به گزارش پایگاه 598، خرید و
فروش کاذب یا دلایل سیاسی! خیلی تفاوتی نمیکند مهم این است که این روزها
نفت را مفت میخرند! سرمایه ملی که به پشتوانه قدرت سیاسی ایران تا 140
دلار هم بالا رفته بود حالا متأثر از برجام و تأکید وزیر نفت ایران بر
افزایش تولید تا 20 و چند دلار هم پایین آمده است! آنقدر پایین که حتی اندک
آورده برجام هم از دست دولت میگیرد. همچنان با گذشت نزدیک به 1 ماه از
اجرایی شدن برجام سهم مردم از عایدات آن تنها خبر تجلیل مکرر از
پدیدآورندگان است. البته کسانی که کمی دقیقتر تحولات اقتصادی و سیاسی را
رصد میکنند، به خوبی میدانند که چه فاجعه اقتصادی که سال آینده گریبان
کشور را خواهد گرفت. دولتی بیبرنامه در حوزه اقتصاد که دل به دلارهای نفتی
پسابرجام بسته بود حالا درآمد نفتیش از روزهای اوج تحریم هم کمتر شده است.
اما ماجرای نفت مفت از کجا شروع شد؟ ارتباط قدرت ملی و رفتار مقتدرانه
ایران در برابر غرب و قیمت نفت و به تبع آن افزایش درآمد ملی چیست؟ عملکرد
زنگنه چقدر در وضعیت ایجاد شده مؤثر بود؟
قیمت نفت دقیقاً دست کیست؟
وقتی در سال 1949 ونزوئلا سعی کرد با نزدیک شدن به دیگر کشورهای صادر کننده نفت راهی برای خلاصی از سلطه قدرتهای بزرگ بر بازار این محصول با اهمیت پیدا کند بیشتر ناظران این تلاش را کاری بیهوده تلقی کردند. اما این تلاشها 11 سال بعد و در بغداد به ثمر نشست.
سپتامبر ۱۹۶۰، دولت عراق کشورهای ایران، کویت، عربسان سعودی، و ونزوئلا را به اجلاسی در بغداد دعوت کرد تا درمورد کاهش قیمت مواد خام تولید شده توسط کشورهای متبوع خود به مذاکره بپردازند. در نتیجه این مذاکرات، اوپک با هدف یکپارچه سازی و هماهنگ کردن سیاستهای ناظر بر نفت کشورهای عضو تأسیس شد.
به تدریج کشورهای دیگری نیز به این پیمان پیوستند. هرچند بسیاری از صاحبنظران معتقدند اوپک قدرت زیادی بر بازار جهانی نفت دارد اما نگاهی به نوسانات قیمت نفت در 40 سال گذشته نشان میدهد تغییر و تحولات سیاسی بیشتر از قواعد ریاضی معمول اقتصادی در بازار این ماده پر اهمیت نقش بازی میکند.
محمدصادق معماریان کارشناس بینالملل بازار نفت درباره تأثیر سیاست بر بازار نفت معتقد است: «وقتی شما در بستر بحرانهای سیاسی بازار نفت را ارزیابی میکنید، نوسانات معانی متفاوتی پیدا میکنند. همه کنشها و واکنشها از حالت نرمال خارج شده و عوامل دیگری نیز در آن تأثیرگذار خواهند بود. اصطلاحاً میگویند کریدورهای قیمت در این شرایط متورم یا سیاسی میشوند و از حالت نرمال خارج میگردند. در حالت نرمال شما اگر 2 میلیون بشکه مازاد عرضه داشته باشید، باید بتواند قیمت را بین 3 تا 4دلار جابهجا کند اما اگر همین مازاد عرضه در بستر یک بحران نفتی اتفاق بیفتد این 4 دلار تبدیل به 12 دلار در بشکه میشود. بنابراین همه تعجب میکنند که چرا با وجود اینکه چیزی درترکیب عوامل بنیادین یعنی عرضه و تقاضا جابهجا نشده است، قیمتها به صورت ناگهانی تا 150 دلار صعود میکند و متعاقبا، یک باره تا سطح 40 یا 30 دلار در هر بشکه سقوط میکند.»
