22 بهمن 1357 نه بزرگی به ائتلاف رژیم شاهنشاهی، دولت آمریكا و مستكبرین غربی و اتحاد جماهیر شوروی برای جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی بود.
9 دی نه بزرگتری به ائتلاف آمریكا، اتحادیهی اروپا، اسراییل، عربستان سعودی و معاندین نظام جمهوری اسلامی (منافقین، ماركسیستها، تودهایها، سلطنتطلبان، بهاییان و ...) و دنیا طلبان سابقاً انقلابی (هاشمی رفسنجانی، موسوی، خاتمی، كروبی، منتظری، صانعی، مشاركتیها و مجاهدین انقلاب اسلامی و بعضی از اصولگرایان) بود كه وضعیت موجود را مخالف منافع خود میدانستند. این ائتلاف قدرتمند و عجیب تنها بر محور یك هدف شكل گرفت و آن (احمدینژاد نه). چرا؟
چگونه انقلابیون سابق، یاران امام و حتی بعضی از نوادگان امام در صفی قرار گرفتند كه آمریكا سر خط آن بود و منافقان و سلطنتطلبان میانداران آن و بهاییان انتهای آن بودند؟ و به عبارتی نقطهی اشتراك ائتلاف اضداد چه بود؟
شكی نیست كه دشمنی با احمدینژاد یك انگیزهی واحد نبود، ولی آنقدر قوی بود كه همگان را با همهی تضادها زیر یك چتر قرار دهد. آمریكاییان و غربیها ذاتاً انقلاب اسلامی را برنمیتابیدند. آنها انقلاب اسلامی را عصیان تودهها در مقابل استكبار و استعمار یافته بودند و پیوسته علیه آن و برای مهار آن تلاش كرده بودند.
بعد از سالیان مبارزه و توطئه اینك این انقلاب مردی را روی كار آورده بود كه بیمهابا در قلب دشمن میرفت و همهی ارزشها و عملكرد آنها را به چالش میكشید. در سازمان ملل رو در روی سردمداران جهانخوار میایستاد و بر سر آنها فریاد میكشید. او در جهان اسلام و بین مستضعفان امیدی را برانگیخته بودكه ای همگان بپا خیزید و رسم استكبار را براندازید.
او مهمترین دلیل مشروعیت صهیونیسم یعنی هلوكاست را هدف قرار داده بود كه هم صهیونیسم متزلزل شده بود و هم پشتیبانان قدرتمند آن. رفتار ستیزهجویانه احمدینژاد همهی استكبار را بر آن داشت تا همهی امكانات خود را تجهیز كند تا او را از قدرت بیندازد.
كینهی انقلابیون سابق نیز كمتر از آمریكاییان و غربیها نبود. چرا؟ چون سنت حاكم بر قدرت را در ایران شكست. او رسمهای پذیرفته شده بر شیوهی حكومتی را به چالش كشید و سبكی نو در انداخت.
مهمترین خطای احمدینژاد دخالت در حیطهای بود كه بیهیچ اذن دخولی در آن ورود كرده بود. مردی آهنگرزاده از طبقهی فرودست جامعه كه نه نشانی بر سر داشت و نه سیمایی بر چهره. تنها ویژگی او رفتار و چهرهی مردمی او بود. او در مقابل سه كاندیدای اصولگرایان و كاندیدای سنتگرایان راستگرا، هاشمی رفسنجانی و چپهای استحاله یافته، كروبی و اصلاحطلبان لیبرال، معین بیهیچ پشتیبان مالی و پشتیبان حزبی و حتی بیهیچ پشتیبان قبیلهای به میدان رقابت آمد و در اولین دوره با مردی كه خود را عین انقلاب میدانست و حتی امام را یار خود میدانست به فینال راه یافت و در دور دوم با ما فاصلهی زیادی رقیب را مات كرد.
اولین دشمنی در همان روز تبلور یافت. هاشمی عامل شكست خود را شورای نگهبان اعلام كرد و آنها را به قیامت حوالت داد. كروبی عامل شكست خود را خواب صبحگاهی دانست كه موجب كودتا شده. طنز آمیزترین شوخی تاریخ اینكه انتخابات توسط عضو مجمع روحانیون یعنی آقای لاری هم حزب كروبی و از دوستان هاشمی صورت گرفته بود. بذر كینه پاشیده شد و چهار سال تمام به پرورش آن پرداختند.
