قدس آنلاین- بهروز فرهمند:چه سناریوی
قشنگی!/ ناوهای جنگی تان از تنگه هرمز عبور کردند/ سه قلوها کنار هم/ ناو
آمریکایی «ابراهام لینکلن» در کنار دو رزمناو دیگر/ یکی انگلیسی و دیگری
فرانسوی/ سه قلوها تیتر یک می شوند/ «بی بی سی» هزار بار خبرش را می خواند/
صدای آمریکا هزار و یک بار/ آه... عبور از تنگه هرمز، چه لذتی دارد برای
شما/ سر به آسمان بسایید/ در کتابهای درسی فرزندان تان بنویسید/ به آنها
بگویید: به سلامت از تنگه هرمز گذشتیم!/ شما چه قهرمانید!/ شما چه قدر
شجاعید!/ شما چه متمدن هستید که سربازان تان در افغانستان روی اجساد
افغانها ادرار می کنند!/ شما چه خوبید!/
***
آه ... ما چه قدر
ترسیده ایم...! / ابهت ناوهای تان ما را گرفته است!/ قرار است قافیه را
ببازیم!/ قرار است، ماست ها را کیسه کنیم!/... دلار دلش را گرفته و قهقهه
سر می دهد/ کار و بار «سکه» هم سکه است/ برخی از داخل، به آن سوی آبها
سیگنال می فرستند/ برخی دیگر در داخل خوابند!/ راستی، بازرسان آژانس اتمی
هم در راهند!/
***
خوش آمدید آقایان!/ هیچ دری در ایران به روی شما
بسته نیست!/ انبارهای موشکهای «شهاب 3» را به رویتان می گشاییم/ اصلاً ما
«هالو» هستیم!/ بروید و قد و قواره موشکهای دوربرد ایرانی را اندازه بگیرید
و به عموزاده های صهیونیست، راپورت بدهید/ همه سوراخ سمبه های «فردو» را
هم بگردید!/ اسامی دانشمندان هسته ای مان را هم خودمان دو دستی تقدیم تان
می کنیم/ قافیه را باخته ایم ما!/
***
خانم «اشتون» اشتلم می
خواند: «ما می خواهیم ایرانیان را به پای میز مذاکره بکشانیم»!/ بابا! ما
خودمان مثل بچه های «حرف شنو» می آییم پای میز مذاکره/ هر چه بگویید، می
گوییم: چشم!/ اول از همه، دستها را روی میز می گذاریم/ خانم اشتون ! ببین
ناخن هایمان را هم گرفته ایم! خانم مرکل ! دندانهایمان را هم مسواک زده
ایم!/ آقای سارکوزی ! نمره انضباط ما را 20 بده!/ آه/ چه ترسناکند این
ناوهای شما!/
***
آه... خدای بزرگ! چه مصیبتی! اروپایی ها از شش
ماه آینده، دیگر نفت ما را نمی خرند... قرار است از همین حالا زانوی غم بغل
بگیریم و زار زار گریه کنیم!/ شما را به خدا! بیایید و نفت ما را همچنان
بخرید/ آخر ما از گشنگی می میریم!/ آخر اگر نفت ما را نخرید، روی زمین می
ماند و کپک می زند!/ ای نوادگان بارون ها و دوک ها! اصلاً نفت مان را مجانی
تقدیم تان می کنیم/ ... آه چه ترسناکند این ناوهای شما!/
***
سارکوزی
اسرائیلی ها را از جنگ برحذر می دارد و می گوید، دیپلماسی غربی برای
مقابله با ایران همچنان کارسازتر است. همین دیپلماسی تان ما را کشته!/ و ما
ادریکَ دیپلماسی؟/ و تو چه می دانی که دیپلماسی چیست؟/ چه خیمه شب بازی
قشنگی، آقای سارکوزی!
***
دیگر ماست ها را کیسه کرده ایم ما!/ قرار
است بچه سربراهی شویم!/ چشم! غنی سازی صفر درصد را هم از همین فردا تعطیل
می کنیم/ سانتریفیوژها دیگر نمی چرخند/ لوله هایش هم تقدیم به شما!/ ناقابل
است!/ در «نطنز» را پلمب می کنیم/ آن را تبدیل می کنیم به پاتوق روشنفکری،
زیرنظر رایزنی فرهنگی سفارت فرانسه/ تا در نطنز، شعر طنز بسرایند!/ اصلاً
برای این که خیال تان آسوده شود، همه نطنز را درختان گلابی می کاریم/ قول
می دهیم، گلابی هایش بدون «هسته» باشند!/ آخر می دانیم، شما به هر چیز
«هسته ای»، آلرژی دارید!/ می دانید؟ گلابی بی هسته برای هزار درد بی درمان
نافع است!/ راستی، یک خواهش کوچک از شما داریم... اجازه بدهید دانشجویان
ایرانی، دو واحد تئوری «فیزیک هسته ای» در دانشگاه ها بخوانند... قول می
دهیم، از این فراتر نروند/ ما دیگر پشت دست مان را داغ می کنیم که دانشمند
هسته ای تربیت کنیم!/ ترورهایتان کارساز بودند!/ آه... صبح به خیر آقای
اوباما!/ دیشب در خواب چه دیدید؟ شاید شام کاخ سفید سنگین بوده است/ به هر
حال، بگذریم/ خواب خوش دیشب را رها کنید، شاید امشب کابوسی گریبان تان را
بگیرد/ راستی آقای اوباما! خبر خوبی برایتان دارم/ ایرانیان می خواهند
«پهپاد»- هواپیمای جاسوسی بدون سرنشین- را برایتان پس بفرستند!/ دست آخر،
عبور ناوهایتان از تنگه هرمز و تحریمهای نفتی و بانکی شما کار خودشان را
کردند/ بزودی به دست تان می رسد/ پهپادها را می گویم/ هر دانه اش حدود سه
چهار دلار آب خورده...
البته ناچاریم با دلار 2 هزار تومانی با شما حساب
کنیم/ اسباب بازی های خوش ساختی هستند!/ به بچه هایتان نشان دهید و با
افتخار بگویید: سرانجام ایرانیان را تسلیم کردیم!/ دلخوشی خوبی است برای
شما!/ این را بگذارید به حساب «هویج ایرانی»!/ «چماق» ش هم، شاید وقتی
دیگر!