به گزارش پایگاه 598، تیرماه سال 63 در اوج جنگ تحمیلی و حملات ناجوانمردانه رژیم بعث عراق، دولتهای لیبی و سوریه رسما از محسن رفیقدوست وزیر وقت سپاه دعوت میكنند تا به این كشورها سفر كند.
این سفر از آنجایی كه به دعوت طرف مقابل صورت گرفته بود، اهمیت زیادی داشت و رفیقدوست هر دو دعوت را میپذیرد و عازم این دو كشور میشود.
شرایط ایران در آن روزها با راكتباران و موشكباران شهرهای مختلف كشورمان توسط ارتش عراق، شرایط چندان خوبی نبود و ایران امكان زیادی برای دادن پاسخ مناسب به طرف مقابل نداشت. اما با این وجود، دولت سوریه به ایران كمك زیادی میكرد.
یكی از نمونههای جالب این كمكها، سفر هیئتهای نظامی ایران به سوریه و عزیمت آنها به همراه سوریها به برخی كشورهای بلوك شرق از جمله یوگسلاوی و بلغارستان برای خرید تجهیزات نظامی بود.
از آنجایی كه هیچ كدام از كشورهای جهان حاضر نبودند كه به ایران سلاح و تجهیزات بفروشند، دولت سوریه هیئتی تشكیل داده و نمایندگان نظامی ایران را نیز با آن هیئت عازم كشورهای هدف میكرد تا ایران با نام سوریه از كشورهای اروپای شرقی سلاح و تجهیزات بخرد و پس از انتقال تجهیزات خریداری شده به سوریه، آن تجهیزات از سوریه به كشور منتقل شود.
اما این كار هم نمی توانست جلوی سرمستی صدام حسین از شلیك موشكهای اسكاد به شهرهای ایران را بگیرد. لذا باید كاری اساسی صورت میگرفت و دعوت از رفیقدوست و سفر وی به لیبی و سوریه میتوانست بهترین فرصت برای چاره اندیشی و حل موضوع به كمك این كشورها باشد.
محسن رفیقدوست تصمیم میگیرد با تیمی كاملا نظامی عازم لیبی و سوریه شود تا شاید بتواند از این كشورها امكانات موشكی بگیرد. در این سفر، رحیم صفوی جانشین فرمانده وقت سپاه، حسن طهرانی مقدم فرمانده توپخانه سپاه و 9 نفر دیگر از فرماندهان جنگ نیز با وزیر سپاه همراه شده و هیئت نظامی ایران عازم این دو كشور میشود.
هیئت نظامی ایران ابتدا به سوریه میرود و ضمن دیدار با حافظ اسد، موضوع دریافت امكانات موشكی را مطرح میكند اما حافظ اسد به خاطر اینكه انبارهای موشكی سوریه در اختیار نیروهای ارتش روسیه بود، نمیتواند وعده دادن موشك اسكاد را به هیئت ایرانی بدهد اما وعده میدهد كه نیروهای ایرانی را آموزش موشكی بدهد.
از آنجایی كه در ایران كسی آموزش آمادهسازی و پرتاب موشك ندیده بود و هیچ كدام از افسران ایرانی چنین آموزشهایی را ندیده بودند لذا هیئت ایرانی از این موضوع استقبال كرده و در اینباره با یكدیگر به توافق میرسند كه سوریها، نیروهای ایران را "آموزش موشكی" بدهند.
اما ایران در شرایطی نبود كه بتواند وقت زیادی را صرف آموزش كند چرا كه شهرها زیر موشكباران و راكتباران ارتش بعثی بود، از طرفی اگر آموزشهای لازم را هم افسران ایرانی میدیدند، موشكی نبود كه در پاسخ به موشك باران شهرها، به سوی عراق شلیك كنند، از این رو هیئت نظامی ایران به سرپرستی محسن رفیقدوست وزیر وقت سپاه در سفر به لیبی، اصل درخواست را روی "دریافت موشك" میگذارند.
