به گزارش پایگاه 598 به نقل از بسيج، در اين حمله نظامي، شيطان بزرگ با مفتضحانهترين وضعي
شكست خورد. شكست شيطان بزرگ در اين عمليات، حمله فيلداران ابرهه را به خانه
كعبه در ذهنها زنده ميكند.
لشگريان ابرهه، همچون نيروهاي متجاوز آمريكايي، از فراواني قدرت و شوكت،
تصور نميكردند كسي بتواند مانع حمله آنها به خانه كعبه شود، ولي آن هنگام
كه به سوي كعبه هجوم آغاز كردند، به فرمان خداوند متعالي پرندگاني در آسمان
ظاهر شدند و سنگهايي كه در منقار داشتند، بر سر فيلسواران فرود آوردند و
بدين وسيله، كافران يكي پس از ديگري به هلاكت رسيدند.
در پنجم ارديبهشت 1359 نيز دانههاي ريز شن، دسيسه بزرگ آمريكا را فرو شكست.
بازخواني يك سناريوي شكست خورده ( عمليات پنجه عقاب )
تسخير لانه جاسوسي آمريكا در 13 آبان 1358 توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط
امام كه با اسارت گرفتن 53 نفر از جاسوسان آمريكا به پايان رسيد آن چنان
ضربه اي به حيثيت آمريكا وارد كرد و سياست هاي استعمار گرانه آن ها را از
هم پاشيد كه كاخ سفيد را بر آن داشت كه به هر نحو ممكن اين مساله را حل
كند.
بنابراين آمريكا در گام اول با اقدامات ديپلماتيكي خود به تحريم روابط
سياسي و اقتصادي ايران زد و در گام دوم طرح تجاوز نظامي به جمهوري اسلامي
ايران را در دستور كار خود قرارداد
خلاصه اينكه برخورد با جاسوس خانه آمريكا در تهران كه با اراده انقلابي
دانشجويان مسلمان انجام پذيرفت، كاخ سفيد را براي فرار از كابوس اين ماجراي
تحقيرآميز با سردرگمي هاي زيادي مواجه نمود.
امريكا با طراحي عملياتي پيچيده و دقيق براي حمله نظامي به ايران، به بهانه
رهاسازي جاسوس هاي مستقر در محل سفارت روي اورد : آمريكايي ها با غرور و
اطمينان ناشي از پيش بيني نيروي انساني كارآزموده و تجهيزات مدرن و كارآمد
در شبانگاه پنجم ارديبهشت ماه سال 1358 در حالي كه خود را بر زمين طبس مي
ديدند، در اوج حيرت و ناباوري ها با وقوع طوفان شن و برخورد بالگردهاي
متجاوز به يكديگر، شكست سنگين و غيرقابل تصوري را متحمل گرديدند و سرانجام
با لغو عمليات مجبور به فرار از خاك ايران شدند.
● نقشه عمليات
در ابتدا بهترين روش در نظر نيروهاي ويژه، وارد شدن به ايران از طريق
كاميونها و به وسيله مرز زميني تركيه بود ولي اين روش به دلايل سياسي و
ريسك تلفات سنگين، كنار گذاشته شد. سپس موضوع عمليات از طريق هوا مطرح شد.
در دسامبر ۱۹۷۹ گروهي از نيروهاي ويژه انتخاب شده و تحت تمرينات مخصوص قرار
گرفتند. اين تمرينات تا مارس ۱۹۸۰ به طول انجاميد. در تاريخ ۱۶ آوريل ۱۹۸۰
(۲۷ فروردين ۱۳۵۹) انجام عمليات تاييد شد و دستور شروع آن داده شد. بين
روزهاي ۱۹ تا۲۳ آوريل (۳۰ فروردين تا ۲ ارديبهشت ۵۹) نيروهاي عملكننده به
جنوب غربي آسيا منتقل شدند. اين نيروها تمرينات خود را در پايگاهي در مصر
گذرانده بودند.
