ناگزیر بودن اصلاح انرژی
اجرای هدفمندی یارانههای انرژی در سال 1389 دو جنبه متفاوت داشت: ملاحظات قیمتی در بازار انرژی و ملاحظات رفاهی در پرداخت یارانه. جنبه نخست، ضرورت اجرای این طرح به دلیل ملاحظات بازار انرژی کشور بود. یارانههای بالای انرژی در ایران در دهه 80 باعث بروز بحرانی هم در خود بخشهای انرژی شده بود و هم هزینه بالای این یارانهها، بودجه دولتی را دچار مشکل میکرد. معدود طرحهای اصلاح این حوزه مثل برنامه دولت اصلاحات برای افزایش تدریجی قیمت سوخت نیز، از سوی مجلس هفتم با مخالفت مواجه شده بود و در نتیجه، دولت در سال 1389 تا حدودی ناچار به اجرای سیاست لازم و اجتنابناپذیر هدفمندی یارانهها شد. با این حال، در تعیین قیمتها پس از اجرای این طرح، سازوکار هوشمندانهای به کار نگرفت و همین مساله موجب شد که پس از مدتی، ضرورت اجرای سیاستهای تکمیلی تحت عنوان «فاز دوم» هدفمندی یارانهها احساس شد. کارشناسان معتقدند بهتر بود همزمان با اجرای هدفمندی، قیمتهای انرژی در کشور نیز در سازوکاری هماهنگ با قیمتهای جهانی شناور میشد تا مساله یارانه انرژی و قیمتگذاری سوخت، یک بار برای همیشه حل شود.
مورد ویژه پرداخت سراسری یارانه
اما جنبه دوم طرح هدفمندی به چگونگی «بازتوزیع یارانه های انرژی» بازمیگشت. یکی از مسائل یارانه های انرژی تا پیش از 1389، این بود که طبق بررسیها و البته پیش بینیها، بخش عمدهای از آنچه صرف یارانه هایی نظیر یارانه سوخت میشد، نه به اقشار نیازمند که اتفاقا به اقشار برخوردار میرسید که بنا به ماهیت خود، مصرف بیشتر و در نتیجه بهرهمندی بیشتری از «یارانه بر مصرف انرژی» داشتند. تبدیل این یارانه ها به «یارانه های نقدی همگانی»، حداقل این حسن را داشت که استفاده از مبلغ یارانه ها را بهصورت سراسری، یکسان کند. هر چند نگاهی به تجارب جهانی نشان میدهد ایران تنها کشوری بوده که نظام پرداخت یارانه های خود را بهصورت «پرداخت یارانه سراسری به همه» تنظیم کرده و در تجارب دیگر، نوعی از هدفمندی در پرداختها با «هدفگیری اقشار نیازمند» مدنظر بوده است. در نتیجه، شکی نبود که بازتوزیع یارانه ها به شکل یارانه همگانی، نیاز به بازنگری دارد تا بتوان به این برنامه علاوه بر نوعی برنامه اصلاحی در حوزه انرژی، بهعنوان یک برنامه حمایتی در حوزه فقر و رفاه هم نگاه کرد.طبق بررسیهای انجام شده از سوی «موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی» (موسسه نیاوران) در گزارش «بررسی تجربههای جهانی حمایت از خانوار»، بین 122 برنامه حمایتی تخصیص یارانه در جهان، تجربه هدفمندی ایران تنها تجربهای بود که نه برای هدفگیری گروههای آسیبپذیر برنامهای داشت، نه شروطی برای دریافت یارانه (با هدف گسترش آموزش و بهداشت) تعیین کرده بود و نه سازوکاری برای ورود و خروج افراد از جمعیت یارانه بگیر طراحی کرده بود.
