کد خبر: ۳۶۷۰۹
زمان انتشار: ۲۲:۱۶     ۰۶ بهمن ۱۳۹۰
یادداشت مهمان
روح‌الله ارسباران
سرویس بین الملل 598 به نقل از پایگاه برهان/ روح الله ارسباران: در چند سال اخیر، به خصوص بعد از تحولات مربوط به بیداری اسلامی جهان عرب،‌ غربی‌ها و یا غرب‌زدگان منطقه از ترس گسترش ماهیت پیام انقلاب اسلامی ایران در منطقه، ‌سعی کرده‌اند تا نظام سیاسی ترکیه را الگوی انقلابیون جهان عرب قلمداد نمایند و از طرفی شرایط را برای حضور دیپلماسی ترکیه در جهان عرب را پر رنگ‌تر کنند. حتی این گونه محافل پا را از این فراتر گذاشته و بر اتحاد استراتژیک اعراب منطقه با ترکیه در مقابل ایران تأکید کردند. غافل از این که هم اعراب منطقه و هم بدنه‌ی اجتماعی جامعه‌ی ترکیه مناقشات تاریخی و ژئوپلتیکی را همواره در جلوی چشم خود داشته و بر کینه‌های تاریخی به وجود آمده، استوارند.
 
بر همین اساس، نخبگان عرب از به کارگیری اصطلاح «عثمانی‏گرایی» برای تبین سیاست خارجی حزب حاکم «عدالت و توسعه» وحشت دارند و آن را مترادف سلطه ی ترک ها بر اعراب به عبارتی استعمار جهان عرب می دانندو مخالف هر گونه اندیشه‌ی عثمانی‌گرایی یا جهان‌داری ترکی با نوستالوژی عثمانی‌اند. برای نمونه، «رضوان السید»[1] از روشنفکران لبنانی معتقد است «در نهایت عرب‌ها نمی‌توانند حضور و نفوذ غیرعرب‌ها از جمله ترکیه را در دل جغرافیایی خود بپذیرند.»[2] در مقابل جامعه و روشنفکران ترکیه نیز بر خیانت اعراب به امپراتوری عثمانی اشاره می‌کنند و آن را ضربه‌ای جبران ناپذیر بر پیکره‌ی یک امپراتوری مسلمان می‌دانند.
البته ده‌ها مورد و مسأله بین اعراب و ترک‌ها وجود دارد و یا اتفاق افتاده که در مجموع موجب زنده ماندن کینه‌های تاریخی در مناسبات دو قوم شده و یا کانون‌های تفرقه و بیزاری را احیا می‌نماید. با این اوصاف در این مقاله ضمن بررسی فضای تاریخی و مناقشات ژئوپلتیکی بین دو قوم، بر چشم انداز مناسبات آن‌ها پرداخته خواهد شد.
الف) نگاهی به تاریخ پر مناقشه‌ی اعراب و ترکیه

 در عرف متداول روابط بین‌الملل، از تاریخ و جغرافیا به عنوان مشترکات و عناصر مثبت در تحکیم مناسبات بین ملت‌ها یاد می‌شود اما در بررسی روابط ملل مجاور، چه بسا با حساسیت‌ها، کینه‌ها و ذهنیت‌های منفی مواجه می‌شویم که از بطن تاریخ مشترک همان ملل نشأت گرفته و حتی وحدت اقلیمی (جغرافیایی) و سایر مشترکات روحی و مصلحتی، قادر به زدودن آن رسوبات منفی و تصویرهای نامناسبی که هر یک از ملت‌ها نسبت به ملت همسایه‌ی خود در مخیله‌ی خویش انباشته‌اند، نبوده است.
 
