کد خبر: ۳۵۶۱۱۷
زمان انتشار: ۰۱:۰۹     ۰۲ دی ۱۳۹۴
پس از تصاحب کرسی های مجلس ششم توسط اصلاح‌طلبان و اتخاذ مواضع چالشی٬ رفته رفته سخنان جمع ویژه‌ای از اصلاحات که با اصل اسلامیت نظام مخالف بودند٬ باعث رویگردانی قشر عظیمی از جامعه نسبت به اصلاحات شد.

به گزارش پایگاه 598، می‌گویند گذشته چراغ راه آینده است اما گاها حوادثی در حال و یا آینده رخ می‌دهد که به کمک آن می‌توان گذشته را روشن کرد؛ به درستی آن را شناخت و براساس آن علل حوادث روز را واکاوی کرد. یکی از این اتفاقات را می‌توان فتنه سال 1388 دانست؛ فتنه‌‌ای که شاید آغازش توسط دو چهره سرشناس وابسته به یک جریان سیاسی زده شد اما در نهایت عنان مدیریت امور از دست آنان خارج شد و دنباله‌رو مسیری شدند که به مقصد نامعلومی می‌رفت.

در حوادث سال 88 کمتر کسی باور می‌کرد که چهره‌هایی که در زمانی رئیس جمهور٬ نخست وزیر٬ رئیس‌و نماینده شاخص مجلس٬ فرمانده جنگ تحمیلی و... بودند٬ در اردوگاه مقابله با جمهوری اسلامی حضور داشته باشند و به ایفای نقش بپردازند.  پس از گذشت 6 سال از این حوادث٬ با رجعتی به تاریخ می‌توان به بررسی دقیق این انحراف و چگونگی آن پرداخت.
فتنه 88  به طور حتم در کسری از زمان بوجود نیامده و زمینه‌سازان و افراد موثر در آن از مدتها پیش دارای چنین گرایشاتی بودند ولی شرایط زمانی اجازه بروز و ظهور آن را نمی‌داد. در تاریخ اسلام نیز نمونه‌های فراوانی از این اشخاص وجود دارد؛ کسانی که در سپاه پیامبر(ص) شمشیر می‌زدند و تا پای شهادت پیش رفتند ولیکن دلبسته مطامع دنیوی بودند و پس از رسول خدا(ص) به مقابله با امیرالمومنین(ع) پرداختند و کردند آنچه کردند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی٬ به علت وجود دشمنان داخلی و خارجی٬ در جمع نیروها و  چهره‌های موثر انقلاب اختلاف چندانی وجود نداشت ولیکن پس از فتنه بنی‌‌صدر و آرامتر شدن فضا٬ اختلافاتی در بین نیروهای وابسته به انقلاب اسلامی پدید آمد. جامعه روحانیت مبارز نیز در این شرایط دچار اختلافاتی بود.

یکی از علل اختلاف٬ انتنخاب مجدد میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر در مجلس دوم بود. علی رغم مخالفت آیت الله خامنه‌ای رئیس جمهور وقت با انتخاب مجدد وی به عنوان نخست وزیر٬ برخی از افراد  همچون محسن رضایی ( خاطرات حجت الاسلام ناطق نوری٬ جلد 2٬ صفحه 81) در دیدار با امام(ره) عدم نخست وزیری موسوی را زمینه‌ساز شکست رزمندگان در جبهه‌ها تفسیر نمود. بر همین اساس امام(ره) تاکید بر تداوم نخست وزیری موسوی داشتند. آیت الله خامنه‌ای در نامه‌ای به امام نوشتند: «اگر حضرت عالی تشخیص می‌دهید که باید مهندس موسوی را معرفی کنم، حکم کنید، شما رهبر هستید. شما روز قیامت جواب دارید، ولی من جواب ندارم کسی را که مصلحت نمی‌دانم، نخست وزیر کنم، مگر این که حکم ولی فقیه بالای سر او باشد. حضرت عالی حکم کنید تا من ایشان را بگذارم» در پاسخ این نامه٬ امام در جمع برخی از یاران صریحا فرمودند که حکم نمی‌کنند و به عنوان یک شهروند نظر می‌دهند.