راهکار انحرافی استهلاک یارانه ها
پرداخت سراسری یارانه به همه شهروندان از سال 1389 نه تنها بهعنوان یک سیاست رفاهی نادرست و قابل نقد بود، بلکه به دلیل محاسبات اشتباه از دخل و خرج این سیاست، بار مالی قابل توجهی به بودجه وارد کرد که خصوصا با شروع تدریجی تحریمها از سال 1390، فشار محسوستری به دولت وارد میکرد. در نتیجه، کارشناسان و سیاستگذاران به فکر راهکارهایی برای اصلاح این شرایط افتادند. یکی از راهکارهایی که تاکنون برای خروج از معضل هدفمندی مطرح شده، انتظار برای گذشت زمان و مستهلک شدن مبلغ اسمی ثابت یارانه های 45 هزار تومانی با تداوم تورم بوده است. بهعنوان مثال، یارانه نقدی 45 هزار و 500 تومانی کنونی بر اساس قیمتهای دیماه 1389، تنها 16 هزار و 700 تومان قدرت خرید دارد و در واقع، ارزش حقیقی آن بر اثر تورم بیش از 63 درصد کاهش یافته است. به همین ترتیب، تداوم بیشتر تورم و ثبات عدد اسمی یارانه روی مقدار اولیه، باعث خواهد شد بار مالی آن برای دولت بهطور مستمر کمتر شود و مشکل بودجهای آن تخفیف یابد.
چنین راهکاری –اگر واقعا بتوان نام راهکار بر آن گذاشت- باعث خواهد شد به موازات منافع مالی، یک هزینه قابل توجه از جنس «اعتبار نزد افکار عمومی» برای دولت ایجاد شود و البته همچنان نباید از نظر دور داشت که حتی یک پرداخت هزار تومانی هم به همه جمعیت کشور که عملا تاثیر رفاهی خاصی برای شهروندان ندارد، به معنای وجود یک هزینه قابل توجه تقریبا 80 میلیارد تومانی ماهانه برای دولت است که بدون شک، کارکردهای بهینهتری میتوان برای آن در نظر گرفت. به هر حال، تعلل در اصلاح شیوه پرداخت همگانی یارانهها در سالهای گذشته، به نوعی اجرای همین راهکار یعنی «استهلاک یارانهها در نتیجه تورم»بوده است. ولی طی سال گذشته، به نظر میرسد رویکرد دولت در زمینه شناسایی گروههای هدف یارانه، تغییر پیدا کرده و حذف گروههای غیرنیازمند، در دستور کار قرار گرفته است.
شناسایی از بالا یا پایین؟
بررسی سیاستهای حمایتی اجرا شده در تجارب مشابه سایر کشورها، حاکی از این است که همزمان با اصلاح نظامهای یارانهای، مساله مهم «شناسایی گروههای نیازمند» نیز مورد توجه قرار گرفته است. در ادبیات مربوط به یارانه و سیاستهای حمایتی، امکان بروز دو نوع خطا پیشبینی شده که بر اساس آن، «خطای نوع اول» به «عدم پوشش خانوارهای فقیر» اطلاق میشود و «خطای نوع دوم» هم به «پوشش خانوارهای غیر فقیر» اشاره دارد. کارآیی بیشتر برنامه حمایتی، با حداقل کردن این دو نوع خطا امکانپذیر میشود. با وجود اینکه در تجربه دو سال گذشته اصلاح هدفمندی، تمرکز سیاستگذار بر شناسایی خانوارهای غیرفقیر و حذف آنها بوده، ولی مرور تجارب کشورهای دیگر نشان میدهد مساله اصلی سیاستهای حمایتی و یارانهای در اغلب آنها، یافتن «روشهای هدف گیری و شناسایی خانوارهای فقیر» بوده است. این دو رویکرد البته در تضاد با هم قرار ندارد و مشخصا میتوان آنها را بهصورت موازی پیش برد، ولی چگونگی اولویتدهی به آنها، کارآیی سیاستهای رفاهی را نیز تغییر خواهد داد.
