گفت: دیروز قلب رآکتور اراک را خارج کردند.
گفتم: برخی از رسانهها و محافل آمریکایی هم تعجب کردهاند که ایران با عجله مشغول انجام تعهدات خود است.
گفت: در عوض آمریکاییها اولاً؛ به جای امتیاز، فقط وعده دادهاند، ثانیاً؛
وعدهها نسیه است! ثالثاً؛ هر روز یک تحریم جدید به تحریمهای قبلی اضافه
میکنند.
گفتم: مگر قرار نبود که در صورت بدعهدی آمریکا ما هم انجام تعهدات خود را متوقف کنیم؟!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: 12 هزار سانتریفیوژ را که از چرخه خارج کردهایم، حدود 10 تن
اورانیوم غنی شده را هم از کشور خارج کردهایم، حالا قلب رآکتور اراک را هم
درآورده و به جای آن بتون ریختهایم.
گفت: سخنگوی سازمان انرژی اتمی کشورمان گفته است، بعد از خارج کردن قلب
رآکتور در حفرهای که محل آن بود بتون ریختهایم و نه در قلب رآکتور!
گفتم: خوب شد که توضیح داد!... به طرف گفتند؛ دوستت تیر به قلبش خورده و
مرده است. گفت؛ عجب شانسی آورده! خوب شد تیر به چشمش نخورد وگرنه کور
میشد!