ایشان با اشاره به شکاف ایدئولوژیک جریان کارگزاران و اصلاحات با اندیشه و ایدئولوژی بنیان گذار کبیر انقلاب به بررسی آسیب های خطر روحانیت منهای اسلام پرداخت. بخش دوم و پایانی گفتوگو با استاد حسن عباسی در ادامه
تقدیم نظر خوانندگان می گردد.
ایدئولوژی زدایی در ایران سابقه تاریخی دارد و اساسا جریانی که اکنون در دولت یازدهم بر سرکار است اعتقادی به استمرار انقلاب اسلامی ندارد هرگاه از انقلاب اسلامی سخن می گوییم طبیعتا به دنبال صدور انقلاب اسلامی هستیم چون این انقلاب که در ایران محقق شد و پس از تحقق جمهوری اسلامی تشکیل شد و بعد از تحقق آن در ایران درگیر انقلاب فرهنگی، انقلاب اجتماعی، انقلاب اقتصادی و ... هستیم اما در جهان می بینید که انقلاب اسلامی جذابیت دارد و در لبنان و گروه های دیگر آن را نمونه برداری می کنند. دولت یازدهم رسما اعتقادی به ادامه انقلاب و صدور انقلاب ندارد و این حرف را ده سال پیش زمانی که بر سرکار هم نیامده بودند گفته اند. در مجله راهبرد ویژه نامه بهار 1385 یک سخنرانی که در سال 84 در همایش ملی گاز در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت انجام شده و با چند ماه تاخیر منتشر می شود که در آنجا بحثی مطرح شده که می خواهیم انقلاب اسلامی باشیم یا جمهوری اسلامی؟ در آن همایش کشور چین به عنوان الگو برای ایران انتخاب شده و بیان می گردد که ایران باید به دنبال ثروت ملی باشد نه قدرت ملی، بنده نمی دانم چگونه ثروت ملی و قدرت ملی را در دو قطب قرار داده اند و چطوری می شود این دو را از یکدیگر جدا گرفت.
* دولت یازدهم رسما اعتقادی به ادامه انقلاب و صدور انقلاب ندارد
در آن مطلب با الگو قرار گرفتن چین برای ایران این بحث مطرح می شود که ما باید مثل چین دست از تفکر ایدئولوژیک خود برداریم و به سمتی برویم که چین انجام داد و در جمله متن مذکور آمده است" اگر انقلاب اسلامی باشیم باید آن را صادر کنیم پس نیاز به قدرت داریم و اگر جمهوری اسلامی باشیم نیاز به قدرت نداریم و ثروت تولید می کنیم" و اشاره می کنند به چین که چگونه ذخائر ارزی و درآمدهای خود را ارتقاء داده است. صورت ظاهر پروژه قشنگ است که ایران هم مثل چین دست به تولید ملی بزند و بعد تبدیل شود به قدرت ملی و انقلابش را صادر کند. اما آن متن این را نمی گوید و در انتهای مطلب مجله راهبردی می آید که "انقلاب کردیم که به جمهوری اسلامی برسیم و دیگر نباید به عقب برگردیم" یعنی اگر به سمت انقلاب اسلامی برویم به عقب و قبل از 57 برگشتیم.
این متنی که در مجله راهبرد منتشر شده است حاصل سخنرانی است که ده سال پیش توسط رئیس دولت یازدهم ایراد شده است و در آن سال ایشان بیان نموده اند که ما نباید انقلاب اسلامی باشیم و باید جمهوری اسلامی باشیم. زمانی که رئیس یک دولتی این گونه می اندیشد چنین دولتی رویکرد انقلابی ندارد البته این سخنان متعلق به ایشان نیست و برای تعدادی از مسافران مجمع جهانی داووس و اساتید دانشگاه شهید بهشتی است که بیش از دو دهه است که ذوب شدن در نظام سلطه را برای ایران تجویز می کنند. البته دولت یازدهم بر خلاف دولت اصلاحات که آمریکایی به او به چشم گورباچف نگاه می کردند و می خواستند که رئیس دولت اصلاحات، ایران را مثل شوروی استحاله و به دامان غرب ببرد نگاه تئوریسین های دولت یازدهم در درجه اول به چین و شخصیت «چوئن لای» است.
