چه شد كه تصميم گرفتيد تا رمان ادواردو را بنويسيد؟
وقتي مستند ادواردو از تلويزيون پخش شد خيلي تحت تاثير قرار گرفتم و در شوك و بهت بودم فكر ميكردم ساختگي است و دوست داشتن اهل بيت فقط مربوط به ما شيعيان است مستند خيلياز ساختارهاي ذهني من را به هم زد؛چراكه ماجراي ادواردو مثل داستانها بود تا واقعيت. كسي كه از آن زندگي و موقعيت همه چيز را رها ميكند تا مسلمان بماندشايد همان جرقه اوليه در ذهنم ايجاد كرد تا درباره او بيشتر بدانمو به ديگران معرفي كنم.
يعني شما با ديدن مستند براي نوشتن رمان الهام گرفتيد؟
البته آن زمان تنها نيت و آرزوي اين كاررا داشتم و با خودم ميگفتم كاش بتوانم درباره زندگي اين آدم بنويسم، ولي با خودم ميگفتم من كجا و ادواردو كجا هيچ شناختي از او ندارم حتي بستري از زندگي او ندارم همه چيز برايم دوراز دسترس بود خدا كمك كرد با دكتر قديري ابيانه مرتبط شدم و بعد كم كم با ساير دوستان فيلمساز كه مستند ادواردو را تهيه كرده بودند متصل شدم و خاطرات انها را گرفتم توسط برخي از اعضا انجمن ادواردو آنيلي با دوستان ايران و خارج از كشور كه مرتبط با ادورادو بودند وصل شدم و يك سري اسناد و مدارك را ختيارم قرار دادند و كم كم اطلاعاتم بيشتر شد وموضوع شكل گرفت.
تا آنجا كه اطلاع داريم شما قبل از رمان ادورادو ميخواستيد درباره كنت لوكا بنويسيد چه شد كه تغيير عقيده داديد؟
بله ابتدا تصور ميكردم كه ادواردو براي همه شناخته شده است و كار من تاثير چنداني نخواهد داشت و حرف جديدي در آن نيست و به نظرم زندگيو سرنوشت كنت لوكا بهتر بود دنبال شود، زيرا او در فضاي عجيبي زندگي مي كرد پدرش سلطان شراب ايتاليا و برادرش به زن بارهگي مشهور بود و فضاي سالمي در خانواده نداشتند اما همين جوان به اسلام و تشيع گرايش پيدا ميكند تا به شهادت ميرسد منتهي لوكا در غربت بود هرچه بيشتر تلاش مي كردم كمتر به نتيجه ميرسيدم. حداقل براي ادواردو يك مستند ساخته بودن و خانواده انها به دليل موقعيت بسيار رسانه اي بود ولياين شرايط براي لوكا وجود نداشت هيچ كس حاضر نبود درباره او حرفي بزند سانسور شديد رسانهاي اجازه نميداد تا اطلاعاتي درباره او منتشر شود حتي با اينكه لوكا مستند ساز بود فيلمهايي كه درباره او بود را كمپاني جمع كرده بود براي همين سراغ ادواردو رفتم چون هم فضاي شناخت بيشتري براي او بود و هم خيليها از ماجرايش بي اطلاع بودند.
رمان ادواردو تاكيد خوبي روي بحث قرآن داشتآيا اين موضوع با پيام حضرت آقا خطاب به جوانان اروپايي و آمريكايشمالي ارتباط داشت يا اتفاقي بود؟
زماني كه من رمان را نوشتم نامه رهبري هنوز منتشر نشده بود واقعيت امر اين است كه ادواردو با خواندن قران مسلمان شد و اين براي خود من هم جالب بود خيلي دوست داشتم بدانم كدام آيات بيشتر روي ادواردو اثر گذاشته كه اينطور با قران متحول شد و نامه رهبري هم درباره خواندن قران به جوانان اروپايي بود تا بخوانند و حقيقت را درك كنند و واقعا اين نشان از تاثيرگذاري عميق و جهاني قران بر افراد است كه زمان و مكان نميشناسد و هنوز بعد از هزارو چهارصد سال انسانها را شيفته خود ميسازد و باعث تحول آنها ميشود.