تمام تلاش منافقان سلطنتطلبان و دشمنان انقلاب بر جدایی بین حاكمیت و مردم بود. احمدینژاد با همرنگی با مردم این فاصلهای كه بین حاكمیت دولت و مردم در زمان دورهی سازندگی ایجاد شده بود را كم كرد و امید دشمنان انقلاب را ناامید كرد.
رفتار، اقدامات و شیوهی حكومت احمدینژاد كینهی بیشتری را دامن زد. بیاعتنایی احمدینژاد به خواست غرب مبنی بر توقف تكنولوژی هستهای و گسترش آن. تكثیر سانترفیوژهای موجود، ترفیع آنها، دستیابی به اورانیوم غنی شدهی 20٪ انباشت كیك زرد و اورانیوم غنی شده برای سوخت رآكتور مولد برق، تكمیل رآكتور آب سنگین اراك. پرتاب فضاپیمای ایرانی به فضا، اعزام موجود زنده به فضا و سرعت پیشرفت علمی ایران در نانو و ... بر عصبانیت غربیها افزود.
عدالت جغرافیایی در ایران، سفرهای شهرستانی، كنار گذاشتن تكنوكراتهای غربزده از مصادر امور، تحمیل نیروهای متعهد و متخصص در بدنهی نظام آموزشی و اداری، سپردن امور به نیروهای جوان و كارآمد امّا بینام و نشان، قطع كردن دست بعضی از خاندانهایی كه خود را وارث انقلاب میدانستند و شكستن ساختاری كه به ارزش تبدیل شده بود، ساده زیستی و بیادعایی عواملی بودند كه هیئت حاكمهی سابق را زیر سؤال میبرد. لذا نتیجهی آن برانگیختن حسادت نیروهای غیر پیروز در انتخابات 84 گردید و یك اجماعی نسبی نخبگانی را علیه احمدینژاد به وجود آورد.
از طرف دیگر سماجت احمدینژاد در حضور در انتخابات نهم علیرغم تمایل اصولگرایان و بیاعتنایی وی به همهی درخواستها مبنی بر كنارهگیری وی عامل مهمی در پیوستن نخبگان اصولگرا با مخالفین وی گردید. سكوت بسیاری از نخبگان اصولگرا در فتنهی 88 یا تمایل آنها به فتنهگران نتیجهی پافشاریهای غیر مترقبه وی بر بقا در این تنازع بود.
این عوامل موجب شد تا اجماعی از نیروهای متضاد بر سر (نه احمدینژاد) با هم پیوند برقرار كنند. ولی كمكم از احمدینژاد عبور كرد و به براندازی نظام جمهوری اسلامی ختم شد.
از قبل از انتخابات 88 آمریكاییان به همراه رژیمهای انگلیس، آلمان، فرانسه، اسراییل و ... برای شكست احمدینژاد همهی امكانات (جراید، رادیوها، تلویزیونها، سایتها و سازمانها به اصطلاح مردم نهاد وابسته به مراكز جاسوسی) همه به كار افتادند.
از داخل نیز هاشمی رفسنجانی ماشهی فندك خود را كشید تا برای زیر سؤال بردن انتخابات فضاسازی كند. دشمنان داخلی و خارجی مشتركاً طرحی افكندند كه احمدینژاد رأی كافی را نیاورد و در غیر این صورت انتخابات را زیر سؤال ببرند در داخل نهادهای لازم به نام صیانت از آرا شكل گرفت، خانوادهی هاشمی جنگی تمام عیار به راه انداختند تا جایی كه همسر وی هنگام رأی دادن تهدید كرد كه اگر آقای موسوی رأی نیاورد تقلب شده و مردم به خیابانها خواهند ریخت. موسوی نیز قبل از شمارش آرا با اینكه میدانست اخبار به نفع او نیست اعلام پیروزی زودرس كرد.
پس از اعلام شمارش آرا مشخص شد كه موسوی شكست سختی از احمدینژاد خورده است. رسانههای خارجی و وابستگان داخلی یك زبان مدعی تقلب شدند و به قول یكی از همین اصلاحطلبان تقلب رمز شورش گردید.
