پایگاه 598: در یاداشت نفوذ؛ بقای صوری و فروپاشی هویتی به این مهم اشاره شد که امروزه راهبرد اصلی ایالات متحده، نزدیکی به ایران است؛ چرا که در نگاه ایالات متحده، راهبردهای سخت و معطوف به براندازی، به دلیل قوام یافتگی ساخت نظام جمهوری اسلامی ( برخورداری از پایگاه اجتماعی گسترده و توانایی ساماندهی بدنه اجتماعی قدرت در راستای آرمانها و اهداف اصولی، برخورداری از ایدئولوژی پویا و کارآمد و توانایی غلبه بر تهدیدات گوناگون بیرونی)، امکان تحقق ندارد. نوع کنش دولت ایالات متحده و حتی اظهارات تلویحی و صریح مسئولان این کشور نشان از این دارد که ایالات متحده به درک دقیقی از این موضوع رسیده که امکان براندازی جمهوری اسلامی، منطبق با واقعیات موجود نیست. بنابراین راهبرد بدیلی که می توان در شرایط کنونی و با توجه به واقعیت های کنونی بدان امید بست، «تغییر رفتار » جمهوری اسلامی ایران است.
بنابراین دشمن برای عملیاتی کردن راهبرد «تغییر رفتار سیستم سیاسی»، نیازمند بهره گیری از عناصر و مکانیسم های درونی نظام جمهوری اسلامی میباشد که مهمتر مکانیسم و بستر، فرآیند تغییر مشروع قدرت یا همان انتخابات است. به معنی دیگر اگر در راهبرد «تغییر نظم سیاسی حاکم»، توجه دشمن معطوف به استفاده از عناصر و مکانیسم های غیر مشروع (غیرقانونی) بود، در بحث نفوذ، توجه دشمن بر بکارگیری و هدایت عناصر درونی سیستم در چارچوبها و مکانیسم های مشروع و پذیرفته شده داخلی است. بنابراین بهره گیری از «ابزارها و مکانیسم های درونی و مشروع سیستم سیاسی حاکم»، برای اثرگذاری بر پردازش درونی «سیستم سیاسی» و تغییر خروجی آن، از اولویت راهبردی برخوردار است. به صورت خاص دشمن علاقه مند است تا نخبگان ناراضی و تجدیدنظر طلب درون سیستم بر بخشهای کلیدی قدرت مسلط شوند، بدنه اجتماعی غربگرا منسجم و اثرگذاری سیاسی داشته باشد، از عملکردهای چالشزای نخبگان حاکمیتی و اپوزیسیون داخلی برای پیشبرد تغییرات سیتمی، نهایت بهره را ببرد و به صورت خاص امکان اثرگذاری و هدایت افکار عمومی در داخل کشور را بدست گیرد. در زیر به هریک از محورهای طرح شده میپردازیم.
1-تلاش برای تصدی قدرت توسط جریان سیاسی غربگرا
یکی از مصداق های اصلی و محوری عناصر و نیروهای درون سیستمی، نیروهای غربگرای موجود در حاکمیت است. تقویت این نیروها و حمایت مادی و معنوی از آنها برای تصدی و فتح بخشهای کلیدی قدرت، از طریق سازوکاری مشروعی به نام انتخابات، کانونی ترین راهبرد برای پیشبرد و توسعه نفوذ در ساختارهای سیستم سیاسی حاکم، برای تغییر در پردازش سیستم و ایجاد تغییر در خروجی ( تغییر رفتار) آن است.
