به گزارش پایگاه 598، برده داری و استعمار دو عامل جدایی ناپذیر تمدن نوین اروپای غربی و آمریکا بوده است. استعمار غرب از اواخر قرن 15 آغاز شده بود و در قرن 17 م صورت فراگیر تر و جدی تری بویژه در ارتباط با شرق و سرزمین های اسلامی پیدا کرد.
پرده اول: سابقه و ذهنیت مسموم انگلیسی
پیشگامان استعمار غرب در وهله اول اسپانیا و پرتغال، بودند و سپس هلند، انگلیس و فرانسه پا به صحنه گذاشته و هر یک در مقطعی دست بالا را نسبت به دیگران پیدا کردند.
لازم به ذکر است توسعه طلبی روسیه تزاری نیز عمدتا در اطرافش اعم از اروپا تا کرانه های اقیانوس آرام، آسیای مرکزی و قفقاز و ...تقریبا از قرن 16م آغاز شد.
دوران خاص برده داری سال ها بود که جای خود را به نظام فئودالیته و یا ارباب و رعیتی داده بود و دیگر رکن اصلی و بستر اقتصاد جهانی بر برده داری صرف استوار نبود اما در پرتو استعمار نوین کشورهای اروپایی، برده داری نیز ذیل نظام اقتصادی تجاری البته بصورتی مکمل؛ صورتی نوین یافته و به نوعی بازتولید شد.
حال دیگر در اقتصاد جهانی با پدیده تجارت برده توسط دولت های استعماری از اواسط قرن 15م مواجه بودیم.
غرب جنایات بیشماری را طی این دوران استعمار و تجارت برده رغم زد.
فقط در یک مورد در بخشی از جاوه که در سال 1750م 80000جمعیت داشت در سال 1810م به 8000نفر رسید و بقیه بصورت برده توسط هلندی ها تجارت شدند.
در موردی مشابه در سال 1790م حدودا 20000برده توسط فرانسه به آمریکا تجارت شدند.
انگلیس پیشرو در دمکراسی و صنعت،طی سال های 1680م الی 1700م تقریبا 300000برده سیاهپوست افریقایی را به بردگی کشید.
طی سال های 1700م تا 1786م ششصدو ده هزار سیاهپوست در یک فقره به جامائیکا برده شدند.
می توان گفت طی این دوره سالیانه 20095نفر برده افریقایی توسط انگلیس به آمریکا و جزایر هند غربی(west indies) برای تجارت منتقل شدند.
الف)امپراتوری انگلستان:
مساحت نواحی تحت حکومت امپراتوری انگلستان در سال 1922 به بیش از 33 میلیون کیلومتر مربع و جمعیت امپراتوری به بیش از 450 میلیون نفر رسید، و بدین ترتیب امپراتوری انگلیس بر بیش از یک چهارم از خشکیهای کره زمین و یک چهارم جمعیت جهان در آن دوران تسلط داشت. سرزمینهای تحت فرمان این امپراتوری در سراسر جهان پراکنده بود و گفته میشد که «خورشید هیچگاه در امپراتوری بریتانیا غروب نمیکند».
ب)گسترش امپراتوری انگلیس در جهان:
1- ورود امپراتوری به امریکای شمالی و نیمکره غربی:
گامهای ابتدایی استعمار انگلیس در آمریکای شمالی برداشته شد، اما سفرهای اکتشافی کشتیهای انگلیسی به قارهی آمریکا نتیجهای جز کشف چندین مستعمرهنشین در سواحل غربی آمریکا نداشت.
2- ورود امپراتوری انگلیس به هندوستان: (هندمهمترین، باارزشترین و پرجمعیت ترین مستعمره انگلیس)(1800م الی 1947م)
هندی ها عموما آریایی و از نظر تاریخ و سابقه فرهنگ و تمدن به استعمارگرانشان برتری داشتند.
استعمار انگلیس در هندوستان با کمپانی هند شرقی کلید خورد.
کمپانی هند شرقی بریتانیا، یک شرکت سهامی عام بود که ملکه الیزابت اول در 31 دسامبر 1600 م یک امتیازنامه سلطنتی را به هدف کسب امتیازهای تجاری در هندوستان به آن اعطا کرد.
این کمپانی در 1717م ، فرمانی سلطنتی از فرمانروای گورکانی هند دریافت کرد که این کمپانی را از پرداخت عوارض واردات کالا به بنگال معاف میکرد؛ این یک مزیت اقتصادی قطعی در بازار هندوستان به شمار میرفت.
عامل اصلی سقوط گورکانیان هند(سلسله مسلمان)این کمپانی بود که به مرور جای خود را به دولت انگلیس داده و هند رسما جز مستعمرات انگلستان شد.