نيروهاي شركتكننده در ماموريت از هر ۴ نيروي مسلح آمريكا انتخاب شده
بودند. ۸ فروند بالگرد RH-۵۳D مين روب از نيروي دريايي با خدمه از نيروي
تفنگدار دريايي ۱۲ فروند هواپيما از نيروي هوايي ( ۳ فروندEC-۱۳۰E - ۴
فروند MC-۱۳۰E - ۳ فروند AC-۱۳۰ و دو فروند C-۱۴۱ ) و كماندوها نيز از ارتش
آمريكا انتخاب شده بودند. تعدادي از رابطين نيز قبل از شروع عمليات به
تهران فرستاده شده بودند. ناوهاي هواپيمابر USS Nimitz (CVN۶۸) و USS Coral
sea (CV۴۳) نيز در درياي عمان حاضر بودند و آمادگي پشتيباني هوايي عمليات
را با F-۱۴A - A-۶E و A-۷E هاي خود داشتند.
كليات نقشه خيلي ساده بود. نيروهاي عملكننده شب قبل از حمله وارد ايران
ميشدند؛ به نحوي خود را به تهران مي رساندند و تا شب حمله مخفي ميشدند،
حمله را انجام ميدادند و سپس از ايران خارج ميشدند.
ولي در جزييات نقشه كمي پيچيدهتر به نظر ميرسيد. در شب اول عمليات ۳
فروند MC-۱۳۰E وارد ايران ميشدند و در نقطهاي نزديك شهر طبس فرود
ميآمدند. اين ۳ فروند حامل نيروهاي دلتا، فرماندهان عمليات، مترجمين و
رانندگان كاميونها بودند. ۳ فروند EC-۱۳۰E به دنبال هواپيماهاي قبلي روانه
ميشدند و خود را براي سوخت رساني به بالگردها در محل فرود آماده
ميكردند. زماني كه بالگردها سوختگيري كردند، نيروهاي دلتا را سوار كرده و
عازم منطقهاي در نزديكي تهران ميشدند تا در آن جا با رابطيني كه ازقبل
در ايران حضور داشتند، ديدار كرده و در مكان امني پنهان شوند. بالگردها نيز
به مكان امني در همان نزديكي رفته و تا زمان فراخوانده شدن توسط نيروهاي
ويژه، در آن جا مخفي ميشدند.
در شب بعد مجددا MC-۱۳۰E و EC-۱۳۰E ها به ايران پرواز ميكردند. منتها اين
بار حامل تعدادي كماندو و هدف آنها فرودگاه منظريه ميباشد. كماندوها به
فرودگاه حمله و آن جا را تصرف ميكردند تا دو فروند C-۱۴۱پيش بيني شده براي
تخليه گروگانها و نيروهاي دلتا بتوانند فرود بيايند.۳ فروند AC-۱۳۰E نيز
به منظور پشتيباني و پوشش كماندوهايي كه به فرودگاه منظريه حمله ميكردند
وارد عمل ميشدند. همزمان با حمله گروه دوم كماندوها به فرودگاه منظريه،
نيروهاي دلتا به محل سفارت حمله ميكردند، گروگان ها را نجات داده و با
كاميونها به سمت استاديوم امجديه (شهيد شيرودي) حركت ميكردند. بالگردهاي
RH-۵۳D در اين مكان منتظر آنها بودند. كماندوها و گروگانها سوار بر
بالگردها شده و به سمت فرودگاه منظريه حركت ميكردند و با دو فروند C-۱۴۱
از ايران خارج ميشدند و راهي پايگاهي در عربستان سعودي ميشدند. البته چون
بالگردها را نميتوانستند از ايران خارج كنند، قبل از ترك ايران آنها را
منهدم ميكردند.
همانطور كه ميبينيد طرح عمليات به خوبي برنامهريزي شده بود ولي تقدير
خداوند چيز ديگري بود و به شكست افتضاحآميز نيروهاي آمريكايي انجاميد.
