به گزارش پایگاه 598، خانواده نهادی است که محل امن برای آرامش جسم و روح محسوب میشود، این نهاد بهعنوان زیربنای جامعه از نقش مهمی برخوردار است که اگر دچار آسیبهای اجتماعی شود، قطع بر یقین به جامعه نیز سرایت کرده و نقش آن را نیز به خطر میاندازد.
زمانی که زوجین به آن درک از زندگی و آگاهی کامل از جنس مخالف نرسیدهاند، اقدام به ازدواج در چارچوب رسم و رسوم میکنند که در طول زندگی مشترک بدون درنظر گرفتن عواطف یکدیگر، منجر به طلاق شده که این امر در جامعه به وفور مشاهده میشود.
تشکیل زندگی قبل از شناخت کافی و احساسات عاطفی دوطرفه، یکی از پیش زمینههای شکلگیری ناهنجاری در خانوادههای تازهشکلگرفته است که بیشتر خواستههای دوطرف را به چالش کشیده و موجب بروز اختلافات دیگر در زندگی را فراهم میکند.
زمانی اختلافات چندبرابر میشود که برای مستحکم کردن زندگی مشترک، اقدام به پدر و مادر شدن میکند که این امر نهتنها مشکلات گذشته را هموار نمیکند، بلکه اختلافات را گسترش میدهد.
* آگاهی نداشتن جوانان از جنس مخالف موجب بروز اختلافات است
زمانی که خانوادهای دچار آشوب میشود، بیشترین آسیب و ضربات روحی به فرزند سرایت میکند، زیرا شاهد اختلافات و بیاحترامیهای والدین خود است و در مرور زمان به یک نوع ناکامی در خود مواجه میشود.
طلاق بهعنوان یک عامل از هم گسستن زندگی مشترک است که میتوانست محل آسایش زوجین را فراهم کند، ولی با جدایی اثرات جبرانناپذیری بر اعضای خانوادهها بهجا خواهد گذاشت.
طلاق موجب محروم شدن فرزندان از نعمت خانواده شده و این موضوع به جامعه نیز سرایت میکند، در نتیجه فرزندانی وارد اجتماع میشوند که کمبودهای زیادی در آنها وجود دارد.
«ش ـ ر 31 ساله» که با مشکلات زیادی در زندگی مشترک مواجه و در حال جدا شدن با همسر خود است، در گفتوگو با فارس، با بیان اینکه من در سن 20 سالگی به اجبار والدین و بدون شناخت از جنس مخالف با همسرم ازدواج کردم، اظهار کرد: من در آن سن هیچ آگاهی از جنس مخالف و زندگی زناشویی نداشتم ولی به اجبار خانواده تن به ازدواج ناخواسته دادم.
وی به اصالت خانوادگی همسر خود اشاره کرد و افزود: با توجه به اینکه همسرم از خانواده بسیار مذهبی بود، والدین من نیز بر مبنای اصالت خانوادگی همسرم، مرا به ازدواج با او در آوردند.
این شهروند میاندورودی بیان کرد: من قبل از ازدواج هیچ آگاهی از جنس مخالف و روابط زناشویی نداشتم، طی مرور زمان اختلافات شدت گرفت که سرانجام برای طلاق به دادگاه مراجعه کردم.
وی در پاسخ به سوال خبرنگار فارس مبنی بر اینکه آیا برای ازدواج با همسرش با خانواده مخالفتی کرد یا خیر، گفت: در خانواده ما مردسالاری حکمفرما است و به هیچعنوان نمیتوان بر روی حرف بزرگتر حرفی زد، من در آن زمان فقط به درس خواندن فکر میکردم و ازدواجم موجب شد، تحصیلات را رها کنم.
* طلاق موجب بروز آسیبهای اجتماعی در فرزندان میشود
زمانی مشکلات زناشویی به حداکثر میرسد که فرد دیگری به نام فرزند، به کانون زندگی مشترک وارد میشود و یک خانواده را شکل میدهد، در صورتی که زن و شوهر، فرزند نورسیده را عاملی برای جدا نشدن و برطرف شدن مشکلات میدانند.
