این خود نمایی ها و رفتار زشت نه تنها نشانه مطرح شدن و رشد فکری و ارتقای جایگاه هنری او محسوب نمی شود بلکه برخلاف مشی فرهنگ ایرانی و ایرانیان و خانواده محترم اوست.
بر عکس تعدادی از افراد ضد انقلاب مانند عباس فخرآور که عریان شدن گلیشفته را نشانه هوش و استعداد او می دانند و می گویند که به جای درد گرفتن تعصب و غیرت، به دنبال آن باشید که از هنر و زیبایی لذت ببرید زیرا عکس زیبایی بود...، بسیاری از هنرمندان فهيم داخلي و خارجي، این کار را نشانه به دام افتادن یک هنرمند می دانند که از سر ناچاري و براي آنكه در ديد عموم مردم باشد مجبور است هر از چند گاهي، چنين كارهاي سخيفي انجام دهد.
مدتی پیش وی در همکاری با «مرجان ساتراپي» كارگردان فيلم ضدايراني «پرسپوليس»، در فيلم ديگري به نام «جوجه با آلو» نيز بازی کرد. «ساتراپي»، اين فيلم را در ادامه فيلم ضد ايراني «پرسپوليس» و همكاري مجدد «وينسنت پاروناد»، كارگردان فرانسوي ساخت. در اين فيلم بازيگراني چون «گلشيفته فراهاني»، «متيو آمالريك»، «ايزابل روسليني» و «ماريا ديمتريوس» بازي كردند. در سال 2011 نیز گلشیفته فراهانی در فیلم "جای اژدها" براحتی بازیگر مرد فیلم"دوگاری اسکات" را می بوسد و در تختخواب هتل با لباس خواب در کنار اومی خوابد و صحنه های نیمه برهنه وی با دوگاری اسکات که نقش دوست پسر وی را دارد، سکانس های دیگر فیلم را شکل داده اند.
از طرف ديگر "گلشیفته فراهانی" بعد از بازی در 2 فیلم سینمایی در هالیوود، علیرغم اظهار نظرهای متعدد مسئولین سینمایی کشور مبنی بر اینکه منعی برای بازگشت وی به کشور وجود ندارد، اقدام به موضع گیریهای سیاسی و اظهار نظرهای ناپخته در گفتگو با رسانه های ضد انقلابی نمود.
در آخرین اظهار نظرش در اواخر سال گذشته، درست بعد از دعوت شمقدری از وی برای بازگشت به ایران، اظهارات تندی را بر علیه برخی مسئولین کشور در نشریات ضد انقلابی مطرح كرد. او حتي به بسياري از آداب و رسوم ايرانيان نيز توهين كرد. گلشیفته فراهانی در مصاحبه با شبکه بی بی سی به کرّات روی این محور تاکید کرد که در ایران وی و امثال او از آزادی بیان مطابق با خواست قلبی و بلکه عقلی شان محرومند!
داریوش سجادی یکی از هنرمندان در مورد آثار خروج هنرمندانی مانند گلشیفته می گوید: رفتار کسانی چون گلشیفته فراهانی، سوسن تسلیمی، محسن نامجو و ... نشان می دهد که بازیگران و سینماگرانی که همه شهرت خود را مدیون فضای فرهنگی داخل ایران هستند، به هنگام خروج از کشور ژست های مبارزه با اختناقی می گیرند که اساسا به آنها نمی آید و این در حالی است که پس از خروج از کشور معمولا دچار سقوط هنری و حاشیه نشینی می شوند.
ادعای افرادی مانند گلشیفته ناشی از خودشیفتگی است تا واقعیت! خود شیفتگانی که به مجرد خروج از کشور، با ابتلا به نسیان و غرور، بی التفات به آن می شوند که اگر ستاره اقبال شان در عرصه های فرهنگی آن جامعه درخشید در ذیل همان نظام حاکم بر آن جامعه و مناسبات و رسم و رسومات اداری حاکم بر ساز و کارهای فرهنگی همان جامعه درخشیده و به مجرد فربه شدن و آغاز فصل ثمردهی ناگهان به آغوش غریبه بلغزند و بانگ و فریاد برآرند که آزادی نیست!