به صورت خاص دشمن علاقه مند است تا نخبگان ناراضی و تجدیدنظر طلب درون سیستم بر بخشهای کلیدی قدرت مسلط شوند
پس نیاز است تا ارتباطات راهبردی با نیروهای غربگرای داخلی جهت هماهنگی و تنظیم خطمشی سیاسی برای فتح قدرت از طریق صندوق رای برقرار شود و هدایت نیروهای غربگرا به سوی صندوق رای به جای تحریم انتخابات، عملیاتی شود. در راهبرد دوری از ایران، دشمن بر این امر متمرکز بود تا با ارتباط گیری و اثرگذاری بر نیروهای غربگرای داخلی در فرآیندی تعریف شده، به تشدید شکاف و زاویه آنان با نظام حاکم پرداخته و در نهایت به اشتراک نظر و پیوستگی این جریان غربگرا با جریان معاند داخلی، در نقطهای به نام براندازی، برسد. اما در بحث نفوذ، تلاش دشمن بر این است تا نیروهای غربگرای داخلی حتی با بهرهگیری از تمامی امکانات موجود، فعالانه تمامی توجه و نیروی خود بر حضور در عرصه سیاسی و تمسک به صنوق رای متمرکز کند که این امر بستر نفوذ ساختاری را برای غرب مهیا میکند.
2- شبکه سازی و فعال سازی بدنه اجتماعی غربگرا برای حضور و اثرگذاری سیاسی
یکی از راهبردهای محوری دشمن برای نفوذ و جهت دهی به انتخابات در راستای مورد نظر خود، شبکه سازی و فعال نمودن بدنه اجتماعی غربگرای داخل کشور است. در واقع عملیاتی شدن توان و ظرفیت بدنه اجتماعی غربگرا در عرصه سیاسی، می تواند پتانسیل و فضای قابل توجهی را برای کنشگری جریان غربگرایِ درون حاکمیت در راستای کسب و یا ارتقای موقعیت خود در ساختار سیاسی و چانه زنی با حاکمیت بر سر خواسته خود، فراهم آورد. از طرفی دیگر، حضور سامان مند و موثر بدنه اجتماعی غربگرا در مناسبات و تحولات سیاسی مانند انتخابات، ظرفیت بی بدیلی را برای عملیاتی کردن برنامه ها و اهداف معطوف به تغییرات سیاسی، توسط دشمن را در داخل ایجاد میکند و در واقع به نوعی، اجتماعی و عملیاتی شدن گفتمان غربگرایی در جامعه را به پیش می برد.
هم اکنون ده ها مرکز مردم نهاد و موسسه مطالعاتی در امریکا و اروپا که بسیاری از آنان توسط عناصر ضدانقلاب ایرانی (چه آنانی که پس از فتنه از کشور خارج شدند و چه دیگر ضد انقلاب هایی ) اداره می شود، تحت عناوین مختلف در حال شبکه سازی در داخل کشور هستند. به طور خاص، آمریکا از سال 2005 به صورت علنی شروع به اختصاص بودجههای کلان تحت عنوان «حمایت از دموکراسی در ایران» نموده است که عمدتا بر شبکه سازی و توانمندسازی بدنه اجتماعی غربگرا در ایران متمرکز است. بنابراین بدنه اجتماعی غربگرا، با توجه به ظرفیت هایی که از طریق حاکم شدن رویکرد همسو با غرب در بخشهایی از نظام سیاسی ایجاد میشود، از حالت سنتی خود، به یک ظرفیت سازی در حجم انبوه و کلان بدل میگردد.
بنابراین ساماندهی و تحریک بدنه اجتماعی قدرت (بدنه غربگرا) برای کنش فعال در مناسبتهای سیاسی و به ویژه انتخابات، در راستای ظرفیت سازی و افرایش توان عملیاتی جریان غربگرای درون حاکمیت و همچنین اجتماعی کردن گفتمان غربگرایی، از محورهای مورد توجه و علاقه دشمن است. در هنگام انتخابات به دلیل باز شدن فضای سیاسی و امکان کنشگری فعال، فرصتی ویژه جهت به میدان آوردن بدنه اجتماعی غربگرا و هدایت آن در راستای پیشبرد اهداف و تغییرات سیاسی مدنظر، شکل میگیرد. آن چه اکنون از سوی رسانه هایی چون بی بی سی در حال پیگیری است، میتواند در این راستا تحلیل شود.