* چین، ترکیه و عربستان سه الگوی دولت یازدهم هستند
نقش چوئن لای در چین این بود که پوسته کمونیزم این کشوررا حفظ کند اما از دورن چین را لیبرالیزه کند و این تفاق هم افتاد و الان کشور چین صورت ظاهرش این است که حزب کمونیست دارد ولی کشوری است که از درون بشدت لیبرالیزه شده است و یکی از تناقضات امروز چین لیبرالیزه شده کمونیست است و این کار معماری است به نام چوئن لای که الگوی دولت یازدهم است و توسط یکی از مشاوران دولت که مسافر ثابت داووس است و روابط پنهانی و مشکوکی با سران داووس دارد و سالها در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مسئول جهت دهی فکری به مسئولین مرکز تحقیقات بوده و در دانشگاه شهید بهشتی هم حضور دارد او چوئن لای را به مرکز تحقیقات معرفی کرد و اکنون بیش از 15 سال است که در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مدل چوئن لای به عنوان مدل الگو برای تغییرات دونی ایران انتخاب شده است.
البته دولت یازدهم در محیط بومی هم دو الگو دارد که الگوی اول را هم که همان مسافر داووس برای آنها رقم زده است کشور ترکیه است و حزب عدالت و توسعه داود اغلو و رجب طیب اردوغان که آمریکایی ها بسیار به این دو نفر امید بسته اند و کتاب های متعددی را برایش منتشر نموده اند و این حزب که مروج اسلام خنثی و ظاهری است هم نمونه ای دیگر از الگوی دولت یازدهم می باشد و این اشخاص آنقدر برای دولت یازدهم اهمیت دارند که می بینیم بعد از توهین آشکاری که اردوغان به مجلس شورای اسلامی ایران نمود زمانی که وارد ایران شد برای اولین بار در تاریخ ایران با اسب و تشریفات خاصی به استقبال وی رفتند چون حزب داود اغلو و اردوغان هم فکر حزب حمایت کننده دولت تدبیر و امید در ایران است و هر دو لیبرال هستند منتها لیبرال هایی که پدیده دموکراسی برایشان مقوله مناسبی نیست.
علی رغم فرمایش شما این گونه القاء شده است که لیبرال مسلک های داخلی مدافع دموکراسی هستند این که می فرمایید لیبرال ها با دموکراسی میانه خوبی ندارند چگونه است؟
در سال 1375 وقتی که دولت سازندگی به ماه های آخر عمرش نزدیک می شد جریانی در مطبوعات در دفاع از رئیس دولت سازندگی شکل گرفت که ریاست جمهوری را مادام العمر کند در ابتدا از سوی وزیر ارشاد دولت اصلاحات که آن زمان در روزنامه اطلاعات بود پیشنهاد شد رئیس دولت یازدهم آن زمان مصاحبه ای کرد و گفت که برای مادام العمر نمودن ریاست جمهوری ضرورتی ندارد که رفراندوم برگزار شود.
* مدعیان دموکراسی در دولت سازندگی به دنبال مادام العمری نمودن ریاست جمهوری آقای هاشمی بودند
مطرح نمودن بحث مادام العمری ریاست جمهوری توسط اعضای حزب کارگزاران به این دلیل است که رای مردم برای آنها تا جایی حائز اهمیت است که اینها سر کار بیایند و اگر رای نیاورند می گویند تقلب شده و وقتی هم سر کار می آیند دیگر حاضر نیستند کنار بروند و در سال 75 این اتفاق افتاد و همین روحیات را امروز رجب طیب اردوغان دارد و انتخاباتی هم که امسال در ترکیه برگزار شد با رای بسیار شکننده ای توانست پارلمان را با اختلاف بسیار پایینی بدست بگیرند.