شاید با قدری احتیاط بتوان گفت اعراب و ترک‌ها علی‌رغم بیش از هزار سال تاریخ اسلامی مشترک که طی چند قرن آن، استانبول (پایتخت امپراتوری عثمانی). «دارالخلافه‌ی» اسلامی بود و نیز به رغم حقایق انکار ناپذیر جغرافیایی هم‌چون مجاورت سرزمینی و وحدت منابع طبیعی به ویژه منابع آبی و ارتباط انسانی از وحدت جغرافیایی، تصویر نقش بسته از اعراب و ترک‌ها نزد یک‌دیگر یکی از مصادیق معدود ذهنیت‌های منفی است که ملل همسایه از هم‌دیگر ترسیم می‌نمایند. 
 روابط اعراب و ترکیه از اواخر دهه‌ی 1920م. به این طرف، فروکش کرد و چندین دهه میان کشورهای عربی شرق و ترکیه ارتباطی وجود نداشت. پدیده‌ای که به دنبال فروپاشی امپراتوری عثمانی، در سال 1918م. آغاز و از مرحله‌ی جدایی سیاسی ـ حقوقی فراتر رفته تا این که منجر به شکاف عمیق در بدنه‌ی اجتماعی طرفین گردید. به همین علت است که میان کشورهای عربی و ترکیه از دهه‌ی 20م. بدین سو هیچ گونه تحرک زنده‌ای که نماد تاریخ مشترک آن‌ها باشد، مشاهده نمی‌شود و ثمرات تاریخی آن‌ها در هر دو بعد سیاسی و دینی از صحنه‌ی فعلی خارج شده و تنها در موزه‌ها و کتاب‌خانه‌ها جا گرفته است.[3] 
 اعراب و ترک‌ها هر دو نسبت به هم‌دیگر بدبین هستند، اعراب، ترک‌ها را متعصبانی می‌خوانند که روحیه‌ی سلطه‌گری دارند، در مقابل ترک‌ها، اعراب را به خیانت متهم می‌کنند. با این تفاوت که برای اعراب صرفاً افکار و خاطره‌های اواخر دوران امپراتوری مطرح است در حالی که ترک‌ها علاوه بر این، سیاست‌های جدید اعراب، به ویژه از جنگ جهانی دوم به بعد را نیز به دیده‌ی تحقیر می‌نگرند. اعراب از دیدگاه ترکان متهم هستند که در جریان جنگ جهانی اول، با خنجر زدن از پشت به ترک‌ها، موجب انقراض امپراتوری عثمانی را فراهم ساختند و ترک‌ها نمی‌توانند این واقعه را فراموش کنند.
 
 اعراب و ترک‌ها هر دو نسبت به هم‌دیگر بدبین هستند، اعراب، ترک‌ها را متعصبانی می‌خوانند که روحیه‌ی سلطه‌گری دارند، در مقابل ترک‌ها، اعراب را به خیانت متهم می‌کنند.
 
این مسأله با افزوده شدن دو خصوصیت «عقب ماندگی» و «تروریسم» که در رسانه‌های غربی برای اعراب تدارک دیده‌اند و این که اعراب عقب مانده (از دیدگاه غرب) می‌خواهند با تروریسم «تنها قلعه‌ی تمدن و پیشرفت خاورمیانه، یعنی رژیم صهیونیستی را نابود کنند»، تصویر ناهنجاری از اعراب در ذهن روشنفکران غرب زده‌ی ترک ساخته است. کتاب‌های درسی ترکیه نیز ضمن در برداشتن این نظرها نسبت به اعراب شدیداً تحت تأثیر افکار استشراقی و تبشیری جنبش صهیونیستی مستقر در غرب قرار گرفته و با نیات واضحی افکار ضد اسلامی و ضد عربی را ترویج می‌کند. 
 ترک‌ها هم‌چنین اعراب را متهم می‌کنند که از اسلام به نفع ناسیونالیسم افراطی (شوونیستی) خود بهره‌برداری کرده‌اند و اصولاً اعراب از قرن هشتم هجری، ترک‌ها را دشمن خود می‌دانند. به نحوی که این مطلب در کتاب‌های مرجع تاریخی مانند کتاب‌های «یاقوت حمودی» و «ابن بطوطه» نیز آمده است. فتوحات اولیه‌ی مسلمانان در سرزمین‌های غیر عرب، تسلط غلامان ترک بر خلافت عباسیان (تا سقوط بغداد به دست مغول‌ها)، پیدایش امپراتوری عثمانی در قرون جدید و بسط سلطه‌ی آن بر تمامی سرزمین‌های عرب، حالتی از نفرت جمعی نزد طرفین نسبت به یک‌دیگر ایجاد کرده که در ضرب المثل‌ها و لطیفه‌ها نیز منعکس شده است. 
 اگر چه برداشت‌های ترک‌ها از اعراب با مرور زمان و رونق بیش از پیش تفکرات اسلامی در میان جوانان ترک و در نتیجه درک واقعیت‌هایی از ماهیت غرب و جنبش صهیونیستی دست نشانده‌ی آن، تا حد زیادی تعدیل شده است، اما هنوز بین 5/22 تا 25 درصد از مطبوعات ترکیه، تمام رهبران عرب را اعم از محافظه‌کار و یا انقلابی، تروریست می‌دانند و معتقدند که این رهبران برای انهدام ترکیه در تلاش هستند.[4]  در مقابل اعراب هم ترکیه را ملتی غرب زده می‌دانند که همواره در خوش خدمتی به غرب بر هویت شرقی خود پشت پا زده و برای بی‌هویت نمودن ملت‌های عربی با غرب هم‌دستی می‌نماید.
ب) ریشه‌های تاریخی، ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی کینه‌های اعراب نسبت به ترکیه 