3- مدیریت و بهره برداری از عملکرد چالش آفرین نخبگان حاکمیتی و جریان معاند داخلی
یکی دیگر از نقاط مورد توجه و تمرکز دشمن برای اثرگذاری بر فضای سیاسی داخلی و شکل دهی به نفوذ، رصد، تجزیه و تحلیل و جهت دهی به رفتارهای چالش آفرین و زاویه دار با چارچوب های قانونی و منافع ملی کشور است؛ چرا که نخبگان حاکمیتی و اپوزیسیون، دارای جایگاه بوده، به امکانات مختلف دسترسی دارند و مهمتر از همه، دارای نفوذ اجتماعی هستند. در انتخابات متعدد، برخی افراد و جریانهای سیاسی به دلایل مختلف، از وضعیت موجود (شرایط قبل و حین انتخابات) و یا نتایج حاصل از انتخابات، راضی نبوده و آمادگی لازم برای کنش سیاسی معترضانه و یا حتی ساختارشکن را دارند و این امر فرصت بسیار کلیدی را برای نزدیکی دشمن بدانها و یا حمایت و هدایت نامحسوس آنها، ایجاد میکند که در انتخابات 88 شاهد مدیریت و جهت دهی دشمنان و رسانه های بیگانه، به رفتار سیاسی برخی از نخبگان داخلی بودیم. یکی از بسترهایی که میتواند این تاثیر پذیری نخبگان داخلی از دشمنان بیرونی را تشدید کند، شکل گیری فضای احساسی و هیجانی در داخل توسط خود نخبگان سیاسی است که متاسفانه این فضای احساسی، در فرآیندی به هم پیوسته، خود نخبگان داخلی را تحت تاثیر قرار داده و به سمت و سوی تصمیمات و اقدامات هیجانی و احساسی سوق میدهد.
4-دوقطبی سازی فضای جامعه و تشدید شکاف اجتماعی
یکی از عملکردهایی که متاسفانه نخبگان داخلی در مناسبات سیاسی چون انتخابات از خود بروز داده و سعی در تشدید آن دارند، دوقطبی سازی فضای جامعه و تشدید شکاف اجتماعی است. معمولا نخبگان سیاسی تمایل دارند تا خود را نماد قانون، حافظ منافع ملی، مردمی و خیرخواه کشور و نظام جلوه دهند و نخبگان دیگر و حتی حامیان آنان را نقطه مقابل چنین عناوینی بخوانند، که در انتخابات متعدد شاهد چنین رفتاری از سوی نخبگان و جریان های سیاسی برای جلب آرای عمومی و تحکیم پایگاه اجتماعی خود هستیم. شکل گیری فضای دوقطبی و شکاف اجتماعی در جامعه و تلاش برای تخریب قطب مقابل، ویژه ترین فرصت را برای دشمن جهت بهره برداری از این شکاف و تلاش برای تعمیق آن و در نهایت هدایت یکی از این قطبها برای پیشبرد تغییرات سیاسی مطلوب (دشمن) را به وجود میآورد.
یکی از عملکردهایی که متاسفانه نخبگان داخلی در مناسبات سیاسی چون انتخابات از خود بروز داده و سعی در تشدید آن دارند، دوقطبی سازی فضای جامعه و تشدید شکاف اجتماعی است.
در کنار این امر، نخبگان داخلی در فرآیند به هم پیوسته برای «دیده شدن» و ایجاد برجستگی نسبت به رقبای خود و به تبع آن، جلب آرای عمومی، تلاش دارند تا به موضوعات حاشیه ای و جنجال برانگیز پرداخته و حتی در یک اقدم غیرحرفه ای و مغایر با منافع ملی و مصالح نظام سیاسی، مدام به برجسته کردن نقاط منفی و آسیبهای موجود دست زنند. در واقع این تلاش برای ایجاد تمایز و تفاوت نسبت به سایر نامزدها و جریانها، نخبگان سیاسی را به سوی برجسته سازی پیوسته نقاط منفی و تاریک سوق میدهد که این موضوع فضای بسیار مناسبی را برای دشمنان و رسانه های بیگانه جهت زمینه سازی و مستندسازی عملیات روانی تخریبی خود علیه نظام اسلامی ایجاد میکند. چرا که شکل گیری فرآیندی به هم پیوسته از برجسته شدن موضوعات منفی و نقاط ضعف میتواند افکار عمومی را نسبت به مشروعیت و به ویژه کارآمدی نظام سیاسی مردد کند و از طرفی دیگر، زمینه لازم در میان افکار عمومی برای باورپذیری عملیات روانی دشمن علیه نظام را به میزان گستردهای فراهم آورد و این موضوع، امکان مانور دشمن در فضای سیاسی و اثرگذاریش بر تحولات و جهت دهی به سمت وسوی فضای سیاسی کشور را تقویت میکند.