● بالگردها
چرا بالگرد RH-۵۳D براي اين عمليات انتخاب شد؟
بالگرد RH-۵۳D نمونه ويژه ضدمين CH-۵۳ سيكورسكي ميباشد. نيروي دريايي
آمريكا اولين فروند از ۳۰ فروند سفارشي خود را در سال ۱۹۷۳ تحويل گرفت تا
آن را با نمونههاي قديمي RH-۳A جايگزين كند. تصادفا تنها مشتري ديگر اين
بالگرد نيروي دريايي ايران با ۶ فروند سفارش بود. در ابتدا انتخاب نوع
مشخصي از اين بالگرد براي شركت در عمليات مشكل بود، ولي همه بر سر شركت اين
بالگرد در عمليات توافق داشتند. اين بالگرد به خاطر ظرفيت زياد حمل نفرات و
حمل بار، مورد توجه بود. در حالت كاملا بارگيري شده قادر به حمل ۳۰ نفر و
در حدود ۴۲۰۰۰ پوند بار (در حدود ۱۵ تن) و رسيدن به سرعت ۱۶۰نات بود. نوع
RH-۵۳D به مخازن سوخت اضافي مجهز بود از اين رو توانايي حمل مسافت بيشتري
را نسبت به نمونه اصلي خود يعني CH-۵۳ داشت.
يك سال قبل از اين جريان، يك فروند RH-۵۳D اسكادران HM-۱۲ نيروي دريايي
آمريكا پرواز بدون وقفهاي را از پايگاهي در ويرجينيا به پايگاهي در
كاليفرنيا انجام داد. اين پرواز حدودا ۱۸ ساعت و نيم طول كشيد و بالگرد بيش
از ۲۰۷۷ ناتيكال مايل را طي كرده بود. در طول مسير بالگرد از يك فروند
HC-۱۳۰ دفاع ملي هوايي آمريكا سوختگيري ميكرد. اين پرواز كه قابليتهاي
RH-۵۳D را در پروازهاي طولاني مدت به خوبي نشان ميداد، توسط ستوان رادني
ديويس انجام شده بود.
در اكتبر ۱۹۷۹ اسكادران HM-۱۶ نيروي دريايي آمريكا در يك رزمايش مشترك
نظامي با كانادا شركت داشت. در اين رزمايش، هدف اصلي اين اسكادران پاكسازي
يك آبراه استراتژيك از مينها بود. ۴ روز بعد از پايان رزمايش، به اين
اسكادران دستور داده شد تا در اسرع وقت خود را به اقيانوس هند برسانند. طي
۳۴ ساعت تمام پرسنل و تجهيزات از ويرجينيا به ناو هواپيمابر نيميتز منتقل
شدند. جايي كه RH-۵۳D هاي آنها با رنگ قهوهاي پوشانده شده بود تا هم در
صحرا استتار شوند و هم اين كه شبيه به بالگردهاي نيروي هوايي ايران به نظر
برسند. افراد اسكادران ۸ فروند بالگرد را براي عمليات آماده كردند و پس از
۱۹۳ روز حضور مستمر بر روي دريا، به خانه بازگشتند.
● شروع عمليات
در بعد از ظهر ۲۷ آوريل ۱۹۸۰، ۶ فروند C-۱۳۰ از پايگاهي در عمان برخاسته و
راهي منطقهاي در نزديكي طبس شدند كه با كد Desert ۱ شناخته ميشد. همزمان ۸
بالگرد هم از روي ناو نيميتز برخاسته و عازم همان مكان شدند.۰
● اولين مشكلات
يك ماه قبل از شروع عمليات، يك متخصص نيروي هوايي آمريكا منطقهاي را براي
فرود هواپيماها آماده كرده و اطراف آن را به چراغهاي راهنماي فرود مجهز
كرده بود. همچنين يك هواپيماي جاسوسي CIA در پروازي در آن منطقه امواج
راداري را در ارتفاع ۳۰۰۰ پايي رديابي كرده بود. با اين وجود به خلبانان
بالگردها دستور داده شده بود كه زير ارتفاع ۲۰۰ پايي پرواز كنند تا از
شناخته شدن توسط رادار جلوگيري كنند.