بر اساس ادبیات موجود در این بحث، پیگیری یک برنامه حمایتی هدفمند نیازمند همکاری میان سازمانهای مختلف و زیرساختهای قوی برای شناسایی خانوارها است. به نظر میرسد این ضرورت در ایجاد «پایگاه اطلاعاتی رفاه ایرانیان» تحت نظر «وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی» تا حدودی دیده شده است، هر چند ظاهرا تاکنون جهتگیری این پایگاه عمدتا معطوف به شناسایی گروههای غیرنیازمند به جای گروههای نیازمند بوده است. این در حالی است که بررسی تجارب برنامههای حمایتی اجرا شده در دیگر کشورها، حاکی از این است که در هر برنامه حداقل دو روش هدفگیری مورد استفاده قرار گرفته است. در کشورهای کمتر توسعهیافته، روشهایی مثل «طبقه بندی جغرافیایی، هدف قرار دادن کودکان، آزمون ابزاری و هدف قرار دادن سالمندان» به ترتیب مرسومترین روشهای هدفگیری بودهاند. همچنین بسیاری از برنامه های حمایتی شرق اروپا و آمریکای لاتین از روش هدفگیری «آزمون ابزاری» و «ابزار نمایه» استفاده کردهاند که ظاهرا میراث دوران برنامهریزی متمرکز در شرق اروپا است.با این حال، بهترین روش برای شناسایی و هدفگیری که در اقتصادهای بیشتر توسعهیافته مورد استفاده قرار میگیرد، روش «طلایی ارزیابی» نامیده میشود که در آن، تقریبا همه اطلاعات درآمدی و ثروتی خانوارها جمعآوری شده و با منابع مستقل مثل فیش حقوقی، مالیات بر درآمد یا اسناد داراییها مقایسه میشود و متقاضیان واجد شرایط مورد شناسایی قرار میگیرند.
گذار به تامین اجتماعی سراسری
موضوع دیگری که در تجارب موفق بینالمللی به چشم میخورد و بررسیهای موجود از این تجارب هم روی آن تاکید میکند، ضرورت تبدیل برنامه های حمایتی یارانه به یک «نظام تامین اجتماعی سراسری» است که گروههای آسیبپذیر را زیر چتر خود قرار میدهد. به ویژه با توجه به اینکه به نظر میرسد دهکهای نیازمند در کشور از نظر دسترسی به سلامت غذایی و بهداشتی شرایط مناسبی ندارند، گذار به چنین نظامی در حال حاضر از اولویت بیشتری برخوردار است. به نظر میرسد یک گام لازم برای این منظور، تجمیع همه ظرفیتهای رفاهی کنونی از قبیل «کمیته امداد»، «بهزیستی» و سایر زیرمجموعههای وزارت رفاه تحت نظر یک سازمان واحد است که امکان یکپارچهسازی اطلاعات و منابع موجود و پراکنده در سازمانهای مختلف را داشته باشد. همراستا با تشکیل این سامانه، بانک اطلاعاتی نیازمندان با استفاده از امکانات نهادهای موجود توسعه خواهد یافت و سابقه تخصیص منابع و کارآیی منابع استفاده شده هم، ثبت شده و در دسترس خواهد بود. در نتیجه، امکان کار گام به گام برای اصلاح و بهینهسازی منابع هزینهشده توسط این سامانه به وجود خواهد آمد.
نظر کارشناسان درباره هدفمندی یارانهها
مسعود نیلی: پیش از تصمیم درباره سیاستهای حمایتی، لازم است گروههای هدف به دقت شناسایی شوند. بررسی ویژگیهای خانوارهای فقیر نشان میدهد این خانوارها را میتوان در دو دسته خانوارهای فقیر با سرپرست جوان و خانوارهای فقیر با سرپرست مسن طبقهبندی کرد. معمولا سرپرستان جوان، دارای سواد و فاقد مسکن و در نتیجه با سهم بالای اجاره مسکن در هزینههای خود هستند. سرپرستان جوان خانوارهای فقیر، معمولا یا درآمد کافی و پایدار ندارند یا بیکارند و در نتیجه امکان سرمایهگذاری لازم در آموزش و بهداشت فرزندان خود را ندارند. این گروه فاقد دارایی مالی بوده و نیازمند دریافت وامهای خرد مصرفی هستند. پیامد خطرناک فقیر ماندن این خانوارها تسری فقر به نسل بعد - بهویژه از مسیر عدم بهرهمندی فرزندان از آموزش- خواهد بود. راهکار خروج از فقر برای این دسته از خانوارها در گرو رشد اقتصادی، بهبود فضای کسبوکار، اصلاح قانون کار و افزایش دسترسی به اعتبار (خصوصا وامهای خرد) خواهد بود. در خانوارهای فقیری که سرپرست مسن دارند معمولا سرپرستان بیسواد یا کمسواد، مالک مسکن و سپردهگذار در بانک هستند. بهنظر میرسد این گروه امکان پوشش هزینههای درمان خود را ندارند و تحتپوشش بیمه و تامین اجتماعی مناسب نیز قرار نگرفتهاند. راهکار خروج از فقر برای خانوارهایی که سرپرست مسن دارند، اقداماتی مانند افزایش پوشش تامین اجتماعی، پرداخت نرخ سود مناسب بانکی و کمکهای مستقیم دولت است.
