بیت الحرامی
در آن آیه کعبههم بیان میشود برای این کعبه را قرار دادم که این کعبه شمارا از حالت نشستن به حالت ایستادن وادار میکند، منظور از ایستادن چیست؟ نشستن را بحث کردیم، یعنی سر سفره دنیا بنشینی لذا ایستادن یعنی انسان رو از سر سفره دنیا بلند کردن تماماً به این دلیل است که انسان پشت کند به این دنیا یعنی دنیا را برای دنیا نخواهد معنای پشت کردن دست کشیدن از دنیا این نیست به این منظور که انسان در دنیا رئیس نشود نه بشود اما برای ریاست کار نکند .
7. ملک سلیمان، نماد برتری طلبیِ الهی
ملک سلیمان نبی از تمام این پادشاهانی که بعد از او آمدن وسیع تر، دامنه دار تر، پر قدرت تر بوده، با یک تهدید به پادشاه سبا اورا ملزم به این کرد کهبه پایتخت سلیمان بیاید و تسلیم او بشود بدون جنگ، اقتدارش این بود اما به محضاینکهاینها گفتند ما خواهیم آمد نیازی بهحرکت لشکر نیست ما خودمان حرکت میکنیم، سلیمان به اطرافیانش گفت، رو بههدهد گفت این سلطان مالک تخت بزرگی هم هست، کدامتان میتواند این تخت را برای منقبل از اینکه آنها برسند نزد من بیاورد؟ یکی از سرداران جنی گفت قبل از اینکه از این مجلس برخیزی من برایت حاضر میکنم، برای این کار هم توانا هستم هم امانت دار، کسی که از تورات دانشی داشت آصف بن برخیا گفت من قبل از پلک زدنی تخت را به سوی تومی آوردم و من سریعتر حاضرش میکنم تا نگاه کرد و دید تخت بلغیس حاضر است، سلیمان گفت «قال هذا من فضل ربی لیبلونی ا اشکر ام اکفر» این من، من نیست هنر من نیست فضل پروردگار من است که مرا بیازماید امتحان کند شاکر هستم یا نا شکری میکنم نعمتش را، برای سلیمان ملک ضرری نداره چرا چون این ملک اش را صرف شکر خدا میکند با این قدرت خودش کفار را مسلمان میکند، بلغیس را از خورشید پرستی به خداپرستی سوق میدهدو در تمام دنیا یک جایی که غیر خدا پرستی رایج بود سلیمان لکه گیری کرد که در تمام دنیا یک عبادت غیر خدا انجام نشود، هدهد دیر آمده بود، سلیمان گفت غایب بود کجا بود؟
و درنهایت تصمیم بر مجازات میگیرد، ببنید ملکش این است«و حشر لسلیمان جنوده من الجن والانس والطیر و هم یوزعون» لشکریان سلیمان از پیش او عبور کردند سلیمان سان میدید از آنها جن، انس، پردنگان «تفقد طیر فقال مالی لااری الهدهد»بین پرندگان گشت و گفت چرا هدهد داخل صف پرندگان نیست ام کان من الغائبین غائب است؟«لعذبنهعذابا شدیدا»هدهد را مجازات سختی خواهم کرد«او لاذبحنه» یا اورا ذبح میکنم «او لیاتینی بسلطان مبین» یا اینکه عذر موجه بیاورد«فمکث غیر بعید» طولی نکشید هدهد حاضر شد «فقال احطت بما لم تحط و جئتک من سبا بنبا یقین» من اطلاعاتی دارم که حضرت سلیمان شما ندارید و از کشور سبا خبر یقینی برایتان میاورم «انی رایت امرا تملکهم و اوتیت من کل شی و لها عرش عظیم» دیدم زنی بر آنها حکومت میکند و همه چیزش تمام است و تخت بسیار بزرگی دارد«وجدتما و قومها یسجدون للشمس من دون الله» و قومش را دیدم خورشید را سجده میکنند بهجای خدا چرا خدا را سجده نکنند؟