این جوان میاندورودی با اشاره به بچهدار شدن در زمانی که اصلاً مناسب نبود، خاطرنشان کرد: اختلافات زمانی شدت گرفت که خانوادهها به بچهدار شدن ما اصرار میکردند، ما نیز با تصور اینکه شاید فرزند موجب کاهش اختلافات و درگیری بین ما میشود، تن به بچهدار شدن دادیم، اما هر روز بر تحقیر و بیاحترامیها افزودهتر میشد.
وی عامل طلاق خود را دخالتهای بیمورد مادرشوهر خود دانست و بیان کرد: وقتی که ازدواج کردیم همسرم از لحاظ اقتصادی متکی به والدین خود بود، این امر موجب دخالتهای مادرشوهر در زندگی شخصی من بود و حتی برای بیرون رفتنم باید از او اجازه میگرفتم.
* ازدواج اجباری و فقط بر پایه آداب و رسوم به هیچعنوان قابل قبول نیست
در گذشته طلاق بهعنوان یک امر قبیح شناخته میشد و با وجود مشکلات و درگیریهای زیاد در کانون خانواده، به ناچار مجبور به ادامه زندگی بودند که این امر به هیچوجه قابل قبول نیست.
امروزه افراد نسبت به گذشته از پدیده طلاق، هیچ واهمهای نداشته و بهراحتی تن به طلاق میدهند و این امر بهعنوان یک ابزار جدید در جامعه مد شده است.
طلاق بهمعنی پایان دادن به یک زندگی مشترکی است که به بنبست عاطفی رسید و موجب قطع پیوند زناشویی میشود، اما موضوعی که قابل توجه است نگرش متفاوت افراد جامعه به این پدیده است.
کارشناس مسائل اجتماعی در گفتوگو با فارس با اشاره به دلایل امر طلاق اظهار کرد: طلاق میتواند دلایل مختلفی داشته باشد که شناخت عوامل آن نقش زیادی در کاهش این امر دارد از جمله: عدم تفاهم، ازدواج اجباری، چشم و همچشمی، عدم بلوغ اجتماعی و اقتصادی از موارد طلاق به شمار میرود.
ابراهیم اندرخورا کارشناس مازندرانی مسائل خانواده به عدم بلوغ اجتماعی و ازدواجهای اجباری اشاره و بیان کرد: بیشترین موضوعی که در طلاق مشاهده میشود، عدم تفاهم زوجین است که گاهی دلایل قانعکنندهای ندارند و فقط با بیان اینکه ما با هم تفاهم نداریم، حرف یکدیگر را متوجه نمیشویم، مرا دوست ندارد و ... که این عوامل دلایل مختلفی دارد که میتوان به عدم بلوغ اجتماعی و ازدواجهای اجباری اشاره کرد.
وی تصریح کرد: ازدواج اجباری گاهی فقط بر پایه آداب و رسوم غلط خانوادهها شکل میگیرد، در صورتی که فرد به آن درک از بلوغ اجتماعی نرسید، بدون شک پایههای زندگی مشترک را سست کرده و به جامعه نیز انتقال میدهد.
* با عشقهای زودگذر نمیتوان زندگی بادوام و مفید شکل داد
اندرخورا با اشاره به عشقهای زودگذر، گفت: بعضی از ازدواجهایی را مشاهده میکنیم که دختر و پسر عاشق دلباخته هم هستند، اما بعد از مدت کوتاهی آتش عشق و علاقه بین آنها خاموش شده و به یک میدان جنگ تبدیل میشود، سوال اینجاست که آیا زندگی مشترک فقط با عاشقانه و رمانتیک بودن آن میتوان شکل واقعی به خود گرفت؟
وی ادامه داد: زمانی که به عمق این موضوع توجه کنیم، پی میبریم که هنوز به آن درک از بلوغ اجتماعی نرسیده و ازدواج را عاملی برای غرایز خود میدانند و همین موضوع باعث فروپاشی زندگی که ناآگاهانه شکل گرفته است، میشود.
