سرویس نقد رسانه 598 به نقل از "صراط" - به نظر مي رسد تلقي و فهم مديران تلويزيون از
سريال هاي نمايشي عموما دچار نوعي آسيب و آفت شده است. اينكه در يك سريال
تلويزيوني تا چه ميزان مجاز به تهييج و تحريك احساسات مخاطبان هستيم و تا
كجا مي توانيم بار دراماتيك را برگرده هيجان هاي احساسي و عموما استرس زا و
مضطرب كننده سوار كنيم كه نكند منجر به افسردگي و هيجان هاي كاذب بيش از
حد در بينندگان شود؟ به هرحال اين اتفاقي است كه در بسياري از سريال هاي
تلويزيوني ما طي اين سالها افتاده است و هنوز هم در حال رخ دادن است. و
البته ترديدي هم نيست كه بسياري از اين روش ها و منش ها به سبب لاپوشاني و
سرپوش گذاشتن بر ضعف هاي كار، صورت مي گيرد و از كار نابلدي كارگردان و
نويسنده ناشي مي شود.
به گزارش سرویس جامعه صراط اما اين شب ها دوسريال
مهم و پرمخاطب از دو شبكه اصلي تلويزيون در حال پخش است؛ سريال هاي
«شيدايي» به كارگرداني محمدمهدي عسگرپور و «تا ثريا» اثر سيروس مقدم كه در
بهترين ساعات پيش از شبكه سوم و اول سيما به خورد مخاطب محترم داده مي شود.
ترديدي نيست كه هردو سريال به لحاظ فرم و ساختار نسبت به مابقي آثار
تلويزيوني طي سال هاي اخير، پيشرفت محسوس و تأمل برانگيزي كرده اند.
از
جهت درام و ساختار، گام ها روبه جلو محسوب مي شوند؛ گرچه اين اتفاق به لحاظ
فرم و ميزانسن و خاصه تصويرپردازي در سريال «تا ثريا» وجه ديگر، و خيره
كنندگي بيشتري دارد. واقعيت آن است كه برخي از پلان ها، نماها و حركت هاي
دوربيني كه در سريال «تا ثريا» رخ مي دهد، براي اولين بار است كه در
تلويزيون و سريال هاي شبانه اش مشاهده مي شود و از اين جهت بايد گفت، قطعا
با يك پديده فرميك و ساختاري روبه رو هستيم.
از اين گذشته نكته ديگري كه
در هر دو سريال به نحو قابل تأملي مورد توجه و تمركز سازنده قرار گرفته
است. درام گرم و غليط در اثناي آن، تابوشكني هاي منحصر به فرد است كه براي
همين براي تماشاگران تازگي دارد. البته در هردو سريال رغبت و وجه اصلي در
پرداخت هيجاني و احساساتي يك ملودرام خانوادگي با رويكردي به مسائل جديد
جامعه مورد توجه قرارگرفته و جالب اينجاست كه مركز ثقل هردو اثر شايد بدون
آنكه هيچ هماهنگي قبلي دراين زمينه ميان سازندگان صورت گرفته باشد كه قطعا
نگرفته، بر مضمون و موضوع نوع ازدواج هاي جديد و همسرگزيني هاي امروزي قرار
دارد.
البته در سريال «تا ثريا» اين پرداخت مضموني با يك تابوشكني
محيرالعقول همراه مي شود كه كليتش در همان سكانسي خلاصه و تعريف مي شود كه
طي اين روزها مورد توجه محافل مختلف رسانه اي و از جمله خود تلويزيون و بخش
هاي خبري اش قرارگرفته است؛ سكانسي كه در آن دو خواهر، جواني را كه قصد
ايجاد رابطه سالم و رسمي با جنس مخالف در قالب ازدواج را دارد، بشدت مورد
نهيب و سرزنش قرار مي دهند و گويي كه او با اين انتخاب دچار گناه و لغزش
بزرگي شده باشد، سعي مي كنند از اين روش و شيوه منحرفش كرده و احتمالا به
قالب هاي مد روز تشويق و تحريك كنند!
اما درباره هردوي اين سريال ها
نكته ديگري هم قابل توجه است و آن حجم سنگين و انبوه و غليظ و فشرده و
متراكم به غليان درآوردن احساسات مخاطب و درد و غم و غصه و مصائب و مشكلات
مختلف است كه به شكل وحشتناكي درسريال گنجانده شده و بي ترديد در روان
مخاطب تأثيرات منفي خواهد گذاشت كه اين تأثيرات منفي را مي توان در بازتاب
ها و انعكاس هاي بيروني اين نوع سريال سازي در مخاطبان ارزيابي كرد. اين
ويژگي در هردو سريال «شيدايي» و «تا ثريا» به طرز مهيبي وجود دارد؛ به نحوي
كه مخاطب با شروع سريال، خود را در اتمسفري از اضطراب و استرس و منظومه اي
از رعب و وحشت مي يابد و شايد هم انتخاب اين روند و اين شيوه فيلمسازي
ازسوي نويسنده و كارگردان راهي باشد براي سرپوش گذاشتن بر نقاط ضعف سريال
كه در جاي خود قابليت نقد و تحليل جدي دارد.