در روز رای اعتماد به مهندس موسوی٬ در بین نمایندگان مجلس برای رای اعتماد به موسوی٬ دو دستگی پدید آمد. عده‌ای که بعدها از جامعه روحانیت مبارز جدا شدند٬ براین عقیده بودند که هرچه امام می‌فرمایند باید عملی شود و هیچ تخلفی نباید در آن امر صورت گیرد.اما روحانیون روحانیت مبارز بر این عقیده بودند نظر امام اگر حکم حکومتی بود حتما باید اجرا شود اما اگر ارشادی باشد انسان می تواند طبق نظر خود عمل کند. بر همین اساس نیز 99 نفر از نمایندگان به موسوی رای اعتماد ندادند. این اقدام اولین نشانه بروز اختلاف عملی در جامعه روحانیت مبارز بود.
یکی دیگر از اختلافات٬ اقتصاد دولتی و خصوصی بود. اقلیت جامعه روحانیت مبارز بر اقتصاد دولتی و محدود کردن بخش خصوصی تاکید می کردند. در صورتی که اکثریت٬ دولت را ناظر و کنترل کننده اقتصاد می‌دانستند و تاکید می‌کردند دولت باید عرصه را برای حضور  بخش خصوصی در اقتصاد فراهم کند.

*بالا گرفتن اختلافات در جامعه روحانیت مبارز
اما اوج اختلافات در درون جامعه روحانیت مبارز به اواخر عمر مجلس دوم بازمی‌گردد که در آن  بحث‌ها و جدل‌ها به نطق‌های پیش از دستور کشیده شد. یکی از تندترین انتقادات را صادق خلخالی (از نمایندگان برجسته جریان چپ) در 66.10.22 علیه جامعه روحانیت داشت. او می‌گفت که جامعه روحانیت مبارز یک لیست انتخاباتی تدوین کرده و اسم دو نفر (آقای‌ هاشمی و آقای کروبی) را برای گم کردن اذهان مردم در بالای آن نوشته است و تلاش دارد مابقی اسامی را از افرادی که از نظر امام پوچ و بدتر از اسرائیل بوده‌اند٬ در ردیف کاندیداها معرفی کند.
 یک هفته بعد٬ حجت الاسلام ناطق نوری، جواب این سخنان را داد. او گفت: « اینکه گفته شده لیستی تهیه شده قطعاً خلاف است یا خلاف به عرض آقایان رسانده‌اند. این‌که گفته شده اسامی‌ آقایان‌هاشمی و کروبی را بالای لیست می‌گذارند و بقیه را از افراد هیچ و پوچ می‌گذارند توهین به دیگران و خلاف شرع است.»
ناطق که گویا از احتمال انشعاب در جامعه روحانیت آگاه بود٬ خطاب به منتقدین گفت: «البته شما می‌توانید به جای تخریب دیگران، جمعیتی تحت هر عنوان دیگری راه بیندازید کسی جلو شما را نمی‌گیرد، لکن هم روحانیون محترم تهران و سایر بلاد و هم مردم شریف تهران بدانند که این تشکل‌های مخفی و غیرمخفی تحت عناوین مختلف مثل جمعی از روحانیون مبارز تهران و یا هر چیز دیگری که احتمالاً به وجود خواهد آمد، ربطی به جامعه روحانیت مبارز تهران ندارد و زیر نظر جامعه روحانیت تهران نیست.»