 کینه‌های اعراب نسبت به ترک‌ها در ابعاد مختلف قابل بررسی است. یعنی چند بعدی و چند وجهی است که در ذیل بر حسب اهمیت به چند مورد آن اشاره می‌گردد:
1 ـ غربی نمودن هویت شرقی و اسلامی ترکیه و مأموریت برای عملیاتی نمودن استراتژی غرب در خاورمیانه‌ی عربی
 به چند مورد از رفتارها و اقدام‌های ضد اسلامی و عربی که «آتاتورک» در بدو تشکیل جمهوریت انجام داد و مورد غضب جامعه‌ی مسلمان عرب واقع گردید، اشاره می‌گردد:

1-الف)
صدور فرمان گفتن اذان و خواندن نماز به زبان ترکی استانبولی در سال 1923م.؛
 
۱-ب) فرمان تعطیلی دفترهای مذهبی و ایجاد دفترهای عرفی رسمی در سال 1923م.؛
۱-ج) تغییر تاریخ رسمی از هجری به تقویم مسیحی (میلادی) در سال 1925م.؛

۱-د)
تغییر حروف و الفبای رسمی کشور به الفبای لاتین و ممنوعیت تدریس زبان عربی در سال‌های 1928 و 1929م. ؛
1-هـ) ایجاد مدارس مختلط و اشاعه‌ی افکار التقاطی غربی و سوسیالیستی؛
1-و) تغییر اسامی و الفاظ عربی و حتی ترکی عثمانی به اسامی لاتین و ترکی ایغوری (ترکی کهن)[5] 
 در واقع یک اعتقاد قوی در میان کشورهای عربی خاورمیانه وجود داشت که ترکیه طرفدار جهان غرب است و این مسأله برای کشورهای عربی به منزله‌ی نفوذ قدرت‌های استعماری سابق مانند فرانسه، انگلیس و بازیگر جدید خاورمیانه یعنی ایالات متحده‌ی آمریکا ـ به دلیل حمایت جدی این کشور از اسراییل اشغالگر ـ در کشور آن‌هاست، بنابراین ترکیه هم‌چنان از نظر کشورهای تازه استقلال یافته‌ی عربی خاورمیانه، مظنون باقی مانده است. گر چه ترکیه برای برقراری روابط خوب با کشورهای عربی خاورمیانه از نیمه‌ی دوم 1960م. آمادگی خود را آشکارا اعلام کرده اما سیاست خارجی ترکیه نسبت به خاورمیانه تا حدود بسیار زیادی تحت تأثیر مسایلی از قبیل ساخت اسطوره‌های بنیادین در کشورهای عربی قرار داشت و دارد.
 