مدل سوم دولت یازدهم، عربستان سعودی است می بینیم که مشاورین این دولت می نویسند عربستان الگوی خوبی برای ایران است چون تفکرات ایدئولوژیک خود را کنار گذاشته اند و تقابل با غرب ندارد و توانسته 700 میلیارد دلار ذخیره ارزی داشته باشد و دیدیم که عربستان با چاشنی ثروت در جنگ با یمن ذخیره ارزی خود را نابود نمود و علی رغم این که می گویند عربستان ایدئولوژی ندارد این رژیم مروج تفکر وهابیت است منتها منظور این اشخاص در ایران این است که ایدئولوژی نباید مانند یک چاقو به سمت اسرائیل برگردد و مادامی که ایدئولوژی مزاحمتی برای رژیم صهیونیستی نداشته باشد مانعی ندارد و منظور اصلی از نداشتن ایدئولوژی فقط عدم ارتباط و بیگانه بودن با جریان مقاومت در جهان اسلام است.
حال این دولت با این سه الگوی ویژه ای که دارد نمی تواند مدعی ایدئولوژی انقلاب اسلامی و خط امام باشد. دولتی که نعل به نعل خط مشی چوئن لای را در ایران دنبال می کند و آن را رسما در مجله راهبرد بیان می کند این دولت عملا ایدئولوژی زداست و می گوید پوسته حکومت اسلامی باشد کفایت می کند و از درون باید لیبرالیزه شود و سند این حرف در کتاب نظام های اقتصادی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص در 782 صفحه آمده است و آن گروهی که امروز در دولت مسئولیت دارند از رئیس دفتر دولت یازدهم تا رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی و شخص رئیس دولت نامشان در ابتدای این کتاب به عنوان سندی حکومتی درج شده است و در آن کتاب به دنبال آن هستند که بگویند الگوی مطلوب جمهور اسلامی مکتب نئوکینزی ها است و کسانی که به این مکتب اعتقاد دارند اعتقاد به این که اسلام می تواند الگوی معیشت، الگوی سیاست، الگوی فرهنگ بدهد ندارند و هر کس معتقد بود که با مکتب نئوکینزی می خواهد نظام اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ایران را درمان کند او اساسا به نئولیبرالیسم اعتقاد دارد و یک فرد نئولیبرال نمی تواند مدعی پیاده کردن اسلام باشد و خط او با خط خمینی کبیر در تعارض است.
* ایدئولوژی زدایی از سال های گذشته در مجمع تشخیص مصلحت نظام شروع شده است
ایدئولوژی زدایی از سال های گذشته در مجمع تشخیص مصلحت نظام شروع شده است و این مجمع در مرکز تحقیقات استراتژیک خودش رسما سند اقتصادی منتشر می کند و آن افرادی که آن سند را تولید کرده اند امروز در دولت یازدهم مسئولیت های گوناگونی دارند و رسما اعلام می کنند که باید مکتب نئوکینزی ها را به عنوان الگوی مطلوب جمهوری اسلامی ایران پیاده کرد و بعد در تیر ماه 1394 در مقابل خبرنگاران سخنگوی دولت اعلام می کند که مبنای برنامه ششم توسعه ایران همان کتاب نظام های اقتصادی است یعنی همان کتابی که صدر تا ذیل اش مبتنی بر ایدئولوژی لیبرالیسم نوشته شده است و طبیعی است که این دولت با ایدئولوژی خمینی(ره) و اسلام ناب زاویه داشته باشد.
* رئیس دولت یازدهم اعتقادی به تحول علوم انسانی ندارد
شما می خواهید پیام انقلاب اسلامی در جهان را گسترش دهید اما رئیس دولت یازدهم اعلام می کند که اعتقادی به تحول در علوم انسانی ندارد و جمله ایشان این بود که آیا بین علوم انسانی یهودی، مسیحی و اسلامی فرقی وجود دارد؟ کسی که اینگونه سوال را مطرح می کند لیبرالیزم می تواند مبنای عمل قرار گیرد و وقتی مدل چین، ترکیه و عربستان مبنای دولت می شود و جهت گیری دولت یازدهم مشخصا لیبرالیزم است و این دولت سرآشتی و سازگاری با روحیه های انقلابی ندارد.
