به گزارش پایگاه 598، روزنامه «کیهان» در سرمقاله شماره امروز خود نوشت:
1- از آن زمان که آقای هاشمی رفسنجانی گفت آمریکاییها مسائل را مانند
«گاو» تحلیل میکنند تا زمانی که آقای مهاجرانی در مقام مشورت نوشت آمریکا
گاو شیردهی است که باید او را دوشید نه اینکه به شاخهایش بچسبیم، جریان
سهل اندیش و سهلانگار نسبت به آمریکا و غرب دستخوش دگردیسیهای عمیق بوده
است. این دگرگونی نسبت به هویت گاوی آمریکا به تدریج تبدیل به یک گفتمان
شد! و به شکل یک «اَبَر پروژه» درآمد مبنی بر اینکه وقتی میشود با آمریکا
معامله و شراکت کرد و او را با شراکت درگیر منافع خود ساخت، چرا باید بااو
درگیر شد؟ این ابر پروژه هر گاه به اوج خود رسید تا ثابت کند آمریکا
گاومادهای است آماده دوشیدن، شاخهای آمریکا زیر بساط سهلاندیشان زد که
آخرین آن همین ماجرای غارت 2 میلیارد دلار ایران است. دولتیها (از
جهانگیری تا سیف و بعیدینژاد) برای توجیه این دهنکجی آمریکا به برجام، به
صف شدند و تقصیر را گردن دولت دهم انداختند مبنی بر اینکه با بیتدبیری و
بیاحتیاطی، 2 میلیارد دلار اوراق آمریکایی خریده و حالا هم این پول به
غارت رفته است؛ غافل از اینکه زیرپای پروژه بزرگ خود درباره قابل رفاقت و
شراکت بودن گاو آمریکایی را خالی میکنند. شده حکایت همان که «میگوییم نر
است، الا و لابد میگوید بدوش»!
2- اوایل آبان 92 هنگامی که توافق موقت ژنو در حال نهایی شدن بود عطاءالله
مهاجرانی (از اعضای مؤثر دولتهای کارگزاران و اصلاحات و مردی که سیاستمدار
شدن را محصول نوشیدن شیر دراز گوش در صباوت میدانست!) دست به قلم برد و
در سایت شخصی خود (مکتوب) نوشت: «منوچهر دعوتم کرد به شام در رستورانی در
فیلادلفیا رستوران موشولو! کشتی که برای همیشه لنگر انداخته بود و به ساحل
چسبیده بود. گفت: عطا به این دوستانت بگو، آمریکا مثل یک گاو شیرده هست،
اسرائیلیها مدام دارند میمکند، آن قدر به پستانهای گاو مک زدهاند که
شیر رنگ خون هم گرفته است. شما چسبیدید به شاخ این گاو، سی سال تمامه هی با
این شاخ در تقلایید. بابا منفعت ملت ما در استفاده از شیرش هست!». بعدها
(اسفند 93) همین مضمون را غلامرضا انصاری (نماینده سابق اصلاحطلب و عضو
شورای شهر تهران) طی مناظرهای در دانشگاه آزاد مشهد بازگو کرد؛ «به جای
اینکه با شاخ آمریکا خودمان را درگیر کنیم، از پستانش استفاده کنیم». در
همین حیص و بیص گروهک انحرافی موسوم به ایثارگران اصلاحطلب در فیسبوک
نوشت «متأسفانه سهم ما از آمریکا، شاخ گاو شده در حالی که اگر مدیریت و هوش
به خرج دهیم میتوانیم مانند کره و ژاپن و چین آمریکا را بدوشیم»! تا همین
پریروز یک سایت حقالعمل کار متظاهر به حمایت از دولت (ع-الف) مدعی شد
برای اینکه آمریکا نتواند به ما آسیب بزند باید مانند عربستان اوراق قرضه
آمریکایی بخریم تا در مسیر این تعامل هوشمند به خاطر تنیدگی منافع آمریکا
نتواند به ما آسیب بزند همان گونه که به عربستان و ژاپن نمیتواند». در
ترویج همین مغالطه خوشرنگ و لعاب بود که چند سال پیش در فضای مجازی به
دروغ مدعی شدند مهاتیر محمد نخستوزیر اسبق مالزی گفته «آمریکا دشمن مشترک
ماست و مانند یک گاو شیرده خشمگین است منتها ما در مالزی پستان او را
چسبیدهایم و شما در ایران شاخهای او را»!
