به گزارش پایگاه 598 به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، بچه که بودم همراه خانواده به یکی از شهرهای کوچک
مسافرت کرده کرده بودم، حوالی یازده شب توی میدان اصلی شهر یک مرتبه پدرم
پا روی ترمز کوبید و من که به همراه برادم صندلی عقب مثلا نشسته بودم و در
حقیقت ایستاده بودم میان دو صندلی جلو، کامل به صندلی جلو پرتاب شدم.
علت
حادثه برایمان شگفت انگیز بود، البته آن زمان و نه حالا. راننده تاکسی وسط
میدان ناگهان توقف کرد تا مسافری را پیاده کند. این عمل او برای ما که تا
آن زمان یعنی اوایل دهه هفتاد این عمل را در تهران مشاهده نکرده بودیم موجب
تعجب بود.
آن زمانها رانندگان تاکسی، مسافرکشها و رانندگان
اتوبوسهای شهری در تهران برای سوار و پیاده کردن مسافر کنار خیابانها
توقف میکردند و هرگز ندیده بودم که وسط خیابان تاکسی یا اتوبوسی مسافر
پیاده یا سوار کند.
از
آن روزها 20 سالی بیشتر میگذرد و اگر امروز کودک من همراه خانوادهاش به
همان شهر سفر کند، بار دیگر متعجب خواهد شد، چرا که چیزهایی را که در تهران
میبیند، اینبار در آن شهر نخواهد دید.
مدتهاست فرهنگ رانندگی در
تهران از بین رفته است و حتی جریمههای سنگین هم سبب نشده تا وضعیت بهبود
یابد. امروز صبح که کنار خیابان ایستاده بودم تا سوار تاکسی شوم، خودرویی
برایم بوق زد که با کنار خیابان به اندازه یک خودرو دیگر فاصله داشت. در
حقیقت او در لاین دوم خیابان دو لاینه انقلاب توقف کرده بود تا مسافر سوار
کند.
به علت عجله ای که داشتم سریع سوار همان تاکسی شدم که اگر این عجله نبود شاید به نحوه دیگری با او برخورد میکردم اما....
در طول مسیر اینکار او بارها تکرار شد و وقتی پررنگ می شد که صدای بوق اعتراض به حق رانندگان دیگر در گوش ما مسافران میپیچید.
راننده
گرامی سر هر چهار راه فرمان خودرو را کمی به سمت کنار خیابان میگرفت و در
حالیکه خودرواش 2 لاین خیابان را مسدود کرده بود، جلوی پای هر عابر
پیادهای ترمز میکرد. زمانی هم که در تردد بود مدام لاین خود را تغییر می
داد و با پیچیدن جلوی خودروهای دیگر راه خود را باز میکرد.
داستان
وقتی جالبتر شد که مسافران تاکسی ما تکمیل شد و دیگر نیازی به توقفهای پی
در پی نبود. درست همین زمان بود که صدای آقای راننده بلند شد و همزمان که
دستش را روی بوق گذاشته بود، چندتا فحش آبدار نثار خانواده راننده تاکسی
ای کرد که داشت همان کار دقایقی پیش او را تکرار میکرد.
در همین
مسیر کوتاه انقلاب تا چهارراه ولیعصر(عج) تاکسیها و مسافربرهای شخصی بودند
که هر جا میخواستند توقف میکردند، هر طور می خواستند رانندگی میکردند و
از هرجا که میخواستند میپیچیدند. آنها حتی به همکاران خود رحم نمیکردند
و در حالیکه هرکدام از آنها سعی در سبقت گرفتن از یکدیگر میکردند،
رانندگی خود را مطابق قوانین میدانستند و مدام به رانندگی دیگران معترض
میشدند.
این رویه مدتهای طولانی است که در تهران رواج یافته و بر
مشکلات ترافیکی این شهر افزوده است. توقفهای نابجا، تغییر مسیرهای
ناگهانی، عدم رعایت حق تقدم و رانندگی خطر آفرین تنها گوشهای از هنرنمایی
این رانندگان در پایتخت است.
جالبتر
اینکه همه این اتفاقات مقابل چشمان مأموران راهنمایی و رانندگی رخ میدهد و
آنها تنها نظاره گر هستند. مشخص نیست که در زمینه برخورد با این افراد که
سبب ایجاد ترافیک میشوند، فقدان موارد قانونی وجود دارد یا خیر! هر چه هست
مأموران این روزها با تاکسیها و مسافربرها کاری ندارند و آنها در شهری که
قانونش را خودشان مینویسند، ارابههای خود را میرانند.