5- اتکای نامزدها بر پولهای کثیف و بازیگری شبکه اشرافی
تلاش نامزدها برای دیده شدن و ایجاد برجستگی نسبت به سایر رقبای خود، میتواند آنان را به سوی منابع مالی مشکوک و کثیف هدایت کند. از طرفی دیگر، شبکه ثروت هم علاقه مند است تا برای بیشینه کردن منافع خود، به سوی عرصه سیاسی و قدرت متمایل شود. این پدیده در صورت عدم رصد و مدیریت دقیق از سوی نهادهای متولی امر، میتواند به هم پیوستگی لایه هایی از شبکه قدرت و شبکه ثروت منجر شود. برآیند اتصال و پیوستگی در این حوزه، به حاکمیت جریان اشرافی و حرکت نخبگان سیاسی در راستای تامین منافع شبکه ثروت، به قیمت قربانی کردن منافع و مصالح ملی ختم میشود. وامدار بودن نخبگان سیاسی به جریان اشرافی، زمینه تضعیف روحیه و ارداه آنان برای ایستادگی در برابر دشمن و پاسداری از منافع ملی را فراهم میآورد. موضوع زمانی بغرنج تر میشود که پشت صحنه این پولهای کثیف، با واسطه های مختلف، به جریان سرمایه داری جهانی و دشمنان بیرونی انقلاب متصل باشد که این امر از نخبگان سیاسی داخلی قربانیانی ضعیف میسازد که چاره ای جز همراهی و همگرایی با قدرتهای بیگانه خارجی و ایجاد امکان داخلی برای پیشبرد منافع آنان را ندارند.
6-مدیریت و جهت دهی به تصمیم و رفتار انتخاباتی توده مردم
در فضای هیجانی و احساسی برآمده از فضای انتخابات، میزان تخریب و برجسته سازی منفی علیه نظام اسلامی توسط رسانه های خارجی به نسبت قابل توجهی رشد میکند، چرا که آنان به خوبی میدانند که بسیاری از برنامه ها و مولفه های تخریبی و القایی در فضای عقلانی و به دور از هیجان کاذب، فاقد اثر و یا دارای پایین ترین میزان اثرگذاری در افکار عمومی میباشد. بنابراین دشمن به شدت علاقه مند است تا فضای احساسی و هیجانی را در جامعه تشدید کند تا در چنین بستر و زمینه ای، برنامه روانی و رسانهای خود را برای جهت دهی به تصمیم و رفتار انتخاباتی مردم، عملیاتی کند. در واقع تضعیف فضای عقلانی در جامعه، امکان بسیار خوبی برای هدایت افکار عمومی توسط دشمن، به سمت تغییرات سیاسی مطلوب را به وجود میآورد.
از طرفی دیگر، یکی از محورهایی که در انتخابات 92 و اکنون شاهد آن هستیم، تلاش دشمن برای اعمال «مدیریت تنبیه و پاداش» در افکار عمومی جامعه ایرانی است. رسانه ها و منابع عملیات روانی بیگانه در چند سال اخیر و به ویژه در هنگامه این دو انتخابات، بسیار تلاش دارند تا در افکار عمومی ایرانیان این موضوع را نهادینه کنند که همراهی با سیاستها و اصول انقلابی و همچنین نخبگان انقلابی، معادل هزینه است و نتیجه آن تحریم و فشار است. منابع رسانهای بیگانه اکنون و در آستانه انتخابات، تلاش دارند تا همراهی با گفتمان و جریان غربگرای داخلی را دربردارنده پاداش جلوه داده و از طریق اعمال مدیریت تنبیه و پاداش، تصمیم و رفتار انتخاباتی جامعه ایرانی را مدیریت کنند.