این کارشناس مسائل اجتماعی، با بیان اینکه چشم و همچشمیهای بیمورد در خدشهدار کردن زندگی مشترک نقش زیادی دارد، تصریح کرد: زرق و برقهای امروزی و چشم و همچشمیها، در خدشهدار کردن زندگی نقش زیادی دارند که افراد با درنظر نگرفتن جنبههای مثبت زندگی خود، دچار کمبود در زندگی خود شده که به مرور زمان، این موضوع موجب از هم پاشیدن زندگی مشترک میشود.
* شبکههای ماهوارهای نقش زیادی در تخریب خانواده دارد
زمانی که خانوادهای از هم پاشیده و احترام از بین میرود، ناخودآگاه فرزندان بهسمت فضای مجازی و پرخطر سوق پیدا میکنند تا بتوانند کمبود محبت را در آن جبران کنند.
اندرخورا نقش شبکههای اجتماعی در تخریب خانوادهها را یکی از مواردی دانست که ارتباط مستقیم با فروپاشی خانوادهها دارند و یادآور شد: مقایسه خود با دیگران و افزایش نقاط منفی در زندگی، موجب میشود تا افراد تحت تأثیر عوامل بیرونی قرار گیرند که یکی از این موارد، انواع شبکههای ماهوارهای است که بهسمت خانواده نشانه رفته تا بتواند زندگی مدرن را به نمایش بگذارد.
وی بیان کرد: تحت تأثیر قرار گرفتن این موارد در طی مرور زمان موجب کشمکشهایی بین زوجین شده که سرانجام نقشه دشمن عملی شده و طلاق در خانواده شکل میگیرد.
* مشکلات اقتصادی عامل مهمی در اختلافات زناشویی است
این کارشناس شاخص مازندرانی در حوزه مسائل اجتماعی با اشاره به مشکلات اقتصادی و متکی بودن بعد از ازدواج به والدین گفت: گاهی مشکلات اقتصادی موجب کمرنگ شدن نقش عاطفی در زندگی میشود که وابستگی مرد خانه به والدین، موجب شکلگیری اختلاف جزئی شده که با دخالتهای نابهجای مادر شوهر و گاهی نیز پدر شوهر در زندگی مشترک جوانان است و عامل آن متکی بودن پسر خانواده به والدین بعد از ازدواج است.
وی تصریح کرد: در این میان باید به این موضوع توجه کرد که اگر دختر و پسر به آن درک از زندگی و بلوغ اجتماعی رسیده باشند، با حداقل امکانات نیز میتوانند خوشبختی و رضایت را فراهم کنند.
اندرخورا با بیان اینکه برای تشکیل زندگی مشترک باید جنبههای اقتصادی درنظر گرفته شود، ادامه داد: بیشتر دختران بدون درنظر گرفتن شرایط اقتصادی همسر و توجه به خواستههای خود، تن به ازدواج و تشکیل زندگی زناشویی میدهند و با گذشت مدتی، این زندگی مشترک به طلاق ختم میشود و گاهی بالعکس این موضوع، که دختر فقط با توجه به مادیات و شرایط اقتصادی پسر تن به ازدواج میدهد.
وی مهمترین علت اختلاف زناشویی را ارتباط نادرست با خانوادههای دوطرف دانست و تأکید کرد: یکی از مهمترین علل اختلافات زناشویی، ارتباط با خانواده همسر و نگرش آنها در زندگی مشترک زوجین است که این موضوع با مشورت و دخالت نابهجای خانوادهها متفاوت است و مشکلات فراوانی را ایجاد میکند، حتی اگر زوجین اختلافی با یکدیگر نداشته باشند.
* اغلب فرزندان طعمه بیفکری والدین هستند
فشارهای روانی موجود در خانواده، موجب انتقال آن به فرزندان میشود که در این میان بیشترین آسیب متوجه فرزندی است که بدون تدبیر زوجین، وارد زندگی میشود که از قبل با مشکلات روحی و روانی دست و پنجه نرم میکرد.