یعنی هدهد خبر از جستجو و پیدا کردن مردمی کافرمی آورد، پیداست که سلیمان تفحص میکندکه بفهمدکافری در عالم باقی مانده یا نه؟ لکه ای هست طاهرش کند؟«قال سننظر» مانگاه میکنیم و تحقیق میکنیم که راست گفتی یا اینکه از دروغ بودن گفتی، «اذهب به کتابی هذا فالقه الیهم»هدهد نامه من را به پیش سلطان ببر«فانظر ماذا یرجعون» مشاهده کن جواب نامه را چگونه میدهند، نامه سلیمان گذاشته شد بهروی میز بلغیس «قال انی القی الی کتاب کریم انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم ان لا تعلوا علی واتونی مسلمین» اقایان، حضار، نامه محترمانه ای و مهمی اینجا قرار گرفته این نامه از سلیمان است متن نامه این است بسم الله الرحمن الرحیم ان لا تعلوا علی واتونی مسلمین (در روایت داریم از این قران کریم یک آیهرا به سلیمان داده بودند و این آیه بسم الله الرحمن الرحیم است، سلیمان هم صدر نامه اش از این ایه استفاده میکرد) ان لا تعلوا علی واتونی مسلیمین بر من سرکشی نکنید و تسلیم من باشید و پیش من بیایید این قدرت است، سلیمان تابع و طالب قدرت نبود قدرت رو به او اعطا کردند.
8. زهد یعنی تمام داشتهها در خدمت دین
نفس قدرت جرم نیست داشتن مال جرم نیست داشتن قدرت جرم نیست داشتن شهرت جرم نیست داتشن معروفیت جرم نیست اینها اگر معبود انسان بشوند جرم است، اگر انسان در استخدام اونهاا قرار بگیرد جرم است اما اگر اینها را استخدام کند نعمت است، فرق است بین کسی که در خدمت مال است و کسی که مال در خدمت اوست کسی که دین او در خدمت مالش هست و کسی که مال او در خدمت دین او است «لیس الزهد ان لا تملک شیء بل الزهد ان لا تملکک شیء» زهد آن نیست که تو مالک چیزی نشوی زهد آن است که چیزی مالک تو نشود، عزتت مالک تو نشود قدرت تو مالک تو نشود همسرت مالک تو نشود فرزندت مالک تو نشود شهرت تو مالک تو نشود تو اگر مالک اینها بشی زاهدی، زهد این نیست که تو تهی دست باشی دارا نباشی، دارا باش اما مالک دارایی خود باش دارایی تو مالک تو نشود دین تو مالک دارایی خودتباشد دین تو مالک آبرویت باشه اگر لازمه آبروت رو بدی تا دین خود را حفظ کنی آبرویت را بده، امام راحل همین طور بود مالک آبرویش بودهرجا لازم بود آبرویش را خرج کند ناسزایی بشنود، میشنید، وقتی حکم کرد سلمان رشدی را از بین ببرید نمیدانید در عالم علیه امام چه غوغایی راه انداختند دستور ترور میده، دستور کشتن میده، یکی از اتباع یک کشور دیگردخالت میکند، هرچهدر باره امام گفتن، گفت رهایش کن ولش کن مهم نیست، امام آبرویش را خرج کرد وقتی انسان از آبروی خود مایه میگذارد به این توجه کن میشود مثل کی.
