به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، اشغال عراق توسط آمریکا و شکست آمریکا از جمهوری اسلامی در عراق و ادامه همین روند در سوریه بهانهای شد تا با سهراب صلاحی رئیس سازمان بسیج اساتید و نویسنده 2 کتاب درباره اشغال عراق توسط آمریکا با عناوین «اشغال عراق؛ اهداف راهبردی و استنادات حقوقی» و «پیامدهای انسانی و اجتماعی اشغال عراق از منظر حقوق بینالملل کیفری» به گفتوگو بنشینیم.
در این گفتوگوی 2 ساعته موضوعات مختلفی از جمله هدف آمریکا از طرح خاورمیانه بزرگ، راهبرد جمهور اسلامی در عراق که به شکست آمریکا منجر شد، تسلیمنامه رئیس دولت اصلاحات به آمریکا، روحیه شاه سلطان حسینی برخی دولتمردان در مواجه با آمریکا، تئوری استثناء گرایی، استفاده آمریکا از تهدید بیداری اسلامی به فرصت سوریه، کلکسیون شکست آمریکا از جمهوری اسلامی در منطقه، اشتباهات استراتژیک دولت در مذاکرات هستهای و وضعیت بحرانی کشور در حوزه اقتصاد و رکود مطرح شد که در ادامه متن کامل این گفتوگو آمده است.
*چرایی اهمیت راهبری غرب آسیا برای آمریکا
فارس: ابتدا درباره اهمیت راهبردی غرب آسیا و اهداف آمریکا از اشغال عراق بگویید؟
صلاحی: قبل از جنگ سرد به جهت فضای دو قطبی حاکم بر جهان، تعیین مناطق راهبردی در جهان شاخصهایی داشت. مثلا برای آمریکا و شوروی که 2 طرف منازعه دوران جنگ سرد بودند، بعضی مناطق مهم چون اروپای شرقی، ویتنام که آمریکا به آن وارد شد تا جلوی نفوذ شوروی را بگیرد و یا افغانستان که هم شوروی و هم آمریکا به آن وارد شدند و هر دو شکست خوردند، وجود داشت
آنچه که شاخص راهبردی بودن منطقه را مشخص میکرد، بحث شکنندگی بود. یعنی کدام منطقه اگر تقویت نشود باعث میشود نفوذ آمریکا بیشتر شود (از نظر شوروی) و یا کدام منطقه اگر تقویت نشود باعث میشود نفوذ کمونیست بیشتر شود (از منظر آمریکا).
به همین جهت شما مشاهده میکنید پیمان بغداد که بعدها به پیمان سنتو تغییر یافت، در همین راستا بود. پیمان بغداد مرکب از عراق، ایران، پاکستان و ترکیه که حامی اصلی آن انگلیس بود و آمریکاییها از دور آن را حمایت میکردند، شکل گرفت که برای جلوگیری از نفوذ شوروی در خلیج فارس بود.
زمانی که در عراق کودتا صورت گرفت و عراق به سمت شوروی رفت، این پیمان به سنتو تغییر نام داد و شامل پاکستان، ایران و ترکیه شد که کمربندی را برای جلوگیری از نفوذ شوروی تشکیل دادند. اینگونه میتواند عنوان داشت که سنتو تکمیل پیمان ناتو در غرب بود.
فارس: در مقابل این اقدامات غرب، آیا شوروی ساکت نشسته بود و یا اقداماتی انجام داد؟
صلاحی: شوروی هم در مقابل پیمان ورشو را داشت که یک پیمان نظامی در مقابل غرب ایجاد کرده بود. بعد از فروپاشی شوروی تعیین شاخص منطقه راهبردی تفاوت کرد و علت هم این بود که در زمان جنگ سرد اولین منبع قدرت برای قدرتهای بزرگ، موضوع نظامی بود.یعنی بحث این بود که هر کشوری بتواند از نظر نظامی قدرت بالایی داشته باشد، میتواند منابع و منافع خود را حفظ کند.
شوروی که شکست خورد این سوال بوجود آمد که این کشور از نظر نظامی مشکلی نداشت پس چرا شکست خورد؟ از این به بعد این موضوع را مطرح کردند که اقتصاد نسبت به مسائل نظامی دست برتر را دارد.
بعد از فروپاشی شوروی ما با یک واقعی روبرو هستیم. کشوری به نام آمریکا، قدرت پیروز بعد از جنگ جهانی و جنگ سرد، الان هم مدعی است که یک سوم انرژی جهان را مصرف میکند، در 76 کشور جهان پایگاه و نیروی نظامی دارد، دلارش بر جان حاکم است و حرفی هم برای دنیا دارد و آن این است که باید قدرت اول جهان باشد و همه قدرتها پشت سر آن قرار بگیرند.
آمریکاییها در اندیشکدههاشان به این نتیجه رسیده بودند که برای مسلط شدن بر جهان باید اقتصاد و دانش برتر را در کنترل خود داشته باشند. در دانش برتر به این نتیجه رسیدند که این امکان وجود ندارد. دانش در یک کشور محصور نمیشود. به این فکر رسیدند که باید بر روی بحث اقتصاد متمرکز شوند و اینکه اولین منبع اقتصادی که جهان به آن نیازمند است انرژی است.
فارس: آمریکا هدفی که در بالا بیان کردید را در دوران جنگ سرد هم دنبال میکرد و یا بعد از جنگ سرد سرلوحه کار خود قرار داد؟
صلاحی: این هدف بعد از جنگ سرد و فروپاشی شوروی پررنگ و برجسته شد. قبل از انقلاب اسلامی هم این بحث برجسته بود آند هم زمانی که بحث تحریم نفتی آمریکا پیش آمد. البته خود آمریکاییها در آن موضوع دخیل بودند و میخواستند قیمت نفت را بالا ببرند تا جهان را به دلار خود وابسته کنند.
این وضعیت زمانی بود که فرانسه و بعضی کشورهای اروپایی طلا میخریدند و آمریکاییها از نظر ذخیره طلا در حال سقوط بودند، آمدند و طلا را برداشتند و نیاز جهان به دلار را بوجود آوردند و عربستان و ایران را هماهنگ کردند که نفت را تنها به دلار آمریکا بفروشند.
فارس: این وضعیت در حالی بود که اکثر کشورهای عربی علیه آمریکا بودند و دلیل افزایش قیمت نفت را تحریم فروش نفت به آمریکا توسط کشورهای عربی عنوان میکنند؟
صلاحی: خیر! بعد از شکست آمریکا در ویتنام نیکسون دکترینی ارائه کرد که از قدرتهای منطقه برای حفاظت از منطقه استفاده کنند که یک بال آن در غرب آسیا ایران و بال دیگر آن عربستان شد.
