به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، همزمان با آغاز رمضان، شهرمان در کنار بوی خوش مهمانی خدا، از عطر و بوی خاص دیگری مملو شده و مهمان عزیز دیگری داریم که گرچه پیکر پاکش در جمع ما نیست اما روح بلندش در همه احوال نظارهگر ما و اعمال ماست.
و چه زیبا شد که خبر شهادت این مهمان، در آستانه ماه مبارک رمضان گرد و غبار از دلهایمان شست و ما را برای ضیافت الهی آماده کرد.
دوباره خبری جدید، شهیدی دیگر از شهرستان غیورمردان نکا تقدیم بیبی حضرت زینب(س) شد و سرزمین سروقامتان شهید اینبار بهنام پنجمین شهید مدافع حرمش مزین شد؛ «شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه...»
شهیدی که در 25 فروردین ماه 95 خبر مجروحیت و احتمال به شهادت رسیدنش به گوش رسید اما تأیید رسمی آن بعد از گذشت بیش از 50 روز در 17 خرداد ماه 95 به خانوادهاش اعلام شد.
آری هنوز درد سیمرغهای عاشق مازندارن، 30 مرغ دلداده حرم زینب(س) و داغ 4 شهید مدافع حرم نکا بر دلهایمان سنگینی میکرد که عاشورایی دیگر برپا شد و اینبار ابراهیم بر سر پیمانی که با امام خود بسته بود، جانانه ایستاد.
اسماعیل عشریه برادر بزرگتر شهید ابراهیم عشریه که چهار سالی از او بزرگتر است، در گفتوگو با فارس، در مورد خصوصیات اخلاقی، اعتقادی و رفتاری برادر شهیدش اینچنین میگوید: آقاابراهیم بچهای بود که خیلیها میشناختنش و بهواسطه ارتباط با افراد و اقشار مختلف و تواناییهای فراوانی در قرآن و ورزش جودو داشته و همچنین بهعنوان فرمانده گردان آموزشی در دانشگاه تربیت پاسداری امام حسین(ع) تهران مشغول بود.
نقش معلمی در این عرصه، از او انسانی با اراده ساخته بود که با تربیت شاگردان مختلف در استانهای مازندران، اصفهان، قم و تهران، افراد زیادی را از کودک تا بزرگسال به خود جذب کرده بود.
وی با بیان اینکه این شهید بزرگوار در زمینه مسائل اعتقادی و مذهبی خاص بود و از برادرهای دیگرمان متفاوت بود، توجه به نماز اول وقت را از ویژگیهای مهم این شهید در کنار احترام به والدین و بزرگترها دانست و با ذکر خاطرهای، یادآور شد: در سیل سال 78 نکا که آسیب فراوانی به شهرستان وارد شده بود، منزل پدری ما نیز دچار خسارت شد و ما برای ترمیم و بازسازی منزل در کنار پدر کمککار استادکار برای تعمیرات بودیم که آقاابراهیم هم با ما بود، در آن شرایط سخت و بحرانزده روزی نبود که صدای مؤذن بلند شود یا موقع اذان باشد و ابراهیم دست از کار نکشد، در هر شرایطی نماز اول وقت اولویت ایشان در کار و برنامههای مختلفش بود.
برادر شهید عشریه، با اشاره به استواری، صلابت و آگاهی در مسائل مختلف شهید ابراهیم عشریه، گفت: آقاابراهیم دارای توانمندیهای مختلفی بود که قدرت و آگاهی پشت آن بود، در صحبتهایش مقتدارانه صحبت میکرد و این مسأله یکی از نکاتی بود که در کنار نقاط برجسته دیگر زندگیاش، از او فردی خاص ساخته بود.
وی در مورد چگونگی پیوستن این شهید به سپاه، اظهار کرد: سال 1379 از طریق یکی از دوستان به سپاه معرفی شد البته برادر بزرگ من در نیروی انتظامی بود اما آقاابراهیم براساس تفکری که داشت وارد سپاه شد؛ آنچه او را تحت تأثیر قرار داد، اندیشه امام خمینی(ره) و راه و روش انبیای الهی و به اهتزاز درآوردن پرچم توحید بود؛ این مسائل مد نظر شهید بود و با علم و آگاهی از سپاه وارد این نهاد شد و به قول خودش «با شناخت هستی و درک فلسفه خدمت و ارسال رسل و اینکه اندیشه امام خمینی(ره) به اهتزاز درآوردن پرچم توحید بوده در این مسیر قرار گرفتم».