امثال گل شیفته برای طی مدارج پیشرفت و ترقی در ذیل همان نظام که وی آن را متهم به اعمال محدودیت برای درخشش ایشان می کند محتاج چه چیز دیگری بوده که از وی مضایقه شده؟ او در حالی رثای اعتراض خود در نبود آزادی بیان و پیشرفت در ایران را در بی بی سی بلند کرده که در ذیل همان نظام جمهوری اسلامی آخرین و بالاترین جوایز و مدارج را از حکومت دریافت کرده. کسب سیمرغ بلورین بهترین و جوان ترین بازیگر نقش اول بخش بین الملل جشنواره فیلم فجر برای فیلم درخت گلابی و کسب مقام بهترین بازیگر بیست و دومین جشنواره فیلم فجر برای بازی در دو فیلم بوتیک و اشک سرما، کسب چنین مدارج و افتخاراتی اگر موید امکان وی برای درخشش در ذیل همان مناسبات به زعم ایشان خفقان آور نیست پس چگونه قابل توجیه است؟
گلشیفته در حالی در حسرت نبود آزادی در ایران شکوه به بی بی سی می برد که پیش از او کسانی از جنس او کمابیش با ادعاهائی مشابه ایران را ترک کردند و جو زده و مدهوش جاذبه ها و ظواهر شهر فرنگ ناگهان احساس به ایشان دست داد و جامعه هنری جهانی را حریصانه چشم انتظار انفجار استعدادها و هنرهای بدیع و نامکشوف خود کردند. انتظاری که با همه ادعاهای بلوغ و فرهیختگی و شعور نهایتا به چند اجرای سکشوال و اروتیک ختم شد! از جمله سوسن تسلیمی بازیگری که در دهه 60 اقبال پیدا کرد. او با هجرتش به آزادی! توقع شکوفایی را نزد شیدائیانش فراهم کرد اما در کمال تحیر از ابتذال و رکیک گویی سردرآورد.
نمونه دیگر «سعید شنبه زاده» که در بستر فرهنگی ایران خرامید و بالید و گروهش از اولین تا دوازدهمین جشنواره موسیقی فجر حضوری خوش اقبال داشت و برگزیده ششمین جشنواره موسیقی شد اما ...
بزرگان گفته اند که انسان به تدریج در دام شیطان می افتد و به انحراف کشیده می شود و خروج وی از کشور باعث شد که وی به تدریج به دام فتنه گران و ضد انقلاب بیفتد.
خانواده فراهانی که سال ها در خدمت به فرهنگ و هنر ایرانی، کوشش کرده و به دنبال خودنمایی و مطرح شدن یک شبه در افکار عمومی نبوده، این پیام را به هر جوان ایرانی منتقل می کند که بدون تلاش و صبر و پیگیری نمی توان در ذهن مردم جای گرفت و پیامی را از طریق هنر و فرهنگ منتقل کرد.
همان طور که بهزاد فراهانی و همسر وی معتقدند، خودنمایی راه مطرح شدن و بزرگ شدن نیست و اگر کسی بخواهد به قیمت خودنمایی خود، لحظه ای یا چند روزی در افکار عمومی و رسانه ها مطرح شود و توجه همه را جلب کند به سرعت از نردبان افکار عمومی سقوط می کند و دیگر نمی تواند به عنوان هنرمند، حامل پیام فرهنگ و تمدن خود باشد.
گلشیفته هیچ پیامی را نمی تواند با این گونه برهنگی و خودنمایی اعلام کند، زیرا مردم نسبت به این گونه طرح پیام واکنش شدید نشان می دهند و حامل پیام و اصل پیام را نخواهند پسندید. این روش شاید از نظر فرهنگ بخشی از هنرمندان فرانسه حامل پیام باشد یا موضوعی را بیان کند اما از نظر اکثریت مردم فرانسه نیز مذموم است چه رسد به مردم سایر نقاط جهان که با هر باوری چنین روش هایی را بر نمی تابند.
