اگر چه هنرمندان، ورزشکاران و جوانان ایران در عرصه های مختلف استعدادهای ایرانی را نشان داده اند و افتخار ایجاد کرده اند و یک نمونه آن هم جایزه این جشنواره به اصغر فرهادی است که به سهم خود دل مردم را شاد کرده است اما چرا نمونه های بسیار دیگر از درخشش جوانان و ورزشکاران وهنرمندان ایرانی تا این درجه مورد توجه جریان فتنه و ضد انقلاب نبوده است؟! چرا این جایزه چراغ امید شکست خورده های سیاسی شده اما این همه افتخار در سال های اخیر مورد توجه جریان ضد انقلاب و فتنه گران و پناهنده های آمریکا وانگلیس نبوده است؟ چرا آمریکا به این همه هنر و آثار ارزنده سینمایی بی توجه بوده ودرست در مقطعی که فشار بر جمهوری اسلامی را افزایش داده به دنبال جریان سازی سیاسی از طریق یک فیلم سینمایی است تا مثلا خود را به ملت ایران نزدیک کند و افکار عمومی را در مقابل ظلمی که در حق ملت ایران به کار گرفته، به دست بگیرد؟
اما ملت ایران باید هشیار باشند زیرا آمریکا نمی تواند از یک سو حقوق ملت ایران را نادیده بگیرد و با تحریم و فشار و ماجراجویی، به ایرانیان ظلم کند و دولت ایران را مسوول معرفی کند و از سوی دیگر با دادن یک جایزه هنری و سینمایی، شکلات و بازی بچه گانه، خود را در نظر مردم ایران مهربان و صلح دوست و ایران دوست و هنر دوست معرفی کند. چراغ امید را باید در ایران یافت نه در جوایز سینمای هالیوود ...
این نوشته به هیچ وجه قصد کوچک جلوه دادن این موفقیت را برای ایرانیان و جامعه هنری ما ندارد اما نباید عده ای به این بهانه سوء استفاده کنند و با سیاسی کردن موضوع و بهانه قرار دادن آن به دنبال سیاه نمایی اوضاع ایران باشد و خود و فتنه گران را صلح دوست نظام را جنگ طلب ارزیابی کنند و با ترس و لرز به آمریکایی ها بگویند ما صلح طلب هستیم از ما نترسید و با ما جنگ نکنید!
در سال های اخیر، کم نبوده اند افتخارات بسیاری که جوانان ایران در عرصه های مختلف برای ملت ایران به جای گذاشته اند و نام ایران را سربلند کرده اند. اما چرا در آن سال ها جهان به احترام افتخارات ایرانی ها کف نزده است چرا وقتی فیلم هاي ضد ايراني چون 300 را می ساختند به هنر ایران پی نبرده بوده اند؟.
جایزه اخیر كه در جای خود می توانست نشانه موفقیت هنرمندان ایرانی باشد به یک منازعه سیاسی و بهانه ای برای میتینگ های سیاسی علیه نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد و طوری جلوه دادند که انگار نظام و ملت ایران به دنبال جنگ بوده و آمریکا صلح طلب است و حالا بخشی از مردم ایران خود را صلح طلب می دانند تا آمریکا و رسانه های غرب و هالیوودی ها باور کنند که همفکر این عده هستند و بین آنها یک تفاهم کلی وجود دارد.
اگر
چه معرفی ملت ایران به عنوان یک ملت دوست داشتنی و صلح طلب کار شایسته ای
از سوی اصغر فرهادی بوده اما فتنه گران طوری موضوع را جلوه می دهند که
انگار آمریکا صلح طلب است و ایران جنگ طلب. و حالا عده ای از خارج نشین ها
قصد دارند نشان دهند که آنها همفکر آمریکا هستند.
جالب است که بسیاری از هنرمندان هالیوود، و رسانه های آمریکا به خوبی از جنایات و جنگ طلبی و حضور آمریکا در سراسر جهان آگاهند و برای آنها کسانی که مانند فتنه گران تازه به آمریکا رسیده، که خود را صلح طلب می دانند تا نزدیک به آمریکا نمایش دهند، افرادی عجیب به نظر می رسند. زیرا چگونه ممکن است که ملت های جهان برای حفظ حقوق خود و استقلال سیاسی، دائم از سوی آمریکا مورد تعرض و تهدید واقع شوند و در نهایت این آمریکا باشد که صلح دوست و طرفدار حقوق بشر است و هر کس که مقابله آنها باشد لابد جنگ طلب تلقی می شود.