گاهی این اقدام شاید در اوایل، مانع از جدایی رسمی بین زوجین شود، اما ادامه زندگی نیز با چنین شرایطی نرمال نمیشود و طبعات خود را نیز به همراه دارد.
اندرخورا با اشاره به اینکه اعتیاد عامل فروپاشی خانواده و آسیبهای اجتماعی بر فرزندان میشود، خاطرنشان کرد: موضوع قابل توجه دیگری که در جامعه بیداد میکند اعتیاد است، که در این زندگی فرزند به حال خود رها شده و در مواجه با انواع آسیبهای اجتماعی قرار میگیرد، زیرا پدر یا مادر خانواده فقط به فکر بهدست آوردن مواد مخدر برای خود هستند و ناخودآگاه بههیچ عنوان متوجه فرزند و کمبودهایش نیستند.
این کارشناس مسائل اجتماعی به طلاق عاطفی بین زوجین اشاره و اضافه کرد: گاهی نیز ترس از طلاق رسمی، موجب طلاق عاطفی میشود که زن و مرد در یک خانه و زیر یک سقف زندگی مشترک دارند، بدون هیچ ارتباط زناشویی و عاطفی، که در این میان فرزند آن خانواده مانند عروسک خیمهشببازی، اسیر این زندگی به ظاهر مشترک است.
وی تصریح کرد: در این نوع زندگی، مرد و زن جداگانه به فکر زندگی خود هستند و توجه به فرزند گاهی به فراموشی سپرده میشود، در این میان نیز باز هم فرزند خانواده برای جبران محبت و عواطف خود بهسوی شبکههای دنیای مجازی روی آورده و بهنوعی معتاد به آن شده و از خود و زندگی واقعی غافل میشود.
اندرخورا در پایان گفت: هیچ دختر و پسری از آغاز زندگی مشترک تصور اینکه روزی گرفتار پدیده طلاق شوند، زندگی مشترک را آغاز نمیکنند، همه این امور تحت تأثیر عواملی قرار دارند که به نوعی در تشدید اختلافات دخیل هستند در این صورت اگر دختر و پسر با برنامهریزی دقیق و استفاده از مشاوران خبره و داشتن اطلاعات کافی از جنس مخالف، میتوانند ازدواج منطقی بر مبنای اصول داشته باشند.
به گزارش فارس، خانوادههایی که بهسادگی و بهدلیل اختلافات جزیی، زندگی را به یک زندان تبدیل میکنند، طی مرور زمان اختلافات تشدید شده و به یک فضای بیروح و رفتارهای تحقیرآمیز تبدیل میشود، در شرایطی که میتوانست زندگی را از ابتدا با آگاهی صحیح و درک متقابل روابط زناشویی، به یک کانون گرم و صمیمی تبدیل کرد.
همه انسانها در زندگی خود بهنوعی در معرض آسیبهای روحی و روانی قرار دارند که اگر به شکل مفید و موثر برای رفع و مدیریت این آسیبها، اقدامی صورت نگیرد به نوعی به طلاقهای متفاوتی منجر میشود.
* برداشت آخر
خانواده بهعنوان یک هسته کوچک در جامعه، از اهمیت بسیار زیادی برخودار است و برقراری یک ارتباط سالم زناشویی، موجب کاهش مشکلات در جامعه میشود.
آسیبهای اجتماعی که بهواسطه امر طلاق به وجود میآیند، نهتنها متوجه خانوادهها است بلکه به جامعه نیز منتقل شده و نسل آینده را به مخاطره میاندازد.
اگر ازدواج را رعایت حقوق دوطرفه بدانیم و از تکالیف زناشویی از ابتدا آگاه باشیم و تن به ازدواج ناخواسته و فقط بر مبنای آداب و رسوم و اصرار والدین قرار ندهیم، بهراستی میتوان کانون گرم زناشویی را بهوجود آورد و فرزندان سالم و با انگیزه به جامعه تحویل داد.
=============
گزارش از سمیه اکبری