3- متأسفانه در غوغای پر زرق و برق رسانهها کسی نیست بپرسد دکتر محمد مصدق
سکولار و کراواتی و ناسیونالیست قائل به دخالت ندادن سیاست، آن زمان که به
ملاقات رئیس جمهور آمریکا در نیویورک رفت، شاخ آمریکا را گرفته بود یا
پستانش را که آن چنان با کودتای 28 مرداد بر زمینش زدند؟ کسی نیست بپرسد
290 سرنشین بیگناه هواپیمای مسافربری چه کار به گاو آمریکا داشتند که با
پنجه خونین و دندان تیز او مواجه شدند؟ یا اینکه بلافاصله پس از پیروزی
انقلاب اسلامی، ملت ما چه کار به آمریکا داشتند که مورد تحریم و انواع
عداوت قرار گرفتند؟ یا اینکه معمر قذافی کذایی که تمام اقتصاد خود را به
حراج آمریکا و انگلیس گذاشت تا آنجا که تونی بلر او را با اسم کوچک صدا
میزد، آیا لیبی را از گزند آمریکا حفظ کرد یا به طمع بیشتر انداخت؟ صدام
کم با آمریکاییها شراکت کرده بود؟ یا حتی آیا همین سوریه بیارتباط با
شراکت با آمریکا بود که ناگهان شبیخون خورد؟ گورباچف و یلتسین و آنجلا
مرکل- با درجات مختلف خیانت آمریکا- چطور؟
4- رهبر انقلاب چندین بار این ماجرا را با اسم و رسم تعریف و تبیین
کردهاند از جمله 18 آبان 1385 در دوران دولت نهم: «ماهاتیر محمد نخستوزیر
سابق مالزی- که بسیار هم آدم پرکار و دقیق و جدی و پایبندی بود- به تهران
آمد، به دیدن من هم آمد؛ همان اوقات بود که تحولات گوناگونی در آسیای شرقی
اتفاق افتاده بود؛ در مالزی، اندونزی و تایلند، و زلزله اقتصادی به وجود
آمده بود. همین سرمایهدار صهیونیستی و بعد سرمایهدارهای دیگر، با بازیهای
بانکی و پولی توانستند چند تا کشور را به ورشکستگی بکشانند. در آن وقت
ماهاتیر محمد به من گفت: من فقط همین قدر به شما بگویم که ما یک شبه گدا
شدیم! البته وقتی کشوری وابستگی اقتصادی پیدا کرد و خواست نسخههای اقتصادی
بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول را عمل بکند، همین طور هم خواهد شد.»
5- باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا عضو حزبی است که نشان الاغ را بر تارک
خود دارد، در مقابل فیل جمهوریخواهان. اوباما البته خود را جزو دسته
روباهها میپندارد چنان که نیویورک تایمز هنگام روی کار آمدن وی نوشت:
«برخلاف بوش که پتک به ایران نشان میداد، اوباما معتقد است زمان، زمان
نرمش و فریب ایران است. اوباما دو هفته پیش بود که با دعوت ایران به
دستکشیدن از انقلابیگری و در توجیه علت ترس سرمایهگذاران خارجی از حضور
در ایران مدعی شد «صاحبان تجارت دوست دارند در جایی سرمایهشان را به کار
بیاندازند که در آنجا احساس امنیت و ایمنی کنند نه جایی که دائماً غائله و
مشاجره است». اما حالا با دستبرد چند بارهای که راهزنان آمریکا به اموال
ایران در اروپا و آمریکا زدهاند، آیا نباید بپرسیم «امنیت سرمایهگذاری»
مورد ادعای آنها کجاست که هم در غرب اموال ملتها را غارت میکنند و هم در
شرق آسیا به اسم سرمایهگذاری، ورشکستگیهای سنگین دولتها و کشورها را
توسط امثال جورج سوروس مهندسی میکنند؟!
6- آمریکا در هزار روز پس از تشکیل دولت یازدهم مرتکب بالغ بر 160 مورد
تحریم و تهدید و توهین علیه ایران شده است. این روند پس از تصویب و اجرای
برجام رو به تصاعد گذاشته است اما جریان برجامزدهای که گویا حیات و ممات
خود را به آمریکا گره زده، به ویژه در 7-8 ماه اخیر هر بار مدعی شده آنچه
اتفاق افتاده نقض متن برجام نیست هر چند در تعارض و تناقض با روح برجام
است. «روح برجام» در این استدلال یک نوع راه در رو خوب از پاسخگویی به
افکار عمومی و صاحبنظران تلقی شده است غافل از اینکه نقض روح برجام بسیار
مهمتر از متن و مفاد برجام است (که البته آن هم در حال نقض است). روح
برجام چیست؟ خوشگمانی به آمریکا و ترویج ضرورت رفاقت و شراکت و هم سرنوشت
شدن با آن تا جایی که بتوان برجامهای 2 و 3 را نیز در حوزه روابط دو طرفه و
تاسیس سفارت و حل بحرانهای استراتژیک منطقه (سوریه و عراق و افغانستان
لبنان و یمن و بحرین) پیگیری کرد. اما وقتی دیپلمات یا دولتمردی از نقض
روح برجام سخن میگوید یا غارت 2 میلیارد دلار از اموال ایران را به گردن
دولت قبل میاندازد تا مثلا از اعتراض به آمریکا بگریزد، حالیاش نیست که
اعتراف میکند آمریکا نه قابل شراکت و رفاقت است و نه حتی گاو ماده قابل
دوشیدن، بلکه بیشتر طبیعت تعدّی و درندگی و گرگ صفتی دارد.
7- دو طیف «سهلاندیش» و «مأموریتدار برای بزک آمریکا» اکنون مجبورند
شیلنگ آب فشار قوی به بزک 3 ساله - بلکه 30 ساله - شیطان بزرگ بگیرند.
اکنون پرسش مهم عوام و خواص این است که اگر آمریکا - به قول کری- اجازه
میدهد ایران به 3 میلیارد دلار از 50 یا 100 میلیارد دلار اموال بلوکه خود
دسترسی داشته باشد و بلافاصله در یک قلم راهزنی 2 میلیارد دلار آن را غارت
میکند، یا سفیر آقای روحانی برای نمایندگی سازمان ملل را تروریست
میخواند و دیپورت میکند یا ممنوعیت صدور ویزا برای اتباع 38 کشور را در
صورت سفر به «ایران تروریست» صادر میکند، پس افتخار فتحالفتوح و آفتاب
تابان برجام دقیقا کجای آن است که به زیر میکروسکوپ هم نمیآید؟ و اگر
برجام زانوزدن کدخدا در برابر ایران است، پس قبله کردن نیویورک و این همه
سفر نا به جای تیمهای دیپلماتیک و اقتصادی به آمریکا برای کرنش و التماس و
انفعالهای بعدی برای چیست؟ مردم میپرسند یعنی چه که این سفرها یا سخنانی
مانند «دستاورد برجام تقریبا هیچ بوده»، برای «چانهزنی» است؟ چانهزنی را
قبل از توافق و اجرای آن انجام میدهند یا بعد از آن که همه امتیازهای
هنگفت را یکطرفه و به شکل غیرمتوازن و ناهمزمان و برگشتناپذیر دادند و رفت
و اجرای «مشروط» برجام در عمل به اجرای بلاشرط و توأم با دستپاچگی تبدیل
شد؟ برای مردم همچنین سوال است که چرا برخی دولتمردان ما حاضرند توپ را به
زمین خودی بیاندازند اما نازکتر از گل به گاو شیرده آمریکا نگویند؟! حالا
نوع این پرخاشها به منتقدان و نیروهای داخلی و نه آمریکای عهدشکن، معلوم
میکند که قضاوت آمریکا درباره جریان غربگرا و سهلاندیش قضاوت درستی بوده
است حاکی از اینکه هر نوع دست درازی صورت گیرد، صدایی از این جماعت
رویااندیش و قائل به مؤدب و میانهرو و عاقل بودن اوباما در نخواهد آمد.
آیا مناسبات قرن نوزدهمی (مورد اشاره و کنایه آقای روحانی) غیر از همین
روند بوده است؟ چرا روند تحمیل و تحقیرهای آمریکا، با رویکرد تحریف و تحمیق
جریان غربگرا در داخل مواجه شده است؟
8- رهبر انقلاب اول فروردین 92 به اقتضای حکمت گفتند «آنچه برای رئیسجمهور
آینده نیاز داریم عبارت است از امتیازاتی که امروز وجود دارد منهای
ضعفهایی که وجود دارد. رئیسجمهور هر دورهای باید امتیازهای کسبی و
ممکنالحصول رئیسجمهور قبلی را دانسته باشد و ضعفهای او را نداشته
باشد... یعنی ما در سلسله دولتها رو به پیشرفت و تعالی تکامل باشیم».
ایشان خرداد همان سال از بیانصافیها گله کردند و سپس در حرم حضرت امام
فرمودند «نامزدها وعدههای نشدنی به مردم ندهند... من به نامزدها عرض
میکنم جوری حرف بزنید که اگر در خرداد سال آینده نوار امروز شما را جلوی
خودتان گذاشتند یا پخش کردند، شرمنده نشوید یا بعدا مجبور نباشید تقصیر را
گردن این و آن بگذارید». متاسفانه در شلوغی و هیجان تبلیغات و جمعآوری رأی
به هر قیمت این اقتضائات عقلی به حاشیه افتاد و برخی دولتمردان جدید
ضعفهای دولت قبل منهای نقاط قوت آن را ترجیح دادند که تخریب و تمسخر مسکن
مهر ( با کارنامه صاحب خانه کردن 2/5 میلیون خانواده) نمونه آن است؛ وضوح
لجبازی لیبرالهای مغرور و نادان (تعبیر فرشاد مومنی) تا آنجاست که احمد
خرم وزیر راه دولت اصلاحات به روزنامه اعتماد میگوید فعال کردن پروژه مسکن
مهر به عنوان یک پروژه تولیدی میتواند یک شوک مثبت به اقتصاد رکود زده
بدهد و آن را به سمت رونق ببرد. آیا بیابان و مزخرف خواندن مسکن مهر - در
لجبازی با دولت قبل که میتوان عیبها و نقصهای زیادی هم برای آن دولت
شمرد- عاقلانه بود یا رونق دادن و بهبود آن که میتوانست چند میلیون نفر
تولیدکننده و شاغل در 200 شاخه صنعتی زیرمجموعه را فعال کند و بدون آویختن
از شاخ و دم گاو کذایی آمریکا، موجب رونق اقتصادی شود؟ حالا هم دیر نشده،
که گفتهاند جلوی ضرر را از هر جا بگیرید منفعت است.