با نزدیک شدن به زمان انتخابات مجلس٬ جامعه روحانیت مبارز به عنوان تشکلی شاخص می‌توانست نقشی مهم در خط‌دهی به مردم داشته باشد و لذا تک تک ردیف‌های لیست انتخاباتی آن، حائز اهمیت بود. انتخاب مصادیق کاندیداها از روی نگرش‌ها انجام می‌شد و وقتی که نگرش‌ها تفاوت داشت مصادیق هم متفاوت می‌شد. در اینجا بود که اختلافات قبلی در درون جامعه روحانیت سر باز کرد. جناح اقلیت جامعه روحانیت – که بعدها مجمع روحانیون مبارز را تشکیل دادند- اصرار داشتند که ‌هادی غفاری و فخرالدین حجازی در لیست باشند ولی اکثریت اعضا با این تصمیم مخالف بودند. علت مخالفت هم آن بود که معتقد بودند این افراد صلاحیت حضور در مجلس را ندارند و حائز ویژگی‌های کافی نیستند.
آیت‌الله مهدوی کنی در باب اختلاف بر سر تعیین مصادیق کاندیداها گفته‌اند: «ما می‌گفتیم در جامعه روحانیت وظیفه ما این است که خطوط را حفظ کنیم و تأیید بعضی از افراد، شکستن این مرزهاست.» (مصاحبه با نشریه یادآور، شماره اول، صفحه20)

* چگونگی تشکیل مجمع روحانیون مبارز
در طرف مقابل، مطرح‌کنندگان این افراد هم این طور مطرح می‌کردند که اینها افرادی مبارز و انقلابی‌اند و جامعه روحانیت مبارز با تأیید نکردن این افراد انحراف خود را نشان می‌دهد. در اینجا بود که تمام اختلافات قبلی٬ دست به دست هم داد و بحث اختلاف بر سر لیست انتخاباتی به عنوان جز اُخری از علت تامه محسوب شد و بحث انشعاب قطعی گردید؛ چراکه جناح اقلیت جامعه روحانیت می‌دیدند که به دلیل کم تعداد بودن در آنجا هر چه هم مخالفت کنند نمی‌توانند نظرات خود را مصوب نمایند و لذا تلاش‌هایشان به ثمری نمی‌رسد و نمی‌توانند منویات خود را به کرسی بنشانند. بر همین اساس سید محمد خاتمی و موسوی خوئینی‌ها با مهدی کروبی ملاقات کردند و پیشنهاد انشعاب از جامعه روحانیت مبارز را مطرح کردند. انشعاب در جامعه روحانیت مبارز را می‌توان اولین واکنش جریان چپ (اصلاحات) به عدم پذیرش رای اکثریت تلقی کرد.

*ناطق نوری: کسانی که به خاطر آنها جدا شدید٬ قبولتان ندارند
برخی چهره‌های با نفوذ در مجلس٬ پس از این انشعاب به سران مجمع روحانیون مبارز هشدار دادند که در پشت این انشقاق کسانی هستند که نه جامعه روحانیت و نه مجمع روحانیون را قبول ندارند اما این هشدارها فایده‌ای نداشت. حجت الاسلام ناطق نوری در این باره می‌گوید: در مجلس‌ سوم‌ که‌ آقای‌ کروبی‌ رئیس‌ مجلس‌ بودند، ملاقاتی‌ با ایشان‌ داشتم‌.  در این‌ دیدار به‌ ایشان‌ گفتم‌: «با تشکیل‌ مجمع‌، شما از ما جدا شدید، اما کسانی‌ که‌ شما به‌ خاطر آنها از ما جدا شدید، و عمدتاً هم‌ اعضای‌ تحکیم‌ وحدت‌ هستند؛ نه‌ ما را قبول‌ دارند و نه‌ شما را و به‌ اعتقاد بنده‌ اصلاً آخوند را قبول‌ ندارند؛ منتها زیر عبای‌ ما می‌آیند و استفاده‌ی‌ ابزاری‌ می‌کنند. بعداً هم‌ به‌ قول‌ معروف‌ کشک‌ خودشان‌ را می‌سایند و این‌ خسارت‌ بزرگی‌ است‌.» حتی‌ به‌ ایشان‌ گفتم‌: «دیدگاه‌های‌ ما بسیار نزدیک‌ است‌ و اختلاف‌ مبنایی‌ نداریم‌، اگر گاهی‌ اختلافی‌ هم‌ احساس‌ می‌شود، ناشی‌ از سلیقه‌ها می‌باشد، لذا جهت‌ کاهش‌ تنش‌ها بهتر است‌ برای‌ انتخابات‌ مجلس‌ چهارم‌، جامعه‌ و مجمع‌ یکی‌ شوند و یا حداقل‌ لیست‌ مشترک‌ بدهیم‌.» آقای‌ کروبی‌ خودش‌ واقعاً می‌پذیرفت‌، اما ایشان‌ گفت‌ بروم‌ و با رفقا صحبت‌ کنم‌ که‌ البته‌ رفقای‌ ایشان‌ نپذیرفتند.