همان زمان (سال 1352) وزیر خارجه آمریکا با ملاقاتی که با ایران و عربستان داشت باعث شد این دو کشور اعلام کنند نفت را فقط در مقابل دلار آمریکا میفروشیم. این اقدام باعث شد که دلار آمریکا نجات پیدا کند.
به همین خاطر در تاریخ این موضوع به دلارهای نفتی مطرح است. علاوه بر این عربستان و ایران نه تنها نفت را به دلار میفروختند، بلکه دلارهایشان را نیز در بانک آمریکا و انگلیس نگهداری میکردند که این عوامل باعث قدرتمند شدن آمریکا شد.
*نظم نوین جهانی، هدف اصلی آمریکا پس از پایان جنگ سرد
بعد از فروپاشی شوروی، آمریکاییها برای عملیاتی کردن اهداف اصلیشان که سیطره جهانی بود، آماده شدند. بوش پدر این هدف را تحت عنوان نظم نوین جهانی مطرح کرد.
طرح اشتغال عراق در سال 1982 یعنی در سال 1361 تنظیم شد. زمانی که دولت آمریکا آقای رامسفلد را به بغداد میفرستند و رابطه دیپلماتیک را با عراق شروع میکنند. این اقدام مصادف است با زمانی که آمریکاییها برای اینکه عراق و صدام را بهتر علیه ایران تجهیز کنند، نام صدام و حزب بعث را از طرفداران گروههای تروریستی خارج میکنند.
همان زمان آمریکاییها به شخصی به نام برنالد لوئیس پیشنهاد دادند که طرح اشتغال عراق را آماده کند، یک مسیحی صهیونیست که قبل از انقلاب به ایران آمده بود.پیشبینی آمریکاییها این بود که صدام میتواند ایران را شکست دهد و بعد به عنوان اینکه صدام یک قدرت غیر قابل کنترل در منطقه شده عراق را نیز اشغال کنند.
فارس: این درحالی است که طرح آمریکا عملی نشد و ایران در برابر عراق مقاومت کرد؟
صلاحی: جمهوری اسلامی و مقاومت مردم و رزمندگان ما مقابل صدام اجازه نداد این اتفاق بیافتد و برنامه آمریکا اجرا شود. آمریکاییها در ادامه صدام را تحریک به حمله به کویت کردند.
فارس: سند و دلیل متقنی که نشان دهد آمریکا در حمله صدام به کویت نقش داشته، وجود دارد؟
صلاحی: سه دلیل و سند در این خصوص وجود دارد. از یک طرف صدام 8 سال با ایران جنگید تا خوزستان را از ما جدا کند و اروند را کامل در اختیار بگیرد که به این اهدافش نرسید. صدام ابتدای جنگ ادعا کرده بود که من خوزستان را کشورم میآورم. حال باید چکار کند؟ صدام برای اینکه دهان مردم خود را ببندد، لقمهای بهتر از کویت پیدا نکرد و ادعا کرد که کویت برای عراق است.
*دلایل نقش داشتن آمریکا در حمله صدام به کویت
از نظر تاریخی هم این موضوع زمینه دارد. کویت جزئی از استان بصره بوده که انگلیسیها آن را از عراق جدا کردند الان هم عراقیها میگویند کویت استان نوزدهم عراق است. عراق در سال 1920 بوجود آمد قبل از آن سه ایالت بصره، بغداد و موصل بود که زیر نظر خلافت عثمانی بود و در سال 1920 انگلیسیها کشور عراق را بوجود آوردند.
فارس: نمیتوان علت حمله عراق به کویت را بدهی زیاد این کشور به کویت عنوان کرد؟ چرا که صدام ادعا میکرد من به خاطر عراق جنگیدم حال شما باید بدهیهای من را ببخشید؟
صلاحی: این موارد بعنوان موضوعات مورد بحث بین کویت و عراق مطرح شد. خود نخست وزیر کویت برای اینکه از عطش صدام درخصوص حمله به کویت جلوگیری کند به عراق رفت. البته صدام برای این حمله بهانههایی هم ایجاد کرد و اعلام کرد که باید جزیره بوبیان را به من بدهند، کویت از مناطق ما نفت استخراج میکن،. کویت نفت زیادی میفروشد تا قیمت نفت را پایین نگه دارد و موارد دیگر.
همه اینها بهانههایی است که هر فردی برای حمله به دیگری اینها را بوجود میآورد، منتها بحث این بود که صدام فکر میکرد با توجه به اینکه 8 سال که به آمریکا خدمت کرده و جلوی نفوذ ایران را گرفته، دیگر مورد حمله آمریکا قرار نمیگیرد برای این کار دلیل هم داشت.
*دیدار سفیر آمریکا در عراق با صدام قبل از حمله صدام به کویت به چه دلیل بود؟
وقتی خانم گلاسپی سفیر آمریکا در عراق با صدام ملاقات کرد، صدام از وی سوال کرد که نظر شما درباره منازعه و مناقشه ما با کویت چیست؟ که خانم گلاپسی گفت وزیر خارجه و رئیس جمهور آمریکا بین منازعه عراق و همسایگانش دخالتی نخواهد کرد.
دلیل دیگر ما این است که وقتی صدام کویت را اشغال کرد، جرج بوش را بیدار کردند (به خاطر اختلاف افق) و خبر حمله صدام به کویت را به وی دادند. جرج بوش گفت که بالاخره صدام به دام افتاد.
دلیل سوم ما این است که یاسر عرفات و شاه حسین اردنی صدام را راضی کردند که از کویت عقبنشینی کند اما دیگر آمریکا قبول نکرد و گفت که ما باید صدام را تنبیه کنیم.
دلیل چهارم این است که وقتی صدام کویت را اشغال کرد، آمریکاییها باید صدام را در کویت میزدند. این در حالی است که آمریکاییها آمدند عراق را نابود کردند.
دلیل پنجم این است که آن حجم آتش توپخانهای از آمریکا معلوم بود که تنها برای خارج کردن صدام از کویت نیست بلکه برای ترساندن جمهوری اسلامی است. فکر میکردند که جمهوری اسلامی به کمک عراق میآید.
فارس: که البته برخی در داخل هم دانسته یا ندانسته میخواستند ایران را به بهانه دفاع از اسلام مقابل کفر وارد این موضوع کنند؟
صلاحی: بله! متاسفانه همان زمان یکی از نمایندگان برجسته مجلس سوم (محتشمیپور) صدام را به خالد بن ولید تشبیه کرد و گفت ما باید به کمک صدام برویم. در همان زمان مقام معظم رهبری جلوی این کار را گرفت و فرمودند صدام شیطان کوچک و آمریکا شیطان بزرگ است.