اولین بحران سیاسی که بر بازار نفت تأثیر مهمی داشت جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1973 بود. در این سال کشورهای مصر و سوریه با هدف بازپسگیری سرزمینهای از دست رفته در جنگ 1967 با اسرائیل با حمایت شوروی به این کشور حمله کردند. حمایت همه جانبه آمریکا از اسرائیل موجب شد تا سازمان کشورهای صادر کننده نفت غربی (OAPEC شامل اعضای عربی opec به اضافه کشورهای سوریه و مصر) تصمیم بگیرند تا صادرات نفت به کشورهای آمریکا، کانادا، ژاپن، هلند و انگلستان را متوقف کنند. این حادثه سبب شد تا قیمت نفت در یک بازه کوتاه مدت از 3 دلار در هر بشکه تا 12 دلار افزایش پیدا کند.
ايران تنها كشور توليدكننده نفت منطقه خليج فارس و مديترانه بود كه در چهارمين جنگ اعراب و اسرائيل در تحريم نفتي اعراب عليه آمريكا و كشورهاي اروپايي شركت نكرد و روابطش را با اسرائيل ادامه داد.
اما تاریخ اینگونه رقم خورد تا دومین شوک بزرگ نفتی از لنگرگاه امن غرب در بحران اول آغاز شود. شوك دوم نفتي در سال 1979 به دليل كاهش توليد نفت ايران به خاطر اعتصاب كاركنان شرکت نفت قبل از انقلاب اسلامي و متوقف شدن آن در روزهاي پيروزي انقلاب اسلامي رخ داد.
پس از پایان بحران اول نفتی کشورهای غربی با ایجاد آژانس بینالمللی انرژی و اقدامات عربستان سعودی توانستند قیمتها را کنترل کنند اما سال 1987 در شرایطی که ایران روزانه 6 میلیون بشکه نفت تولید میکرد و هیچکس انتظار تغییر و تحول در بازار نفت را نداشت؛ اعتراضات مردم ایران علیه حکومت دستنشانده پهلوی از اکتبر 1978(مهر 57) وارد مرحله جدیدی شد و با آغاز اعتصاب کارگران صنعت نفت تولید نفت ایران کاهش پیدا کرد. این کاهش تا روزهای پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت تا اینکه عملاً صادرات نفت ایران متوقف شد. این حادثه موجب شد تا قیمت نفت به قیمت باور نکردنی 41 دلار در هر بشکه برسد.
در این برهه کشورهای صنعتی که اهمیت قیمت نفت بر اقتصادشان را به خوبی درک کرده بودند برنامههای جامعی برای کاهش وابستگی به این مایع حیاتی آغاز کردند. همزمان با این اقدامات همکاری گسترده عربستان با کشورهای غربی و تولید روزانه بیش از 10 میلیون بشکه نفت موجب شد تا قیمت نفت از سال 1986 تا 2000 قیمت بیش از 20 دلار را به خود نبیند.(به جز یک مقطع کوتاه در سال 1991 در جریان جنگ اول خلیج فارس)
پس حملات 11 سپتامبر و آغاز جنگهای افغانستان و عراق قیمت نفت دوباره روند صعودی به خود گرفت و در سال 2008 به رکورد تاریخی 141 دلار رسید اما انتشار خبر عقب نشینی آمریکا از عراق در سال 2008 قیمتها تا 35 دلار سقوط کرد.
وقتی اورانیوم 20 درصد درآمد نفتی ایران را 3 برابر کرد
اما این نقطه حضیض هم پایداری چندانی نداشت. اختلافات جدی ایران و غرب بر سر موضوع هستهای و متعاقب آن تولید اورانیوم 20 درصد در ایران و آغاز تحریمهای نفتی قیمت نفت را دوباره تا نزدیکی 120 دلار در هر بشکه رساند. معماریان تحلیلگر سرشناس نفت درباره اهمیت مناقشه هستهای در افزایش قیمت نفت میگوید: «قیمتهای بالای 110 دلار به برکت برخورداری ایران از اورانیوم 20 درصد بهدست آمده بود. قدرت چانهزنی بالای ایران تأثیر این اورانیوم را در بازار به وضوح نشان میداد، به گونهای که قیمت نفت پس از توافق هستهای ایران و پذیرش اکسیده کردن اورانیوم 20 درصد حدود 30 دلاردر بشکه کاهش یافت.»
