به گزارش پایگاه 598، به نقل از تبیان، کودکان زیادی هستند که در دوره ای از
زندگی به والدین خود وابستگی پیدا می کنند. این وابستگی اگر به شکل افراطی
نبوده و تعادل خود را از دست ندهد، گاهی بسیار خوب و بجا هم هست اما
کودکان و نوجوانانی که بیش ازحد تعادل، به والدین خود وابسته هستند ممکن
است در آینده با مشکلات گسترده روبه رو می شوند.
پسری ۱۴ می گوید:
از دستم خودم خسته شدم، از لحاظ عاطفی خیلی زود به دیگران وابسته می شوم و
به آن ها عادت می کنم طوری که بعد از اینکه از آن ها دور می شوم دچار
افسردگی می شوم. چه کار کنم؟
اضطراب عامل اصلی این وابستگی هاست. در
واقع زیر نقاب شخصیت وابسته، اضطراب بالایی وجود دارد. به همین علت فرد
وابسته می خواهد برای پنهان کردن یا کنترل این اضطراب به فرد دیگری متکی
باشد تا در پناه این اتکا در تصمیم گیری و دیگر نیازهای عاطفی و اجتماعی،
اضطراب خود را کنترل کند. فرد وابسته نمی تواند به تنهایی پروژه های شخصی
اش را شروع کند چون اضطراب باعث می شود اعتماد به نفس خود را از دست بدهد.
بنابراین او مدام خودش را مورد قضاوت قرار می دهد یا از آن ترس دارد که
دیگران درباره او چه قضاوتی می کنند. این ترس باعث می شود برای شروع هر
کاری به دیگری متکی باشد.
*وابستگی و سن آن
اغلب
کودکان قبل از ورود به سه سالگی نوعی وابستگی به والدین را تجربه می کنند.
معمولا وابستگی که پاسخی برای اضطراب جدایی است از ۶ تا ۷ماهگی شروع می
شود، درسن ۱۰تا ۱۸ماهگی به اوج خود می رسد و معمولا در ۲۴ماهگی از شدت این
حالات کاسته می شود. نوع برخورد والدین با مسئله اضطراب جدایی و وابستگی
بسیار مهم است.
*نشانه های یک وابستگی کودکانه
اغلب
این افراد دچار نوعی عدم اعتماد به نفس نسبت به توانایی های خود هستند.
نمی توانند به تنهایی تصمیم بگیرند و معمولا سلطه پذیر بوده و منتظرند تا
دیگران به آنها بگویند چه کنند و چه راهی در پیش گیرند و طبعا موقعیت های
پیشرفت و رشد خود را به این خاطر از دست می دهند. این افراد اغلب گوشه گیر و
منزوی می شوند و در ارتباط با دیگر همسالان خود دچار مشکل شده و همین
مسئله سبب وابستگی بیشتر آنها به والدینشان می شود، هرگز نمی توانند بدون
احساس ترس تنها بمانند و هنگام حضور در مدرسه یا هر مکانی که والدین در
کنارشان نباشند، احساس عدم امنیت و بی پناهی می کنند، از پذیرفتن مسئولیت
فرار می کنند و در انجام کارهای شخصی و روزمره خود ناتوان هستند. این مسئله
اگر به شکل بیمارگونه ادامه پیدا کند عوارض جانبی آن چندان خوشایند نیست.
*آیا شما مقصرید؟
حتما
از خود می پرسید که چه رفتاری کودک را به سمت وابستگی افراطی به والدین
سوق می دهد؟ والدینی که دائما در حال انجام وظایف و کارهای شخصی کودک به
بهانه کمک به او و دلسوزی هستند، نخستین کسانی هستند که در این مسیر به ضرر
کودکشان عمل می کنند. ترس از اشتباه بچه ها و آسیب دیدن آنها و محبت و
دلسوزی افراطی و... سبب می شود که والدین گاه به جای فرزندشان تصمیم هم
بگیرند.
نقطه مقابل این والدین، پدر و مادرانی هستند که به روش
زورگویی و استبداد، بچه ها را تربیت می کنند. کودکان تربیت یافته در چنین
محیط های مستبدی اغلب دچار شخصیتی ضعیف بوده و مطیع و فرمانبردار دیگران
هستند یا در مواردی دیگر خود نیز دچار همان نوع استبداد شده و به اطرافیان
خود زور می گویند و یا ممکن است به دیگرانی بیرون از خانواده وابسته شوند
مثل معلم ها و مدیرها و... .
