کامران نجفزاده که گزارشهای ورزشیاش همیشه بهاندازه سیاسیها محل بحث و گفتوگو بوده آخرین چهره معروفی بود که شایعه نمایندهشدناش پیچید. او در گفتوگو با تماشاگر از دغدغههای خودش برای نیامدن به عرصه سیاست گفت. اینکه ورود به این عرصه میتواند گاهی همه اعتبار آدم را زیر سوال ببرد؛ اگر فقط یک قدم از راه را اشتباه بروید.
یک دیدگاه وجود دارد که میخواهیم نظرت را هم راجع به این موضوع در قالب یک سوال بدانیم. اگر ورزشیها صرفاً با پشتوانه معروفیت و شهرت وارد عرصه انتخابات شوند، آیا این خیانت به جریان مهمی است که لازمه آن حضور افراد فرهیخته و نه مشهور است؟ یعنی آیا توانمندی جسمانی یک فرد که در نهایت به شهرت وی بدل شده میتواند ملاک موفقیت در عرصه فکری و قانونگذاری مجلس باشد؟
اینکه یک نفر هم توانمندی جسمانی در سطح قهرمانی داشته باشد، هم چهره باشد و هم در عین حال فرهیخته باشد «هم» ممکن است. گرچه خیلی کم و بهندرت اما شاهد حضور چنین مهرههایی هم بودهایم.
مشکل اینجاست که بعد از ورود به مجلس، در جای خودشان استفاده نمیشوند. یعنی کسی که فرهنگ خوب میداند سیاسیترین چهره مجلس میشود، فلسفه میداند در کمیسیون صنعت جا میگیرد و آدم ورزشی هم در پی دغدغههای دیگری میرود.
وگرنه کمیسیون ورزش مجلس ما در یک نگاه آرمانگرایانه باید ترکیبی از افراد ورزشی و فرهیخته باشد. چهره مشهور ورزشی بودن، فرهیخته و نخبه بودن و دردشناس بودن، میتوانند در برخی با هم ترکیب شوند.
بحث را به سمت و سوی کار خودت ببریم. در بین تلویزیونیها هم افرادی بودند و هستند که بهواسطه شهرتشان توانستند راهی مجلس شوند. بدون تقسیمبندی ذهنی، اینها یا در گروه مشهورها بودند و یا در گروه فرهیختگان. اگر به دلیل مشهور بودنشان به مجلس آمده باشند به نظرت خیانت به افکار عمومی محسوب میشود؟ یعنی ورود افرادی حتی از رسانه بزرگ ملی به مجلس، اگر صرفاً بر اساس دیدهشدنها و مشهور بودنشان باشد آیا اشتباه بزرگی نیست؟
برداشت من این است که افکار عمومی نسل امروز، هوشمندتر از آن است که به کسی صرفا بهخاطر مشهور بودن و تلویزیونی بودن رای بدهد...
رابطه این اتفاق را (حضور مشهورهایی که شاید فرهیخته فکری هم نباشند) با موضوع عوامگرایی و پوپولیسم چطور میبینی؟ میتوان گفت این اتفاق یعنی سوءاستفاده از عوام به نفع منافع شخصی.
به هر حال این اتفاقی است که در تمام دنیا میافتد. آرنولد چطور
فرماندار کالیفرنیا شد؟ ریگان مگر هنرپیشه نبود؟ من میگویم این ماجرا هم
بهنوعی طبیعت انتخابات است. دنیای سیاست است دیگر، این شکلی است!
میخواهیم
درباره یکی از مهمترین شایعههای این روزها هم صحبت کنیم. حضور خودت در
انتخابات مجلس. مشخصاً درباره خودت، چرا تا این حد شایعات زیاد بود؟
به خودم گفتهام به این شایعهها عادت کن! یعنی پوست کلفت شدن یکی از ملزومات کار ماست.
اولینبار در کجا این شایعه مطرح شد؟
وقتی از فرانسه برگشتم. وقتی از لیبی آمدم هم که بیشتر شد.
خودت اولینبار کجا و کی این خبر را شنیدی؟ عکسالعمل اولیه چه بود؟
برادرخانمم جایی خوانده بود. یک کمی که گذشت دیدم در و همسایه هم گفتند. در وبلاگم نوشتم خبرنگارها پادشاهان بیتاج و تختند. من خبرنگارم، همین. نه از میز و صندلی خوشم میآید نه تا الان دنبال این چیزها رفتهام.
وسوسه نشدی برای انتخابات امسال؟ حتما میتوانستی برای موفقیت چهره مقبولی باشی.
شما یکبار بروید مجلس، وقتی مردمیکه هزارویک مشکل دارند را ببینید که آمدهاند نامهای به نماینده شهرشان برسانند، چند دقیقه کنارشان حرفهایشان را گوش کنید، میبینید چه مسئولیت سنگینی بر دوش نمایندههاست و خدا میداند باید آن دنیا چه جوابهایی پس بدهند. فکر کنید به مشکلات مردم و شانههای نحیف برخی از نمایندهها، برق از سهفاز آدم میپرد. ضمن اینکه من اینقدر که دوستان احساس تکلیف میکنند، احساس تکلیف نمیکنم!
