به گزارش
پایگاه 598، با وجود تکذیب مدیر تیم ملی؛ کیروش
حرفهایی میزند از جنس رفتن، از جنس نماندن، از جنس حاشیه؛ همان چیزی که
در این مدت کم از او ندیدهایم. به این حرفها دقت کنید: «واقعاً نمیتوانم
در حال حاضر جواب محکمی به این سؤال (ادامه همکاری یا جدایی از تیم ملی)
بدهم. اگر قدمهای من با رئیس فدراسیون فوتبال و مسیرمان بتواند هماهنگ
شود، میتوانیم ادامه بدهیم و اگر نه این کار صورت نمیگیرد. در حال حاضر
نمیتوانم به این سؤال جواب بیشتری بدهم، ولی بعد از پنج سال آهسته، آهسته
دارم امیدها و اعتقادهایی را که در این مسیر داشتم، از دست میدهم. البته
آینده من به نقطه نظرها و تصمیمهای رئیس و فدراسیون هم مرتبط خواهد شد.»
این
صحبتها لحظاتی پس از برد پرگل 6 بر صفر ایران برابر گوام زده شده، لحظاتی
پس از بازی خوب بازیکنان جوانی که خیلی از آنها بیشتر از سه چهار بازی ملی
هم انجام ندادهاند. کیروش که در حال ساخت نسل جدیدی در فوتبال ایران
است، ساز جدایی سر داده؛ همان چیزی که چند روز است در محافل خبری دهان به
دهان میچرخد اما افشین پیروانی سرمربی تیم ملی با قاطعیت مقابل دیدگان
میلیونها ببینده تلویزیونی آن را تکذیب میکند. شاید هم پیروانی جایی در
بازی سرمربی تیم ملی ندارد و شاید هم دارد و طوری دیگر وانمود میکند.
واقعا کدامیک از این دو درست است؟ آیا کیروش واقعا عزم رفتن دارد یا این
یک بازی جدید است؟
از
این دست پرسشها که بگذریم، به سؤالات مهمتری میرسیم. اینکه چرا کیروش
در این مقطع زمانی بار دیگر بر طبل جدایی کوبیده است؟ مگر به تازگی چه
اتفاقی رخ داده است؟ مگر بعد از ممنوعالمصاحبه شدنش یا مصاحبه کردنش با
اجازه کفاشیان (مهم نیست چه اسمی روی آن میگذارید) اتفاق جدیدی رخ داده
است؟ مگر درون تیم ملی و فدراسیون فوتبال چه میگذرد؟ چرا قدمهای کیروش
پس از 5 سال با رئیس فدراسیون هماهنگ نشده و چرا اگر تا امروز هماهنگ بوده،
به یکباره مسیرشان جدا شده است؟
کیروش
به دنبال چه چیزی است؟ همین سؤال را ممکن است او از ما بپرسد. جواب ما
مشخص است؛ ما از کیروش میخواهیم تیمی آماده را روانه مسابقات کند، تیمی
که حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد، تیمی که قدرت اول آسیا باشد و از
رویارویی با بزرگان فوتبال دنیا نترسد، تیمی که دوستش داشته باشیم، مشابه
همین تیم فعلی که تشکیل شده از جوانهای آیندهدار.
تیمی
میخواهیم که سرمربیاش حاشیه نداشته باشد - که این تیم دارد-؛ تیمی
میخواهیم که سرمربیاش در کارهای دیگر دخالت نکند و حرف نزند - که این تیم
دارد-؛ تیمی میخواهیم که سرمربیاش که اتفاقا نام بزرگی در دنیاست به
مسئولان بالادستیاش کاری نداشته باشد - که این تیم دارد-؛ تیمی میخواهیم
که فقط فکر و ذکرش فوتبال باشد و فوتبال و کاری به حواشی دیگر نداشته باشد
-که این تیم دارد-؛ اینها توقع زیادی است؟
حالا
کیروش از ما چه میخواهد؟ امکانات مناسب - که نداریم-؛ حمایتهای بیرونی
- که نداریم-؛ زمین تمرین خوب - که نداریم- و این نداشتههایمان مربوط به
امروز و دیروز نیست؛ سالهاست که نداریم.
کیروش
چرا حرفش را واضح و رک نمیزند؟ چرا هر چند وقت یکبار شهر را، فدراسیون را
و مملکت را به هم میریزد؟ چرا گفته شده خبر استعفایش را نزدیکان تیم ملی
دادهاند و چرا پیروانی تکذیب کرده و چرا خودش تلویحا از جدایی حرف زده
است؟ چرا حرف از قهر سرمربی تیم ملی به میان آمده است؟ در تیم ملی چه
میگذرد؟ در فدراسیون چه خبر است؟ چرا همه چیز اینجا مبهم است؟ واکنش
فدراسیون به حرفهای تازه کیروش چه خواهد بود؟ چرا فضا غبارآلود شده است؟
چرا هیچکس به فرد دیگر اعتماد ندارد؟ چرا هیچوقت، هیچکس به این سؤالها
جواب منطقی و قاطع نمیدهد؟ چرا همیشه ما باید سردرگم باشیم و از دعوای
کیروش و فدراسیون فوتبال سرگیجه بگیریم؟ چرا تکلیفمان را مشخص نمیکنید؟
چرا همه چیز شده مثل یک صبح مهآلود که چشم، چشم را نمیبیند؟