در خانواده های تک فرزند نیز نوعی
وابستگی دوطرفه و افراط گونه بین والدین و فرزند به وجود می آید که تمامی
توجهات و حساسیت ها روی تک فرزنداست. این کودکان نیز اغلب حامل اختلال های
رفتاری ناشی از وابستگی هستند.
*معلم من کو؟
دانش
آموزان تحت تأثیر رفتار معلمانشان قرار می گیرند؛ این مسئله ای بسیار
طبیعی است و گاه به لحاظ نقش الگویی معلم در فراگیری و آموزش رفتار مناسب،
بسیار هم مؤثر واقع می شود. این حالت کودک- وابستگی بیش ازحد به دیگری-
بدین معناست که کودک یا نوجوان چنان خود را مجذوب طرف مقابل می بیند که
زندگی بدون او برایش به معنای نابودی است. در این حالت شادمانی و انگیزه و
غم و هیجان کودک، وابسته به بود و نبود دوست یا مربی مهد یا معلم است.
*تبلت من کجاست؟
کودکی
که حاضر نیست دقیقه ای تلویزیون را خاموش ببیند یا بدون تبلت خوابش نمی
برد و از دور شدن گوشی همراهش احساس اضطراب می کند، دچار وابستگی و اعتیاد
به فناوری است. همه می دانیم که دیر یا زود، کودک با این وسایل و فناوری ها
آشنا خواهد شد و حتی می دانیم که چه سودهایی هم برای کودک دارد اما آگاه
باشید که استفاده بیش ازحد و اعتیاد به آنها نیز می تواند سبب بروز
اختلالات رفتاری در کودک شود.
*چه کنیم؟
خبر خوب این است که این اختلال کاملا قابل درمان بوده و راههایی برای برون رفت از این مشکل وجود دارد. قدم به قدم با ما همراه باشید:
*یک تنهایی دو دقیقه ای
در
نخستین قدم باید جدایی های مقطعی، در حد ۲ یا۵ دقیقه را تجربه کنید. اگر
والدینی هستید که تمام مدت کودک تان به شما چسبیده است، از نزدیکان یا
اقوام بخواهید که زمان کوتاهی را در یک اتاق با کودک تنها بمانند. شما برای
کودک تان توضیح دهید که ۵دقیقه او را با آن شخص تنها می گذارید و بعد از ۵
دقیقه برمی گردید. روشن است که در مراحل اولیه، کار سخت پیش می رود اما به
مرور زمان کودک عادت می کند. نکته قابل توجه در این روش این است که شما
هرگز نباید دیر کنید.
*تهدید نکنید
هرگز
با کودکی که دارای اختلال وابستگی و اضطراب جدایی است، با خشونت رفتار
نکنید و او را با شدت فیزیکی یا عاطفی از خود دور نکنید. هرگونه فریاد و
جار و جنجالی او را بیمار و افسرده و گوشه گیرتر می کند. مراحل جدایی و
بازیابی استقلال را به مرور و با صبر و حوصله انجام دهید، کودک را ناگهانی و
برای مدت زمان زیاد از خود جدا و رها نسازید. جایگزین های دوست داشتنی
برایش درنظر بگیرید؛ به طور مثال او را با دوستان و همسالان و اسباب بازی
های موردعلاقه اش تنها بگذارید. هرگز کودک را تهدید به ترک کردن نکنید بلکه
با جملاتی که حس اعتماد و امنیت به او می دهد دلگرمش کنید.
*قایم باشک بازی کنید
بازی
های مؤثر را امتحان کنید؛ به طور مثال می توانید با کودکان کم و سن و سال
تر بازی قایم باشک را اجرا کنید. او در این بازی یاد می گیرد که شما پس از
غیبت بازمی گردید و دوباره با او خواهید بود. برای اینکه بهتر با احساسات
منفی کودک که در مورد عدم حضور شما دارد آشنا شوید از او بخواهید که یک
نقاشی از آنچه هنگام جدایی از شما حس می کند، بکشد و بعد آن را برایتان
توضیح دهد. در این روش او احساسش را با شما شریک خواهد شد. پس شما نیز در
این تجربه به او یادآور شوید که احساسش را درک می کنید. مسئولیت های ریز و
کوچک به او بسپارید و در ازای انجام هرکدام از آنها او را تشویق کنید و
نشان دهید که چقدر خوشحالید که او از پس کارهای خود برمی آید. هرگز او را
به دلیل اضطراب و عدم توانایی ارتباط مؤثر با دیگران سرزنش و شماتت نکنید.
در عین حال حواستان باشد که کودکتان را با دیگر بچه ها مقایسه نکنید.