در دیدار با معمر قذافی، محسن رفیقدوست موضوع دریافت موشك را مطرح كرده و گزارشی از وضعیت جبهههای جنگ به او میدهد. قذافی هم قبول میكند كه تعدادی موشك اسكاد به ایران بدهد و همان لحظه دستور میدهد كه تعدادی از نیروهای موشكی ارتش لیبی به همراه موشكها راهی ایران شوند.
ولی در ازای دادن موشك، قذافی از ایران میخواهد كه یك سایت پدافند هوایی هاگ آمریكایی را در اختیار این كشور قرار دهد و ایران هم به دلیل اینكه جزو دارندگان سامانههای موشكی هاگ بود، قبول میكند كه یك سایت هاگ به لیبی بدهد.
در وهله اول، لیبی به ایران 8 فروند موشك اسكاد می دهد و ایران آنها را به سوی اهدافی در عراق شلیك میكند و در دوره دوم و با سفر مجدد رفیقدوست به لیبی، ایران 10 فروند موشك دیگر نیز دریافت كرده و در دوره های بعدی هم 12 فروند موشك دیگر توسط ایران دریافت می شود.
اولین موشك اسكاد دریافتی از لیبی به شهر نفت خیز كركوك اصابت كرد و در مقاطع بعدی، شهرهای بصره و بغداد هدف موشك اسكاد بی قرار گرفت.
اما بعد از ورود بخش آخر محموله موشكی به ایران، افسران لیبیایی كه برای شلیك موشك راهی ایران شده بودند، دست از كار می كشند و اعلام می كنند كه به دستور قذافی، دیگر حق ندارند به ایران در شلیك موشكها كمك كنند.
تا آن روز، مجموعا از 30 فروند موشكی كه قذافی به طور مخفیانه به ایران داده بود، 21 فروند شلیك شده و 9 فروند دیگر باقی مانده بود كه با كارشكنی افسران موشكی لیبی، حسن طهرانی مقدم و تیمش سریعا خود به میدان آمده و شروع به كار می كنند.
اولین هدفی كه قرار بود افسران ایرانی بدون كمك افسران لیبیایی مورد اصابت قرار دهند، باشگاه افسران ارتش عراق در بغداد بود لذا تیم موشكی عازم باختران شده و موشك را آماده شلیك می كنند.
پس از فرآیند آماده سازی موشك، افسران ایرانی با روحیه بالا اولین موشك را به سوی بغداد و باشگاه افسران این شهر شلیك میكنند و ساعتی نمی گذرد كه رادیو بی بی سی با قطع برنامههایش اعلام میكند كه باشگاه افسران ارتش عراق هدف موشك ایران قرار گرفته و تعداد زیادی در این حمله كشته شده اند.
و این چنین بود كه افسران ایرانی توانستند اولین موشكها را شلیك كنند اما مشكل همچنان ادامه داشت، چرا كه ذخایر موشكهای دریافتی از لیبی رو به اتمام بود و از سوی دیگر اگر ارتش عراق متوجه میشد كه ایران دیگر موشك ندارد، جنگ شهرها را از سر میگرفت لذا باید مشكل از اساس حل میشد.
شهید طهرانی مقدم و تیم موشكی سپاه در حال آماده سازی موشك
حتی برای خرید موشك، محسن رفیقدوست وزیر وقت سپاه به همراه حسن طهرانی مقدم و فرماندهان دیگر نظامی به كره شمالی هم سفر میكنند اما كیم ایل جونگ رهبر وقت كره شمالی از دادن موشك امتناع كرده و فقط وعده آموزش نظامی و موشكی را به هیئت ایرانی میدهد.
این روند ادامه داشت تا اینكه افسران ایرانی به فكر تولید موشك افتادند، موشكهایی كه باید بدون كمك دیگران ساخته میشد و برد مناسبی هم میداشت تا بتواند خود را به نقاط مختلف عراق و حتی بغداد برساند.