همین اتفاق نیز افتاد و مجمع روحانیون مبارز رفته رفته از خط امام فاصله گرفت. آنان جامعه روحانیت را مصداق اسلام آمریکایی و خود را منادی عدالت و در خط امام و مروج اسلام ناب می‌خواندند. با همین ترفند نیز توانستند مجلس سوم را قبضه کنند. اما «پس از رحلت حضرت امام٬ برخی از اصلاح‌طلبان به جای تحکیم ارتباط با مردم، فکر کردند که برای رسیدن به قدرت باید به خارج از مرزها متمرکز شوند». (محتشمی‌پور در نشست آسیب‌شناسی اصلاح‌طلبان) آنان در سخن خود را در چارچوب نظام و طرفدار امام و رهبری قلمداد می‌کردند ولی در عمل سیاست‌های ضد آن را اجرایی می‌کردند. با استفاده از همین روش و ترسیم چهره‌ای حامی رهبری و ولایت فقیه از خاتمی٬ توانستند پیروز هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شوند. «با روی کارآمدن دولت اصلاحات این قشر هم با اصلاحات آمدند و لذا در دوره‌ی اصلاحات علی‌رغم اینکه شعارهای امام (ره) و انقلاب سر داده می‌شد در عمل اصلاح‌طلبان روش دیگری را اتخاذ می‌کردند»(محتشمی‌پور) پس از تصاحب کرسی های مجلس ششم توسط اصلاح‌طلبان و اتخاذ مواضع چالشی٬ «رفته رفته سخنان جمع ویژه‌ای از اصلاحات که با اصل اسلامیت نظام مخالف بودند٬ باعث رویگردانی قشر عظیمی از جامعه نسبت به اصلاحات شد. به روایتی دیگر اصلاح‌طلبان به پیمانی که با مردم بسته بودند٬ وفادار نماندند. آنان همچون زمان پیامبر که بنی‌اسرائیل پیمان‌شکنی کردند، پس از دوم خرداد 76  نقض پیمان کردند و نتیجه همان است که برای بنی‌اسرائیل اتفاق افتاد، چراکه به قول امام مردم با کسی عقد اخوت نبسته‌اند، وقتی انحرافی می‌بینند آنها را کنار می‌گذارند. در بخشی از اصلاح‌طلبان نیز انحراف رخ داد و به هرحال وقتی عذاب الهی آمد، تر و خشک با هم سوخت.»(محتشمی پور)
جریان اصلاح‌طلب در این دوره شعارهای خلاف اصول فکری امام(ره) مطرح می‌کرد:«وقتی به نام اصلاحات شعارهای خلاف اصول فکری انقلاب و امام (ره) را می‌دهند، اسلامیت و استقلال زیر سؤال می‌رود.»(محتشمی پور)
رفته رفته حرکات و «مواضع سینوسی اصلاح‌طلبان آنان را از شخصیت‌های سوپرمذهبی به سوپرآمریکایی تغییر و حیثیت اصلاحات را به باد داد.» (تاجیک در نشست آسیب‌شناسی اصلاح‌طلبان) «رهبران اصلاح‌طلب نیز آن‌گونه که امام با انحراف رژیم شاه مبارزه کرد، نتوانستند با انحراف در جریان اصلاحات مبارزه کنند و در نتیجه وقتی از درون اصلاحات برخی اعلام ‌کردند که مشکل ما اصل 110 قانون اساسی است٬ رهبراین جریان این افراد را طرد نکردند.»(محتشمی پور)