9. تقوا: ذخیره سود آور، دنیا طلبی: مصرف بی بهره [تمثیل به لوبیا]، [تقوا یعنی: کاشتنِ هسته دارایی ها]
لوبیادونوع مصرف دارد، (آبرو را هم مثل لوبیا مصرف کن) یکی اینکه با لوبیا آبگوشت لوبیا درست کنی تناول کنیو نوعدیگر این است که لوبیا را بکاری تناول نکنی دفنش کنی بعد این لوبیا سبز بشود هزارتن لوبیا بدهد، وقتی در راه خدا خرج میکنی دفنش میکنی، وقتی در راه خودت خرج میکنی مثل این است که لوبیاها را ریخته باشی در دیگ غذا فی الحالدلت میخواهد دارایی خود را تناول کنی یا بکاری؟ انتخاب با خودت، تقوا یعنی کاشتن دارایی و دنیا طلبی یعنی خوردن دارایی، انفاق که میکنی دفن میکنی ولی وقتی تناول میکنی خرج خودت میکنی،
10. خرج کردن در راه خدا، راه نگه داری داشتهها [فنا یعنی نزد خرج خدا نشدن]، [مصرف برای خدا، صندوق حفظ داشته ها]
با این حدیث بحث را پایان میدهم، رسول خدا صلی الله علیه و علی اله وسلم از دست بز خوششان میامد؛ کت بز را دوست داشتند، از این گوشت این قسمتش را دوست داشت، بزی آورده بودند خدمتتشان فرمودند اگر این بز را کشتند دستش را برای من نگه دارید، بز را کشتند افراد آمدند همه قسمت هارو بردن فقط این قسمت کت بز باقی ماند دست بز ماند، وقتی حضرت آمدند به ایشان گفتند همه اش رفته و فقرا بردند و فقط کت بز باقی مانده حضرت فرمودندبگویید همین (قسمت کت) رفته بقیه اش مانده، به این دلیل که خداوند در قرآن میفرماید«ماعندکم ینفا و ما عندالله باق»هرچیزی پیش شماست فانی استو آنچه پیش خداست باقی است هرچهانسان خرج راه خدا بکند سبز میشود از اونور انشاءالله جلسه آینده میگویم.
11. محبت به مومنین، راه اتصال به خدا
یک سنت هایی تعطیل شده یکی از آنها این است که مومنین وقتی هم دیگرو میبینند به یاد نمیوفتن که خدا رو دیده انداگر کسی مومن باشد دلش زنده باشد خدا در دل اوست «لا یسعنی ارضی و لا سمائی و لکن یسعنی قلب عبدی المومن» آسمان با همه گنجایش جای من را ندارد خداوند میفرماید زمین ندارد اما دل بندهی مومن من گنجایش من را دارد پس خدا در دل بندهمومن هست از این جهت «من زار اخاه المومن کمن زار الله فی عرشه»هرکس بردار دینی خود را در آغوش بگیرد خدارا زیارت کرده شما اگر خدا را ببنی چه حالی میشی؟
اگر این بندهی مومن عاشق رسول خداست وقتی اورا در آغوش میگیری در واقع رسول خدا را در آغوش میگیری «من زار زائرنا کمن زارنا» خب این سنت به خاطر فرهنگ غرب که از راههای مختلف وارد فرهنگ ما شده کم شده، قدیم وقتی مومنین هم دیگرو میدیدن، تو بغل هم میپریدند، بچهی شما مشاهده کردی که عاشق توست وقتی وارد خانه میشی خودش رامی پراند تو سینه شما، این عشقه این محبته، این کارو برای اینکه گناهان آمرزیده میشه چرا به خاطر اینکه یک مومن وقتی به خدا وصل باشد شما هم وقتی به او وصل میشوی آب قلیل را وقتی به آبی که متصل به کر هست وصل میکنند طاهر میشود دیگر یکی از شما اگه متصل باشههمهی شما اگر بههم متصل بشوید همه را متصل میکنید با یک نفر متصل میشوید پس وقتی بسم الله گفتم به امید اینکه در روایت داریم وقتی دو مومن هم دیگه را در آغوش میگیرند گناهانشون ریزش میکند مثل برگ درخت که درفصل پاییزریزش میکند، شماببینید شبای احیا چقدر گریه میکنید که گناهانتان بریزه خب مقداریهم بخند تا گناهان بریزندبرادردینی خود را حلال کن معانقه کن تا گناهاتون ریزش کنند ...