این رویکرد تاریخی اعراب نسبت به ترکیه از گذشته‌های دور تا امروز محتوای خود را حفظ نموده است تا جایی که در حال حاضر از چالش‌های مهم حزب حاکم عدالت و توسعه در نفوذ به جهان عرب، پروژه‌ی قلمداد شدن این حزب از طرف غربی‌هاست. یعنی طیفی از ملی‌گرایان و اسلام‌گرایان جهان عرب، حزب حاکم ترکیه را پروژه‌ی غرب برای طرح خاورمیانه‌ی بزرگ می‌دانند. آن‌ها معتقدند، غرب پشتیبان و حتی مبدع این حزب است و می‌خواهد سکولاریسم غربی را در چارچوب مفاهیم جدید و بومی در قالب الگوی حزب عدالت و توسعه‌ی ترکیه در منطقه نهادینه کند. امروز هر چه قدر ترکیه به غرب نزدیک‌تر می‌شود یا همکاری آن در سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا پر رنگ‌تر می‌گردد، بحث توهم توطئه هم جدی‌تر می‌شود.[6]
 
آن‌ها معتقدند، غرب پشتیبان و حتی مبدع این حزب است و می‌خواهد سکولاریسم غربی را در چارچوب مفاهیم جدید و بومی در قالب الگوی حزب عدالت و توسعه‌ی ترکیه در منطقه نهادینه کند.

 

 2 ـ روابط همه جانبه با رژیم اشغالگر قدس 


 عامل دیگری که باعث تشدید سوء ظن کشورهای عربی به ترکیه بود، (و همواره هم بوده است) روابط این کشور با رژیم صهیونیستی است. از زمانی که ترکیه استقلال این رژیم را در سال 1948م. به رسمیت شناخت. بلافاصله به عنوان یک کشور دوست اسراییل، دشمن اعراب تلقی گردید. با توجه به این عوامل، ترکیه نتوانست بر نزدیک شدن به اعراب سیاستی اتخاذ کند که موانع و سوء ظن‌ها را از میان بردارد و هم‌چنان به عنوان دشمن اعراب و متحد اسراییل قلمداد می‌شود حتی پس از جنگ 1967م. اعراب و رژیم صهیونیستی، زمانی که ترکیه «حق قانونی» اعراب را به میان کشید و روابط دیپلماتیک خود را با اسراییل تا سطح کاردار تنزل داد، باز هم در نزد افکار عمومی اعراب مورد اعتماد واقع نشد. این قبیل بدگمانی‌ها و اتهام‌ها تا حدود بسیار زیادی روابط اعراب و ترکیه را حتی در دهه‌های 1980 و 1990م. مخدوش نموده است.
 
با این که دولت فعلی «اردوغان» رفتار انتقادی نسبت به رژیم اشغالگر دارد ولی همواره توده‌های اجتماعی جهان عرب آن را کافی ندانسته و بر این احساس هستند که بخش مؤثر حاکمیت ترکیه روابط خویش را با رژیم صهیونیستی حفظ کرده و خواهد کرد. امری که اثرات خود را نسبت به دیدگاه عمومی و تاریخی اعراب نسبت به ترکیه گذاشته و می‌گذارد. برای نمونه، یک روزنامه نگار عرب در زمان سفرهای منطقه‌ای اردوغان به مصر، لیبی و تونس بعد از انقلاب‌های عربی، به کینه‌هایی اشاره کرده که مبیّن دیدگاه غالب عربی نسبت به ترکیه است.
 روزنامه‌ی «الشرق الاوسط» در همان زمان، به سفرهای اردوغان اشاره کرده و می‌نویسد: «چگونه می‌توانیم به همکاری‌ها، اهانت‌ها و ضربه‌های گروهی ترک‌ها در همکاری با دشمنان جامعه‌ی عربی در جنگ‌های سال‌های 1948، 1956، 1967، 1973 و 1982میلادی بی‌اعتنا باشیم و آن همه هزینه‌ای که از این همکاری ظالمانه دیدیم را فراموش کنیم.»[7] نویسنده در ادامه‌ی مقاله می‌نویسد: «اردوغان در حالی فقط و فقط به فکر احیای امپراتوری عثمانی است که نمی‌داند جامعه‌ی عربی هیچ دل خوشی از دوران چهار قرن رهبری آن امپراتوری بر خود ندارند.» این مقاله که یک نمونه‌ای از خروار است، همواره نگاه تاریخی و غیرتاریخی روشنفکران و توده‌های اجتماعی جهان عرب را نسبت به ترکیه نشان می‌دهد.
3 ـ مناقشات ارضی بین ترکیه و کشور همسایه‌ی آن (سوریه ـ عراق) 
 واقعیت این است که بدنه‌ی اجتماعی جهان عرب، اتصالی قوی به یک‌دیگر دارد، هر چند که اکثر حاکمان فاسد آن‌ها گمارده‌های غرب هستند و بیش‌تر به دنبال تأمین منافع آن‌ها هستند، ولی توده‌های اجتماعی فارغ از مرزهای ملی درک نزدیکی از منافع قومی خویش دارند. به همین جهت، مناقشه‌ی ارضی ترکیه با سوریه و یا عراق، نه تنها بر ملت این دو کشور، بلکه در بین توده‌های اجتماعی جهان عرب انعکاس جدی داشته و دارد؛ از جمله‌ی این مناقشه‌ها می‌توان به استان «هاتای» و «کرکوک» اشاره نمود: 
 