اینها دلایل است که نشان میدهد آمریکا به دنبال ورود به منطقه بود. بعد از اینکه عراق را نابود کردند و 200 میلیارد دلار زیر ساختهای عراق را از بین بردند (همان جنگ 1991) قطعنامهای علیه عراق تحمیل کردند که کوفی عنان دبیر وقت سازمان ملل در همان زمان گفت «سنگینی این قطعنامه از جنگ بر عراق بیشتر است». با این قطعنامه میخواستند رفتار عراق را کنترل کنند.
همان کاری که آمریکاییها در مذاکرات هستهای نسبت به ایران دنبال میکردند تا نظر خود را بر ما تحمیل کنند که البته رهبری جلوی آنان را گرفت.
به هر صورت آمریکا کاملا رفتار عراق را تحت کنترل خود قرار داد و بوش پدر وقتی آمریکا وارد منطقه میشد عنوان کرد که «زمانی از منطقه برمیگردیم که دیگر صدام تمام شده باشد». البته در ادامه کار وقتی جنوب عراق با قیام شیعیان مواجه شد آمریکاییها و انگلیسیها ترسیدند که این عراق به دست نیروهای طرفدار ایران بیافتد.
*وقتی که انگلیسیها متوجه میشوند نباید عامل سقوط صدام میشدند
این عین جمله جان میجر نخستوزیر وقت انگلیس است که گفت عجب اشتباهی کردیم. اگر صدامی هم در منطقه نمیبود ما باید برای جلوگیری از نفوذ ایران یک صدام درست میکردیم. 8 سال آمریکاییها به دنبال این بودند که از طریق کودتا در عراق کار را تمام کنند که ایران نتواند نفوذ کند، اما نتوانستند.
در کشور عراق آن 10 سال خیلی سخت گذشت. فقط یک قلم مصیبتهای عراق در آن زمان قتل 500 هزار نوزادی بود که به دلیل نرسیدن دارو و غذا آن هم به دلیل قطعنامه شورای امنیت علیه عراق، رخ داد. بعد از این موضوع نومحافظهکارانی که در آمریکا به سر کار آمدند حرفشان این بود که برای عملیاتی کردن طرح اصلی آمریکا 8 سال وقت از دست دادیم.
فارس: منظورشان از طرح اصلی آمریکا همان نظم نوین جهان بود یا خاورمیانه بزرگ؟
صلاحی: نظم نوین جهانی است که بعد آمدند و در منطقه ما آن را خاورمیانه بزرگ عنوان کردند. حرفشان هم این بود که مردم منطقه از ما ناراحت هستند و میگویند که شما (آمریکاییها) ثروت ما را به غارت میبرید. عدهای دیکتاتور را هم مستقر کردید اینها هم به ما ظلم میکنند و شما هم در کنار آن منابع ملی ما را میبرید.
اساس طرح خاورمیانه بزرگ این است که قدرتهای بزرگ مسلمانان تجزیه شوند. ایران 5 کشور، عراق 3 کشور، سوریه 3 کشور، مصر 5 کشور عربستان 3 کشور و بعد روسیه 7 کشور تبدیل شود. از دیگر اهداف طرح خاورمیانه بزرگ این بود که رژیم صهیونیستی قدرت بزرگ منطقه باشد. وقتی کشورهای منطقه کوچک شوند برای امنیت خود متوسل به رژیم صهیونیستی میشوند و در ادامه بحث شناسایی این رژیم هم حل میشود.
هدف دیگر آمریکا این بود که بر انرژی جهان حاکم شود. آمریکایها میگفتند اگر ما بر انرژی منطقه حاکم شویم میتوانیم تمام قدرتها را پشت سر خودمان به صف کنیم.
فارس: اینکه همان هدف تیم قبلی بوش بود پس چطور عنوان کردند که برای عملیاتی کردن طرح اصلیشان 8 سال وقت از دست دادند؟
صلاحی: بله! نومحافظهکاران آمریکا هم به دنبال این هدف بودند. میگفتند اگر میخواهیم بر انرژی منطقه حاکم شویم باید ایران را مهار کنیم منتها نمیتوانیم مستقیم به ایران برویم و ابتدا باید سراغ عراق برویم. بعد عربستان چون عربستان نیروهای نظامی قابلی نداشت پایههای تفکر وهابیت و تکفیری هم از عربستان است و اینکه آمریکاییها مدعی بودند از آن 17 نفر که در 11 سپتامبر آن اقدام را انجام دادند. 11 نفر عربستانی و 6 نفر افغانستانی است.
*روحیه شاهسلطان حسینی و تسلیمنامه رئیس دولت اصلاحات به آمریکا
نومحافظهکاران میگفتند اگر عراق و عربستان را بگیریم، از نظر انرژی بر دنیا حاکم هستیم و بعد سراغ سوریه میرویم و دست ایران را از حربالله قطع میکنیم و بعد ایران میآییم. برنامه آمریکا در طرح خاورمیانه بزرگ همین بود.همین وضعیت وجود داشت که در سال 1384 رئیس دولت اصلاحات به بوش نامه نوشت (که آن نامه، نامه بسیار بدی بود و به معنی فروش ایران، عراق، لبنان و فلسطین بود).
در آن نامه رئیس دولت اصلاحات تعهد کرده بود که ایران به آمریکا کمک میکند تا حزبالله را خلع سلاح کند، رژیم صهیونیستی را به رسمیت میشناسد، در عراق به آمریکا کمک میکند تا دولت مورد موافق آمریکا بر سر کار بیاید، موضوع هستهای را شفاف میکند و حقوق بشر را رعایت میکند و مواردی از این قبیل.
رئیس دولت اصلاحات از بوش تقاضای مذاکره کرد که بیایید با هم بنشینیم و مذاکره کنیم. بوش گفت ما به عراق آمدیم که ایران را تنبیه کنیم. کتابی به نام «جنگ در عراق چگونه باعث شد دشمنان آمریکا تقویت شوند» وجود دارد. در آن کتاب این نامه رئیس دولت اصلاحات نیز آمده است. نویسنده آن کتاب خطاب به دولتمردان آمریکایی عنوان کرد که در آن زمان رئیس جمهور ایران آنقدر به شما تعهد کرد اما شما (مسئولان آمریکایی) مغرور شدید و حتی حاضر نشدید که نامه آن را بخوانید.
به سفیر سوئیس در ایران که حافظ منافع آمریکا در ایران است تشر زدید که چرا نامه را دریافت کردید. ما آمدهایم در عراق تا ایران را تنبیه کنیم. حال دیدید که رهبر ایران چگونه در مقابل شما ایستاد. کاری کرد که شما در عراق بزرگترین شکست را خوردید.
