به گزارش پایگاه 598، به نقل از دیپلماسی ایرانی، یک اجماع نظری در جامعه سیاسی آمریکا (هم در حزب
جمهوری خواه و هم در حزب دموکرات) به وجود آمده که ایالات متحده می تواند و
باید داعش را نابود کند. بر این اساس شکست این گروه تروریستی بسیاری از
مشکلات عمده ما در منطقه را حل می کند.
برای رئالیست ها این
مسئله باعث ایجاد حس وهم آور بازگشت به گذشته است. حسی غیرواقعی، تا حدودی
سحرآمیز و اغلب در گذشته رخ داده که با نتایج بسیار ناخوشایند روبه رو بوده
است. شکست داعش به جای این که سرآغاز طلوع دوران تحمل باشد، بیشتر احتمال
دارد تا آغاز دور دیگری از مبارزه منطقه ای برای کسب قدرت باشد و این مسئله
برای آمریکا همانند آهنگ قدیمی سیمون و گارفونکل است «وقتی درباره اش می
توانی انتخاب کنی، درباره اش بخند، فریاد بزن، چون به هر طرفی که نگاه کنی
می بازی.»
شکست داعش واقعیت های اساسی جوامع شکست خورده عراق و
سوریه را که قسمت عمده ای از آن به خاطر فضای تغییر رژیم به رهبری ایالات
متحده بود، تغییر نمی دهد. تقریباً غیرممکن است تا فضای این کشورها به قبل
بازگردد. کردهای عراق به صورت عملی یک دهه است که استانی مستقل هستند. آنها
تسلیم اقتدار بغداد نمی شوند. در عوض کردهای عراق از تحولات اخیر در زمینه
اشغال منطقه نفتی کرکوک که از زمان اشغال عراق توسط آمریکا در سال 2003
محل مناقشه بوده، استفاده می کنند.
کردهای سوریه محدودتر ولی
همچنان موثر هستند. در طول یک سال گذشته آنها مناطقی در شمال شرق سوریه و
هم مرز با ترکیه را به دست آورده اند. آنها قصد تسلیم شدن در مقابل اقتدار
دولت محاصره شده بشار اسد یا شورشیان عرب سنی مخالف اسد را ندارند.
در
عوض کردهای عراق و سوریه، ناآرامی های کنونی را به عنوان فرصتی برای
دستیابی به رویای کردستان بزرگ می بینند. گسترش این موجودیت مستقل موجب
سرآسیمه شدن ترکیه، متحد عضو ناتوی واشینگتن می شود که نزدیک به نیمی از
جمعیت کردهای منطقه در مرزهای این کشور زندگی می کنند. نابودی داعش این
مشکل را حل نمی کند. این اتفاق اگر اوضاع را بدتر نکند، هیچ اثری هم نخواهد
داشت.
مسئله کردها نشان دهنده سوال سیاسی بزرگتری برای مقامات
ایالات متحده است. آیا آنها آماده تجزیه عراق و سوریه براساس عوامل قومی و
مذهبی و تبدیل به چندین کشور متعدد هستند؟ تاکنون پاسخ «نه» بوده است. اما
درگیری های خونین در عراق و سوریه منجر به درگیری شدید میان شیعه و سنی
برای تسلط بر این منطقه شده است.
آیا ما مایل به استفاده از
نیروهای ویژه آمریکا برای جلوگیری از کشتار در میان طرف های متخاصم هستیم؟
آیا ما درباره این که به چه تعداد نیرو نیاز است، جدیت داریم و به خوبی فکر
کرده ایم؟ آیا ما آماده این موضوع هستیم که نیروهای ویژه به مدت بیست سال
یا سی سال یا حتی بیشتر در این شرایط خطرناک حضور داشته باشند؟ آیا ما
آماده هستیم که سالانه شاهد بازگشت جنازه های خونین آنها به کشور باشیم؟
چند صد جنازه؟ درباره چند هزار جنازه چطور؟
ما نیاز داریم تا
بدانیم که جنگ علیه داعش به سادگی جدیدترین فاز مداخله بیش از حد ایالات
متحده در خاورمیانه است که دهه ها به طول می انجامد و هر بار طرفداران ما
اصرار دارند که این آخرین پیروزی ما خواهد بود. من به یاد دارم که چگونه
تندروها یک دهه پیش و قبل از جنگ عراق استدلال می کردند که حمله نظامی برای
سقوط صدام حسین موجب «حل مشکلات، یک بار برای همیشه» می شود. آنها به
آرزویشان در سال 2003 دست یافتند. مشکل صدام حل شد، اما اشغال عراق موجب
ایجاد مشکلات جدید و به مراتب بدتری شد. شکست دادن داعش هم می تواند چنین
نتیجه ای داشته باشد و قطعاً آن گونه که طرفداران آن استدلال می کنند،
تاثیر نخواهد داشت.