به گزارش پایگاه 598، روزنامه «شهروند» در ادامه نوشته است: این بار اول نیست که آنها در
اعتراض به شرایطی که در آن زندگی میکنند، دست به اعتراض میزنند. زمستان
سال گذشته هم در اوج حضور کارتنخوابها و معتادان در پارک هرندی، دست به
تجمعهای زنجیرهای زدند و در نهایت صدایشان را به گوش مسئولان رساندند،
اما حالا با گذشت چندینماه، با بازگشت معتادان به محلهشان، گلایهمند
هستند.
آنها روز شنبه، 100 نفری شدند و به خیابان
رفتند، شرایط محله برایشان غیرقابل تحمل شده است. میگویند معتادان و
کارتنخوابها از پارک رفتند، اما قاچاقچیان و خلافکاران جایشان را
گرفتهاند، اینها داخل محلهها میچرخند، جلوی درِ خانه مردم دستشویی
میکنند، مواد مصرف میکنند، داخل وانتها میخوابند و...، همین تجمع آنها
اما با واکنش ماموران کلانتری 116 مولوی همراه شد؛ واکنشی که آنها را متفرق
کرد.
«احمد» ساکن محله هرندی است، او همانجا هم
مغازه دارد و از وضعیتی که برای محلهاش پیش آمده، گلایه دارد:
«قاچاقفروشها و معتادان در دل محله هستند، قبلا در پارک بودند، اما سال
گذشته طی طرحهایی که اجرا شد، تعدادی از آنها را به کمپ بهاران منتقل
کردند و تعدادی را هم به جاهای دیگر بردند، اما باز هم بهاران همه این
افراد را پوشش نداد و آنها که ماندند، دوباره به محله هرندی بازگشتند.»
او
میگوید: «معتادان وارد کوچه پسکوچههای محله هرندی شدهاند، مردم احساس
آرامش نمیکنند، در را که باز میکنی، یکی از آنها را میبینی، چند روز پیش
زنی به مغازهام آمد و میگفت که یکی از خلافکاران محله، دختر خردسالش را
دزدیده و داخل گونی کرده بود، یکی از همسایهها شاهد دست و پازدنهای کودک
شده بود و با داد و فریاد، دزد را فراری داده بود، دختر خردسال در جریان
ربودن گوشوارهاش، دچار پارگی پرده گوش شد، چند وقت پیش هم اتفاق مشابهی رخ
داده بود.»
شبهای هرندی خطرناک است
او
حرفهای دیگری هم میزند: «معتادان و کارتنخوابها دیگر داخل پارک
نیستند، راهشان را به سمت کوچه پسکوچههای خود محله کج کردهاند، ظرفیت
کمپ بهاران، 150 تا 160 نفر است اما نزدیک به 120 نفر آنجا نگهداری
میشوند، پلیس به ما میگوید: ما پلاک به پلاک این محله را میشناسیم که
موادفروشی میکنند، اگر میدانند چرا جلوی آن را نمیگیرند.»
«پویا»
از دیگر ساکنان هرندی است. میگوید از سال 35 خانوادهاش در این محله
زندگی میکردند و همانجا هم بزرگ شدهاند. او روز شنبه در تجمع اعتراضی
اهالی محل حضور داشت: «ساعت 10 صبح مردم تجمع کردند، زن و مرد و کاسب و...
بودند، اما کلانتری همه را متفرق کرد، همه درد هرندی را میدانند، اینجا
وضع خوبی نیست، هیچکس به درددل مردم توجهی نمیکند، طرحهایی که قبلا برای
جمعآوری این افراد اجرا شد، برای مدت زمان کوتاهی بود، بعد از چند روز
همهشان را آزاد میکنند، وضع این منطقه طوری شده که به ما میگویند شما
بروید ما اینجا راحت باشیم، شبهای این منطقه خیلی خطرناک است، اصلا کسی
جرأت نمیکند از خانه بیرون برود، به ما میگویند برای تجمعتان مجوز
ندارید اما آیا این معتادان برای تجمع هر شبشان در این محله مجوز دارند؟»
بنگاههای غیرقانونی خانههای مجردی اجاره میدهند
پویا
یکی از معتمدان محل است. او بافت فرسوده این محله را در بازگرداندن
معتادان و کارتنخوابها موثر میداند و میگوید: «خانهها و کوچههای این
محله بهگونهای است که معتادان هر جای ایران باشند، به اینجا کشیده
میشوند، خیلی از خانههای اینجا قدیمی است، برخی از اهالی قدیمی این محل
هم که از اینجا رفتهاند، خانههایشان را اجاره دادهاند و برایشان فرقی
نمیکند چه کسی در خانهشان زندگی میکند، از آن طرف هم برخی از بنگاهها
هستند که بدون مجوز فعالیت، مشغول به کار هستند و خانههای مجردی را اجاره
میدهند، دیگر برایشان فرقی نمیکند که آن فرد معتاد است، روسپی است،
قاچاقچی است. ازسوی دیگر، خیلی از مغازهها هستند که لوازم جانبی مصرف
موادمخدر را برای معتادان تأمین میکنند، برای یک معتاد چه جایی بهتر از
اینجا، همه چیز برایش فراهم است.»
او ادامه
میدهد: «دیوارهای کوچههای این محله، سیاه است، همهجا اثری از دستشویی
این افراد دیده میشود، آنها جلوی در خانه مردم و داخل وانتها میخوابند،
الان هم هوا سرد نیست، همهجا میتوانند بمانند و نیازی به روشن کردن آتش
ندارند.»
به گفته او، تعدادی از معتادان برای
خرید موادمخدر، از جاهای مختلف تهران به این منطقه میآیند، برخی هم از
شهرستانهای دور میآیند. در میانشان دزد و قاتل فراری و... هم دیده
میشود.
«پویا» میگوید: «اینجا منطقه آزاد است،
هرکس هرکاری میخواهد اینجا انجام میدهد، همین حالا در محله اوراقچیها،
شبها، کسی جرأت نمیکند از آنجا رد شود. وقتی هم به پلیس زنگ میزنیم،
حداقل 45 دقیقه طول میکشد تا بیایند.»
او ادامه
حرفهایش را میگیرد: «ما اینجا شاهد صحنههای دلخراشی هستیم، زنی که روی
آسفالت زایمان میکند، پسری که به خاطر مصرف زیاد مواد، جلوی مادرش جان
میدهد، بچه پنج سالهای که مادرش به او تریاک میدهد تا بخوابد، اینها
صحنههایی است که اهالی محله هرندی کم ندیدهاند، واقعاً در حال ابتلا به
افسردگی هستیم.»