رئیس دولت یازدهم فردی روحانی و قبل از تحصیلات آکادمیک دانش آموخته حوزه علمیه می باشند چگونه می شود که ایشان به علوم انسانی اسلامی معتقد نباشند؟
نکته مهمتر شکل گیری پدیده ای در انقلاب اسلامی است به عنوان روحانیت منهای اسلام است. روزی حضرت امام(ره) خطری اسلام منهای روحانیت را اعلام نمودند اسلام منهای روحانیت در ابتدای انقلاب اسلامی دو نماد داشت یکی نماد فکری که می شد دکتر شریعتی و دیگری نماد اجرایی که می شد بنی صدر. که این اسلام منهای روحانیت مخاطراتی را ایجاد می کرد حال 37 سال پس از انقلاب اسلامی ما با خطر دومی مواجه شدیم. روحانیت منهای اسلام یعنی اینکه شما می توانید یک فرد روحانی باشید لیبرالیزم را در جامعه خودتان پیاده کنید مثل دولت اصلاحات و کسانی هم در اجرای اهدافش به او می پیوندند که اصلا اعتقادی به پیاده کردن دین ندارند و پدیده ای در دولت های دو دهه اخیر شکل گرفته است پدیده روحانیت منهای اسلام است. به نظر بنده اگر خطر اسلام منهای روحانیت یک بود خطر روحانیت منهای اسلام 99 است.
* امروز خطری که کشور را تهدید می کند ظهور پدیده روحانیت منهای اسلام است/انسان تراز و شخصیت آرمانی کارگزارانی ها بابک زنجانی و شهرام جزایری هستند
امروز روحانیت لیبرال در ایران مقبول سلطنت طلب ها، سکولارها، روشن فکری غیردینی و بسیاری از گروهایی است که علاقه ای به اسلام ندارند. زمانی فردی گستره نفوذش از انسان های سکولار تا دین دار ترین افراد را در بر می گیرد اینجا مناقشه نداریم، سید حسن نصر الله اول در لبنان متدین ترین افراد به او علاقه مند هستند و بعد غیرمسلمانان هم به او علاقه دارند البته نه از منظر دین بلکه از نظر اقتدار ملی لبنان به او علاقه دارند.
روحانیت منهای اسلام روحانیتی است که متدین های جامعه نسبت به آن روی خوش نشان نمی دهند و امروز خالص ترین بخش جامعه دینی ما گروهی هستند که معروف اند به بسیجی، و عجیب است که روحانیونی می توانند در حکومت ما وجود داشته باشند که با بسیج زاویه دارند و نقطه مقابل بسیج برای آنان سوت و کف می زنند و ایدئولوژی زدایی از جمهوری اسلامی با همین مشی از دولت سازندگی شروع شد. شخصیت آرمانی دولت سازندگی بابک زنجانی بود و در رسانه ها می بینید تصاویری که مسئولین مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع در حال تقدیر از بابک زنجانی هستند و انسان تراز دولت کارگزاران که در قالب پدیده شهرام جزایزی خودش را نشان داد بعدها در قالب بابک زنجانی خودش را باز تولید کرد.
آرمان خمینی کبیر بازتولید بسیجی ها بود و امام فرمودند که افتخار من این است که خود یک بسیجی ام، اما دولت سازندگی و اصلاحات هیچ قدمی برای باز تولید تفکر بسیجی برنداشت و هیچ گاه انسان آرمانی دولت سازندگی و اصلاحات یک بسیجی نبوده است. دولت های سازندگی، اصلاحات و تدبیر و امید لیبرال و غرب گرا هستند و انسان تراز و آرمانی شان چهره هی بورژوا مثل بابک زنجانی است و این دولت ها انسان ترازی همچون شهدای مدافع حرم ندارند و طبیعی است که از این گونه تفکر ایدئولوژی زدایی کنند.
* گفتوگو از: احسان اشرفی - علیرضا غفاری