زمانی که سخنان عماد افروغ از "پارک ملت" پخش شد مانند جرقه ای در انبار باروتِ تضادها و منافع فکری و سیاسی ما عمل کرد و خیلی ها را وادار به اظهار نظرهای عادلانه یا غیر عادلانه در باب این موضوع نمود، نقد کارشناسی صحبت های افروغ و تایید و تکذیب ها و یا نقد و رد ها و احسنت ها بماند بر دوش کارشناسان(که من عقیده دارم قبلاً انجام شده است و این حرف ها تازگی نداشت!). اما نکاتی هست که ترجیح می دهم ابتدا با آقای افروغ! و سپس با حمله کنندگان(نه نقد کنندگان) ایشان در میان بگذارم آن هم با زبان یک دانشجوی کم سواد سال آخری :
برادر افروغ!
نمی دانم چقدر با این ضرب المثل قدیمی آشنا و مانوس بوده اید که می گوید : "دو صد گفته چون نیم کردار نیست" ؟ نمی دانم چند بار "تئوری" داده اید و یا در بحران های حساس پیش روی نظام "استراتژی" ساخته اید و "برنامه" برای اداره ی حیات اجتماعی و سیاسی وطن من از خود تولید کرده اید ؟ من که نمی دانم اما قطعاً شما خوب می دانید که "علی" تکرار ناشدنی است اما جامعه ای که علی (ع) در آن می زیست و چند سالی حکومت کرد دیگر آن جامعه ی ساده ی اعرابی نیست، این جا ایران 2012 است! با تمام تضادهای فرهنگی و سیاسی اش... بله ، شما راست می گویید! که باید اصول علی(ع) را ثابت نگه داشت اما چه طور می شود از این اصول "تئوری" کشید بیرون برای اداره ی جامعه؟ عمروعاص های تکثیر شده ی امروز را می شود با همان تئوری آن زمان مهار کرد؟ بر فرض واجب که دست علی بسته باشد، اما تا کجا ؟ حکومتی که فرمودید وسیله است برای هدفِ والایِ اخلاق به هر ترتیب باید حفظ شود یا نه؟ مرزها را چه کسی مشخص می کند شمای "موضوع شناس" یا علمای "حکم شناس" ؟!
ببینید برادر! مگر خودتان نگفتید که علی زمان می آمد و می گفت مرا نظارت کنید و یا به تعبیر شما نقد کنید؟ امروز تریبون "علی" یعنی همان صدا و سیمای خودتان باید دست چه کسی باشد؟ من یا شما؟! اصلاح طلب یا اصول گرا؟ لیبرال یا چپ یا حزب الله ای ؟ "پارک ملت" ، چه کسی را باید در اولویت قرار بدهد ؟ تنها شما را یا حداقل گروهی از طیف متنوع "همفکران شما" ؟
دیدید دارد سخت می شود! و شما اصلاً این سختی را نمی بینید و فقط انتزاعی حرف می زنید و حتی خودتان هم به آن چه فرمودید عمل نکردید ، مگر شما نفرمودید در همین برنامه ی پارک ملت که : "حتی اگر کسی شما را تخریب می کند ،مقابله به مثل نکن،بیا و دفاع مستند کن" (عین جمله ی خودتان) . پس چرا بعد از برنامه این یادداشت را نوشتید و روانه کردید برای خبرگزاری هایی که همیشه حرف شما را بر صدر خبرهایشان می نشانند:
"بعد از حضور بنده در برنامه زنده پارک ملت و صحبتها و نقدهایی درون گفتمانی و در چهارچوب ارزشها و مبانی انقلاب اسلامی و اندیشههای امام راحل ( ره) و مقام معظم رهبری و قطع نظر از حمایتهای دردمندان و دلسوزان، با موجی از تخریبها و هتاکیها و سطحی نگریها و بعضاً قضاوت های عجولانه، از جمله قضاوت نایب رئیس مجلس جناب آقای دکتر صدر در پاسخ به تذکر یکی از وکیلالدولهها روبرو شدم، فرصت را مغتنم میشمرم و با غسل شهادت، عین گفتوگوی حضوری خود در برنامه پارک ملت به منظور استفاده از تحلیلها و نقدهای عالمانه و به منظور جلوگیری از سوء استفاده برخی از فتنه جویان، متحجران و سنگ اندیشان، متوهمان و دوستداران هیجانات کاذب و کاسبان و کرکسان فتنه، به ویژه در آستانه انتخابات را در اختیار رسانهها قرار میدهم و البته پیگیر قرائت جوابیه خود از تریبون مجلس هم هستم."