شورش با تحریك مشترك آغاز شد. مسعود رجوی اعلام كرد برای كمك به تظاهر كنندگان ایرانی پادگان اشرف را مرخص كرده، عكا مركز محفل بهاییان از آنها خواست در تظاهرات شركت كنند، رضا پهلوی به تظاهر كنندگان پیام میداد، تودهایها و ماركسیست موظف به شركت در تظاهرات شدند.
رییسجمهور آمریكا رسماً از موسوی اعلام حمایت كرد و از مدیرعامل شركت تویتر خواست تا تعمیرات را به تأخیر اندازد و دو سایتش را به همراه فیسبوك در اختیار ایرانیهای مخالف قرار بدهند تا بتوانند تظاهرات را سازماندهی كنند.
هفت میلیارد دلار توسط دولت آمریكا، انگلیس، آلمان، هلند و دانمارك در اختیار رسانهها برای براندازی نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت. تلویزیون بی.بی.سی رسماً در دفتری وابسته به موسوی و زیر نظر مشاركتیها یك ایستگاه مستقیم دایر كرد.
جین شارپ رییس مؤسسه البرت انیشتین پایگاهی فارسی زبان راهاندازی كرد و راهنماییهای لازم را برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی از قبیل تكبیر شبانه، كشتهسازی، علامت رنگی و آنچه لازم است را مدیریت میكرد. رادیو زمانه فعالیت خود را به براندازی اختصاص داد و كلیه رسانههای غربی، تلویزیونهای فارسی زبان با دروغسازی طوفانی را برپا كردند. رؤسای جمهور، نخستوزیران، اتحادیه اروپا، سفارت انگلیس در ایران تمام تلاش خود را به كار بردند. فسیلهایی مانند برژینسكی مشاور امنیتی كارتر به خانوادهی امام و علی مطهری پیام میداد تا در آرامگاه امام دست به تحصن بزنند.
آیتالله منتظری یك سره مشغول سخنرانی و پیام برای تحریك مردم شد. صانعی نیز كه بوی كباب شنیده بود نیز شتابان به این جمع پیوست.
هاشمی رفسنجانی هر روز حسن آقا، خاتمی، كروبی و موسوی را گرد میآورد تا رهبری را وادار به ابطال انتخابات كنند.
بیشك هر حكومت دیگری بود در مقابل این طوفان ریشهكن میشد؛ ولی شجرهی طیبهی جمهوری اسلامی چنان پا برجا ماند كه داغ این اجماع ننگ بار را تا ابد بر پیشانی فتنهگران زد.
بیشك نقش رهبری در این ثبات مثالزدنی است. رهبری صبورانه امّا شكوهمند ایستاد و تن به دیكتاتوری اقلیت نداد. رهبری تمام راهها از قبیل تمدید زمان بررسی شكایات، ملاقات با نمایندگان كاندیداها، بررسی مجدد بعضی از صندوقها، تشكیل هیأت معتمدین و اصرار بر اعلام شكایات و ارسال ادلهی كاندیداها در مورد تقلب و ... را پیمود تا جایی كه موسوی از فرط بیدلیلی به هر رطب و بابسی دست میانداخت كه مورد تمسخر طرفدارانش قرار گرفت. رهبری با خطبههای پیدرپی راه مردم تحت تأثیر قرار گرفته شده را از فتنهگران جدا كرد. رهبری با صبوری اجازه داد تا فتنهگران نیات پلید خود را در روز قدس، 13 آبان، عاشورا و 16 آذر آشكار كنند و از چشم مردم بیفتند.
رهبری با سخنان منطقی و مفهومسازی پشتوانهی فكری فتنهگران را سست می كرد و سرانجام نه از ارتش نه با میدان آوردن نیروهای زرهی و چترباز چنانكه آمریكاییان با تظاهر كنندگان آمریكایی رفتار كردند؛ بلكه با دعوت از مردم حماسهی 9 دی را رقم زد و آخرین میخ را بر تابوت گندیدهی فتنه به وسیله مردم كوبید. این است كه حماسهی 9 دی یك نقطه عطفی در تاریخ انقلاب است و مردم همواره باید چنین روزی را پاس دارند.