3-الف) اختلاف ارضی بر سر استان هاتای
 
مسأله‌ی الحاق هاتای به ترکیه در دوران قیمومیت فرانسه، هم‌چنان به صورت خاطره‌ای تلخ در ذهن سیاستمداران و مردم سوریه و اعراب منطقه باقی مانده و در فرصت‌های مناسب آن را ابراز کرده‌اند. سوری‌ها معتقدند؛ هدف فرانسه این بود که ترکیه را درجنگ جهانی دوم بی طرف نگه دارد و از گرایش احتمالی آن به سوی آلمان نازی جلوگیری کند، به همین جهت استان هاتای (اسکندرون) را به عنوان امتیاز به ترک‌ها داد. مردم سوریه همواره نسبت به این امر معترض بوده و هستند. در سال 1960م. تظاهراتی برای اعاده‌ی آن منطقه صورت گرفت و بی‌اعتبار بودن این امتیاز فرانسه را اعلام کردند؛ ولی ترک‌ها آن را مداخله‌ی ارضی دانسته و رد نمودند.[8] 
۳-ب) ادعای ارضی نسبت به کرکوک
 
یکی از مسایلی که مورد پسند اعراب منطقه نبوده، رویکرد قوم گرایانه‌ی ترکیه در طول تاریخ، به خصوص بعد از تشکیل جمهوری بوده است. ترک‌ها تلاش می‌کنند که از بالای سر دولت‌ها با اقوام همسوی خویش ارتباط برقرار نموده و به نوعی حرکتی خلاف حاکمیت ملی آن کشور را به انجام می‌رسانند. برای نمونه آن‌ها حتی از اقلیت بسیار کوچک ترک زبان در لبنان و سوریه غافل نشده و در جهت هویت بخشی به آنان تلاش می‌نمایند. این بحث زمانی اهمیت امنیتی می‌یابد که نسبت به یکی از استان‌های عراق یعنی کرکوک ادعای ارضی می‌نماید. امتداد این ادعایشان را تا جایی پیش می‌برند که به صورت نمادی سالانه در مجلس ملی ترکیه یک دلار بودجه به کرکوک به عنوان یک استان ترکیه اختصاص می‌یابد، البته در ظاهر امر، ترکیه اقدام‌های فرهنگی چشم‌گیری در این منطقه به انجام رسانده است. 
 
مسأله‌ی کرکوک و امثال آن که به رویکرد توسعه طلبی ارضی ترکیه تعبیر می‌شود نه تنها مورد پسند اعراب نیست بلکه آن را مغایر با پرستیژ و منافع ملی خویش دانسته و بر مسدود نمودن این گونه سیاست‌ها همت می‌گمارند. در مجموع می‌توان گفت که عوامل مختلفی وجود دارد که باعث شده اعتماد اعراب و ترک‌ها نسبت به هم‌دیگر سلب شود. در این روزها که بحث مطرح شدن ترکیه به عنوان الگوی اعراب مطرح است، بیش‌تر شاهد تازه شدن کینه‌های تاریخی اعراب نسبت به ترکیه هستیم. امری که در آینده نماد عینی خود را نشان خواهد داد.
 