برادر افروغ!
شما که فرمودید رهبری "مقام معظم رهبری" از جنس الهی و انسانی است و تنها "ضمانت" می خواهد ،چرا یکی از صریح ترین دستورات کلیدی ایشان را نادیده گرفتید که نه شما این کار را کردید که تمام مجریان و دست اندرکاران پارک ملت و فیلتر عجیب صدا و سیما که گاهی معمولی ترین صحبت های انتقادی را سانسور می کند! این گونه عمل کردند ،حتماً شما فراموش نکرده اید که فرمودند:
"البته من به شماها بگویم، آزاداندیشى جایش توى تلویزیون نیست؛ آزاداندیشى جایش توى جلسات تخصصى است. مثلاً فرض کنید در زمینهى فلان مسئلهى سیاسى، یک جلسهى تخصصىِ دانشجوئى بگذارید؛ دو نفر، پنج نفر، ده نفر بیایند آنجا با همدیگر بحث کنند؛ این میشود آزاداندیشى.
همین جور، بحث سر معارف اسلامى است؛ همین جور، بحث سر تفکرات مکاتب گوناگون جهانى است؛ همین جور، بحث سر یک مسئلهى علمى است. بنابراین جلسه باید جلسهى تخصصى باشد؛ والّا توى جلسات عمومى و در صدا و سیما دو نفر بیایند بحث کنند، آن کسى که حق است، لزوماً غلبه نخواهد کرد؛ آن کسى غلبه خواهد کرد که بیشتر عیارىِ کار دستش است و میتواند بازیگرى کند؛ مثل قضیهى عکس مار و اسم مار. گفت: کدام یکى مار است؟ مردم با اشاره به عکس مار گفتند: معلوم است، مار این است. "
برادر گرامی!
جایی فرمودید : " باید یادمان بیاید که ما "وکیل"یم و "قیم" نیستیم" (نقل به مضمون) ، شاید مردم ندانند اما خیلی از حوزوی ها می دانند که بحث مفصل فقهی :" ولی فقیه :وکیل یا ولی؟ " قسمتی از رساله های فقهی علمای بزرگی را پر کرده که همین رسانه ی ملی! که "مقام معظم رهبری" شما و امام خامنه ای ما! در وصفش فرمودند :
"این را هم شما خیال نکنید که حالا بنده چون رئیس صدا و سیما را انتخاب میکنم، همهى برنامههاى صدا و سیما را مىآورند، دانه دانه بنده نگاه کنم، امضاء کنم. نخیر، از خیلى از برنامههاى صدا و سیما بنده راضى هم نیستم..."
به اندازه ی ده تا دانه ی انگشت مرتبه ! هم در تلویزیون تبیین و توصیفشان نکرد (به عقیده بنده) و با این که نمی خواهم یکسره در مورد صدا و سیما سیاه نمایی کنم و نمی خواهم بگویم که یک تار مویش هم می ارزد به "آفکام" انگلیسی (سازمان بریتانیایی نظارت بر رسانههای این کشور) ، اما شما تشریف آوردید و حرف هایی زدید که جایش در دانشگاه بود یا میز گردهای شبکه 4 که اتفاقاً در آن ها هم جایتان خالی نبود...همه ی این ها کنار هم است که من را وادار می کند علی رغم علاقه ای که از گذشته به شما داشتم و بعضی کتاب هایتان را مثل "محتوا گرایی و تولید علم" و "حقوق شهروندی و عدالت" و "احیا گری و مردم سالاری دینی" ...در قفسه ی کتابخانه ام چیده ام اما به این نتیجه ی تلخ و ناخشنود کننده برسم که دغدغه های شما در "پارک ملت" شاید بیشتر از آن که "علمی" باشند سیاسی هستند و امیدوارم که من ِ خوشبین این بار به کلی بدبین بوده ام!
و اما سخنی با "حمله کنندگان" به شما!
