«زهرا پولادگر» که
خود را «مخاطب عادی سینما» معرفی کرده، در نامهای که در اختیار بخش
سینمایی خبرگزاری فارس قرار داده، نسبت به نامه اخیر مجید مجیدی به همراه
جمعی از سینماگران که درخصوص انحلال سینما نگاشته شده بود، واکنش نشان داد.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
باسمه تعالی
آقای مجیدی کارگردان رویایی و دوست داشتنی من و خالق فیلم به یاد ماندنی سینمای ایران «بچههای آسمان»
سلام
اعلام موضع کوتاه اما صریح و گویا و همچنین پیشتازانه شما و جمعی دیگر از
اهالی سینما را درباره مسئله انحلال خانه سینما دیدم و خواندم. در آغاز بر
خود بالیدم که دوستدار کسانی مانند شما هستم که نسبت به مسایل و موضوعاتی
اجتماعی و چالشی که مستقیما در آن ذینفع نیستید و شاید غیر مستقیم نیز
ذینفع نباشید و چه بسا برای شما جز دردسر چیزی نداشته باشد، اینگونه صریح
و سریع و سریعتر از هر کس دیگر خصوصا در بین اهالی سینما از روی احساس
وظیفه و تکلیف مسلمانی و انسانی به میدان آمدید تا داد جمعی از هنرمندان و
فرهیختگان را بستانید یا لااقل نسبت به بیداد رفته بر آنها فریاد اعتراض
برآوردید. آن هم درست در زمانی که فکر و ذهن شما مشغول پروژه بزرگ سینمایی
محمد(ص) است که برای هر عافیتطلب و محافظهکاری بهانه خوبی برای فرار از
ایفای نقش و مسئولیت اجتماعی و انسانی میتراشد.
اما اندکی تامل و خوداندیشی و یادآوری برخی مسایل گذشته، احساس خوش من
درباره مسئولیت شناسی شما را به سوال و پرسشی مهم مبدل ساخت و گفتم خوب
است این سوال و پرسش را با شما در میان گذارم.
دیدم البته این پرسش چندان جدید نیست، بلکه دو سال پیش نیز بارها و بارها
ذهن و فکر من را و شاید جمع زیادی را با خود درگیر کرده بود. در واقع برعکس
خیلیها که از امروز و موضع شما درباره خانه سینما میپرسند، سوال من
مربوط به گذشته است که یا گذر زمان آن پرسش را در ذهن من کهنه کرده بود یا
علاقه به شما مانع از بقای آن در ذهن من شده بود، نمیدانم. اما با دیدن
نامه شما این دغدغه و سوال مجدد به سراغم آمده است و در این روزها نیز
علاقه و دلبستگی به شما نیروی مقاومی شده بود که مرا از طرح آن باز
میداشت. اما در نهایت زور علاقهام به شما نتوانست بر وجدانم غلبه کنم و
راه برای طرح این پرسش با شما باز شد. البته اگر به این سوال خوشبینانه هم
نگاه کنیم ردپای علاقه من به شما نیز دیده میشود.
در ادامه آمده است: به سبک نامه شما کوتاه و گویا میپرسم: آقای مجیدی دو
سال پیش در این کشور اتفاقاتی خیلی بزرگ و مهم اتفاق افتاد، خیلی بزرگتر
از انحلال خانه سینما، عدهای داشتند جمهوری اسلامی را منحل میکردند،
داشتند انقلاب اسلامی را منحل میکردند اما این احساس مسئولیت و
وظیفهشناسی و سرعت عملی که در مسئله انحلال خانه سینما از خودتان نشان
دادید را آنجا نشان ندادید.