برادر شهید عشریه گفت: برای رفتن به سوریه کاملاً مستقل حرکت و عمل کرد، از پدر و مادر اجازه گرفت، به نظر میرسید مادر احساس دلتنگی میکند، نوع رفتار مادر طوری بود راضی به رفتن ابراهیم نبود، وقتی ابراهیم از نارضایتی مادر آگاه شد، به او گفت: «مادر جان! رفتن من که ناراحتی ندارد، هر جا اسلام نیاز به کمک داشته باشد، ما باید جانمان را بر کف بگذاریم». بهنوعی با حرفهایش و با همان نفوذ کلام، مادر را راضی کرد.
وی افزود: عشق به ائمه(ع)، ابراهیم را مشتاق به دفاع از حریم اهل بیت(ع) کرد؛ همرزمان او میگویند یکبار قرار بود که ابراهیم به سوریه اعزام شود اما ما فرد دیگری را بهجای او اعزام کردیم، وقتی ابراهیم متوجه این کار ما شد، بهشدت و با تندی به ما اعتراض کرد که این اعتراضش سبب شد، در اعزام بعدی او را بفرستیم.
اسماعیل عشریه در مورد شب و روزهای آخری که با برادرش بود، گفت: دو روز قبل از رفتنش به سوریه، زنگ زدم و با هم صحبت کردیم اما حرفی از رفتن نزد؛ یک شب قبل از اعزام به سوریه در منزلش در قم با همسر و فرزندان خود وداع کرد و شب آخر همه ما را در منزل خواهرم در تهران جمع کرد، همه برادر و خواهرها بودند، آنها به من گفتند: «شما بهعنوان برادر بزرگتر یک چیزی به آقاابراهیم بگو، نگذار او برود». اما با اینکه حرفهایم را رُک و صریح میزنم، در آن لحظه نمیتوانستم مانعش شوم و جرأت نداشتم حرفی بزنم، انگار توانی در زبانم نبود؛ بالاخره خداحافظی کردیم و آمدیم، هنگام خداحافظی من، همسرم و پسرم ایستادیم کنار ابراهیم، دیدم ابراهیم اضطراب شدیدی دارد و منتظر است ببیند من چه میگویم اما همچنان سرم را به پایین دوختم و نگاهش نکردم و فقط گفتم: «داداش! میدونم میخواهی بروی، تصمیمت را گرفتی، میدانم انسان قوی هستی و قدرت محکمی پشت تصمیمت هست، تو استاد فنون نظامی و جنگ هستی و شاگردان مختلفی تربیت کردی و منطقه را میشناسی اما بدون این جنگ است، جنگی که عین واقعیت است و با کسی شوخی ندارد، مراقب خودت باش».
وی ادامه داد: همینکه سوار ماشین شدیم، همسرم گفت: «ای خدا چرا تو چیزی به او نگفتی که نرود». گفتم: «بهولله نتوانستم». میدانستم که قدرتی او را میبرد؛ صبح فردا هم ابراهیم وقتی از منزل خواهرم میرفت، هنگام خداحافظی با خواهر و دامادم، روبوسی کرد و پس از چند قدم دور شدن، برگشت و فقط گفت: «حلالم کنید».
برادر شهید عشریه گفت: تأمل راجع به این موضوع، اهدافی که این شهدا داشتند و راه و مسیری که شهدا انتخاب کردند، ما را به نتیجه مطلوبی میرساند، انسان باید تلاش کند تا به حد اعلا و نهایی برسد و این باید در عمل نشان داده شود، چه خوب است فلسفه خلقت را درک کرده و خداوند توان دهد تا در مسیر شهدا گام برداریم.
* شهادت ابراهیم ما را صبور کرد و تلنگری برای ما بود
برادر شهید عشریه از دوران انتظار خبر شهادت تا تأیید شهادت گفت و یادآور شد: ما بیش از 50 روز منتظر ابراهیم بودیم و لحظه لحظهاش برای ما سخت بود و همه خانواده، دوستان، فرماندهان پیگیر این مسأله بودند اما آنچه بهدست آوردیم صبر است؛ شهادت ابراهیم ما را صبور کرد و وقتی بعد از شهادتش به کلیپ، وصیتنامه و سفرنامه کربلای او رجوع کردم، گفتم: «اگر ابراهیم برگردد برایش سینهخیز میروم و اگر برنگشت سینهام را ستبر میکنم».
وی ادامه داد: در همان اوایل بعد از شنیدن خبر شهادت ابراهیم در 25 فروردین ماه به منزل شهید در قم رفتم و وقتی جاویدالاثری او برای ما روشن شد به همسر شهید گفتم: «ابراهیم وصیتنامهای ندارد؟» گفت: «چرا دارد، شب آخر تا ساعت 11 شب او با بچهها بازی کرد و بعد تا ساعت 4 صبح این وصیتنامه را نوشت».
همسر شهید نقل میکند که آقاابراهیم وقتی استاد اخلاق خود حجتالاسلام غفار غفاری را به کربلا برد، در راه برگشت، حاج آقا به آقاابراهیم گفت، یک گزارشی از کربلا به ما بدهید و درکتان را از کربلا برای ما بنویسید، آقاابراهیم سفرنامهای چندصفحهای نوشت و خدمت حاج آقا داد.