اين محدوديت ارتفاع باعث شد تا بالگردها دچار طوفان شن بشوند. اين طوفان
باعث شد تا دو بالگرد دچار نقص فني شده و از ادامه عمليات بازبمانند. يكي
از بالگردهاي سالم بازگشت تا خدمه دو بالگرد معيوب را سوار كند كه با اين
كار عملا ۲۰ دقيقه از برنامه عقب افتاد. اكنون عمليات با ۶ فروند بالگرد كه
حداقل مورد نياز براي اجراي عمليات بود، بايست ادامه مييافت. اولين گروه ۳
فروندي از بالگردها ۱ ساعت ديرتر از برنامه به Desert ۱ رسيدند درحالي كه
گروه دوم نيز با ۱۵ دقيقه تاخير به محل فرود رسيدند. بعد از استقرار
بالگردها، معلوم شد كه يكي از آنها سيستم هيدروليك خود را از دست داده و از
آن جايي كه ادامه ماموريت با ۵ فروند امكان پذير نبود، ماموريت لغو شد و
بالگردها براي بازگشت به پايگاه مشغول سوختگيري از EC-۱۳۰E ها شدند. مشكل
ديگري نيز وجود داشت. يك اتوبوس با ۴۰ مسافر كه از جادهاي در آن نزديكي
عبور ميكردند، راننده و مسافرين تا لحظهاي كه نيروهاي آمريكايي ايران را
ترك كردند، به عنوان گروگان دستگير شده بودند.
● حادثه اصلي در صحراي طبس
درحالي كه بالگردها وهواپيماها خود را براي بازگشت آماده ميكردند، اتفاقي باعث شد كه شرايط بدتر از قبل شود.
يك فروند بالگرد كه سوختگيري كرده بود تيك آف كرد تا جاي خود را به بالگرد
ديگري بدهد كه به دليل طوفان شن و عدم ديد كافي به يك فروند MC-۱۳۰E
برخورد كرد. هر دو بالگرد به تلي از آتش بدل گرديدند و باعث كشته شدن ۸ نفر
و مجروح گرديدن ۴ يا ۵ نفر ديگر شدند.
كشته شدگان عبارت بودند از :
كاپيتان هارولد لوييس فرمانده MC-۱۳۰E
كاپيتان لين مكينتاش خلبان MC-۱۳۰E
كاپيتان ريچارد بيك خدمه MC-۱۳۰E
كاپيتان چارلز مك ميليان خدمه MC-۱۳۰E
سروان جويل مايو مهندس پرواز MC-۱۳۰E
ستوان روي جانسون خدمه RH-۵۳D
ستوان جان هاروي خدمه RH-۵۳D
جورج هلمز خدمه RH-۵۳D
به خاطر هرج و مرج پيش آمده پس از برخورد دو بالگرد، نيروهاي امريكايي سعي
در تخليه منطقه در اسرع وقت داشتند. از اين رو ۵ فروند بالگرد باقيمانده را
سالم رها كرده و حتي مدارك و اسناد محرمانه موجود در آنها را نيز از بين
نبردند. همين اسناد باعث شد كه اكثر رابطين اين عمليات كه از قبل در تهران
به سر مي بردند، دستگير شوند.
● بررسي عمليات
پس از بازگشت افتضاح آميز (بخوانيد فرار) نيروها، يك كميسيون ۶ نفره مامور
بررسي دلايل شكست شد. يكي از موضوعاتي كه كميسيون به آن انتقاداتي وارد
كرد، انتخاب خدمه پروازي كم تجربه از نيروي تفنگداران دريايي براي خلباني
بالگردهاي RH-۵۳D نيروي دريايي بود. به گفته اين كميسيون، اين خلبان تجربه
كمي در پروازهاي دور از پايگاه و طولاني مدت داشته بودند؛ همچنين در سوخت
گيري از C-۱۳۰ هم تبحر كافي نداشتند و اين درحالي بود كه صدها خلبان با
تجربه H-۵۳ در نيروي هوايي و نيروي دريايي وجود داشت.موضوع ديگر تعداد
بالگردها بود. به عقيده كميسيون حداقل ۱۰ يا ۱۲ بالگرد بايد از ناو نيميتز
پرواز مي كردند تا وجود ۶ فروند الزامي براي اتمام عمليات تضمين مي شد.