مقصر افزایش قیمت نفت کیست؟ عربستان یا ایران؟
هرچند عموم مسئولان کشور دلیل افت قیمت نفت را تبانی غرب و عربستان در این موضوع میدانند اما شواهد به خوبی نشان میدهد که در 2 سال گذشته هر گام رو به جلوی مذاکرات هستهای ایران و 5 + 1 با واکنش کاهشی در بازار مواجه شده است.
از سوی دیگر پافشاری ایران بر بازگشت صادرات نفت به میزان قبل از تحریمها و رسانهای کردن اختلافات درونی اوپک توسط زنگنه، نقش بسیار مهمی در افزایش سرعت کاهش قیمت نفت در بازارهای جهانی داشته است.
دکتر ابراهیم رزاقی اقتصاددان کارکشته ایرانی درباره تأثیر این اظهارات در افزایش قیمت نفت به خبرنگار ما گفت: «یک نکتهای که خیلی مهم است در تمام بازارها یکی از مبانی سود بری، خرید و فروش کاذب است وقتی چیزی گران میشود آن را میخرند نفت هم همین است. وقتی بازار حدس میزند که قیمتها گران میشود همه میخرند و ذخیر میکنند اما وقتی حدسشان این باشد که نفت ارزان میشود همه میفروشند. وقتی دلالها میبینند ایران میخواهد 1 میلیون بشکه صادراتش را افزایش دهد، تصمیم میگیرند تا ذخایرشان را بفروشند.»
تدبیر دولت برای خودکردهاش چیست؟
امروز قیمت نفت چند سنتی بیشتر از 28 دلار است. یعنی از خرداد 92 که حسن روحانی با شعار مذاکره با غرب در انتخابات ریاست جمهوری انتخاب شد قیمت نفت ایران به کمتر از یک سوم رسیده است. به تعبیر دیگر حتی اگر بتوانیم میزان صادرات نفت را به قبل از تحریمها(2 برابر حال حاضر) برسانیم باز هم درآمد نفتی کشور کمتر از دوران اوج تحریمها خواهد بود.
از ژستهای سیاسی که بگذریم دولتمردان به خوبی میدانند که وضعیت این روزهای بازار نفت به آنها اجازه نخواهد داد تا انتظارات مردم پس از اجرای برجام را حتی تا حد کمی برآورده کنند. در واقع دولت با ساده اندیشی و نگاه تک بعدی به مذاکرات هستهای نه تنها منافع ملی کشور را به خطر انداخت بلکه منافع حزبی و جناحی خودش به خصوص در انتخابات ریاست جمهوری آینده را نیز به چالش کشید.
یک حساب سرانگشتی هم میتواند بحران اقتصادی که سال آینده دامن کشور را میگیرد پیشبینی کند. در برنامه بودجه سال 95 که چند روز پیش دولت به مجلس ارائه داد قیمت نفت 40 دلار پیشبینی شده است که با نفت کمتر از 30 دلار این روزهای بازار تناسبی ندارد. از سوی دیگر کارشناسان هم هیچ پیشبینی مثبتی برای افزایش این رقم نداشتهاند. این بدان معنی است که احتمالاً وزارت نفت توانایی پرداخت 22 میلیارد دلار درآمد نفتی معهود در بودجه را ندارد و دولت روحانی در اولین سال اجرای توافق هستهای با 17 هزار میلیارد تومان کسری بودجه مواجه خواهد شد.
دکتر رزاقی در مصاحبه با «خبرگزاری دانشجو» درخصوص وضعیت بودجه سال آینده معتقد است: «دولت وقتی با کسری بودجه مواجه میشود، رقم تعیین شده برای بودجه عمرانی را در جای دیگر هزینه میکند که نتیجه آن 15 میلیون نفر بیکار در کشور خواهد بود.»