برادر شهید عشریه گفت: بعد از خواندن وصیتنامه شهید، تصمیم گرفتم حاج آقا غفاری را ببینم و هماهنگ شد خدمت حاج آقا رسیدم، ایشان گفتند: «من آقاابراهیم را حدود 20 سال میشناسم، ابراهیم پاسداری زحمتکش بوده و دشواریهای فراوانی را در این مسیر برای رسیدن به شهادت تحمل کرد».
* با شهادت ابراهیم ما بزرگ شدیم
برادر شهید عشریه با بیان اینکه شهادت ابراهیم خیلی از ماها را تکان داد و تلنگری برای ما بود که خیلیها را تحت تأثیر قرار داد، بیان کرد: تأثیرات فراوانی از شهید گرفتیم، یکی از دوستان در اینباره میگفت: «ابراهیم رفت اما ما خیلی بزرگ شدیم و عزت و افتخار پیدا کردیم».
وی گفت: آنچه در مورد برادر شهیدم گفتم عین واقعیت و زندگی روان و جاری او بوده، چیزی نگفتم تا برادرم را بزرگ کنم، ابراهیم باعث افتخار همه ما و جهان اسلام است، زیرا کاری انجام داد که به آن اعتقاد داشت، در غیر اینصورت کار هر کسی نیست که سه فرزند دخترش را که جگرگوشههایش بودند، گذاشت و رفت.
* مرگی غیر از شهادت، برای این رزمندگان غیور اسلام متصور نیست
امام جمعه نکا نیز در گفتوگو با فارس، با تبریک و تسلیت بهمناسبت اعلام شهادت ابراهیم عشریه، وجود این شهدا را مایه افتخار شهرستان دانست و گفت: این شهدا با اخلاص خود در راه دفاع از مرزهای اسلام گام برداشتند و مرگی غیر از شهادت، برای این رزمندگان غیور اسلام و اهل بیت(ع) نمیتوان متصور بود.
حجتالاسلام محمدباقر محمدیلائینی اظهار کرد: عاشق شهادت و جهاد در راه خدا بودن در تربیت درست وجودی این شهدا است و این مسأله بیانگر آن است که این شهدا در خانوادههایی تربیت شدند که با اسلام و اهل بیت(ع) انس و الفت گرفته و رشد کردند.
به گزارش فارس، امروز شهرستان نکا مزین به نام پنج شهید مدافع حرم است، شهید عبدالرحیم فیروزآبادی و محمدتقی سالخورده، پرواز کردن را یادمان دادند؛ حسین مشتاقی نیز نتوانست فراق یارش عبدالرحیم را تاب آورد؛ سعید کمالیکفراتی این شیرمرد غیور از منطقه هزارجریب نکا عاشقانه عروج کرد و اینک ابراهیم عشریه، پیکرش ماند تا ما بمانیم و راهش را ادامه دهیم.
مهرآباد نکا محلهای است که به نام دو شهید مدافع حرم مزین شده، عبدالرحیم فیروزآبادی و حسین مشتاقی، دو یار و یاور جدانشدنی که چه خوب رسم ادب را بهجا آوردند و با فاصله تنها چند ماه به هم پیوستند.
امروز در پس عکسهای شهید سالخورده و کمالیکفراتی در جای جای نقاط مختلف این شهر، خیابان علمیه و خیابانهای مختلف این شهر به عکسهای مختلفی از ابراهیم عشریه مزین شده است.
دیروز راهی کربلا بودیم و برای رسیدن به امام حسین(ع) و آزادی کربلا شهدای فراوانی تقدیم شد و امروز راهی قدس شدهایم و شهدای مدافع حرم ما برای دفاع از حرم بیبی حضرت زینب(س) جانانه دل در گرو یار نهادهاند و جانانه میروند.
و اما امروز ما ایستادهایم، شاید در برخی از کوره راهها، بریدیم، نفس کم آوردیم، خسته شدیم اما امروز با حضور شما سروقامتان شهید مدافع حرم، قد علم کردهایم و در برابر بزرگی شما استوار ایستادهایم تا اعلام کنیم که با رفتن شما راهتان که از مرزهای ما فراتر رفته است، ادامه خواهد داشت و ما زینب و عباسی دل در گرو شما دادهایم.
پنجشنبهشب 20 خرداد ماه در نکا حماسهای دیگر اتفاق میافتد، قرار است مراسم بزرگداشت شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه در مصلای امام خمینی(ره) این شهرستان برگزار شود و همه ما باید عملیات فرهنگی دیگری برپا کنیم، عملیاتی با رمز یا زینب (س).
------------------------
گزارش از مریم نظری