امروز زمزمه هایی شنیدم که احتمالا در فهرست نهایی اصولگرایان در تهران نباشم. با اینکه در سن 32 سالگی دوستان شورا لطف داشتند و رزومه من رو هم بین 40 نفر اصلی مورد بحث قرار دادند. البته هیچ شاخصه ای نسبت بقیه 188 نفر نداشتم جز اینکه سنم زیر 40 سال بود و به اصطلاح دهه 60 ی بودم.
در حال مشورت با دوستان بودم که چطور انصراف دهم که به سهم خودم کمکی به لیست نهایی شود. فردی یا دسته جمعی به همراه عده ای دیگر از نامزدهای نسل سومی و جوانی که برای باز گذاشتن دست شورای مرکزی ائتلاف ثبت نام کرده بودند.
توی همین حال و هوا بودم که بعد از ظهر برخی از دوستان اصلاح طلب و روزنامه نگاران دوم خردادی شروع کردن به تماس گرفتن با من. با یک ژست دلسوزانه که آقا حیف است چهره جوان، سیاسی و رسانه ای مثل شما انصراف دهد. حتما آقایان اشتباه کرده اند و خلاصه قصه چه دمی چه پری چه ... شروع شد.
شما بیا ما فهرست جهادگران و آبادگران و اصولگرایان مستقل و نمیدونم اعتدالیون اصولگرا و ... را داریم تنظیم می کنیم شما را هم می خواهیم در فهرست بگذاریم. جالبتر اینکه می گفتند در اسلامشهر و شهر ری کار کردیم خیالتان راحت شما می روی مجلس!! گفتم عجب.
با خودم گفتم واقعا اینها راجع به من چی فکر کردند. همینمان مانده گول شما اصلاح طلب ها را بخوریم تا را اصولگرایان خرد شود و آن وقت مجلس دهم بشود بدتر از مجلس ششم. تازه می گفتند اگر در لیست هم نمی آیی حداقل انصراف نده و باش تا آخر. مطمئنم با خیلی دیگر از دوستان اصولگرا هم تماس گرفتند یا می گیرند.
پیش خودم گفتم این اصلاح طلب ها برای شکست اصولگرایان از هیچ چیز فروگذار نمی کنند. منتظرند پنیر ما از دهن بیفتد و بدو که رفتی. ولی به قول جوونها توی این شبکه های اجتماعی خخخخ منتظر پویش انصراف از نامزدی اصولگراها باشید...