استعمار انگلیس، مردم هند را به فقر عظیمی دچار کرد و سبب شد شبه قاره هند که از نظر منابع طبیعی و جغرافیایی از موقعیت ممتازی در طول تاریخ برخوردار بود به یک ملت و کشور فقیر تبدیل گردد.
انگلیسی ها همه چیزها را در هند به معامله و فروش می گذاشتند و حتی حکومت ایالات را نیز خرید و فروش کرده و بساط ارتشاء فراهم و گسترده بود.
راهبرد انگلیسی ها در قبال هندوها چنین بود: «گران بخرید و ارزان بفروشید»...
این سیاست استعماری در یک فقره سبب شد 30 میلیون هندی در کلکته به فقر مطلق دچار شوند.
نظام مالیاتی انگلیس در هند به نحوی بود که هندی ها باید در کشور خود به انگلیسی ها مالیات باج گونه بدهند.این مالیات وضع شده بر هندی ها چندین برابر مالیات در انگلستان بود.
این سیاست استعماری در یک فقره سبب شد 30 میلیون هندی در کلکته به فقر مطلق دچار شوند.
نظام مالیاتی انگلیس در هند به نحوی بود که هندی ها باید در کشور خود به انگلیسی ها مالیات باج گونه بدهند.این مالیات وضع شده بر هندی ها چندین برابر مالیات در انگلستان بود.
سربازان هندی در کل مستعمرات شش گانه امپراتوری انگلستان با کمترین حقوق انسانی که خود مصداق نوعی بهره کشی آشکار بود در راستای منافع بریتانیا بکارگرفته شده و قربانی مطامع و منافع آن می شدند. در واقع دولت استعماری انگلیس از سربازان هندی به عنوان لژیونرهایی در کل مستعمرات خود استفاده می کردند تا از منافع این کشور محافظت نمایند.
با کمال تاسف، هزینه گزاف و سنگین اجیر کردن این سربازان از مالیات ها و خراجات مستعمرات امپراتوری بریتانیا علی الخصوص هندوستان تامین می گردید!!!
لذا در خصوص هند امپراتوری بریتانیا با استعمار و سوء استفاده از منابع انسانی،اقتصادی و طبیعی هند توانست بر خود کشور هندوستان حکمرانی کند.
استعمار انگلیس کشاورزی هند را نابود کرد تا بازار مصرف بزرگی برای محصولات صنعتی خود فراهم آورد.
جنگ نرمی در هند سامان دادند تا هندی بپذیرد فلاکت و بدبختی او از خرافات رایج در فرهنگ سنتی اش سرچشمه می گیرد و نه استعمار سیاسی و اقتصادی او توسط بریتانیا و مالیات های کمر شکن انگلیس!
حاکمان استعمارگر انگلیسی،بجای گسترش تولید و بسط آموزش همگانی موثر بر لهو و لعب و عیاشی و گسترش بی حد و حصر مراکز فساد و فحشا تاکید کردند.
تجارت و مصرف تریاک و انواع مواد مخدر را رواج و بسط دادند تا جامعه را به فساد و خمودگی دچار کنند.
در موردی منحصربفرد شکنجه و آزمایش گازهای سمی بر روی سربازان هندی را می توان مطرح کرد:
بنا بر اسناد افشا شده توسط گاردین، دانشمندان نظامی انگلیس صدها سرباز هندی را به اتاقهای گاز فرستاده و آنها را در معرض گاز خردل قرار دادهاند. اکنون ثابت شدهاست که گاز خردل میتواند موجب سرطان و بیماریهای دیگر شود.
بسیاری از این سربازان دچار سوختگی شدید پوست، شامل نواحی تناسلی، شدند. برخی نیز از شدت سوختگی در بیمارستان بستری شدند.
زمانی که هند تحت استعمار انگلیس بود سربازان هندی تحت فرمان ارتش انگلیس خدمت میکردند.
آزمایشهای انجامگرفته بر روی سربازان هندی بخش بسیار کوچکی از پروژه عظیم آزمایش سلاحهای شیمیایی پورتون بر روی انسان است. بین سالهای 1916 تا 1989 بیش از 20 هزار سرباز هندی در معرض آزمایشهای سلاحهای شیمیایی، از جمله گازهای سمی، همچون گاز اعصاب و گاز خردل، در پورتون قرار گرفتند. این آزمایشها به منظور تعیین میزان گاز مورد نیاز برای ایجاد تلفات در میدان جنگ بوده است.
این بود سرگذشت هند مستعمره که البته هندی های اصیل و با فرهنگ به رهبری انسانی والا و فرهیخته از بطن ملت هند یعنی مهاتما گاندی آن را به سرنوشتی درخشان و آینده ای تابناک مبدل کردند.