فارس: دلیل این همکاری برخی داخلیها با آمریکا چه بود؟
صلاحی: ترس!
فارس: مگر مسئولان ما تجربه مذاکرات افغانستان را نداشتند؟
صلاحی: بله! در همان زمان رئیس جمهور و شورای امنیت تصمیم گرفت که با آمریکا مذاکره کنیم. در همان زمان برخیها موضوع شاه سلطان حسینها را مطرح میکردند. در برخی مسئولان دولت اصلاحات روحیه شاه سلطان حسین وجود داشت که نمیتوانستند در مقابل آمریکا بایستند.
ترس داشتند. البته نمیشود گفت به دنبال خیانت بودند اما از روی ترس بود. آن تصمیم گرفته شد که در افغانستان به آمریکا کمک شود. بعضیها گفتند که اگر شما این کار را انجام دهید آمریکا جری میشود. مسئولان دولت وقت گفتند خیر! آمریکا یک پلنگ زخم خوردهای است که ما تکه گوشتی جلویش بیاندازیم که دیگر کاری به ما نداشته باشد.
فردی که شجاع نیست و بدون درک سیاسی بر مسند قدرت مینشیند چنین نتیجه ای را رقم میزند و کشور را گرفتار میکند.
فارس: شما معتقدید تصمیم دولت اصلاحات درمورد افغانستان برای همکاری با آمریکا نتیجه نداد؟
صلاحی: بله! نتیجه مدنظر را نداد. وقتی ایران در قضیه افغانستان به آمریکا کمک کرد، آمریکاییها آمدند و ایران را محور شرارت نامیدند.
فارس: درخصوص عراق استراتژی جمهوری اسلامی چه بود؟
صلاحی: در قضیه عراق رهبری پرونده را از دست دولت گرفت. وقتی نامه رئیس دولت اصلاحات فرستاده شد و آمریکاییها گفتند ما آمدهایم که ایران را تنبیه کنیم، رهبری وارد شد. همین امروز هم همین ترس را در برخی مسئولان مشاهده میکنیم که این تجربهها را فراموش میکنند. روحیه تنبلی و اشرافیگری باعث میشود که این تجربهها فراموش شود.
اگر آمریکاییها پایشان در عراق محکم شده بود، بر سر ایران بلایی میآورند که از عراق بدتر شود، چراکه مشکل آمریکا ایران است نه عراق. آمریکاییها عراق را حداقل 100 سال به عقب برگرداندند
آمریکاییها میگفتند ما باید بر جهان حاکم شویم در این راستا باید قدرتهای رقیب از جمله چین و روسیه را مهار کنیم، برای مهار این قدرتها باید بر انرژی حاکم شوم، بر حاکم شدن بر انرژی نیز باید بر ایران حاکم شویم. حرفشان درست بوده اما چون روحیهشان شیطانی بوده و اینکه در ایران قدرت مقاومت و رهبری جلوی آنان ایستاد، آمریکا شکست خورد. وگرنه در باب محاسبات شیطانی هدفشان درست بود.
*رفتار نسنجیده آمریکا در عراق باعث انزجار ملتها از آمریکا شد
وقتی آمریکاییها وارد عراق شدند (در سال 2003) بسیار نسنجیده عمل کردند. 300 هزار نیرو در عراق داشتند (160 هزار نظامی و 140 هزار امنیتی در قالب شرکتهای بلک واتر) البته انگلیسیها بهتر عمل کردند (20 هزار نیروی انگلیسی بیشتر نبود). انگلیسیها به جهت اینکه منطقه را بهتر میشناختند بهتر عمل کردند.
آمریکاییها خیلی مغرورانه عمل کردند و مردم عراق را تحقیر کردند هم در افکار عمومی هم در حمله به نیروهای عراقی که مخالف اشغال بودند. آمریکاییها هیچ حد و مرزی را بر خود قائل نبودند و بر همین اساس بیش از یک میلیون عراقی را کشتند. علاوه بر این اقدامات بسیار زشتی مانند شکنجه و خشونت جنسی در زندان ابوغریب نیز در کارنامهشان ثبت کردند. در کل در مدیریت موضوع بسیار ضعیف عمل کردند.
آمریکاییها که فکر میکردند مردم عراق با گل و شیرینی از آنان استقبال میکنند، اما چند ماه نگذشت که بحث مقاومت در عراق شروع شد و هر روز که میگذشت اوضاع برای آمریکاییها خرابتر میشد. ضعف مدیریت آمریکا در عراق، بدرفتاری با مردم، تعارض در نظریه (آمریکاییها میگفتند ما برای گسترش حقوق بشر آمدهایم و در عراق کوچکترین موارد حقوق بشر را رعایت نکردند).
از طرف دیگر مدیریت بالای مقام معظم رهبری و توانمندیای که جمهوری اسلامی در عراق نشان داد یکی از مقاطع مشعشع مدیریت در جهان است، از اینکه چگونه جمهوری اسلامی توانست بدون شلیک یک تیر آمریکا را در عراق شکست دهد.
*عامل اصلی شکست آمریکا در عراق را باید مدیریت جمهوری اسلامی و شخص مقام معظم رهبری بدانیم
اصل تهاجم به عراق از منظر حقوق بینالملل به عنوان تجاوز شمرده شد چرا که آمریکاییها مجوز شورای امنیت را نداشتند و اینکه عراق هم به آمریکا حمله نکرده بود که آمریکا حق دفاع مشروع داشته باشد. مخالفتهای روسیه و فرانسه و چین و دیگر کشورها هم در شکست آمریکا در عراق از ایران بیاثر نبود. عامل اصلی شکست آمریکا در عراق را باید مدیریت جمهوری اسلامی و شخص مقام معظم رهبری بدانیم. رهبری وقتی نامه رئیس دولت اصلاحات به آمریکا را مشاهده کردند، پرونده عراق را از دولت گرفتند و بزرگترین شکست سیاست خارجی آمریکا را در عراق به این کشور تحمیل کردند.
فارس: نوع راهبرد جمهوری اسلامی برای شکست دادن آمریکا در عراق چه بود؟
صلاحی: بعد از آنکه صدام به ایران حمله کرد خیلی از مبارزان عراقی به ایران آمدند. ایران توانست سپاه بدر را برای اینها تشکیل دهد. از نظر سیاسی نیز مجلس اعلاء انقلاب اسلامی عراق در ایران شکل گرفته بود و از نظر سیاسی هم اقداماتی صورت گرفته بود. مرجعیت در عراق قدرتمند بود و جمهوری اسلامی هم توانست گروههای مختلف مبارز انقلابی را زیر پرچم مرجعیت بیاورد.