نه تنها همه ی حرف های برادر افروغ "هتاکی" نبود بلکه خیلی هاشان هم اگر بر جای خود زده شوند می توانند شامل فضای "نقد" و بررسی ای شوند که خیلی از مسئولین علمی و تحقیقاتی ما از آن غفلت ورزیده اند، دکتر افروغ شاید حق داشته باشد که شکوه کند از نبود فضای نقد ،آن هم وقتی خیلی از خودمان هم باور نداریم که امام خامنه ای معتقدند به "مردم سالاری دینی" و "آزاد اندیشی" صحیح و کانالیزه و علمی ،نه سیاسی و پوپولیستی. ما هنوز یاد نگرفته ایم که جواب قلم و اندیشه را باید صرفاً با قلم و اندیشه داد نه هوار کشیدن و فریاد و حرص خوردن گاهاً بی جا! نه تنها افروغ در جامعه ی ما هست و نظر می دهد بلکه باید باور کنیم در همین جامعه ای که عده ای تماماً آن را "بسته" می دانند ،هر روز به صورت "رسمی" و "غیر رسمی" نوشته ها و تولیدات محتوایی ای بروز و ظهور می کنند که گاهاً خواسته و یا ناخواسته به اعتقادات ما حمله ور می شوند و ما باید بدانیم که جواب هر چیز را چگونه و چطور باید داد، شکوه بسیار است و شکوه شنوندگان قلیل ، شکوه از فضای بسیار مساعد ایران برای آزاد اندیشی صحیح (که دکتر افروغ هم تلویحاً به این موضوع بسیار خوب اشاره کردند و جامعه ی ما را بر عکس جامعه ی غرب غیر قطبی و دارای طیف بندی دانستند) و عدم همکاری بسیاری از مدیران و دست اندرکاران سطوح میانی مدیریتی کشور در این امر، شکوه از حال و روز دشوار کشوری که به خاطر وضعیت بسیار خاصش دشمن به تعداد بسیار زیاد دارد! و همین است که وقتی در کشور به اصطلاح لائیک-اسلامی همسایه یعنی ترکیه ی خودمان! دانشجویی به خاطر حمل سه تخم مرغ و گفتن کلمه ی "بی شرف" به پلیسی که به او مظنون شده بود (که بلکه می خواهد به "رهبر قابل اعتماد" از نظر آقای اوباما (اردوغان) جسارتی بکند!) قرار است زندانی شود آن هم به 11 سال زندان!، اما چون ترک ها و خیلی از کشورها یاد گرفته اند "بسازند"، خب،دشمنی هم ندارند!
شکوه هایم را جایی خواهم گفت که شما و یا اهلش بشنوید نه در جا و موقعیتی که شکوه های این چنینی بشود اسباب و بساط شادی دشمنان ما ،دشمنان رهبر و ملت و تفکر ما. و کاش کمی هم به فکر آزاد اندیشی باشیم جدای از تمام آزاد گویی های با غرض! و یا بی غرض، چون :
"آزاد اندیشی در جامعه ما یک شعار مظلوم است. تا گفته می شود آزاد اندیشی،عده ای فوری خیال می کنندکه بناست همه بنیانهای اصیل در هم شکسته شود،و آنها چون به آن بینانها دلبسته اند، می ترسند.عده ای دیگر هم تلقی می کنند که با آزاد اندیشی باید این بنیانها شکسته شود. هر دو گروه به آزاد اندیشی-که شرط لازم برای رشد فرهنگ و علم است-ظلم می کنند.ما به آزاد اندیشی احتیاج داریم. متاسفانه گذشته فرهنگ کشور ما فضا را برای این آزاد اندیشی بسیار تنگ کرده بود" - امام خامنه ای
که فکر نمی کنم نه برادر افروغ و دوستان و همفکران ایشان و نه شما برادرانم این را نفهمیده باشید! اگر واقعاً به "ولایت" اندک اعتقادی داریم باید اندک پایبندی ای داشته باشیم به چنین سخنی! و اعتراض کنیم به هر کسی و هر نهادی که خلاف این تفکر ِ مبتنی بر فطرت و دین عمل می کند!
برادر افروغ!
گمان می کنم شما هم قبل از هر چیز ابتدا "برادر افروغ" آن سال های بی ریا باشید نه "استاد" و "دکتر" و الخ. پس اگر فراموش کردید یادتان بیاوریم و اگر می دانید و عامل نیستید به ملزوماتش به عنوان "جامعه ی مدنی" و "نهادهای تاریخی ای" که خودتان گفتید حق داریم اعتراض کنیم و بی پروا نقدتان کنیم بدون این که متهم شویم به آن چه منتقدتانتان به آن متهم شدند!