3- ورود امپراتوری انگلیس به قاره اقیانوسیه( استرالیا و نیوزلند و ...):
بعد از هند و با رشد روزافزون قدرت نیروی دریایی، انگلیسیها موفق به کشف استرالیا، نیوزلند و تعدادی از جزایر اقیانوس آرام شدند و امپراتوری استعماری خود را تا جنوب شرقترین نقاط کرهی زمین گسترش دادند؛ آنها بهویژه در استرالیا تبعیدگاههایی برای مجرمان ایجاد کردند تا سلطهی استعمار در آنجا را در قرنهای بعد تثبیت نمایند.
4-ورود امپراتوری انگلیس به چین و سه جنگ تریاک:
انگلستان بریتانیا مدعی بود نژاد انگلوساکسون باید بر دنیا حکومت کند در قرن 19 میلادی منافع و فعالیتهایش را در سراسر قارهی آسیا گسترش داد و به گسترش روابط تجاری با چین، سنگاپور، هنگکنگ و مالزی پرداخت. یکی از کالاهای عمدهای که انگلیسیها به چین وارد میکردند تریاک بود. دولت چین بهخاطر افزایش مصرف تریاک و بالا رفتن شمار معتادان و نیز خروج مقدار زیادی پول از کشور فرمان ممنوعیت خرید و فروش تریاک را صادر کرد و برای این کار مقرراتی خاص وضع کرد.
به همین دلیل در سال 1839م نیروی دریای انگلستان به سواحل چین حمله کرد. در این جنگ (اول و تریاک) پیروزی با تکنولوژی برتر انگلیس بود و نتایج ناخوشایندی برای چینیها به دنبال داشت؛ بندر هنگگنگ به انگلیسیها واگذار شد، پنج بندر دیگر نیز به تجارت خارجیها اختصاص داده شد، حق کاپیتولاسیون برقرار گردید و چینیها مجدداً از حق استفادهی تریاک برخوردار شدند.اما انگلیسیها به این قانع نبودند و در سال 1856م. به بهانهی توقیف یک کشتی انگلیسی توسط چینیها، جنگ دیگری موسوم به جنگ دوم تریاک را به راه انداختند و پس از پیروزی، امتیازات بیشتری را بر چینیها تحمیل نمودند و سلطهی سیاسی خود را بر آن تثبیت کردند.
5- ورود امپراتوری انگلیس به قاره آفریقا:
ابتدا انگلیس در پایان جنگ با ناپلئون در سال 1814 میلادی، بریتانیا مستعمره هلندی "کیپ" در آفریقای جنوبی را اشغال کرد.
اما استعمار قاره سیاه توسط بریتانیا بصورت جدی از آغاز 1880م همگام با حرکت عظیم توسعهی مستعمراتی دیگر اروپاییان در افریقا آغاز شد و دیری نگذشت که قارهی آفریقا بهطور کامل بین استعمارگران اروپایی تقسیم شد. بریتانیا، علاوه بر تسلط بر سرزمینهای آفریقایی، تلاش کرد تا کنترل خطوط دریایی مربوط به این قاره را نیز بهدست گیرد و این کار را از طریق تسلط بر دماغهی امید نیک و بعدها کانال سوئز به انجام رساند. نمودار 1 قلمرو مستعمرات بریتانیا را نشان میدهد.
6-ورود امپراتوری انگلیس به خلیج فارس و خاورمیانه بصورت جدی و زمینه سازی برای ایجاد استعمار اسکانی صهیونیستی :
سپس انگلیس متوجه خاورمیانه و خلیجهای آن گردید و وارد رقابت طمعکارانهای با دیگر قدرتهای استعماری، بهویژه فرانسه، برای نفوذ و تسلط در ایالات شاهنشاهی ایران و امپراتوری عثمانی شد. این مسئله بهویژه
با وقوع جنگ جهانی اول در دهههای نخستین قرن بیستم شکل جدیتری به خود گرفت و نهایتا منجر به فروپاشی امپراتوری عثمانی و سپس تشکیل رژیم نامشروع صهیونیستی در 1948م در فلسطین شد.
پرده دوم:(مسئولیتی تاریخی برای ملت هایی هم فرهنگ و هم سرنوشت)
اگر چه استعمار از راهی دور و به تعبیری از ورای مرزها و آب ها به منطقه ما هجوم آورد اما اینجا همیشه تاریخ ، حضور ، تداوم و تغییر حوزه های فرهنگی اصیلی بوده است.
یکی از حوزه های فرهنگی و تمدنی شرق و جهان اسلام ،حوزه فرهنگی ایران - اسلامی است.
این حوزه فرهنگی در طول تاریخ قبض و بسط فراوانی به تبع شرایط سیاسی و ژئوپلتیک دارا بوده اما آنچه بی تردید می توان هسته ثابت این حوزه فرهنگی و جغرافیایی محسوب کرد به نحو ذیل است:
ایران ،افغانستان، کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز و همینطور بخش هایی از شبه قاره هند مثل کشور پاکستان امروز و ...