علی افشاری و همفکران او باید به این نکات توجه داشته باشند که این موضوعات مانند جایزه گرفتن در گلدن گلوب و تبدیل آن به یک فرصت سیاسی، جشن و بازی کودکانه نیست که خود را صلح طلب بدانید و ایران را جنگ طلب و شرایط آن را سیاه جلوه دهید و یک جایزه فرهنگی را به یک چراغ امید سیاسی تبدیل کنید و بهتر بود که یک فیلم ارزشمند را معرف فرهنگ ایران کنید و از سیاسی کردن آن به این بهانه پرهیز کنید زیرا این که یک فرد سیاسی مانند علی افشاری چنین مقاله ای در مورد یک فیلم می نویسد نشان می دهد که از کلام صلح دوستی ایرانیان نیز می خواهد علیه نظام استفاده کند.
در مورد صلح طلبی و مردم دوست داشتنی و با ایمان ایران، که برای مردم جهان صلح و آرامش همراه با احترام به حقوق انسان را قائل است، ادبیات بسیاری وجود دارد و افراد مختلفی به آن اشاره کرده اند. اما تعجب آور است که در مقطع حساس کنونی تاریخ ایران، که فشار دشمنان و بدخواهان از طریق تحریم، قطعنامه ها، ماجراجویی ها و دخالت های بیشمار را شاهد هستیم، چرا لندن نشین ها و واشنگتن نشین ها و کسانی که به جای همراهی با مردم ایران به دامن دشمن پناه برده اند و علیه ملت ایران و نظام به بدخواهی و سیاه نمایی مشغول هستند، تا این اندازه این فیلم و این جایزه را بزرگ جلوه می دهند و آن را تنها چراغ امید در این شرایط می خوانند؟
آیا افتخارات جوانان ایران از داخل کشور گرفته تا کشورهای آسیایی و آفریقایی و اروپایی، قابل توجه نیست و به چشم نمی آیند و نمی توان به نتایج افتخار آمیز هنرمندان و ورزشکاران و دانشمندان ایران در سال های اخیر و در نقاط مختلف جهان کشور به عنوان جهش علمی و ورزشی وهنری ایرانیان اشاره داشت؟
آیا تنها یک جایزه و آن هم در آمریکا که توسط جماعت سینمای هالیوود که بیشترین محصولات هنری و سینمایی را برای تحقیر فرهنگ و تمدن ملت صلح طلب ایران عرضه کرده اند، نشانه امید برای افرادی چون علی افشاری و سایر جماعت فتنه گر و ضد انقلاب و خارج نشین است؟
افراط و تفریط و زیاده روی و بزرگنمایی چنین جوایزی به همان اندازه که شادی آفرین و نشاط بخش است می تواند به همان اندازه مخرب و ناامید کننده باشد. زیرا اگر پیام تبریک و هدیه اصغر فرهادی به ملت صلح طلب ایران، به مردم جهان تاکید می کند که ملت ایران اهل صلح است و جنگ را بر نمی تابد و... بلافاصله باید دقت کنیم که این پیام به معنای اعلان جنگ و تبلیغ فتنه گران و ضد انقلاب علیه نظام جمهوری اسلامی نیست و فتنه گران نباید در دل خود ریشخند بزنند و جشن برپاکنند و دلخوش باشند که از این طریق علیه نظام جمهوری اسلامی و آن دسته از ملت ایران که منتقد آمریکا و فرهنگ ابتذال غرب و آمریکا هستند، تبلیغ کرده اند.
این که ملت ایران حامل پیام صلح و دوستی و دوست داشتن است توسط بسیاری از ایرانیان به جهان اعلام شده و در آثار ادبی، شعر، هنر، دانش و فناوری و... ایرانیان دیده می شود اما نباید در شرایطی که آمریکا و اروپا به طور مستمر با قطعنامه ها، تحریم ها و بهانه جویی ها به دنبال اعمال فشار و جنگ و ماجراجویی هستند، نسبت به رفتار جنگ طلبانه و غیر صلح دوستانه آنها بی غیرت و بی تفاوت باشیم.
بر این اساس، این که شرایط را سیاه و دشمن را هنر دوست و فتنه گران و مخالفان و بدخواهان و دشمنان نظام جمهوری اسلامی را صلح طلب بنامند با هیچ معیاری قابل قبول نیست و این که یک فیلم را در جمع شناخته شده سینمای هالیوود یک چراغ امید بدانند با هیچ یک از معیارهای امید بخش و افتخارات تاریخی ایران قابل توضیح نیست.