به قول حاج کاظم آژانس شیشهای، پیرِ جوونای زخم خورده انقلاب آمد در
نماز جمعه همه حرفهای لازم را زد و هر کسی مثل شماها به هر دلیلی تا آن
موقع اگر حجتی نداشت، حالا حجت پیدا کرده بود. در آخر هم خطاب به امام
زمان(عج) چیزی گفت که اگر هر کسی غیرتی ته وجودش بود از درون میسوخت. آقای
خامنهای گفت: من، جان ناقابلی دارم. جسم ناقصی دارم، اندک آبرویی دارم که
آن را هم خود شما به ما دادهای. همه اینها رو من کف دست گرفتم، در راه
این انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم کرد، اونها هم نثار شما باشه. اما
باز هم صدایی از طرف شما بلند نشد، چرا؟ واقعا چرا؟
بعد همین سکوتها زمینهای شد که در روز قدس، در ماه مبارک رمضان عدهای
آمدند علنا حریم خدا را شکستند و روزهخواری کردند و ما که گوشهایمان را
تیز کرده بودیم تا فریاد اعتراض شما را بشنویم باز چیزی نشنیدیم.
وی در ادامه آورده است: خیلیها میدانند و شما هم پنهان نکردید و گفتید
که رابطه شما با آقای خامنهای رابطهای دوستانه و رفاقتی است. در آن روزها
شنیدید که اهالی فتنه به ساحت ایشان اهانت کردند اما شما نه به خاطر
عالیترین مقام رسمی کشور و نه به خاطر رهبر انقلاب و نه به خاطر ولایت
فقیه و ... حتی به خاطر رفیقتان و رفاقتتان هم چیزی نگفتید و لب از لب وا
نکردید.
بعد این ماجر ادامه پیدا کرد، به امام خمینی(ره) رسید و باز شما محکم و
استوار در موضع سکوت، ثابتقدم بودید تا رسید به امام حسین(ع)، به ابا
عبدالله، به عاشورا، به کربلا، به عباس، به علیاکبر، به قاسم، به علی
اصغر، به زینب(س)، به رقیه و شما باز هم ...
در ادامه این نامه میخوانیم: آقای مجیدی واقعا چرا؟ شاید خانه سینما از
انقلاب و جمهوری اسلامی و خمینی و خامنهای و امام حسین و عاشورا و کربلا و
... مهمتر است؟ یا شاید انقلاب و جمهوری اسلامی و خمینی و خامنهای و
امام حسین و عاشورا و کربلا و ... در موضع حق نیستند اما خانه سینما هست؟
اعتراض امروز شما به انحلال خانه سینما به هر حال توجیهپذیر است و من بر
سر آن مشکلی با شما ندارم اما آیا با منطق اعتراض امروز میتوان سکوت شما
در حوادث سال 88 را توجیه کرد؟ منطق شما برای سکوت در آن روزها چیست و منطق
اعتراض از سوی شما به انحلال خانه سینما در این روزها کدام است؟ شما منطق
اعتراض خود به انحلال خانه سینما را در ابتدای نامه خود بیان کردهاید و
گفتهاید که از انحلال خانه سینما عقل و عقلا حیرانند، قانون و قانوندانان
هم که تایید نمیکنند. مصلحت این ایام سخت هم که اقتضا نمیکند. با شأن و
فرهنگ هم که تناسبی ندارد.
حالا سوال این است که آیا عقل شما و عقلا در برابر حوادث ویرانکننده
اعتقادات و ارزشهای انقلابی و اسلامی بعد از 22 خرداد 88 حیرانزده نشد که
لااقل اعتراض کنید؟
وی در ادامه نوشته است: آنچه انجام میشد قانونی و مورد تایید قانوندانان
بود یا مصلحت آن ایام سخت که شما لب از لب باز نکردید و اساسا مصلحت آن
ایام سخت سکوت بود که شما کردید؟ آنچه علیه ارزشها و احکام اسلامی در روز
قدس و روز عاشورا به خصوص انجام شد، با شأن و فرهنگ تناسب داشت که سکوت
کردید؟ این پرسشها در برابر سراسر مسایلی که در نامه خود مطرح کردهاید
قابل بازگو کردن است که دیگر آنها را به شما واگذار میکنم. آنچه گفتم از
روی دغدغه و علاقهمندی به شما بود و نیتی جز طرح دغدغههایم با شما که
دوست داشتم بدانید، ندارم.
زهرا پولادگر مخاطب عادی سینما
و دوستدار بچههای آسمان، آژانس شیشهای، دیدهبان، مهاجر، خیلی دور نزدیک
خیلی نزدیک، لیلی با من است، تولد یک پروانه، کیمیا، دکل و ...