فرشاد فاطمی: اصل باید بر این باشد که هرکس میخواهد یارانه نقدی دریافت کند باید اثبات کند که مستحق آن است. در این خصوص لازم است شرایط دریافت و میزان استحقاق برای هر شرایط مشخص شود. پس از آن از افراد خواسته شود اطلاعات مورد نظر را فراهم کنند، با بررسی این اطلاعات در مورد استحقاق افراد برای سطح حمایت مشخص شود. افراد با پر کردن این فرمها به دولت اجازه میدهند که به حسابها و اطلاعات آنها سرکشی کند. در صورتی که مشخص شد فرد اطلاعات ناصحیح داده است جریمه میشود. سادهترین جریمه محروم شدن از دریافت برای چندین سال متوالی است. این سطوح استحقاق افراد میتواند متفاوت باشد.
احمدمیدری: میزان یارانهای که در کشورهای توسعه یافته در حالت عادی به افراد نیازمند پرداخت میشود، 8 درصد تولید ناخالص داخلی آن کشورها است و شیوه پرداخت نیز بهگونهای است که با شناسایی دقیق افراد نیازمند، در راستای کاهش فقر آنان اقدام میشود. با بانکهای اطلاعاتی که در ایران داریم، نمیتوانیم گروههای درآمدی را مشخص کنیم و حذف یارانه برخی دهکها نمیتواند دقیق باشد. بهعنوان مثال از لیست 21 هزار نفری تجار که در گمرک با گردشهای مالی بالا موجود است، برخی از افراد تحتپوشش کمیته امداد هستند و زمانی که ممیز مالیاتی برای شناسایی میرود، متوجه میشود که فلان تاجر یک فقیر مستمند است که اگر بدون در نظر گرفتن آنها، حذف دهکها را انجام دهیم، این قبیل افراد هم از لیست حذف میشوند.
جمشیدپژویان: درباره دهکهای بالا و پایین به نحوی صحبت میشود که گویی این دهکها واقعا وجود دارد؛ درحالی که اینطور نیست، در ایران و هیچجای دنیا اطلاعات کاملی از دهکها وجود ندارد. مشکل شناسایی دهکها است؛ وقتی نتوانیم درست شناسایی کنیم افرادی را که نباید حذف شوند، حذف میکنیم و افرادی را که باید حذف شوند، در لیست نگه میداریم؛ اگر داوطلبانه نسبت به حذف یارانهها اقدام کنیم، بهتر است.
بخشی از بیانیه کنفرانس اقتصاد ایران: تجربه کشورهای مختلف جهان در زمینههای مشابه نشان میدهد که پرداختهای حمایتی، بهطور معمول برخوردار از پنج ویژگی غیرفراگیر، مقید به زمان، مشروط، غیرفزاینده در طول زمان و دارای بودجه متوازن بهعنوان قیدی قطعی بودهاند. عملکرد نظام پرداخت یارانه نقدی در کشور ما طی سالهای 1389 به بعد، از نظر نقض همه موارد پنج گانه (فراگیر، غیرمقید به زمان، غیرمشروط، فزاینده در طول زمان و دارای کسری بودجه) منحصربهفرد است. مقید نبودن به زمان و فزاینده بودن مبلغ کل یارانهها با توجه بهوجود کسری قابل توجه در بدو اجرای پرداختهای نقدی، در کنار اثر کاهش قیمت نفت بر افزایش کسری یارانهها، اصلاحاتی را در نظام پرداختهای نقدی اجتنابناپذیر ساخته است.مطالعات مختلف نشان میدهد که برای کشوری با وسعت زیاد و پراکندگی بالای جمعیتی مانند ایران، هدفگیری جغرافیایی یکی از موثرترین رویکردها از نظر تقلیل مقیاس مساله تفکیک جمعیت بهمنظور به حداقل رساندن خطاهای محتمل است. تفاوتهای منطقهای در ابعاد مختلف فقر در کشور قابل مشاهده بوده و قابل چشمپوشی نیست.