* آغاز شعار نه غزه نه لبنان از کجا بود؟
یکی از اصول انقلاب که جریان اصلاحات علی‌رغم مدعای پیروی از امام(ره) آن را زیر پا گذاشت٬ حمایت از مظلومان و علی الخصوص مساله فلسطین بود. مجلس ششم در مساله انتفاقه فلسطین مواضع غیرقابل توجیهی از خود نشان داد و عملا به محور مقاومت پشت کرد. علی اکبر محتشمی پور دبیرکل وقت جمعیت دفاع از مردم فلسطین در این باره می‌گوید: «در مجلس ششم علی‌رغم داشتن ریاست جبهه‌ی اصلاحات و فراکسیون اکثریت در مجلس، تنهای تنها بودم؛ یعنی همواره برای یک حمایت جزئی از انتفاضه‌ی فلسطین باید کلی وقت صرف می‌کردم. با نمایندگان مجلس با روحیه‌ی صاف و قلبی بدون غل‌وغش صحبت می‌شد و آنها نیز قبول می‌کردند اما سران آنها نه. بدون اینکه وقتی برای فعالیت‌ها با بدنه اصلاح‌طلبان جهت تعامل داشته باشم، با مخالفت و برخورد قیم‌مابانه با نمایندگان مردم مواجه می‌شدم؛ مثلاً پس از انتفاضه‌ی مسجدالاقصی در مجلس مطرح کردیم که یک کنفرانس بین‌المللی گذاشته شود، آقای خاتمی و آقای کروبی نیز موافقت کردند اما در مجلس ششم دچار چالش عجیبی شدیم و بهانه‌های مختلفی در این مورد مطرح شد مبنی بر اینکه از این کنفرانس استقبال نخواهد شد، اما من دلایلی داشتم که تعداد خوبی شرکت می‌کنند و به‌هرحال کنفرانس برگزار شد و استقبال نیز خوب بود. پس از پایان کنفرانس تصویب شد که دبیرخانه‌ی دائمی تشکیل شود، اما پس از مدتی هیئت رئیسه‌ی مجلس بدون حضور آقای کروبی تصویب کردند که دبیرخانه‌ی کنفرانس باید تعطیل شود، درحالی‌که آنها حق این کار را نداشتند چون در قطعنامه‌ی پایانی کنفرانس چنین چیزی آمده بود، لذا در جلسه‌ی هیئت رئیسه دوم این موضوع مجدد تصویب شد. پس می‌بینید که ما با چنگ و دندان توانستیم مسئله‌ی حمایت از فلسطین را حفظ کنیم».
سالها بعد مهدی کروبی دبیرکل مجمع روحانیون مبارز پس از شکست در نهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری و عدم حمایت اصلاح‌طلبان از وی٬ ضمن جدایی از مجمع روحانیون٬ حرفهای تندی را علیه این تشکل زد و گفت که «معتقدم کسانی که از ابتدا با صراحت با برخی مواضع امام مخالف بودند، قابل اعتمادتر هستند تا کسانی که هر روز به یک رنگ درمی‌آیند و اگر لازم باشد از هرکس خط امامی‌تر می‌شوند و اگر هم روزی اقتضا کند تمام دیدگاه‌های امام از جمله مبانی ایشان در جمهوری اسلامی و حکومت دینی را نفی می‌کنند.»