دو کشور ایران و افغانستان امروزین روزگاری طولانی نیست که از یکدیگر جدا شده اند و یکی از مهمترین عوامل این جدایی دردناک نیز همان سیاست استعمار انگلیس در هند یعنی "تفرقه بیانداز و حکومت کن"و ایجاد حاشیه امنیتی برای تاج مستعمرات بریتانیایی کبیر ،هندوستان، بود.
این دو کشور یک روح در دو قالب را تداعی می کنند فی المثال از دید فردی ساکن تهران، تصور حوزه تمدنی و فرهنگی ایران اسلامی بدون کابل، بلخ و هرات و قندهار و بدخشان و غور و غزنه و یا بدون ابن سینا ، مولانا ،ناصرخسرو ،سامانیان ، غزنویان و هزاران مکان و شخصیت برجسته و سلسله های معظم و دولت مردان شاخص به نوعی مرتبط با کشور فعلی افغانستان؛ بی معنا و باطل است.
این دو کشور ، یک ملت هستند مسلمان و منسجم و برادر و هم سرنوشت.
این مقال مسلمانی و هم سرنوشتی تاریخی دو کشور ایران و افغانستان گسترده و ژرف است ....
در درازای تاریخ از رستم تا ورود اسلام عزیز و تا برخیزش متعالی تمدن و فرهنگ ایرانی - اسلامی در خراسان بزرگ و تا به امروز ایران و افغانستان هم فرهنگ و هم سرنوشت بودهاند.
امروز نیز استعمار نوین، در چهره های متطور و نوبه نو، گام در جای پای استعمار گران دیروز گذاشته و ما نیز البته آگاه تر ، انقلابی ، مقاوم و دوشادوش یکدیگر ، هم سرنوشت این عرصه پر مسئولیت تاریخی هستیم .
یک روح واحد در دو بدن ایران و افغانستان است.
جنگ نرم شان هم کماکان برقراراست و نیز راهبرد تفرقه بیانداز و حکومت کن آنها.
پیوستگی دو ملت ایران و افغان که در پرتو اسلام،قران ،جهاد و مجاهده ابدی شده است را ذهن مسموم استعمار کهنه غرب بر نمی تابد .
اکنون فرصت هایی بیشمار در عرصه بین الملل و منطقه بعلت لطف الهی، عزم راسخ ، تدبیر صائب، جهاد و مجاهده انقلابیون مسلمان در امتداد انقلاب اسلامی و نهضت مقاومت اسلامی ،فراهم آمده است و البته تهدیدات دشمنان هم جدی و گسترده تر شده است .
لذا مسئولیت تاریخی ملت های مسلمان منطقه بویژه دو ملت ایران و افغان اتحاد و همبستگی روزافزون طلب می کند .
اکنون در جبهه های متعدد از لبنان، سوریه، یمن عراق و افغانستان و ...خون ما درهم آمیخته است .
خون عراقی، لبنانی، سوریانی، یمنی، افغانی و...همه در یک جهت است و آن تکامل نهضت مقاومت اسلامی و شکست راهبردهای استعمار نوین و صهیونیسم است.
این راه پر فروغ مقاومت اسلامی، ضامن آینده ای روشن، اصیل و منسجم برای کشورها و ملت های منطقه است.
امروز دست استعمار از آستین صهیونیسم بین الملل و متحدین عرب و غرب علیه ملت های مقاوم مسلمان بیرون آمده است و در صدد از بین بردن خون ، منزلت و فرهنگ مسلمانان به دست مسلمانانی ناآگاه و یا مغرض و منحرف هستند.
اتحاد مسلمانان نه از پرتو روابط سیاه برده و برده دار و یا استعمار گر و اجیر شده است که از بطن تاریخ و صلای ملکوتی حبل المتین و محبوبیت پیام آور آن بر می خیزد .
اگر امروز همدوشی و مجاهده مصمم ایرانی و افغانستانی را برنمی تابند و تهمت های ناروا می زنند از دوحال خارج نیست:
یا ذهنیت مادیگرا استعمارگران نوین مناسبات معنوی برادری و برابری را درک نمی کند و یا بوی همان راهبرد سیاه تفرقه بیانداز و حکومت کن به مشام می رسد.
بطن این اتحاد ؛ معنویت و توحید است. ضامن آن نیز، قول پروردگار در پیروزی حق بر باطل و فرهنگ متعالی اسلامی و ایرانی است و مصداق آن نیز،هم سرنوشتی ملت های این حوزه تمدنی است.
دکتر علیرضا عرب*دکترای تاریخ ایران اسلامی