همچنين كميسيون معتقد بود اگر از روش سوخت گيري در هوا استفاده شده بود،
شايد نتايج بهتري بوجود مي آمد. كما اين كه اگر از اين روش استفاده مي شد،
ديگر نيازي به فرود هواپيماها و بالگردها در نقطه Desert ۱ براي سوخت رساني
به بالگردها وجود نداشت.
بالگردها:
بالگرد با رجيستر ۱۵۸۷۶۱ در برخورد با MC-۱۳۰E با رجيستر ۶۲-۱۸۰۹ نابود شد.
۵فروند بالگرد RH-۵۳D در منطقه Desert ۱ رها شدند.
رجيستر اين بالگردها عبارت بود از: ۱۵۸۶۸۶-۱۵۸۷۴۴-۱۵۸۷۸۰-۱۵۸۷۵۸-۱۵۸۷۵۳
ذكر چند نكته ضروري است:
اول اين كه نبايد نقش مقدرات الهي را دراين حادثه فراموش كنيم. اين يكي از
الطاف خفيه الهي بود كه طعم چنين شكستي را به طراحان اين نقشه چشاند.
الحمدلله
دوم اين كه طراحان عمليات فكر مي كردهاند كه نيروي هوايي ما با خروج
مستشاران آمريكايي كاملا فلج شده و به راحتي ميتوانند ۸ فروند بالگرد عظيم
الجثه RH-۵۳D و بالغ بر ۱۰ فروند هواپيماي ترابري C-۱۳۰ و C-۱۴۱ را به
راحتي در آسمان تهران پرواز دهند و كسي هم مزاحم كارشان نشود. ولي حتي اگر
ماموريت به دليل طوفان شن شكست نخورده بود، اولا كار آزادسازي گزوگانها
كار راحتي نبود و مسلما از دو طرف تلفات سنگيني ميگرفت و ثانيا تيزپروازان
نيروي هوايي ما مسلما اجازه خروج از فضاي هوايي كشورمان را به هيچ كدام از
اين هواگردها نميدادند.
چند نكته ديگر در مورد هواگردهاي حاضر در عمليات:
AC-۱۳۰ نمونهاي از هواپيماي ترابري هركولس است كه جهت پشتيباني از نيروي پياده به ۴ عدد مسلسل سنگين در سمت چپ بدنه مجهز شده است.
پس از شكست اين عمليات بود كه نياز به هواگردي كه داراي مشخصات بالگرد و
هواپيما باشد، احساس شد. از اين رو طرح V-۲۲ يك سال بعد از واقعه طبس شروع
شد.
خلاصه اينكه آمريكا بايد امروز به اين عبرت تاريخي بنگرد و شكست "عمليات
پنجه عقاب" خود را در مقابل طوفان شن كه از امدادهاي غيبي الهي بوده به
نظاره بنشيند تا اندكي از توهمات بلند پروازانه و جنگ طلبانه خود بكاهد.
تصاوير اين حادثه :
|
براي ديدن اندازه واقعي عكس بر روي اين متن كليك نماييد |
|
براي ديدن اندازه واقعي عكس بر روي اين متن كليك نماييد |
|
براي ديدن اندازه واقعي عكس بر روي اين متن كليك نماييد |
|
براي ديدن اندازه واقعي عكس بر روي اين متن كليك نماييد |
|
براي ديدن اندازه واقعي عكس بر روي اين متن كليك نماييد |
خلاصه ديگري از اين واقعه كه خيانت هاي رئيس جمهور ان زمان ايران يعني بني صدر را نيز اشكار نموده :
سياستمداران كاخ سفيد، در ظاهر ميكوشيدند مسألۀ گروگانها به صورت
مسالمتآميزحل شود؛ حتي آنها پيش از آغاز برنامۀ نظامي، براي مذاكرات جديد،
زمينهچيني ميكردند تا مسئولان ايران را غافلگير كنند.