*انتقاد کروبی از دورویی اصلاح‌طلبان
طولی نکشید که این پیش بینی کروبی برای جریان اصلاح‌طلب و علی‌الخصوص خود او به حقیقت پیوست. در دهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری٬ مهدی کروبی و میرحسین موسوی دو تن از داوطلبین این انتخابات مواضعی بر خلاف آنچه در گذشته بیان می‌کردند٬ مطرح کردند. عضو اقلیت جامعه روحانیت مبارز که به علت عدم تمکین در برابر رای اکثریت در جامعه٬ از طراحان انشعاب در جامعه روحانیت بود٬ در انتخابات دهم به همراه میرحسین موسوی و در حالی که آرایی به مراتب کمتر از آرای باطله داشت٬ به رای اکثریت تمکین نکردند و با ادعای تقلب٬ نتیجه انتخابات را نیز نپذیرفتند و بساط آشوب در کشور را پهن کردند. آنان کار را تا جایی پیش بردند که نظام را متهم به تجاوز جنسی به دستگیرشدگان حوادث پس از انتخابات به نحوی کردند که منجر به پارگی در سیستم تناسلی‌شان شده است.( بی بی سی فارسی 1388.5.18) کروبی تا جایی در این مسیر پیش رفت که رژیم را متهم به جنایت‌هایی کرد که روی شاه را نیز سفید می‌کند.( مهدی کروبی؛ سایت موج سبز آزادی 1388.6.28)
پس از خطبه 29 خرداد رهبر معظم انقلاب و تاکید ایشان به سعه صدر٬ مجمع روحانیون مبارز که روز پنجشنبه ۲۸ خرداد 1388، اعلام کرده بود٬ روز شنبه ۳۰ خرداد، از ساعت ۱۶ راهپیمایی‌ اعتراضی از میدان انقلاب تا میدان آزادی برگزار خواهد کرد٬ تا ساعت ۱۵ روز 30 خرداد حاضر نشد تا اعلامیه راهپیمایی را لغو کند و فقط دقایقی مانده به ساعت ۱۶ یک مقام آگاه در مجمع روحانیون مبارز به خبرگزاری‌ها گفت: از آنجا که مجوزی برای راهپیمایی امروز صادر نشده و احتمال درگیری و برخورد از سوی نیروی انتظامی وجود دارد، ‌ لذا مجمع تصمیم گرفت که تجمع امروز را لغو نماید.
با تداوم اعتراضات خیابانی٬ رفته رفته جنس شعارهای معترضین تندتر شد و از اعترضات به نتیجه انتخابات و ادعای تقلب به شعارهای علیه نظام٬ ولی فقیه و اسلام  تبدیل شد. شعارهای «نه غزه٬ نه لبنان٬ جانم فدای ایران»٬ «استقلال٬ آزادی٬ جمهوری ایرانی» و... شاید بخشی از همان اقتضائاتی بود که به گفته کروبی باعث شد " تمام دیدگاه‌های امام از جمله مبانی ایشان در جمهوری اسلامی و حکومت دینی" توسط جریان اصلاحات نفی شود.
اکنون 6 سال از فتنه 88 می‌گذرد و برخی چهره‌های این جریان که در آن دوران بر آتش فتنه می‌دمیدند٬ به اشتباه خود معترفند ولیکن از بیان آن هراس دارند. کسانی که نظام را به تقلب در انتخابات متهم می‌کردند٬ در خفا به پای صندوقهای رای رفتند و در عمل صحت انتخابات‌ را در کشور تائید کردند و در جلسات خصوصی نیز بر عدم تقلب در انتخابات تاکید کردند. آنان پس از گذشت چند سال از فتنه 88 ٬ بسیاری از گفته‌ها و اقدامات خود را نفی کردند و مدعی شدند شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران٬ یک دروغ شاخدار» علیه اصلاح‌طلبان است.
در پایان باید گفت که بررسی تاریخی سوابق اصلاح‌طلبان و آنچه چهره‌های این جریان در آسیب شناسی اصلاحات بیان کرده‌اند٬ خود گواه این مطلب است که انحراف اصلاحات٬ تنها در فتنه 88 صورت نگرفته و این جریان سیاسی از مدتها قبل دچار انحرافاتی بودند؛ انحرافاتی که فتنه 88 را رقم زد.



نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها