به بهانه اکران مستند بعد از خمینی
در تعالیم اسلام جامعه ناچار است از پیروی امام و هر امت را امامی باید، امت اسلامی آن امت است که رهرو امامی باشد که سیره اش صراط مستقیم است اما با غیبت امام تکلیف مردم چیست؟ آیا باید تن به تکثر جامعه و هرج و مرج حاصل از جنگ قدرتِ قدرت طلبان بدهند؟ یا اقتدا به یک امام برای رهبری جامعه کنند؟ تعالیم سیاسی اسلام تکلیف را مشخص کرده است و آن اینکه با پیروی از فقیهی عادل و مدبر حکومتی الهی تشکیل بدهند و در مسیر لا اله الا الله، با کنار زدن طاغوت ها، خود و جامعه خود را مهیای پذیرش موعود موجود نمایند.
با انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی مردم اولین گام را در این مسیر برداشتند و حکومتی اسلامی تشکیل دادند اما بعد از ده سال مردم پدر پیرشان و مرشد راهشان را از دست دادند .
بعد از رحلت امام خمینی، خبرگان رهبری به دنبال انتخاب فردی بودند در طراز امامت امت اسلامی و به محض پایان عمر امام خمینی اجلاسیه ای اضطراری تشکیل دادند تا سرنوشت جمهوری اسلامی را معین کنند.
نتیجه اجلاس اضطراری خبرگان در نیمه خرداد سال شصت و هشت فردی بود در قواره این مسئولیت خطیر؛ سید علی حسینی خامنه ای .
اما چرا او؟ کدام ویژگی ها در رئیس جمهور آن روز های جمهوری اسلامی با وجود فقهایی با سن و یا سابقه فقهی بیشتر نظر خبرگان را به ایشان جلب کرد ؟
قانون اساسی ولایت امر و امامت امت اسلامی را در دوران غیبت بر عهده فقیهی عادل می داند که باتقوا، آگاه به زمان،شجاع،مدیر و مدبر باشد. علاوه بر این او باید کسی باشد که در میان مردم از مقبولیت عام بهره مند است.
سید علی خامنه ای تنها یک روحانی ساده نبود بلکه او مجتهدی با درک سیاسی بالا و توان مدیریتی با تدبیر اسلامی بود.
او تحصیل در حوزه های علمیه را از کودکی و همزمان با سالهای دبستان شروع کرد و در جوانی در پای درس بزرگانی چون آیت الله میلانی و علامه طباطبایی به درجه اجتهاد رسید .
در سالهای مبارزه با رژیم پهلوی دانشگاه های مختلفی در ایران و جمع های دانشجویی با سلائق مختلف شاهد این مدعی هستند که او عمر خود را تنها در حجره های مدارس علمیه سپری نکرد بلکه آن را صرف تبلیغ و روشنگری در میان دانشجویان کرد . او با شرکت در جمع های دانشجویی و صحبت کردن و مباحثه با دانشجویان با آنها همزبان می شد و همچون معلمی روشنگر راهشان بود .
مبارزات سیاسی او در سالهای سیاه پهلوی آن مجتهد جوان را تبدیل به یک روحانی مبارز مکتبی کرده بود و همین باعث شد تا از بدو انقلاب اسلامی به عنوان یک فرد اساسی و اثرگذار در قافله انقلاب پا به پای قافله سالاران این مکتب قدم بردارد و تا مرز شهادت پیش رود اما تقدیر چیز دیگری بود.
او با فعالیت در شورای انقلاب و بعد از آن وکالت مردم در مجلس شورای اسلامی و در آخر با ریاست جمهوری اسلامی ایران توشه پر باری از تجربه مدیریتی و سیاسی را به همراه داشت .
ایت الله خامنه ای از مقبولیت بالایی در بین مردم برخوردار بود و پذیرش مردم به انضمام تدبیر بالای او هر یک آفتابی بود دلیل بر آفتاب .
آنچه که خبرگان را مجاب کرد تا به این نتیجه برسند این بود که آنها به خمینی رسیده بودند . آنها در سالهای بعد از انقلاب، امامی را دیده بودند که اسلام و حق مردم را قربانی مصلحت ها و افراد نمی کرد، در پای مکتب امامی بودند که برای تکلیف و وظیفه اش برای کلام وحی قیام کرده بود، رهبری امامی را دیده بودند که با همت والایش به سمت هدف های دست نیافتنی پیش می رفت و مردم را هم اینگونه بار آورده بود، آنها در سالهای حساس جنگ رهبری را دیده بودند که به مردمش اعتقاد داشت و با همین مردم توانست در برابر دشمن دوام بیاورد، مکتب سیاسی امامی را درک کرده بودند که در آن معنویت و سیاست در هم تنیده بود و جدایی آنها از هم معنایی نداشت و این بار بعد از خمینی برای بار دیگر به خمینی رسیده بودند و باید این مسئولیت خطیر را به بهترین نحو پایان می رساندند و به انتظار چشمان منتظر پایان می دادند، چشمانی در داخل که نمناک به اشک فراق بودند و چشمانی در خارج از این مرز و بوم که ذوق زده بودند از پایان انقلاب و دیری نپایید تا چشمان نگران دوباره خمینی کبیر را دیدند و چشمان دشمنان دوباره با صدای خمینی ترسیدند.
جمهوری اسلامی ایران راهش را ادامه داد و این بار تمام جهانیان دیدند که خمینی راهش ادامه پیدا کرد و ایران اسلامی در بحرانهایی پیچیده تر و سخت تر راه حق را پی گرفت .
فرزندان خمینی به امام راهشان اقتدا کردند، هر چند افرادی بودند در این میان به نماز فرادا مشغول شدند و هر چند بودند دشمنانی که از هیچ راهی برای سد کردن راه ایران اسلامی دریغ نکردند اما نماز عشق نسل خمینی شکسته نشد و در مسیر حق باقی ماندند.
* محمد حسین یعقوبی- کارشناس علوم سیاسی دانشگاه امام صادق