اصلاً تا به حال به این موضوع فکر کردهای که در یک انتخابات رسمی شرکت کنی و از این طریق میزان مقبولیتات را بسنجی؟ بازه زمانی که فکر میکنی لازم است تا به این حد از باور فکری برسی چقدر است؟
نه... الان دغدغههای دوستداشتنیتری دارم. همین کتاب جدیدم؛ اگر برای مجوزش سکتهام ندهند!
این کتاب مرتبط با کارهایت است؟ اسم کتاب؟
خبرنگار ژنرال دوگل.
از همکارانت، افرادی نظیر بیژن نوباوه یا علیرضا دهقان به مجلس رفتند. فارغ از نوع ورود آنها به مجلس، نگاه خودت به عملکردشان چیست؟
وقتی من گیگوز2 میخوردم، بیژن نوباوه وسط جنگ و خون و آتش داشت خبرنگاری میکرد. بعد الان فکر میکنید من باید چه جوابی بدهم خداوکیلی؟ قضاوت درباره نحوه عملکرد اینها با خودشان و کارشناسانی که در دوران سخت حضور آنها در مجلس بودند؛ است. مقتضیات زمان بالاخره خیلی موضوع مهمی است.
بحث پایانی درباره یکی از تجربیات شخصی خودت هست. تجربهای که در زمان حضورت در فرانسه آن را به عینه دیده بودی. اریک کانتونا؛ فردی که حالا در آستانه ورود به انتخابات فرانسه هم هست. درباره این پدیده فوتبالی-اجتماعی صحبت کن. به نظر میرسد حتی نافرمانیهای مدنی فرانسه را کسی مثل کانتونا بتواند رهبری کند. این یعنی استفاده از شهرت با هدفی که سر و ته آن به عبارتی معلوم است. درباره این شخصیت هم برای ما بگو. این آدم شهرت دارد، شاید مغز متفکری هم نباشد اما یک راه سومی را در این زمینه درست کرده و دارد از آن استفاده بهینه هم میکند.
اریک کانتونا از آن سوژههایی بود که خیلی دوست داشتم برای یک گفتوگوی خوب جور میشد. یک جایی در یکی از فرعیهای شانزالیزه تئاتر بازی میکرد. چندبار رفتم و ساعتها منتظر ماندم برای یک مصاحبه اما نشد.
یعنی مدیر برنامههای این آدمها برای یک مصاحبه مفصل تعریفهای خاصی دارند. پولهای کلان و امتیازات زیادی هم برای طرف میگیرند. هر کاری کردم نشد. کانتونا درباره فقر در فرانسه هم کتابی نوشته که استقبال خوبی از آن شده است.
درباره اینکه میگفتند کانتونا مثلا به مردم توصیه میکند که برای چند روز یکهو همه پولهایشان را از بانکها بیرون بکشند هم یکجور حرفهایی زده بود که رسانههای دولتی فرانسه به شدت بایکوتش کردند اما شبکههای اجتماعی به آن پرداختند. در دوران فوتبالش هم که همیشه یک یاغی دوستداشتنی بوده با آن یقه بالا. الان اریک کانتونا نماد طبقه معترض جامعه فرانسوی به یقه سفیدها و اریستوکراتهای آنهاست.
مصایب مدیران برنامه
یکبار یادم هست در نیویورک خواستم در فرصت یک دقیقهای با لری کینگ مصاحبه کنم. به چشم برهمزدنی نشستم مقابلش و خیلی تند سوالم را پرسیدم. لری کینگ آمد جواب بدهد که کریستین امانپور پرید وسط ماجرا... گفت: «این کار شما خیلی غیرحرفهایست آقای نجفزاده! شما باید اول با دفتر سیانان در فلانجا هماهنگ کنید. امکان ندارد بگذارم مصاحبه کنید.»
بعد بلند نچنچ میکرد و میخواست ما را بلند کند. گفتم ببخشید دیگر ما حرفهای نیستیم خانم، همین شکلی هستیم. نشستم و دوباره سوالم را پرسیدم. لری کینگ اینقدر پیرمرد خوبی بود. قشنگ جواب داد.
بخواهی هماهنگ کنی یا هیچوقت یا وقتی دیگر دیر شده به مقصد میرسی. من بارها تجربه کردم. حتی محافظهای شیراک یکبار حسابی از خجالتم درآمدند وقتی در نمایشگاه کشاورزی خواستم از همین روش استفاده کنم. اصل غافلگیری. شیراک هم جواب کوتاهی داد. تمام تنم کبود شد اما مصاحبه را گرفتم. مدیر برنامهها میگویند راه این است، چاه این است. تو باید از راه دیگر بروی برادر! با مسی هم همین شکلی مصاحبه کردم. همان مصاحبه معروف...