ظاهرا این عکس و فیلم کوتاه آن برای مراسم سزار ساخته شده است و ضمن این که معلوم نیست چرا کارگردان برهنگی و عریان شدن را برای پیام تبلیغی خود انتخاب کرده، این سوال مطرح است که چرا گلشیفته حاضر شده بی محابا تر از دیگران باشد و حتی از ساير بازيگران اين فيلم نيز مستهجن تر حرکت کند.
این فیلم و عکس ها را ژان موندینو، عکاس فرانسوی، از شانزده بازیگر جوان گرفته که نامشان برای نامزدی بخش بهترین "بازیگر مستعد" جوایز سینمایی سزار مطرح شده است، و همچنین فیلم کوتاهی از این بازیگران منتشر شده که آنها را در حال عریان شدن نشان می دهد و با چند کلمه فرانسوی، موضوع مورد نظر کارگردان را مطرح می کنند. گلشیفته فراهانی یکی از این بازیگران است که متأسفانه از همه اینها مستهجن تر است .
اگر چه صدای گلیشفته روی صحنه حضور وی قرار دارد اما هنگام عریان شدن حرف نمی زند و همین موضوع باعث شده که صحنه حضور وی هم از نظر کلام و هم از نظر عریان شدن بی محاباتر به نظر برسد و این پیام را به بیننده می دهد که وی یک هنرمند خارجی است و به ایرانی هایی که این فیلم را می دهد حس بد و تحقیر کننده ای می دهد.
متاسفانه گلشیفته با خروج خود از کشور بلافاصله توسط کارگردانان، سینماگران، هنرمندان، موسیقیدانان و سیاست مداران و رسانه های معاند نظام جمهوری اسلامی شکار شد و به پیشنهادهای آنها "نه" نگفت! در حالی که ویژگی یک هنرمند باسابقه وسرشناس این است که به هر کاری جواب مثبت ندهد.
حال این سوال مطرح است که هنرمندان وجوانان ما با این رفتارهای خشن و افراطی چه چیزی را می خواهند ثابت کنند چه پیامی دارند و چرا از این روش ها استفاده می کنند؟ آیا عقده پیام رسانی و مطرح شدن دارند آیا عقده در افکار عمومی قرارگرفتن دارند؟
وقتی هنرمندانی مانند بهزاد فراهانی و شقایق فراهانی با رفتار توام با احترام و ارزش خود، به هنر ایران زمین خدمت می کنند و پیام فرهنگ ایران را منتقل می کنند و سال هاست که از سوی مخاطبان و هنردوستان ایران مورد احترام هستند و به اندازه کافی تولید فرهنگی به این آب و خاک ارائه داده اند و در ذهن و کلام مردم جای دارند و خانواده ای هنری و قابل احترام را به جامعه ارائه داده اند، حال با چه توجیه و هدفی، امثال گلشیفته خود را آلت دست دشمنان و فتنه گران و مخالفان نظام و فرهنگ ایران می کنند؟
دشمنان به ظاهر شعار دلسوزی و حقوق بشر و حقوق زنان می دهند اما بلافاصله پس از جذب جوانان و هنرمندان، آنها را به راه ابتذال و سوء استفاده سوق می دهند. حال باید پرسید چه کسانی به دنبال حقوق زنان و احترام به حقوق بشر هستند؟
کسانی که از چهره و اندام یک زن هنرمند ایرانی با سابقه برای انتقال پیام خود به جشنواره سزار استفاده می برد به فکر حقوق زن و حقوق بشر است یا کسانی مانند بهزاد فراهانی که معتقدند نباید با خودنمایی، خود را آلت دست دیگران کرد؟!
آن زمان که مسوولان جمهوری اسلامی و بزرگان فرهنگ ایرانی و اخلاق اسلامی، نسبت به سوء استفاده دشمن و فریب خوردن جوانان هشدار می دهند، عده ای گمان می کنند که شعار حقوق بشر تنها از اردوگاه آمریکا ونیویورک نشین ها و پاریس نشین ها به گوش می رسد اما وقتی زن هنرمند ایرانی را فریب می دهند و او را برای پیام یک جشنواره فرانسوی عریان می کنند تازه مشخص می شود که حقوق بشر و حقوق زن، برعکس آن چه گفته می شود ابزار تبلیغات برای جشنواره ها، همایش ها، فروش کالا و فیلم و بدنام کردن منتقدان آمریکا و سرمایه داری غرب است.