خود شما به عنوان نويسنده بعد از تحقيق در مورد شخصيت و زندگي ادواردو چقدر پي به اهميت قرآن برديد و اين ماجرا چقدر روي مطالعات ديني شما اثرگذار بود؟
واقعا حس و حال خوبي براي خود من داشت اينكه قران را بايد بيشتر درك كنم قرآني كه هنوز تازگي و طراوت خود را دارد و مطالبش كهنهنشده است؛ متاسفانه از بچگي ما قرآن با خاطرات تلخ عجين كردهاند درمراسم مرگ و عزاداري قران ميخوانيم وهنوز لذت و شيريني آن را مثل ادواردو نچشيدهام كه همه چيز زندگي افسانهاي خود را با قرآن مبادله كند اميدواريم به آن درك و حس برسيم. شايد يكي از مشكلات موجود در عدم ارتباط جامعه ما با قرآن بحث روشهاي اشتباه در آموزش قران است اين كه هنوز بچه با مفاهيم بلند و عميق و زيباي قرآن ْآشنا نشده، هنوز ارتباط روحي و معنوي كودك با قرآن ايجاد نشده تاكيد بسيار بد و حتي تنبيهي روي رو خواني و نمره گرفتن در بحث مطالعه قرآن داريم. درحالي كه در دوران كودكي بايد به شيوه هاي بهتري اين مفاهيم منتقل شود و بعد از علاقه مند سازي كودك مباحث تكنيكي رو خواني و امثالهم مورد توجه قرار گيرد والبته نوع آموزش و معلم نيز مهم است.
دو شخصيت خبرنگارايتاليايي در رمان ادواردو كه خيلي گرههاي داستان را باز ميكنند و نقش كليد در اين معما را دارند يعني جيواني و آنجلا چگونه شكل گرفت؟
من دسترسي كمی به زندگي ادواردو داشتماز طرفي او يك زندگي معمولي نداشت به خاطر مسلمان شدن كشته بشود آرزوها و علايقش فرق داشت براي همين مرگ او نقطه آغاز رمان شد واينجا نياز به خبرنگاراني بود تا با كنجكاوي خبري ماجرا را دنبال كنند و به مطالبي دست يابند .
چقدر از داستان واقعيت دارد؟
آن چيزهايي كه درباره زندگي ادواردو بود همان شنيدههاي من و ماحصل تحقيقات من است حتي حوادثي كه براي گروه فيلمساز رخ داد اما خوب طبيعي است بخشي از كارشخصيت پردازي داستاني باشد دو خبرنگار آنجلا و جيواني تقريبا داستان پردازي بود؛ البته جيواني خودش از يك خبرنگارايتالياي گرفته شده است كه مثل اوست .
هرچند مدت كمي از از زمان انتشار رمان ادواردو مي گذرد ولي در همين مدت جالبترين نظرات درباره كتاب كه به شما رسيده است چيست؟
يك داستان نويس كه مستند را ديده بود و رمان را خوانده بود ميگفت من مشتاقانه داستان را مي خواندم و علاقه به موضوعش و محتوايش داشتم. افرادي هم بودند كه مي گفتند خيلي تحت تاثير ماجراي ادواردو قرار گرفته بودند و برايمان جالب بود كه كسي با خواندن قرآن متحولشود.
در جلسه رونمايي از كتاب ادواردو، محمد عرب (رهيافته ايراني مقيم امريكا كه مهمان ويژه ماه عسل بود) هم حضور داشت كسيكه خودش با خواندن قرآن متحول شده بودآيا سوژه بعدي شما ايشان است؟
البته درباره ايشان رمان نمينويسم چون زنده هستند و بهتراست خاطرات ارزشمند و زيبايي كه دراين مسيردارند را استفاده كنم تا براي مخاطب تخيل و دور از ذهن نرسد من براي ادواردو به دليل زنده نبودنش مجبور شدم رمان بنويسم ميخواهم باورپذيري ماجرا براي مخاطب وجود داشته باشد.
نظر محمدعرب درباره رمان چه بود؟
خيلي شيفته ادواردو شده بود و با حس نزديكي و همزاد پنداري ميكرد و او را در جايگاهي بالا و رفيع ميديد.
شما براي نوشتن اين كتاب چند سال وقت صرف كرديد اصولا براي نوشتن رمان اين همه زمان برده ميشود؟
نه بستگي به كاردارد عرض كردم من درباره ادواردو شناختينداشتم و نياز به كسب اطلاعات و شناخت بود برايهمين تقريبا سه سال طول كشيد تا كار تحقيقاتي انجام بدهم ودرباره محل زندگي او فرهنگ و موقعيتي كه دارد شناخت پيدا كنم حتي يك سري اسناد از ايتاليا دريافت مي كردم كه بايد ترجمه ميشد و خلاصه همه اينها باعث طولاني شدن كار گرديد.
جدا از نويسنده رمان ادواردو به عنوان كسي كه سه سال صرف تحقيق ومطالعه پيرامون ادواردو آنيلي كرديد او را چطور ديديد؟
خارق العاده بود كسي كه در ناز و نعمت غوطهور بود ولي بااين وجود اهل مطالعه و تحقيق است وي دكتري اديان داشت وتقريبا درباره همه اديان شناخت داشت به دليل امكانات سفر زياد ميرفت كه نه براي خوش گذارني بلكه بيشتر براي مطالعه و تحقيق و اين برايم جالب بود كه از كجا به كجا رسيد و به درجه شهادت نائل گرديد.