فضای بینالمللی هم کمک کرد که آمریکاییها در موضوع عراق گرفتار شوند، چرا که چین متوجه شده بود اگر آمریکا در منطقه مسلط شود دیگر چین هم کارهای نخواهد بود، روسیه هم همینطور.
فارس: یعنی چین و روسیه هم در این امر به ایران کمک کردند؟
صلاحی: خیر! فضا بگونهای پیش رفت که به نفع ایران شد. در مدیریت کار، ایران تک و تنها کار را جلو برد. فضای بینالمللی بگونهای شده بود که اگر ایران عنوان میکرد آمریکا به عراق تجاوز کرده، جامعه بینالمللی هم تایید میکرد. اگر ایران میگفت آمریکا بدنبال تنبیه صدام نیست بلکه به دنبال سلطه بر منطقه است، فضای بینالملل آن را تایید میکرد و این فضا به ما کمک کرد.
در سال 1991 که آمریکا در بحث اشغال کویت ورود پیدا کرد، 80 درصد مردم موافق ورود آمریکا بودند (منهای ایران) اما در سال 2004 طبق بررسیهای صورت گرفته مشخص شد 80 درصد مردم ضد آمریکا شدهاند. این تغییر نتیجه از رفتارهای آمریکا نشدت گرفته بود. بگونهای که خود عربستان هم احساس نگرانی کرد. عربستان کشوری بود که بین زمین و آسمان گیر افتاده بود.
اگر تفکر ایران در عراق ریشه میدواند، برای آل سعود مشکلساز میشد. اگر جای پای آمریکا در عراق محکم میشد، باز برای عربستان بد میشد؛ چرا که آمریکا در ادامه سراغ عربستان میرفت. این وضعیت بگونهای پیش رفت که وقتی نفوذ جمهوری اسلامی و تفکر انقلاب اسلامی در عراق ریشه دواند آلسعود به مقابله با این جریان پرداخت.
آمریکاییها یکسال قبل از حمله به عراق یعنی در سال 2002 طرح اشغال عراق را به روز کردند و گفتند ما هر چه در اروپا هزینه کردیم در عراق هم هزینه میکنیم. بسیاری از کشورهای اروپایی وقتی جنگ جهانی دوم تمام شد با خسارات بسیاری مواجه بودند. آمریکاییها گفتند اگر ما از نظر اقتصادی به این کشور کمک نکنیم شوروی همه این کشورها را تصاحب خواهد کرد. وزیر خارجه وقت آمریکا در راستای کمک اقتصادی به اروپای مرکزی طرح مارشال را ارائه کرد تا اروپا را سرپای خود نگه دارند.
*جنگ سه هزار میلیارد دلاری و دیگر هیچ
آن طرح در آن زمان 12.3 میلیارد هزینه داشت. آمریکاییها در 2002 گفتند هزینه طرح مارشال که 12.3 بود در 2002 حدود 80 میلیارد دلار میشود پس برای عراق 80 میلیارد دلار هزینه میکنیم. آمریکاییها گفتند با طرح مارشال و هزینه 12.3 میلیاردی توانستیم تا امروز بر اروپا حاکم باشیم پس در طرح خاورمیانه بزرگ تنها برای عراق 80 میلیارد هزینه میکنیم تا 100 سال بر جهان حاکم باشیم.
کتابی در این خصوص نوشته شده با عنوان «جنگ سه هزار میلیارد دلاری» نویسنده آن کتاب که آمریکایی هم هست ثابت میکند که آمریکا 3 هزار میلیارد دلار در عراق هزینه کرده است. که الان میگویند به 5 هزار میلیارد دلار رسیده است. آمریکاییها با این هزینه تنها چیزی که از عراق بردند حدود 4 هزار و 800 تابوت بود.
فارس: در آن زمان چقدر توانستند از نفت عراق استفاده کنند؟
صلاحی: در آن زمان همه چند به هم ریخته بود اما اگر آمریکاییها نفتی هم برده باشند، حیثیت سیاسی، نظامی و ابهتشان را جا گذاشتند. جمهوری اسلامی بخصوص شخص مقام معظم رهبری برای اینکه اجازه ندادند آمریکاییها پایشان در عراق محکم شود (که اگر پای آمریکا در عراق محکم شده بود دیکتاتوری جهانی آمریکا مستقر میشد) بر گردن دنیا حق دارند. ای کاش در دانشگاههای ما واقعیت آنچه که در صحنه عراق اتفاق افتاد را بیان میکردند.
فارس: در نظم نوین جهانی آمریکا علاوه بر بحث نظامی خاورمیانه جدید، موضوع جنگ نرم هم مطرح بود که مقام معظم رهبری نسبت به آن هم هشدار دادند. در این حوزه اوضاع چگونه پیش رفت؟
صلاحی: آمریکاییها یک حرفی دارند و آن اینکه میگویند فرهنگ ما برتر است که همان تئوی «استثناگرایی» است. بوش پسر این حرف را زد و گفت فرهنگ ما برتر است. ما امروز از یک قدرت برتر نظامی در دنیا برخوردار هستیم. من وظیفه الهی دارم که این رسالت را جهانی کنم. مردم جهان در این باب دو دسته خواهند شد، یا فرهنگ برتر ما را میپذیرند یا نمیپذیرند که با قدرت نظامی برترمان آنان را سرکوب میکنیم.
سخنان بوش یعنی همان حرفی که هیتلر میزند. هیتلر میگفت نژاد ما برتر است، بوش میگفت فرهنگ ما برتر است. در واقع یک نوع نژاد پرستی بود. بوش معتقد بود در دنیا 2 گروه بیشتر نیستند یا موافق ما هستند یا مخالف ما که تروریست هستند و مرکز آنها هم خاورمیانه است.
فارس: بهانه آمریکا هم برای حضور در منطقه غرب آسیا، تروریسم بود؟
صلاحی: بوش در ابتدا نگفت جنگ علیه تروریست بلکه گفت جنگ صلیبی سوم. ما که یک جنگ صلیبی بیشتر نداشتیم آن هم در قرن 11 میلادی حال چرا جنگ صلیبی سوم!
ابتدای قرن 15 اولین تاریخی است که اروپاییان وارد منطقه غرب آسیا میشوند. اروپاییان در متونشان دارند که این دوره ادامه جنگهای صلیبی اول است. آن زمان از طریق نظامی نتوانستند مسلمان را شکست دهند الان آمدند و از طریق تجارت و بازرگانی کل جهان اسلام را گرفتند (همان سالهای قرن 15)
به این جهت بوش بعد از 11 سپتامبر سه مرتبه اعلام کرد که جنگهای صلیبی سوم شروع شده است که اروپاییان به بوش تذکر داند که این چه حرفی است میزنی! ما دیگر در خود اروپا از دست مسلمانان امنیت نخواهیم داشت.
بعد بوش آمد و جنگ جهانی علیه ترورسیم را اعلام کرد. آمریکاییها در ابتدای حمله به عراق فضای کشورمان را کاملا دگرگون کردند. کل فضا پشت سر تهاجم به عراق آمد یعنی برای مردم آمریکا اینگونه جا انداختند که اگر عراق مورد حمله قرار نگیرد عراقیها آمریکا را مورد حمله قرار خواهند داد.
بعد که دروغها افشا شد و مشخص شد عراق نه سلاح شیمیایی و کشتار جمعی دارد و نه صدام با القاعده ارتباط داشته، دولت بوش به عنوان یک دولت دروغگو در افکار عمومی مردم آمریکا شناخته شد و افکار عمومی آمریکا علیه جنگ شد. اوباما هم که بر سر کار آمد قول داد که این جنگ را تمام خواهد کرد و بالاخره در سال 2011 آمریکاییها از عراق بیرون رفتند.
*اوباما و تغییر تاکتیک آمریکا برای رهبر جهان شدن
در حالی که گفته بودند برای 100 ماندن به عراق آمدهاند. منتها اوباما آن هدف اصلی آمریکاییها را فراموش نکرد یعنی اینکه «آمریکا باید رهبر جهان باشد» را دنبال کرد منتها میگفت آمریکا دیگر نمیتواند جنگ مستقیم را دنبال کند و باید جنگ نیابتی در منطقه راه بیندازد.
فارس: جنگ نیابتی، تنها برای جلوگیری از هزینههای زیاد جنگ بود و یا درگیر کردن تمامی منطقه به جنگ؟
صلاحی: این موضوع هم هست که بخاطر هزینههای زیادی جنگ برای آمریکا داشت به جنگهای نیابتی روی آورد. جنگ سوریه سومین جنگ آمریکا در منطقه برای اشغال منطقه است که بتواند بر غرب آسیا مسلط شود.
اشتباهی که در دوران بیداری اسلامی صورت گرفت و دولت ما هم در آن اشتباه مقصر بود، علیرغم اینکه دولت نهم در بیداری اسلامی شریک بود اما متاسفانه در زمانی که موقع چیدن ثمره این بیداری فرا رسید، دولت دهم اشتباه عمل کرد.
آمریکاییهای جنگ نیابتی را در سوریه بوجود آوردند. آدم به سوریه فرستادند که هم تظاهر کنندگان را میکشت و هم پلیس را. آمریکا این درگیری را بوجود آورد و سومین جنگ خود را در سال 2011 شروع کرد که آن هم جنگ نیابتی بود. هدفشان هم این بود که اگر قضیه سوریه را تمام کنیم دست ایران را از حزبالله قطع میکنیم و بعد عراق را هم میگیریم آن زمان بهتر میتوانیم به ایران ضربه بزنیم.
فارس: به نظر شما بخشی از بیداری اسلامی توطئه آمریکا برای سرنگونی بشار اسد بود؟
صلاحی: خیر! وقتی فضایی در جهان بوجود بیاید هر کس به دنبال استفاده از آن فرصت است. با توجه به اینکه بیداری اسلامی در بعضی کشورها رهبری درستی هم نداشت. در سوریه ابتدا نیرو فرستادند تا درگیری ایجاد کنند. بالاخره دولت سوریه هم گروههای مخالفی داشت.
کار دوم که در سوریه انجام دادند (که طراحی آن توسط آمریکا بود پول آن را عربستان داد و آموزش را ترکیه آمدند) نیروهای القاعده که بعد از فروپاشی صدام در عراق مستقر شدند را با باقی مانده رژیم بعث را با هم متحد کردند و دولت اسلامی عراق و شام (داعش) را ایجاد کردند. این داعش نیروی عمل کننده جنگ نیابتی آمریکا است.
فارس: یعنی آمریکا از تهدید بیداری اسلامی برای خود فرصت سوریه را بوجود آورد؟
صلاحی: بله استفاده را هم کرد. داعش نیروی عملیاتی جنگ سوم آمریکا است که ترکیه آموزش دهنده این نیروها است، عربستان پول این جنگ را تأمین کرد و رژیم صهیونیستی هم کمک میکند. خانم کلینتون گفت که در سال 2011 به 112 کشور جهان رفتم و مسئولان آن کشورها را توجیه کردم که بزودی دولتی به نام «دولت اسلامی عراق و شام» اعلام موجودیت میکند و همه شما آن را به رسمیت بشناسید.
سوریه جنگ سوم آمریکا برای تسلط بر منطقه است یعنی آمریکاییها از 1991 تا امروز برای تسلط بر غرب آسیا سه جنگ راه انداختند و در هر سه هم ناموفق بودند. حال به این نتیجه رسیدهاند که بیرون از جمهوری اسلامی نمیتوانند کاری را جلو ببرند. به همین خاطر بحث نفوذ در داخل را دنبال میکنند.
*منطقه غرب آسیا کلکسیونی از شکست آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی است
نفوذ آمریکا برای این است که آمریکاییها در منطقه یک کلکسیونی از شکست در مقابل جمهوری اسلامی روبروی خود دارند و راه دیگر ندارند جز اینکه از داخل جمهوری اسلامی را شکست دهند. بر همین اساس بر روی بحث تحریمهراسی کار میکنند که البته تا مقداری هم موفق بودهاند. بزرگترین شکست سیاست خارجی آمریکا در عراق و از جمهوری اسلامی بود.
ما الان قدرت فرا منطقهای بزرگی در غرب آسیا هستیم. چرا میگوییم فرا منطقهای؟ بدین دلیل که الان جمهوری اسلامی از مدیترانه (یعنی در سوریه و لبنان و فلسطین) تا دریای سرخ (یعنی یمن) نفود دارد و این یعنی قدرت فرا منطقهای.
الان زمینه فراهم است که ما تبدیل به یک قدرت بینالمللی شویم. راه نجات ما و نجات منطقه در این است که ما تبدیل به یک قدرت بینالمللی شویم، در این نیست که در میدانی بازی کنیم که آمریکاییها آن را طراحی کردهاند.
وقتی در میدان بازی آمریکا قرار گرفتیم، مهندسی، داور و مربی آنان خواهند بود. همین کاری که با برجام بر سر ما آوردند و تقریباً صنعت هستهای ما را زمینگیر کردند، تعهدات خودشان را تنها روی کاغذ عملیاتی کردند، در میدان اقدامی نکردند و الان هم بر روی موضوع موشکی ما تمرکز کردهاند.
بدین گونه ما را وارد به عقبنشینی میکنند و آن شکستی که آمریکاییها در منطقه نتوانستند بر جمهوری اسلامی وارد کنند را از طریق نفوذ انجام دهند.
فارس: یعنی از نظر شما هدف اصلی آمریکا از برجام مهار ایران است؟
صلاحی: بله برای مهار ایران باید در ایران نفوذ کند. برجام را وسیلهای برای نفوذ میداند. آمریکاییها میگویند ایران باید در زمینی بازی کند آمریکا برای خاورمیانه طراحی کردهاست. ما هم میگوییم با توجه به ویژگیهای منحصر به فردی که داریم از جمله نفوذ اسطورهای، رهبری مقتدر و انسجام ملی طبق منافع خود پیش میرویم.
منطقه نیازمند ایران است. حسین هیکل روزنامهنگار مصری یه زمانی میگفت ایرانیها 2 بار پایشان به مدیترانه رسیده یکبار در زمان هخامنشیان که به زور آمدند بار دوم که امروز است که با تدبیر ولی فقیه آمدند. در جای دیگر میگوید ای اعراب شما نمیتوانید خودتان را اداره کنید یا باید به ایران متوسل شوید یا آمریکا. من به شما توصیه میکنم به ایران متوسل شوید.
یعنی منطقه نیازمند یک قدرت است و اگر یک قدرت بزرگ و مستقل و خوداتکایی مانند ایران نباشد دیگران هم گرفتار میشوند. امروز این فضا با رشد بسیار خوب علمی برای ما مهیا شده است که متاسفانه دو سال است دچار توقف و رکود شده است. ما باید تبدیل به یک قدرت بینالمللی شویم و این شدنی است مشروط بر اینکه الزامات آن را عملیاتی کنیم که یکی از مهمترین آنها عملیاتی کردن اقتصاد مقاومتی است.
فارس: به نظر شما آمریکا بعد از اینکه در عراق از جمهوری اسلامی شکست خورده این بار هم در سوریه از جمهوری اسلامی شکست خواهد خورد؟
صلاحی: اگر موضوع سوریه هم تمام شود به نظر میرسد آمریکاییها نایی برای پیگیری برنامه جدیدی در منطقه نخواهند داشت و با شکست آمریکا، عربستان، ترکیه در سوریه موج دوم بیداری اسلامی به صورت گسترده در منطقه راه خواهد افتاد.
فارس: در این وضعیت طرح شورای رهبری چه معنا میدهد؟ آیا در راستای همان نقشه آمریکا و ضربه زدن از درون است؟
صلاحی: در بحث ولایت فقیه اصلا مبانی نظری و ادلههای عقلی و روایی را کنار بگذاریم. همین 37 سال گذشته را مشاهده کنید و ببنید هر زمان به دستورات ولی فقیه عمل کردیم موفق بودیم هر جا هم که عمل نکردیم ضربه خوردهایم. امام خمینی (ره) بحث شورایی شدن را جمع کرد چه شورای عالی سپاه و چه شورای عالی قضایی و چه شورای رهبری.
*امام خمینی بحث شورایی بودن رهبری را جمع کردند
وقتی الان رهبر ما یک نفر است و بعضی از مسئولین اطاعت نمیکنند؛ در ظاهر از مقام معظم رهبری میگویند اما در عمل اقدامی نمیکنند حال حساب کنید اگر شورایی بشود چه میشود.
اگر دولتهای ما در تبعیت از رهبری مانند نیروهای مقاومت در منطقه عمل میکردند، ما الان خیلی جلوتر بودیم. شورای رهبری را امام جمع کرد. این را هم به شما بگوییم که مجلس خبرگان پنجم از مجلس خبرگان قبلی انقلابیتر است و به نظریات امام اگر از مجلس قبلی معتقدتر و مومنتر نباشد، کمتر نیست.
در بعضی موارد برخیها مهرهسوزی میکنند. برای مثال آقای منتظری یک ظرفیتی داشت بخصوص در حوزهها خیلی به درد میخورد. وقتی یک انسانهایی که باید جای دیگری کار بکنند، ما آنان را برای مسئولیتهایی که برای آن ساخته نشدهاند، بنشانیم این یعنی سوزاندن این انسانها و آقای منتظری اینگونه سوزانده شد.
در حالیکه امام خمینی از اول با قائم مقام منتظری مخالف بود و اصلاً قائم مقامی در قانون اساسی نیامده بود. در حالیکه معلوم بود منتظری توانمندی، کیاست، ظرافت و تحمل لازم را ندارد و گذاشتن منتظری در قائم مقامی کار اشتباهی بود. به نظر من با این کار آقای منتظری را از جامعه گرفتند. ایشان میتوانست در بحث تحول حوزهها بسیار کمک کند البته آقای منتظری خودش هم مقصر بود که انشاالله خداوند از سر تقصیرات وی بگذرد اگر حرف امام را گوش کرده بود اینگونه نمیشد.
فارس: نقش دستگاه دیپلماسی کشور در شرایط کنونی و فضای بینالملل چگونه باید باشد؟ چه رویکردی را باید داشته باشد؟
صلاحی: صرفنظر از اینکه هیئت مذاکره کننده در بحث مذاکرات هستهای تلاش خود را انجام دادند. منتها چون این دولت زمانی که روی کار آمد برنامه سالم و کارآمدی برای مسائل داخلی نداشت، تمام تمرکز خود را بر روی مذاکرات هستهای گذاشت.
دولت 30 ماه مشغول بحث برجام شد تا آن شکل بگیرد و بقیهاش را هم به تمجید از این آفتاب تابان میگذراند. فکر نمیکنم دولت برای ادامه کار برنامه داشته باشد.
رئیس جمهور تا امروز 4 بار قول داده است که وضعیت اقتصادی را بهبود ببخشد. ابتدا در خرداد 92 بود که گفت من مشکلات را 100 روزه حل میکنم، در ادامه گفت در سال 93 حل میکنم، بعد گفت در سال 94 حل میکنم الان هم که فرمودند در سال 95.
مشکل اینجاست که دولت برنامه ندارد. دولت فکر میکرد اگر بحث هستهای را با آمریکا حل کند، بقیه مشکلات ما هم حل میشود، که این تصور به واقعیت تبدیل نشد.در موضوع هستهای هم هدف دولت محقق نشد و هنوز شاهد رفع تحریمها نیستیم.
*سلسله اشتباهات استراتژیک دولت در مذاکرات هستهای
دولت در این زمینه اشتباهات استراتژیک متعددی انجام داد اول اینکه تمام مسائل کشور را وابسته به مسئله هستهای کرد.