اما در واقع، مدت پنجماه بود كه نيروهاي ويژهاي را براي اين كار در محيطي
مشابه صحراي طبس در «آريزونا» آموزش ميدادند. بنا بود كه اين طرح، با نام
«عمليات پنجۀ عقاب» چهارم تا ششم ارديبهشت 1359 اجرا شود.
برنامه اين گونه بود كه در شب اول، هشت بالگرد و هفت هواپيماي غول پيكر
C-130 در عمق خاك ايران فرود بيايند. سپس بالگردها و شبانه سوختگيري و به
نقطهاي در نزديكي تهران پرواز كنند و تا شب بعد منتظر بمانند. بنا بود كه
شب دوم گروههاي ويژهاي به سفارت حمله كنند و همراه گروگانها، به
ورزشگاهي نزديكي سفارت بروند. سپس به طور همزمان، فرودگاه مجاور اشغال شود و
همه با هواپيمايي كه آنجا مستقر شده است، به پرواز درآيند.
سپس طرح پاياني اجرا ميشد كه شامل حمله به مراكز اقتصادي و اماكن
شخصيتهاي مؤثر و كليدي و در نهايت كودتايي با همكاري عوامل ليبرال، ضد
انقلاب و جاسوسان مستقر در ايران بود. سرانجام كارتر در نطقي، سقوط نهضت
اسلامي را اعلام ميكرد.
طبق برنامه، چهارم ارديبهشت 1359ش، هفت فروند هواپيماي غول پيكر c-130 و
هشت فروند بالگرد وارد مرز ايران شدند، در حالي كه نيروهاي ويژۀ عمليات،
تجهيزات پيشرفتۀ نظامي و وسايلي همچون جيپ، موتور سيكلتهاي تندرو و مخصوص
عمليات و... همراه داشتند.
آنها از جنوب كشور وارد مرزهاي ايران شدند و با هماهنگي دولت بنيصدر پس از
طي حدود يكصد كيلومتر، بدون اينكه مانعي در مسيرشان باشد، در فرودگاهي
متروكه، نزديك رباطخان طبس فرود آمدند. بنيصدر، پيشتر دستور داده بود كه
تجهيزات ضدهوايي از مسير مورد نظر برداشته شوند. نيمهشب بود كه نيروهاي
ويژه به صحراي طبس رسيدند. يكي از بالگردها از هواپيماي c-130 سوختگيري كرد
و از زمين برخاست كه ناگهان بر اثر اشتباه خلبان با هواپيما برخورد كرد و
هر دو آتش گرفتند. سپس بر اثر طوفان شن، دو بالگرد ديگر، دچار نقص فني شدند
و از انجام عمليات باز ماندند. در نتيجه اجراي طرح با هماهنگي كارتر متوقف
شد و آمريكاييها از بيم آنكه، همگي در طوفان شن نابود شوند يا اسير
نيروهاي ايران بشوند، از فرصت شب استفاده كردند و فرار كردند. آنان، آنقدر
براي فرار عجله كردند كه هشت مزدور كشته شده، اسناد سري و محرمانه در
بالگردهاي به جا مانده را باقي گذاشتند.
صبح هنگام به وقت آمريكا، هنگامي كه كارتر در تلويزيون ظاهر شد، از چشمان
برافروخته و متورم وي، آشكار بود كه شب را نخوابيده است. وي اعلام كرد كه
عمليات «پنجه عقاب» شكست خورده است. سپس اظهار كرد كه اسناد طبقهبندي شده
سري، در بالگردها به جاي مانده است.
در واقع اين پيام، براي بنيصدر، صادر شده بود. بيدرنگ، بنيصدر دستور داد
چند بمبافكن، بالگردهاي به جا مانده را بمباران كنند. بر اثر اين خيانت،
فرمانده سپاه يزد محمد منتظر قائم كه براي بازرسي و بررسي محل به آنجا رفته
بود به شهادت رسيد.