فضای برهنگی و آزادی عمل در لباس پوشیدن و حجاب و موسیقی و بیان، تا جایی امکان پذیر است که منافع سرمایه داری غرب در خطر نیفتد وگرنه هر جا که کسی با این شیوه منتقد فرهنگ و سرمایه داری غرب باشد بلافاصله او را به انواع بی اخلاقی، یا به عقب ماندگی و تروریسم و... متهم می کنند.
پیام حرکت گلیشفته در اصل این است که در غرب آدم های جداشده از وطن را که به امید رشد یافتن از کشور خارج شده اند برای تبلیغ فرهنگ سرمایه داری غرب می خواهند نه بیشتر.
این نوع حرکت ها و پیام ها دقیقا برعکس آن چه غرب انتظار دارد عمل می کند و خانواده های مسلمان و ایرانی حالا به خوبی در می یابند که چه کسی درست می گوید و فرهنگ سرمایه داری غرب با 2600 شبکه ماهواره ای تلویزیونی و میلیون ها سایت و روزنامه به دنبال تسخیر روح و جسم انسان است تا برای منافع دولت ها و سرمایه دارها جسم و جان خود را فدا کنند.
کم نبودند کسانی همانند گلشیفته فراهانی که با امید تبدیل شدن به ستاره سینمای هالییوودی به تمام سنت های وطنی اش پشت پا زدند و همه چیز را نادیده گرفتند. اما در نهایت و زمانی که استفاده تبلیغاتی این ستاره ها به پایان می رسد کم کم نشریات مبتذل مد هم حتی به سراغ آنها نخواهند رفت و تازه تلخی غربت و مزه گس آلت دست شدن حس می شود.احساس بدی آنقدر بد که تلخی آن را حتی می شود از تکذیبیه پدر گلشیفته یعنی بهزاد فراهانی در خصوص این رفتارهای دخترش حس کرد.
فعالیت هنری و سیاسی توجیه نمی کند که هنرمند و سیاست ورز به هر ابزار و اقدامی و روشی، خود را مطرح کند زیرا مردم ابتدا به توصیه های اخلاقی ومذهبی و عرفی توجه دارند و بعد از آن به نقطه نظرات سیاسی و محصولات هنری و سینمایی و اجتماعی توجه می کنند و تا انسانی را موجه و قابل قبول ندانند به حرف و هنر او توجه نخواهند داشت...
چنین دستاوردی برای یک هنرمند که روزگاری جایگاهی در بین مردم داشته، باید درس عبرتی باشد برای سایر هنرمندان، تا هوشیار باشند که اگر مرز اخلاق و سیاست و هنر را نشناسند و به مغلطه بافی روی آورند و دستاورد بی اخلاقی در برخی جوامع غربی را جایگزین سابقه تاریخی اخلاق گرایی در هنر ایران زمین کنند نتیجه ای جز سقوط جایگاه خود ندارند.
جوانان نباید دچار مغلطه و اشتباه شوند و تصور کنند که بی تفاوتی آنها به سیاست و راه و روش سیاسی، ایجاب می کند که هر رفتاری را انجام دهند و اگر کسی می خواهد به این وسیله یک فعالیت سیاسی را انجام دهد و خود را مطرح کند سخت در اشتباه است زیرا مردم ابتدا به توصیه های اخلاقی ومذهبی و عرفی توجه دارند و بعد از آن روش های سیاسی و اجتماعی را بررسی می کنند و تا انسانی را موجه و قابل قبول ندانند به حرف او و هنر او توجه نخواهند داشت
این روش ها نباید برای هنرمندانی که در خارج کشور کار و کسب مناسبی ندارند الگو باشد و حتی اگر از نظر مردم فراموش شوند و مورد توجه رسانه ها نباشند نباید راهی برای حضور در مجلات و سینما و رسانه ها باشد. زیرا مردم چنین حضوری را نمی پذیرند و حتی اگر10 سال یکبار یک فیلم از این هنرمند ببینند رضایت بیشتری دارند تا هر چند ماه یک دسته گل از خانوم هنرمند را شاهد باشند.