دوم اینکه از یک انسان آشنا به سیاست و مسائل امنیت ملی مانند آقای روحانی این انتظار نبود که وقتی تیم مذاکره کننده با سختترین دشمن ملت در حال مذاکره است، در دانشگاه تهران بگوید که خزانه کشور خالی است. در این وضعیت طبیعی است که طرف مقابل فشار خواهد آورد. وقتی دشمن بفهمد جیب شما خالی است فشار را بیشتر میکند البته روز بعدش وزیر اقتصاد عنوان کرد که به روحانی اطلاعات غلط دادهاند، 136 میلیارد دلار ذخیره ارزی داریم.
اشتباه دیگر این بود که هیچ فعالیتی در داخل برای حل مشکلات توسعه و اشتغال استفاده نکرد و همه چیز را به مذاکرات گره زد و اشتباه دیگر این بود که شخص آقای روحانی بیش از اندازه به آمریکا خوشبین شد در حالیکه ما یک تاریخ بدبینی طولانی نسبت به آمریکا داریم.
مصدق اشتباه بزرگش همینجا بود که وقتی به کشور آمریکا رفت با «ترومن» دوست شد. 270 روز آمریکا بود و وقتی برگشت 4 زونکن عکس با خود آورد. هرچه به مصدق گفتند به آمریکاییها اعتماد نکن اینها پسر عموهای انگلیسیها هستند، او قبول نکرد و گفت آمریکاییها طرفدار حقوق ملل هستند و از ما پشتیبانی میکنند.
تا جایی که چند روز قبل از کودتای 28 مرداد سفیر آمریکا به منزل مصدق آمد و گفت که آقای مصدق دوستیمان بجای خود، شما باید فردا از نخست وزیری خداحافظی کنی. آنجا مصدق سفیر آمریکا را از منزل خارج کرد اما کار از کار گذشته بود.
اشتباه دیگر دولت ابن بود که جبهه بسیار سختی علیه منتقدین خود در داخل گرفت. ادبیاتی از زبان آقای روحانی بیرون آمد که انتظار نبود حتی بعضی از دوستان دولت گلایهمند شدند. در حالی که حتی اگر این برجام در کشور منتقدینی نمیداشت روحانی باید عدهای را منتقد میکرد که اینها بر دولت فشار بیاورند تا تیم مذاکره کننده بتواند از این برگ در مذاکرات استفاده کند.
اشتباه دیگر این بود که دولت در بحث انجام تعهداتش در برجام خیلی عجله کرد. این عجله حتی برای خود آمریکاییها هم تعجب آور بود.
فارس: برخی مسئولان دولتی نسبت به بررسی برجام در مجلس اعتراض داشتند که هر روز تأخیر در اجرای برجام میلیاردها به کشور خسارت وارد میکند حال که برجام از طرف آمریکا اجرا نمیشود چقدر به کشور خسارت وارد میشود؟
صلاحی: در این زمینه اشتباهات سنگینی انجام شد هرچند نیت دولت نیت خیری بود ولی دود این اشتباهات به چشم ملت میرود. هستهای ما حداقل برای 15 سال زمینگیر شد در حالیکه علاوه بر نقش مهمش در بازدارندگی در مسائل علمی هم خیلی مهم بود.یکی از علل بحث توقف پیشرفت علمی کشور، توقف برنامه هستهای است.
دولت الان باید جواب مردم را بدهد. مردم منتظر آثار برجام هستند. مجلس هم به نظر میرسد مقداری در این امر تعلل میکند. قرار شد که کمیته نظارت بر برجام شکل بگیرد. مجلس باید وظیفه پرسشگری خود را انجام دهد.
یکی از اشکالاتی که در نظام ما هست، این است که با رفت و آمد دولتها، سیاستهای کلان نظام در برخی امور بالا و پایین میشود. در این خصوص مجلس باید پرسشگری کند. این اشکال بطور کلان بر مجلس وجود دارد. در عین حال من فکر میکنم ما سود بالایی را در بحث برجام بدست آوردیم و آن افزایش آگاهی و شعور مردم است که نباید به آمریکا اعتماد کرد و این اتفاق در حال حاضر افتاده است.
پایههای اقتدار و قدرت نظام، حکومت و انقلاب ما بر دوش مردم است و این افزایش آگاهی مردم برای ما مبارک خواهد بود.
فارس: به عنوان آخرین سوال در بحث عمل به اقتصاد مقاومتی جامعه دانشگاهی چقدر توانسته در گفتمان سازی آن اقدام کند؟
صلاحی: ما به سهم خودمان به عنوان بسیج اساتید شروع کردیم. اما این موضوع یک عزم ملی میطلبد. اکثر مردم بر لزوم اجرایی شدن اقتصاد مقاومتی هم نظر هستند اما باید از فلسفه، اجزا و عناصر و مولفهها و الزامات اقتصاد مقاومتی بیشتر بدانند. به همین دلیل موضوع همایش سالانه بسیج اساتید در مشهد همین موضوع خواهد بود که الزام عملیاتی شدن اقتصاد مقاومتی چه خواهد بود.
*اولین الزام اجرایی شدن اقتصاد مقاومتی، پایی کار بودن مدیران جهادی است
یکی از اولین الزامات اقتصاد مقاومتی این است که مدیرانی پای کار باشند که به اقتصاد مقاومتی از بن دندان اعتقاد داشته باشند و مدیر جهادی باشند. تا زمانی که این شرط مستقر نشود عملیاتی شدن اقتصاد مقاومتی کار سختی را پیش رو دارد.
اگر مدیر جهادی سرکار نباشد اینگونه میشود که طرف یک هواپیمایی بخرد با این ویژگی که بدون سوختگیری در اروپا مستقیم به آمریکا برود. ما معتقد به بازسازی ناوگان حمل و نقل هستیم اما چند درصد مردم از این نوع هواپیماها استفاده میکنند. اولویت چندم است؟ برای این خرید ما چند سال باید زیر قرض برویم؟ از آن طرف مشاهده میکنیم بیکاری بیداد میکند.
ما بعضی از کالاهایی را وارد میکنیم که خودمان آن را داریم . این اقدام را باید چگونه توجیه کنیم؟ با رویکردی که این دولت دارد انتظار نمیرود گشایشی در امر اقتصاد صورت گیرد. فاجعهای در کشور در حال رخ دادن است و آن افزایش نقدینگی است. این در حالی است که تولید ما رشد پیدا نکرده است این وضعیت وقوع تورم صد درصدی را فراهم کرده است.
هرچه اقتصاددانها به رئیس جمهور نامه مینویسند که بین تورم و رکود، تورم بد است، رکود بدتر است و شما تورم را انتخاب بکن اما خود رئیس جمهور اعلام کرد که من گوش به این حرفها نمیدهم. اگر این نقدینگی سرباز کند تورم سرسام آوری را شاهد خواهیم بود.