پایان سخن 

 آنچه که در این مقاله به آن پرداخته شد، بیش‌تر از نگاه تاریخی بوده و اساس بحث نیز بر این تئوری گذاشته شده بود که برداشت‌ها و نگاه دولت‌ها-ملت‌ها نسبت به یک‌دیگر که معمولاً منبعث از حوادث و اتفاق‌های تاریخی است در مناسبات فعلی و آینده‌ی آن‌ها تأثیر گذاشته و روندها را خلق می‌کند. به همین جهت است که چشم انداز روابط اعراب و ترک‌ها همواره برای روزگارانی طولانی متأثر از برداشت‌های تاریخی خواهد شد و اعتماد متقابل شکل نخواهد گرفت. آنچه که امروزه از آن به عنوان مدل و الگوی ترکیه برای جهان عرب تبلیغ می‌شود، جای بحث عمیقی دارد که به آن اشاره می‌گردد. اول این که ترکیه مانند بسیاری از کشورهای خاورمیانه همواره در مسایل داخلی خود با مشکل مواجه بوده است. اقلیت کرد ترکیه هر چند در دوره‌ی حزب عدالت و توسعه فرصت‌هایی برای حضور در حوزه‌های فرهنگی و سیاسی به دست آورند، ولی همواره به مبارزات خود برای رسیدن به خودمختاری ادامه می‌دهند. این مسأله پاشنه‌ی آشیل ترکیه‌ای است که از دموکراسی و حقوق بشر در خاورمیانه دفاع می‌کند. 
 در سطح منطقه‌ای هم ترکیه با رقبای جدی مواجه است. جمهوری اسلامی ایران همواره الهام بخش بسیاری از جنبش‌های منطقه‌ای جهان اسلام است. از طرفی جنس بازی ایران در منطقه ریشه‌دارتر از آن چیزی است که ترکیه به فکرش افتاده است. به همین علت، نیاز به زمان طولانی است که ترکیه بتواند در جهان اسلام عمق پیدا کند. از طرف دیگر جهان عرب دوران گذار را طی می‌کند و در چنین شرایطی به ترکیه نیاز پیدا کرده‌اند، ولی واقعیت‌های تاریخی، اجتماعی و سیاسی جهان عرب بیانگر آن است که کشورهای عربی از جمله مصر، عربستان و حتی عراق، به میدان داری ترک‌ها در صحنه‌ی جهان عرب راضی نخواهند شد و ترکیه را کنترل خواهند کرد. به هر حال آنچه که امروز در محافل مختلف از آن به عنوان الگو شدن ترکیه برای جهان اسلام و عرب نام می‌برند، خیلی با واقعیت‌های ملی و بین‌المللی ترکیه سازگار نیست.(*)
 
پی‏نوشت‏ها:
[1]. Radwan al - sayyid  
[2]. http://www.tesev.org.tv.ud- 13js/pdf
[3]. جواد انصاری، ترکیه در جست‌وجوی نقش تازه در منطقه؛ دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه: 1373، صص 326 ـ 325
[4]. همان
[5]. محمدرضا زارع، علل رشد اسلام‌گرایی در ترکیه، مؤسسه‌ی مطالعات اندیشه سازان نور، 1383، ص 135
[6]. روزنامه‌ی رادیکال ترکیه در 2 سپتامبر 2010م. مقاله‌ای از «القدس العربی» با عنوان «ترکیه اسب تراوی جدید آمریکا» ترجمه کرده بود و در این مقاله فرضیه‌ی غالب این بود که حزب حاکم عدالت و توسعه پروژه‌ی غرب است.
 
[7]. http://irdi ploma cg .ir
[8]. محمود واعظی (تدوین، خارجی حزب و عدالت توسعه، پژوهشکده‌ی تحقیقات استراتژیک، 1387، می 65 .
 
*روح الله ارسباران؛ کارشناس مسایل بین‏ الملل
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها