كيهان
«هدف كور» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد:
1-
از مدتها قبل از انتخابات سال 88 شواهد و قرائن غيرقابل خدشه نشان ميداد
دشمن پروژه القاي شبهه در سلامت انتخابات را دنبال ميكند و به دروغ و با
لطايف الحيل قصد دارد فرداي انتخابات بر شيپور تقلب براي كارشكنيها و
توطئههاي بعدي بدمد.
با نزديك شدن به انتخابات اين راهبرد هر روز
بيشتر آشكار ميشد تا جايي كه چند هفته قبل از انتخابات رياست جمهوري دهم،
سايت گذار ارگان «خانه آزادي» وابسته به سازمان جاسوسي آمريكا -CIA- بطور
صريح و به وضوح دستورالعملي را در قالب يك منشور و مانيفست براي شبهه افكني
در سلامت انتخابات منتشر كرد.
البته اين دستورالعملها و طراحيها
از زواياي گوناگون و بصورت چندلايه و در گسترهاي وسيع دنبال ميشد كه
كدها و نمونههاي آن غيرقابل انكار است.
به عنوان نمونه مركز سابان وابسته بهانديشكده آمريكايي بروكينگز نيز براي پروژه القاي شبهه در سلامت انتخابات دستورالعمل صادر كرد.
همچنين
و باز هم به عنوان نمونه مراكز و مؤسساتي مانند صندوق اعانه ملي براي
دموكراسي (NED) و چهرههاي معلوم الحال همچون «كنت تيمرمن» تأمين مالي اين
دستورالعملها براي مخدوش كردن سلامت انتخابات ايران را برعهده داشتند كه
البته از تمامي اين تحركات و تقلاها طرفي نبستند. بنابراين طبيعي است دشمن
كه از او جز دشمني انتظار نميرود و بطور مشخص در حماسه عظيم مردمي در 9 دي
88 ضربه شست سنگين و جانانهاي را نوش جان كرده است اين بار و در ميدان
انتخابات مجلس نهم با راهبرد و تاكتيكهاي جديد به صحنه بيايد اما با چه
راهبردي؟ و در نهايت اينكه به هدف خود ميرسد يا خير؟
2- در حالي كه
انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي در 12 اسفند ماه برگزار ميشود
آنچه عيان است و بدون كمترين ترديدي ميتوان نشانههاي آن را آشكارا رؤيت و
رصد كرد پروژههاي پي درپي دشمن براي اين انتخابات است كه از 6 ماه مانده
به زمان انتخابات در صحنه عمل كليد خورده است. مجموع اين پروژهها در يك
پكيج و بسته، راهبرد دشمن را شفاف تر نشان ميدهد.
به نظر ميرسد
از سپتامبر گذشته به اين طرف تلاشها و تحركات براي افزايش فشارها به ايران
با هدف نشانه روي انتخابات 12 اسفند (2 مارس 2012) شروع شد و در ادامه در
اكتبر و نوامبر و دسامبر و اكنون در ژانويه تداوم پيدا كرده است. طي 4 ماه
گذشته در راستاي به سقف رساندن فشارها عليه جمهوري اسلامي 3 قطعنامه در 3
ضلع ادعايي و واهي «هسته اي»، «تروريستي» و «حقوق بشري» برضد ايران به
تصويب رساندند. علاوه بر حوزه سياسي و ديپلماسي بارها در چند ماه اخير
تهديدات نظامي و ادعاي گزاف حمله احتمالي به ايران را نيز پيش كشيدند. جالب
اينجاست باراك اوباما چندين بار اين جمله را به زبان ميآورد كه؛ «همه
گزينهها روي ميز است» و ايران را مورد خطاب قرار ميدهد.
البته
داخل پرانتز بايد اين نكته را يادآور شد كه در مثلث هسته اي، تروريسم و
حقوق بشر ناكام ماندند و از گزينه حمله احتمالي نظامي به ايران كاملاً عقب
نشيني كردند و از سوي ديگر؛ با واكنشهاي مقتدرانه ايران اسلامي در شكار
پهپاد 170 RQو رزمايش ولايت 90 و تمرين موفقيت آميز بستن تنگه هرمز روبرو
شدند.
از ديگر تلاشها و طراحيهايي كه دشمن در ماههاي گذشته و در
همين اواخر عليه ايران اسلامي به صحنه آورد و با آب و تاب فراوان به آن
پرداخت كه گويا آخرين تير در كمان او به حساب ميآمد موضوع تحريم نفتي
ايران از يكطرف و تحريم بانك مركزي كشورمان از طرف ديگر بود.
رسانههاي غربي از تحريمهاي ياد شده به عنوان «تحريمهاي گزنده» نام بردند با اين ادعا كه خاصيت فلج كنندگي دارد.
موضوع
اين يادداشت واكاوي راهبرد دشمن در انتخابات و سنجش ميزان تحقق آن است و
در اين مقال نميگنجد كه موضوع تحريم نفتي و تحريم بانك مركزي بحث شود ولي
به طور خلاصه بايد گفت؛ به پيش كشيدن تحريمها هرچند كه اوباما اين ژست را
بگيرد كه تحريم بانك مركزي ايران را امضا كرده است بيشتر بخاطر يك جنگ
رواني و بوجود آوردن يك فضاي بحراني مصنوعي است چرا كه ناظران و كارشناسان
اذعان ميكنند امضاي تحريم بانك مركزي ايران توسط اوباما تنها عنوان تحريم
بانك مركزي را برجسته كرده و در متن آن مصوبه و مقرره به لحاظ اعمال شروطي
اين تحريم بسيار كمرنگ و سست خواهد بود.
اكنون با كنار هم گذاشتن
فشارها و تهديدات سياسي، ديپلماسي، نظامي و اقتصادي بر ضد ايران در فاصله
زماني چند ماه مانده به انتخابات و خطي كه كماكان از سوي دشمن پيگيري
ميشود و بعضا از سوي برخي رسانههاي غربي به بيرون درز داده ميشود
ميتوان دريافت كه راهبرد اصلي دشمن براي انتخابات در پيش روي ملت ايران
كاهش مشاركت مردم در ميدان مهم و حساس انتخابات است.
خراسان
«تداوم ترورها؛ ضعف يا اقتدار ايران؟» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم بهروز بيهقي است كه در آن ميخوانيد:
با
وجود اين که پس از بحران نيروگاه هستهاي فوکوشيما در ژاپن، تلاش رسانهاي
گستردهاي براي ترديد افکني در مسير دستيابي کشورهاي در حال توسعه به
فناوري هستهاي صلح آميز صورت گرفت، ادامه ترور دانشمندان و دست اندر کاران
برنامه هستهاي کشورمان نشان دهنده اهميت بي چون و چراي فناوري هستهاي
صلح آميز است؛ اهميتي که حتي توسل به شيوههايي مانند ترور را به زعم آمران
و عاملان توجيه ميکند. به کار گرفتن شيوههايي همچون ترور البته در بطن
خود مويد به سرانجام نرسيدن ديگر شيوهها مانند تهديد و تحريم است.
از
اين منظر و فارغ از جنبههاي ضد اخلاقي و ضد انساني ترور معاون بازرگاني
سايت نطنز، ميتوان برخوردهايي چنين خشونت آميز با برنامه هستهاي ايران را
حمل بر اقتدار کشور کرد؛ اقتداري که هم مانع از اتخاذ راهکارهاي نظامي
براي مقابله با ايران است و هم مانع از توقف برنامه هستهاي کشور در پي
تشديد تحريمها و تهديدهاست.
تشخيص اين که چه دولتهايي از ترور
دانشمندان و دست اندر کاران برنامه هستهاي ايران سود ميبرند، دشوار نيست
اما آيا ميتوان ترور شهيد احمدي روشن را آخرين حلقه از ترورهاي زنجيرهاي
به شمار آورد؟ هنگامي که دانشمندان هستهاي ايران در بحبوحه تشديد تنشها و
در آستانه برگزاري دور ديگري از مذاکرات با گروه ۱+۵، نخستين ميله سوخت
هستهاي ايراني را براي تأمين سوخت مورد نياز رآکتور تحقيقاتي تهران توليد
ميکنند و از آن سو با تدابير پيش گيرانه بخش مهمي از فرآيند غني سازي
اورانيوم به سايت فردو منتقل ميشود بايد انتظار داشت که در راهبردهاي
آزموده شده توقف براي برنامه هستهاي کشورمان تغييرات جدي تري رخ دهد.
استفاده
از سياست ارعاب دانشمندان و دست اندر کاران برنامه هستهاي ايران يکي از
مهم ترين اين راهبردهاست که گمان ميرود شدت و حدت بيشتري يابد، زيرا نه
حاجتي به تبيين ساز و کارهاي حقوقي (مانند قطعنامههاي شوراي امنيت) دارد و
نه مستلزم رايزنيهاي گسترده براي دستيابي به اجماع نسبي است. از اين رو
است که به صورت خاص دستگاهها و نهادهاي امنيتي در ايران بايد تدابير تمام
عيار جدي را براي جلوگيري از تکرار ترورها اتخاذ کنند.
قواي مجريه و
مقننه هم بايد با تدوين لوايح و اجراي طرحهايي کارآمد حلقه محافظت از
دانشمندان و دست اندرکاران برنامه هستهاي کشور را دستکم از لحاظ تئوريک
نفوذ ناپذير و بي رخنه کنند تا خللهاي احتمالي در مقام عمل رفع شوند.
ناگفته پيداست که مردم به حق متوقع اند، دست دشمنان از حريم ذخاير علمي و
فني کشور در کوتاه ترين زمان ممکن قطع شود.
پيشرفت مقتدرانه و
افتخار آميز برنامههاي علمي کشور در عرصههاي مختلف پس از ترور شهيدان
والا مقام عليمحمدي و شهرياري سندي گويا بر اين باور است که به فضل الهي
سياست ارعاب و ترور نيز نميتواند در برابر عزم و اراده دانشمندان کشورمان
صف آرايي کند.
جمهوري اسلامي
«تحليل سياسي هفته» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
حال
و هواي اربعين حسيني اين هفته را تحت تاثير خود قرار داده به طوري كه هرچه
به روزهاي پاياني ماه صفر نزديك ميشويم، حزن و اندوه افزونتري بر دلهاي
سوگوار سنگيني ميكند. خيمههاي عزاداري اين روزها در همه جا بر پا گشته و
سخنرانان مذهبي و خطبا با مرور حماسه كربلا و رسالت عظيم پيام رسانان نهضت
عاشورا يعني حضرت سجاد(ع) و حضرت زينب كبري(س) مسئوليت سنگين پاسداري از
مكتب حسيني را گوشزد ميكنند.
در اين هفته و در سالروز قيام مردم
قم در 19 دي سال 56 كه در آن رژيم طاغوت به ساحت مرجعيت توهين كرده بود،
مردم شهر خون و قيام با رهبر معظم انقلاب ديدار كردند. در اين ديدار پرشور
كه جمع كثيري از علما، فضلا، طلاب و قشرهاي مختلف مردم قم حضور داشتند حضرت
آيتالله خامنهاي در سخناني قيام 19 دي قم را مبدأ تاريخ تحولات جديد
دنيا دانستند و به تبيين دو عامل مهم ناكارآمدي توطئههاي دشمنان و استمرار
زنجيرههاي اقتدار ملت ايران يعني ايستادگي قاطعانه نظام بر اصول و حضور
هوشمندانه مردم در صحنه پرداخته و تأكيد كردند: "برخلاف تصور و تحليلهاي
جبهه استكبار، نظام جمهوري اسلامي امروز نه تنها در شرايط شعب ابي طالب
نيست بلكه در شرايط بدر و خيبر قرار دارد و به لطف و فضل الهي حضور مردم
پرشور و دشمن شكن خواهد بود و همه مسئولان و نامزدها نيز وظيفه دارند كه با
پايبندي كامل به قانون، زمينه يك انتخابات سالم و رقابتي را بوجود آورند. "
حضرت
آيتالله خامنهاي با اشاره به توسل جبهه استكبار به همه ترفندها و روشها
براي ايجاد رخنه و ترديد در اراده مسئولان و همچنين مأيوس كردن مردم،
فرمودند: "مقامات غربي بارها تكرار كردهاند كه هدف از تحريمها و فشارها
بر ضد ايران، خسته و از صحنه خارج كردن مردم و وادار كردن مسئولان به
تجديدنظر در محاسبات خود است، اما آنها اشتباه ميكنند و به هدف خود
نخواهند رسيد. "
رهبر معظم انقلاب با تأكيد بر لزوم برگزاري
انتخاباتي سالم و رقابتي خاطرنشان كردند: "رقابت غير از خصومت و تهمت زني
متقابل است، رقابت به معناي اثبات خود با نفي ديگران نيست. رقابت، دادن
وعدههاي خلاف قانون، براي جلب نظر مردم نيست. " ايشان همه مجريان و
مسئولان، و نامزدها را به رعايت آداب و شروط انتخابات سالم فراخوانده و
افزودند: "مجريان برگزاري انتخابات اعم از دولت و وزارت كشور و همچنين
شوراي نگهبان بايد تمام تلاش خود را براي امانتداري رأي مردم و برگزاري
انتخاباتي سالم انجام دهند و همه بدانند هيچ چيزي بالاتر از قانون نيست. "
در
هفته جاري وضعيت بازار سكه و ارز همچنان پرتلاطم و در عين حال بيمسئوليت
بود. "پرتلاطم"، از اين جهت كه عليرغم بخشنامه بانك مركزي مبني بر خريد و
فروش دلار بر مبناي 1400 تومان، هيچيك از شعب رسمي فروش ارز و صرافيها به
آن اعتنا نكرده و دلار را تا حدود 1800 تومان فروختند كه اين بدان معناست
كه مسائل مالي و اقتصادي صرفاً با دستورالعمل قابل تحقق نيست و "بي
مسئوليت" از آن رو كه هيچكس و هيچ مرجعي خود را پاسخگوي وضعيت آشفته مالي
نميداند و نسبت به بلاتكليفي و آشفتگي كه در زمينه توليد و عرضه كالا
ايجاد شده احساس مسئوليت نميكند چرا كه وزراي اقتصادي، صنعت و تجارت درست
در زماني كه بايد در جلسه مجلس و در جمع نمايندگان مردم به تشريح وضعيت
موجود و بيان راههاي خروج از شرايط كنوني ميپرداختند، بار سفر را بسته و
عازم آمريكاي لاتين شدند و رئيس كل بانك مركزي نيز رسماً كركره را پائين
كشيده و در هيچيك از جلسات حضور نيافت.
بدين ترتيب كنترل توليد و
عرضه و اقتصاد در اختيار دلالان ارز قرار گرفته و مردم نيز محكوم به تحمل
شرايط موجود هستند. مردم در چنين وضعيتي توقع دارند رسانه ملي بجاي پرداختن
به مسائل حاشيه اي، مسئولان را به موقعيت پاسخگويي بكشاند و پاسخ مشكلات
اقتصادي را كه به مسائل اساسي مردم باز ميگردد، از مسئولان طلب كند.
در
عين حال شوراي پول و اعتبار در جلسه سه شنبه شب خود مصوبهاي داشت كه
براساس آن تغييراتي در جهت افزايش نرخ سود سپردهها و تسهيلات بانكي و
شناورسازي آن صورت خواهد گرفت. البته اجرايي شدن اين مصوبه مستلزم تأييد
رئيسجمهور است و بايد صبر كرد تا نظر آقاي احمدي نژاد را در اين باره ديد.
با اين وجود، انتشار خبر مصوبه شوراي پول و اعتبار، پيامدهايي در حوزههاي
مختلف اقتصادي داشت به عنوان نمونه قيمت سكه در معاملات كاهش يافت، نرخ
ارز كمي پايين آمد و پيشبيني ميشود درصورت تصويب اين سياستها، شاهد جمع
آوري نسبي نقدينگي از جامعه باشيم.
شهادت يكي از دانشمندان هستهاي
كشورمان توسط تروريستهاي وابسته به آمريكا و رژيم صهيونيستي درروزچهارشنبه
بار ديگر نشان از عمق خباثت و كينه توزي دشمنان انقلاب با استقلال و
خودكفايي علمي كشورمان داشت. معاون بازرگاني سايت نطنز بر اثر پنجمين حمله
تروريستي در دو سال اخير به شهادت رسيد ولي ملت ايران ثابت كرده اين قبيل
اقدامهاي تروريستي و ترور دانشمندان ايراني نميتواند جوانان ايراني را از
پيشرفتهاي علمي باز دارد زيرا تفكرات بالنده براي رسيدن به خودكفايي
هستهاي با حذف فيزيكي از بين نميرود.
رسالت
«هرمز، رزمايش امنيتمحور ايرانيها» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حشمت الله فلاحتپيشه است كه در آن ميخوانيد:
در
حالي كه قدرتهاي امروز دنيا هر از گاهي مانورهاي خاصي را در سطوح گسترده
برگزار ميكنند، اما هيچ رزمايشي در ده سال اخير بهاندازه رزمايش ايران در
خليج فارس بازتاب سياسي، نظامي و اقتصادي نداشت. قابليتهاي ايران در تنگه
استراتژيك «هرمز» و طرح موضوع احتمال بستهشدن اين تنگه در شرايط خاص،
عامل اصلي اين «تفاوت» بود.
تنگه هرمز، پرترددترين تنگه دنيا به
طول 158 كيلومتر و عرض 56 تا 180 كيلومتر است. حدود 20 ميليون بشكه نفت در
روز از اين تنگه ترانزيت ميشود و به عبارتي 40% صادرات نفت از شرق آسيا تا
غرب آمريكا وابسته به اين تنگه است و 68% ذخاير شناختهشده نفت و گاز دنيا
در حوزه مرتبط با اين تنگه يعني خليج فارس قرار دارد و از لحاظ سياسي نيز،
نظم نوين دنيا در منطقهاي درحال شكلگيري است كه قلب سياسي، اقتصادي و
استراتژيك آن، خليج فارس است. بنابراين دنيا نميتواند نسبت به تنگه هرمز
بيتفاوت باشد و به همين دليل، بزرگترين نوسانات در بازار انرژي نيز همزمان
با برگزاري رزمايش فوق صورت گرفت و همزمان اعلام شد اگر تنگه هرمز، دچار
شرايط جنگي شود، قيمت نفت تا 10 برابر افزايش مييابد.
تجربه نشان
داده است كه جمهوري اسلامي ايران در پيشبرد منافع و امنيت ملي خود با كسي
تعارف ندارد. 34 سال توطئه عليه انقلاب اسلامي، امكان هرگونه حسن نظر به
رفتارهاي قدرتهاي امروز دنيا را دشوار كرده است.
با اين وجود هنوز
ايرانيها، رفتارهاي سياسي استراتژيك خود را در قالب تعهد خود به حفظ
امنيت منطقه بويژه «امنيت انرژي» سامان ميدهند. تكليفي اخلاقي كه متأسفانه
غربيها هيچگاه قدر آن را ندانستهاند. آنها انتظار دارند كه ايران به
نام پرهيز از شائبه «تهديد»، شاخصهاي دفاع و امنيت ملي خود را كنار
بگذارد.
به عنوان نمونه زماني كه جمهوري اسلامي ايران احساس كرد كه
تردد ناوهاي نظامي آمريكا بالاتر از جزاير ايراني تنب و ابوموسي، منجر به
گستاخي آنها در عدم رعايت مقتضيات «آبهاي سرزميني» كشورمان ميشود، مانع
تداوم حركت آنها شد و بيگانگان را مجبور كرد كه از دالان پايين خليج فارس
تردد نمايند.
تجربه نشان داده است كه طرح مواضع سياسي مقامات
ايراني در قبال تنگه هرمز، تنها در قالب پاسخ به تهديدهاي دشمنانش صورت
گرفته است و ايرانيها به جاي ترساندن وابستگان به انرژي اين منطقه از
«ژاپن» تا «آمريكا» همواره نقش اطمينانبخش را در منطقه بازي كردهاند.
درست در ايامي كه كشورهاي غربي به نام تحريمهاي ماده 41 فصل هفتم منشور
ملل متحد، حتي ورود دارو و شير خشك به ايران را با مانع مواجه ساختهاند،
هيچ مقامي از مقامات ايراني موضوع تحريم نفتي غرب را مطرح نكرده است و آنچه
وجود دارد، تنها هشدار ايرانيها نسبت به اشتباه احتمالي آن قدرتها است
كه ميتواند خليج فارس را به آتش بكشد.
در شرايطي كه دشمنان ايران
تلاش دارند كه علاوه بر تحريمهاي فعال، با تهديدهاي مختلف، فضاي رواني
منفياي را ايجاد كنند كه مشتريان نفت ايران را با ترديد و دغدغه مواجه
كنند، حتي يادآوري توان راهبردي ايران براي امنيت انرژي را تهديدآميز
ميدانند.
جمهوري اسلامي در رزمايش اخير خود با تكيه بر توان موشكي
كنترل حساسترين آبراهه امروز دنيا را به رخ كشيد. اين توان متشكل از دو
بعد «جغرافياي سياسي» و «توان تجهيزاتي» است. ايرانيها در طول ايام
توانستهاند، اين قابليت دفاعي خود را به موازات تهديدهاي دشمنان ارتقا
بخشند. به ياد داريم كه در اوج جنگ تحميلي و زماني كه آمريكا به طور مستقيم
وارد جنگ با ايران شده بود، آقاي هاشمي رفسنجاني جانشين وقت فرماندهي كل
قواي كشورمان در جنگ هشدار داد كه ايران ميتواند تنگه هرمز را ببندد. از
آن زمان تاكنون تهديدهاي پيشگيرانه جمهوري اسلامي روز به روز با توان
عملياتي و تجهيزات متناسب همراه شده و ما معتقديم كه اين هشدارهاي
پيشگيرانه و رزمايشهاي سنواتي ايران در خدمت «صلح» عمل نموده است.
اگر
امنيت انرژي و درآمدهاي نفتي ايران به خطر افتد، مصرفكنندگان انرژي در
دنيا و صاحبان درآمدهاي نفتي در منطقه نيز دچار دغدغه خواهند شد. آنچه
ايرانيها را در به رخكشيدن اين توان راهبردي خود مصمم مينمايد، طرح
سياستهاي «جايگزين ايران» در ميان برخي كشورهاي منطقه است كه خليج فارس
بدون ايران قدرتمند را آرزو ميكنند. امارات متحده عربي موضوع احداث كانال
180 كيلومتري با صرف 200 ميليارد دلار پول را مطرح كرده است كه دوسر آن در
داخل خاك آن كشور بوده و تنگه هرمز را در حاشيه قرار ميدهد. و عربستان
سعودي هر از گاه وعده ميدهد كه با افزايش توليد نفت خود، كسر نفت ايران در
بازارهاي جهاني را جبران ميكند. اين دو بازيگر منطقهاي حتما ميدانند كه
جداي از سهم هر يك از نفت خليج فارس، تمام فروشندگان نفت منطقه بايد براي
«امنيت انرژي» قيمت ثابتي را بپردازند. شايد با تحميل نوساني تازه به بازار
انرژي بتوان بخشي از بازار نفت ايران را تسخير كرد ولي هيچ معادلهاي بدون
«ايران» نميتواند جايگزين معادله تأمين امنيت انرژي در دنيا شود.
سياست روز
«چالشهاي انتخاباتي» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد:
انتخابات
حساس مجلس شوراي اسلامي که قرار است در اسفند ماه سال جاري برگزار شود، با
توجه به شرايط خاص حاکم بر کشور، منطقه و جهان، نخستين انتخاباتي است که
پس از انتخابات رياست جمهوري ۸۸ که با بروز فتنهاي بزرگ همراه بود، برگزار
ميشود.
هر روز که ميگذرد به روز بزرگ انتخابات نزديکتر ميشويم،
اجراي سناريوهايي از سوي دشمنان که هدف آنها تحت تاثير قرار دادن اين
انتخابات است، يک به يک در حال اجرا شدن ا ست.
هدف اصلي از اين سناريوها در آستانه انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي امنيتي کردن فضاي انتخاباتي کشور است.
اکنون مشارکت گسترده مردم به يک عامل بازدارنده در مقابل سياستهاي خصمانه آمريکا و رژيم صهيونيستي تبديل شده است.
غرب
همواره در تلاش بوده تا اين مشارکت در هر دوره کمرنگتر از گذشته شود، اما
همواره شاهد آن بوده است که مردم ايران اسلامي باز هم پاي صندوقهاي راي
حضور گسترده داشتهاند.
فشارها و تحريمهاي اقتصادي وتهديدات نظامي
نيز در همين راستا اعمال ميشود. بخشي از اين فشارها به ترورهايي باز
ميگردد که مدتي است شاهد انجام اين اعمال تروريستي توسط عوامل داخلي
کشورهاي خط مقدم دشمني با ايران هستيم.
آذر ماه سال گذشته بود که
شهيد مجيد شهرياري در يک اقدام تروريستي به شهادت رسيد و فريدون عباسي از
يک ترور نافرجام جان سالم به در برد و همزمان با سالروز شهادت دکتر مسعود
عليمحمدي از دانشمندان هستهاي کشورمان، روز گذشته يکي ديگر از
دستاندرکاران راه پيشرفت هستهاي ايران توسط يک تيم تروريستي به شهادت
رسيد.
رهبر فرزانه انقلاب که همواره هشدارهاي ايشان راهگشاي
مسئولين و مردم بوده است، حدود ۶ ماه پيش در خطبههاي نماز عيد سعيد فطر در
خصوص چالشهاي انتخاباتي هشدارهاي جدي را مطرح کردند که يکي از آنها اين
بود که فرمودند؛ «نبايد اجازه داد چالش انتخاباتي به يک چالش امنيتي تبديل
شود.»
ايجاد فضاي امنيتي در فضاي انتخاباتي چند وجه دارد. يکي از وجوه
آن اقدام به ترور در کشور است. که روز گذشته با به شهادت رساندن شهيد احمدي
روشن، کليد خورد.
طرح رد صلاحيتها و اختلافات بر سر اين موضوع نيز از ديگر نکات در اين فضا است.
فتنه قوميتي نيز ميتواند از نکات مهمي باشد که عوامل داخلي و سردمداران خارجي آنها در پي ايجاد آن هستند.
حمايت
«ميعادگاه كربلا» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
كربلا
اين روزها حال و هوايي ديگر دارد. همزمان با اربعين حسيني(ع) كربلا محور
تحولات عراق قرار گرفته است به گونهاي كه بسياري از تحولات سياسي و
اجتماعي اين كشور را تحت الشعاع قرار داده است. هرچند كه مراسم اربعين
حسيني(ع) هر ساله با حضور گسترده شيفتگان و دلدادگان به اهل بيت(ع) برگزار
گرديده، اما اربعين امسال در عراق داراي حال و هوايي ديگر است چرا كه:اولا
اربعين حسيني(ع) در حالي برگزار ميشود كه امسال ديگر نيروهاي آمريكايي در
عراق حضور ندارند و مسئوليت برقراري امنيت از جمله در كربلا بر عهده
نيروهاي عراقي ميباشد.
عراقيها كه تاكيد دارند بدون حضور
آمريكاييها ميتواند امنيت كشور را تامين نمايند، برقراري امنيت كربلا در
اربعين حسين(ع) را گامي مهم براي اثبات اين امر ميدانند چنانكه از مدتها
پيش 70هزار نيروي امنيتي، تامين امنيت زائران را برعهده گرفتهاند.
اين
مساله ميتواند زمينه سازي باشد براي آنكه حتي نيروهاي آموزشي آمريكا نيز
به عراق نيايند و اين كشور بتواند تمام امور امنيتي و نظامي را به صورت
مستقل اجرا سازد. ثانيا محور ديگر اهميت اربعين حسيني(ع) امسال را
عملكردهاي جريانهاي غرب گرا، برخي كشورهاي عربي و آمريكا تشكيل ميدهد.
جريانهايي كه نتوانستهاند حضور آمريكا را اجرايي سازند و حتي ارتباط آنها
با گروههاي تروريستي آشكار شده تلاش دارند تا از اين شرايط براي ضربه زدن
به دولت و ملت عراق بهرهبرداري كنند.
آنها با انجام عملياتهاي
تروريستي و به خاك و خون كشيدن زائران امام حسين(ع) برآنند تا ضمن تلخ كردن
كام ملت از خروج نيروهاي آمريكايي، با ناكارآمد نشان دادن دولت، تحميل
خواستههاي خود به ملت و دولت عراق از جمله لزوم حضور نظاميان آمريكايي را
اجرايي سازند. ثالثا، نكته بسيار مهم در اربعين حسيني(ع) حضور ميليونها
شيفته و دلداده عراقي است كه پاي پياده با تحمل سختيها و حتي ناديدهگرفتن
انفجارهاي تروريستي راهي كربلا شدهاند.
اهميت اين موضوع از آن
جهت است كه در طول 9 سال اشغالگري آمريكا تلاش كرده تا در بعد فرهنگي و
اعتقادي بر ملت عراق تاثيرگذارند و به نوعي سكولاريسم خود را جايگزين نگاه
مذهبي مردم نمايد. حضور ميليونها عراقي در مراسم اربعين حسيني(ع) را
ميتوان نشانهاي آشكار بر شكستهاي اين طرح دانست كه اهميت آن كمتر از شكست
نظامي و سياسي آمريكا نميباشد.
حضور مردم در مراسم اربعين
حسيني(ع) نشان داد كه هيچ اقدامي نميتواند ريشههاي مذهبي مسلمانان از
جمله در عراق را خدشهدار سازد و طرحهاي فرهنگي آمريكا در برابر اسلام ناب
محمدي(ص) محكوم به شكست است. براين اساس ميتوان گفت كه اربعين حسيني(ع)
در كربلا تجلي اراده ديني و ملي مردم عراق است كه دشمنان عراق با كشتارهاي
گسترده نيز نتوانستهاند اين اراده را متزلزل سازند. ارادهاي كه برگرفته
از آموزههاي كربلا است كه ايستادگي و پايداري در برابر ظالم در حفظ ارزشها
را به جهانيان آموخته است و تا ابد نيز جاودانه خواهد ماند.
ملت ما
«اقتصاد ايران تحمل شوك جديد ندارد» عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم احمد مير مطهري است كه در آن ميخوانيد:
در
جريان هدفمندي يارانهها بنا براين بود كه افزايش قيمت حاملهاي انرژي طي
پنج سال و به صورت تدريجي اجرا شود اما شاهد بوديم كه دولت در سال اول بخش
عمدهاي از اين افزايش قيمت را اعمال كرد و درباره برخي حاملهاي انرژي
شاهد افزايش چند برابري بوديم. در واقع قدم اول اجراي قانون را دولت بسيار
بزرگتر از توان برداشت كه اين موضوع روي فعاليتهاي توليدي اثر منفي خود
را گذاشت.
اين روزها اما دولت در پي اجراي فاز دوم هدفمندي است و
ميخواهد با افزايش دوباره قيمت حاملهاي انرژي به استقبال سال جديد برود
اما اقتصاد كشور تحمل شوك جديد را ندارد. سياستهاي اقتصادي دولت نتوانست
نيازهاي اقتصادي كشور را برآورده كند. كشور در شرايط فعلي دچار نوعي ركود
تورمي است كه دولت بايد استراتژي معيني را براي برطرف كردن هر دو موضع
انتخاب كند. سوال اينجاست كه با كدام مكانيزم قرار است هم ركود و هم تورم
را از بين ببرد؟
در حال حاضر فضاي اقتصادي بحراني است و به جاي
تحميل شوك جديد بايد ابتدا به سمت شرايط ثبات حركت كرد. گذر از وضع موجود
هم در خوشبينانهترين حالت حداقل يك سال به طول ميانجامد. در اين يك سال
بايد خود را با شرايط ارزي جديد تطبيق دهيم و فكري به حال تحريمهاي جديد
بكنيم. در حالي كه تحريم بانك مركزي به تصويب رسيده و تحريم نفت ايران از
سوي اتحاديه اروپا هم دور از ذهن نيست نبايد به اقتصاد شوك جديد وارد آورد.
با توجه به دلايل گفته شده تصميم روز گذشته نمايندگان مجلس مبني
بر منتفي كردن اجراي فاز دوم هدفمندي يارانهها در سال جاري ميتواند اقدام
مثبتي تلقي شود كه از آشفتهتر شدن اقتصاد كشور جلوگيري كند. دولت بايد به
جاي گرانتر كردن حاملهاي انرژي فكري به حال بازار افسار گسيخته ارز كند و
با اجراي افزايش نرخ سود سپردهها بخشي از نقدينگي 350 هزار ميليارد
توماني در گردش جامعه را به بانكها بازگرداند تا با قرار دادن منابع بانكي
در خدمت توليد اوضاع به سامان شود.
آفرينش
«سيل يارانههاي بي هدف دراقتصاد کشور» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد:
اساسا
درسيستم کشورهايي که درآمد آنها از راه فروش منابع طبيعي تامين
ميشود(رانتيرrentier state) برنامه ريزي و تخصيص هدفمند بودجه به صورت
دقيق صورت نميگيرد. چون بودجه به گونهاي بادآورده حاصل شده و هيچ تلاشي
براي آن صورت نگرفته است. اگر درآمد کشورما نيز همانند کشورهاي غربي برپايه
ماليات قرار داشت، شايد امروز شاهد اين بريز و بپاش و هدررفت منابع و
انرژي در کشور نبوديم. شاهيد درهيچ جاي دنيا بهاندازه ايران يارانه به
کالاها و خدمات اختصاص نيابد. اين سيستم پرداخت يارانه به کالا و خدمات
شايد موجب رضايت مقطعي مردم گردد اما در بلند مدت ضربهاي جبران ناپذير به
کشور و ملت وارد ميکند.
البته اثرات منفي اين سيستم، امروز در
اقتصاد کشور نمايان شده است. بيش از 30 سال است که دولتها فشارهاي سنگيني
را به اقتصاد کشور وارد ميکنند تا بنزين يارانهاي به دست مردم برسانند.
علت چيست؟ اين يارانه دولتي بنزين چه کمکي به کشور و ملت ما کرده است؟ آيا
صنعت خودروسازي ما را متحول ساخته، آيا ايمني جادههاي مارا افزايش داده،
آيا معضل آلودگي را برطرف ساخته، آيا اين يارانه بنزين در راستاي تحقق
عدالت پرداخت ميشود؟!
اما نکته بعدي که بسيار تلخ و آسيب رسان به
اقتصاد کشوربوده است بحث بازار ارز ميباشد. اين آشفتگي و برهم ريختگي که
مدتي است سيستم اقتصاد کشور را مختل کرده به سبب اختصاص همين يارانههاي بي
حساب به ارز بوده است. نگاهي کوتاه به وضعيت اقتصاد کشور در اين چند وقت
اخير بياندازيم، ببينيم اين يارانههاي دولتي چه دستاوردي براي ما داشته
است:
- با اوج گيري قيت ارز درکشور، توجه همه از دلالان و سفته
بازان گرفته تا صاحبان سرمايههاي خرد وکلان به سمت دلارهاي يارانهاي جلب
شد. افراد بسياري قبل از طلوع آفتاب پشت درب بانکها صف ميکشيدند تا
بتوانند ازسود يارانه ارز سهميهاي استفاده کنند(يک فعاليت اقتصادي پويا!).
اين عطش مردم براي تهيه ارز با چند نرخي شدن دلار دوچندان شد و فضا براي
سودجوييها افزايش يافت.
- به سبب افزايش حبابي قيمت ارز و ورود
دلالان به بازار تهيه ارز براي تجار و فعالين اقتصادي دشوار گرديد به طوري
که بسياري از آنان دست از فعاليت کشيدند، چون امنيتي براي سرمايه هاشان
متصورنبود. يک روز دلار 1800 تومان بود و فردا 1400، با کدام ثبات و امنيت
اقتصادي وارد عرصه تجارت ميشدند.
- به لطف درآمدهاي بي حساب نفتي
کشورمان رويهاي وارداتي در پيش گرفته که موجب رکود توليد داخلي گرديده
است. لذا براي هزينه واردات بايد ارزخارجي پرداخت کرد و افزيش قيت دلار
موجب افزايش قيمت کالاهاي وارداتي گرديده است. ازآنجا که ما ميوه و تره
بارخود را هم وارد ميکنيم، موجي از افزايش قيمتها در کشور پديدار گشته که
چيزي جز تورم نيست.
- اما مايه دلسوزي و تامل است که در اين مدت
ارزهاي يارانهاي کشور درچه راههايي صرف شده است. به عنوان مثال اين
ارزهاي دولتي به واردات خودروهاي لوکس خارجي اختصاص يافته است! در اين مدت
ميلياردها تومان صرف واردات ماشينهايي شده که فقط قشري خاص در جامعه
توانايي خريد آنها را دارند. يا اين دلارها صرف واردات کالاهاي لوکس ژاپني و
کرهاي شده که شايد يکي از آنها در خانه اقشار متوسط و ضعيف جامعه نباشد.
هدفمان
مردود دانستن استفاده ازاين کالاها نيست، بلکه به سياستهاي غيرکارشناسانه
ارزي اشاره داريم که چگونه سرمايههاي کشور را صرف اموري بي فايده
مينمايند. از اين دست موارد در اقتصاد ما زيا د است، اما اميدواريم با
تحول نظام بانکي و اقتصادي کشور که مسولان وعده آن را دادهاند اين قبيل
رانتها و چالشهايي که باعث سودجويي گروههايي از جامعه ميگردد ازميان
برداشته شود و اقتصادي پويا داشته باشيم.
مردم سالاري
«کاشکي ميرزا مهديخاني پيدا شود» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم ده محمدحسين روانبخش است كه در آن ميخوانيد:
«چشم
زخم ميرزا مهديخاني» شايد براي نسل جديد عبارتي گنگ باشد ولي نسل قديم ما
امثلهاي از اين دست را که از دل تاريخ و ادبيات بيرون کشيده، چنان در ميان
کلا م خويش مورد استفاده قرار ميداد که شيريني و تلخي تواماني داشت و به
ايجاز معناي گستردهاي را بيان ميکرد. داستان چشم زخم ميرزا مهديخاني
يادگار دوران نادرشاه افشار است. ميرزا مهديخان استرآبادي منشي مخصوص نادر
بود که تاريخ آن دوران را در کتاب «دره نادره» با نثر فني و عجيب و غريب
خودش نوشته است.
مي گويند که در جنگ نخستين نادر با لشگر عثماني،
زماني که شکست سختي به لشگر ايران رسيد، در آن شرايط حساس نادر به ميرزا
مهديخان منشي ميگويد که سريعا نامهاي به ولا يات و ايالا ت و روساي قبايل
و عشاير بنويسد و شرح ماجرا را بنويسد تا آنها کمک بفرستند و قضيه حل و
فصل شود، اما ميرزا مهديخان به اسلوب منشيانه خود، نامهاي ادبي مينويسد و
بعد از تعريف و تمجيد و شرح پيروزيهاي لشگر ظفرنمون نادرشاهي، در آخر
اضافه ميکند که «اندک چشم زخمي به قسمي از سپاه سپهر دستگاه رسيد» ; اما
وقتي نوشته را براي نادرشاه خواند، صداي سردار درآمد که بنويس دمار از ما
درآوردهاند; چشم زخم ديگر چيست؟!
اين روزها وضعيت اقتصاد شديدا
دولتي کشور چيزي شبيه وضع لشگر نادر در جنگ عثماني است، با اين تفاوت که
اين وضع، بيشتر از آن که حاصل کارشکنيهاي دشمنان باشد، حاصل شرايطي است که
سياستگذاران اقتصاد بر سر آن آوردهاند ولي با اين حال هيچ کس به فکر نيست
که در اين اوضاع وانفسا، از صاحب نظران و انديشمنداني که دلشان براي کشور و
مردمش ميتپد ولي در اين سالها هرگز به تذکرات آنها توجهي نشده و
هشدارهايشان ناديده گرفته و به بدترين وجهي با آنها برخورد شده، استمداد
بطلبد و از آنها بخواهد که به کمک تيمي بيايد که ناتواني اش در مديريت
اقتصادي کشور، سال هاست بحران ميآفريند.
البته تقريبا مسلم است که
نبايد انتظار داشت که مثلا مدير اجرايي کشور، به وضعيت خودساخته اعتراف
کند ودست ياري به طرف ديگران دراز کند که احتمالا او و نزديکانش معتقدند
اوضاع و احوال خيلي هم خوب و بر وفق مراد است; اما در ميان دولتيها آيا
ميرزا مهديخاني پيدا نميشود که با کمي واقع بيني، بگويد و بنويسد که چشم
زخمي به اقتصاد ايران وارد آمده که ظرف ده روز، ارز و طلا و بسياري از
کالاها بيش از 25 درصد گران شدهاند و نرخ تورم واقعي اين ماه مسلما بالا
تر از 40 درصد است؟ اگر در دوره افشاري، چنين نوشتهاي از طرف ميرزا
مهديخان، طنز بود و مثل شد و در تاريخ به عنوان نمونه پرت بودن از داستان
باقي ماند، امروز اگر مديران اقتصادي دولت کاري ميرزا مهديخاني کنند،
نامشان به عنوان بزرگاني که در اين وانفسا، حداقل از پيله خود ساخته
بعضيها بيرون آمده و واقعيت را ميبينند و هشدار ميدهند، در تاريخ ثبت
خواهد شد! شايد با هشدار و بيدار باش آنها، سفر به آمريکاي لا تين ديگر بر
ماندن در کشور و پاسخگويي و چارهانديشي درباره وضعيت بلا تکليف اقتصادي
ترجيح داده نشود و مديران رده بالا ي اقتصادي يک روز در ميان غيبشان نزند و
به چاره جويي بنشينند. پس کاشکي ميرزا مهديخاني پيدا شود و به رئيس و رئيس
هايش بگويد که چشم زخم مختصري به اقتصاد رسيده است!
شرق
«اميرنظام يا عزيزالسلطان» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سعيد حجاريان است كه در آن ميخوانيد:
سعدي
در گلستان داستاني دارد كه نشاندهنده نوعي تحرك اجتماعي است. وي
ميگويد:«روزي افتاد فتنهاي در شام/ هر يك از گوشهاي فرا رفتند/ روستا
زادگان دانشمند/ به وزيري پادشا رفتند/ پسران وزير ناقصعقل به گدايي به
روستا رفتند» گاهي فكر ميكردم كه از اين داستان سعدي تحرك عمودي اجتماعي
را ميتوان نتيجه گرفت. منظورمان از تحرك عمودي اجتماعي آن است كه فرد
بتواند پايگاه، شأن، طبقه يا كاست خود را از مرتبهاي فروتر به فراتر ارتقا
داده يا برعكس بر اثر بيكفايتي اين مراتب را از دست داده و در هرم
اجتماعي سقوط كند.
اما بيشتر كه دقت كردم، متوجه شدم اساسا در
زمانهاي كه اميركبير (اميرنظام) ميزيست، به معنايي كه جامعهشناسان
ميگويند تحرك اجتماعي وجود نداشته است يعني درست است كه بچهآشپزي اهل
روستاي هزاوه به صدراعظمي ناصرالدينشاه بركشيده ميشود، اما بر اثر دسيسه
چيني دربار ناگهان از اوج عزت به حضيض ذلت سرنگون شده و در غربت رگزده
ميشود.
در عوض آدم بيكفايتي مانند عزيزالسلطان (مليجك) به خاطر
نظربازي شاه لقب سرتيپي گرفته و جليس و انيس شاه ميشود. در واقع در جوامع
ساختيافته ترفيع و تنزل در هرم اجتماعي كاملا به لياقت بستگي دارد نه به
خواست اين و آن و به قول امير «عمه و خاله»، يعني قيمت سرمايه انساني را
بازار تعيين ميكند و كفايتها و درايتهاست كه جايگاه فرد را مشخص ميكند
نه حسب و نصب.
اما در زمانه اميركبير فقط اراده شاه بود كه كسي را
برميكشيد و كسي را به ذلت ميانداخت، يعني به جاي نظام لياقتسالاري، نظام
ارادتسالاري حاكم بود و چنانكه در شعر سعدي هم ميبينيم گويا اين وقايعي
كه از آن نام ميبرد، در فضايي مجازي يا لااقل در ايام فتنهاي بوده است كه
همگان به گوشهاي فرار ميكردند، يعني نوعي هرج و مرج اجتماعي حاكم بوده
كه چنين اتفاقاتي افتاده است.
در واقع سعدي در مقام بيان قاعدهاي
اجتماعي نبوده بلكه توضيح شرايط استثنايي را ميداده است. به گمانم آه
مظلوم دامن سلسله قاجار را گرفت و بعد از مرگ امير ديگر اين سلسله زوال و
انحطاط خود را شروع كرد و اين حق ناصرالدينشاه بود كه چون شخصيت مقتدر و
توسعهگرايي مانند اميركبير را ميكشد بايد همنشين مليجكها شود.
معمولا
اصلاحات ايران را با اصلاحات دوران «میجی» در ژاپن مقايسه ميكنند چون هر
دو اصلاحات با فاصلهاندكي از يكديگر شروع شدند. میجی حدود 10 يا 15 سال پس
از امير، اصلاحات در ژاپن را شروع كرد بنابراين هميشه اين سوال مطرح بوده
كه علل توفيق ژاپن و ناكامي ما چه بوده است؟ در اين زمينه كتب و مقالات
زيادي هم نوشته شده است و هريك از زاويهاي به اين مطلب پرداختهاند. من
نميخواهم در اينجا همه آن مطالبي را كه گفته شده، مرور كنم بلكه معتقدم
بايد حتما به اين نكته توجه داشت كه در ژاپن ساختيابي به همراه اصلاحات
میجی كه اصلاحاتي آمرانه هم بود، آغاز شد و هركس برجاي خود نشست.
در
اين ميان امپراتور و نيز پيشهوران اين را قبول كردند كه نظام شايستگي را
بپذيرند و من راز اصلي توفيقات اصلاحات میجی را همين امر ميدانم و الا
اينكه گفته ميشود ژاپن حالت جزيرهاي داشت، دور افتاده بود و بر عكس ايران
در چهارراه حوادث قرار نداشت يا مثلا ادعا ميشود ژاپنيها مانع از
استعمار مستقيم يا غيرمستقيم غربيها شدند و اجازه ندادند كه كالاي غربي
بازار آنجا را فتح كند و نظام خوداتكايي پيشه كردند و از اين نوع تعابير
را من برايشان اهميت ثانوي قايل هستم. در ايران، امير، ياوري نداشت و خود
ميخواست يكتنه همه بار اصلاحات را به دوش بكشد.
از يك سو با
توطئه دربار مقابله كند و از سوي ديگر با خارجيها ارتباط بگيرد و سياست
خارجي را تنظيم كند و از سويي دنبال تاسيس دارالفنون و تنظيم قشون و تشكيل
مطبعه و اعزام به خارج، سركوب بابيها و دهها عمل ديگر بود كه نميتوانست
آنها را بدون ياوراني انجام دهد. اما «میجی» ابتدا تدارك بازوهاي اجرايي
فراواني براي خود ديد و از اين مسير، نوعي بروكراسي قوي براي پيشبرد اهدافش
ايجاد كرد يعني امثال اميرنظام در مصادر قرار گرفتند و امثال
عزيزالسلطانها جايي در امور نداشتند.
تهران امروز
«ترور دانشمندان ايران و سرشكستگي دشمنان» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسامالدين كاوه است كه در آن ميخوانيد:
ترور
شهيد احمديروشن دانشآموخته ممتاز دانشگاه و استاد همين دانشگاه درست يك
روز پيش از دومين سالگرد شهيد عليمحمدي يكي ديگر از دانشمندان هستهاي
ايران، نشانگر سبعيت دشمنان نظام اسلامي و واهي بودن ادعاهاي آنان در
ارتباط با مبارزه با تروريسم است.
در واقع آمريكا، انگليس و رژيم
غاصب صهيونيستي بارها و بارها نشان دادهاند كه هيچ ابايي از كشتار و ترور
سياستمداران، دانشمندان، روشنفكران، روزنامهنگاران و خلاصه هر كس كه به
مخالفت جدي با آنان ميپردازد، ندارند.
ترور شهيد احمدي روشن كه
گفته ميشود عازم مراسم دومين سالگرد شهادت شهيد عليمحمدي بوده است، عينيت
سخنان تهديدآميز رئيس ستاد ارتش اسرائيل غاصب است كه گفته بود ايران بايد
در سال 2012 منتظر وقايع تازهاي باشد. اين «وقايع تازه» معنايي جز تشديد
مبارزه با ايران اسلامي از طريق ترور و ارعاب نميدهد.
اين ترورها
دانشمندان هستهاي و كلا دانشمندان ايراني را كه در زمينههاي مرتبط با
فعاليتهاي هستهاي صلحآميز كار ميكنند يا در زمينههاي فنآوريهاي حساس
مشغول به تحقيق و پژوهش هستند، هدف گرفته است. گمان آمريكا و اسرائيل بر
اين است كه با كشتار و ترور دانشمندان ايراني راه جمهوري اسلامي ايران را
براي پيشرفت در زمينه فنآوريهاي پيشرفته ميبندند و يا دانشمندان ايراني
را به انفعال ميكشانند. بيترديد نظام جمهوري اسلامي ايران به موقع پاسخ
تنبيهي مناسب را به آمريكا و رژيم غاصب اسرائيلي و هر دولتي كه در اينگونه
ترورها مشاركت داشته است، خواهد داد اما اين موضوع موجب نميشود كه از
حساسيتهاي امنيتي غافل شويم و از جان دانشمندان ايراني مراقبت نكنيم.
:بر دستگاههاي امنيتي و حفاظتي واجب است كه بر ميزان حفاظت و دقت خويش در زمينههاي حفظ امنيت دانشمندان كشورمان بكوشند.
ترور
شهيد احمدي روشن نشان ميدهد كه دشمنان از شيوه مشخصي براي ترور استفاده
ميكنند و عوامل دستآموز آنها نيز تا زماني كه اين شيوه موثر است از آن
بهرهگيري ميكنند.
انتشار فهرست دانشمندان هستهاي ايران از سوي
آژانس بينالمللي هستهاي، اين امكان را فراهم كرد تا دستگاههاي ترور و
كشتار دشمنان ايران اسلامي، به آساني دانشمندان ايراني را شناسايي و طرح
ترور آنان را تدارك كنند.
متقابلا دستگاههاي مسئول بايد هزينه اين
ترورها را براي آمريكا و اسرائيل و به احتمال بسيار قوي انگليس، افزايش
دهند. اين روش چندان پيچيده و سخت نيست. اين سه دولت شرور بايد هم در محافل
و مجامع جهاني رسوا شوند و هم پاسخ اعمال شرارتآميز خود را ببينند.
از
زاويه ديگر ترور دانشمندان ايراني نشان ميدهد كه نظام جمهوري اسلامي در
دستيابي به اهداف از پيش تعيين شده خود در زمينه فنآوريهاي حساس و نوين،
موفقيتهاي چشمگيري داشته است.
دشمن بايد بداند با هر ترور بر شمار
دانشمندان و پژوهشگران ايراني كه خواستار رسيدن ايران اسلامي به قلههاي
بلند پيشرفت و رشد هستند، افزوده خواهد شد. اين ترورها نتيجهاي جز نشان
دادن حقانيت ايران اسلامي ندارد.
ابتكار
«تعبيربدر
و خيبر امام و غلبه روحيه جهادي بر ابزارگرايي مدرن» عنوان يادداشت روز
روزنامه ابتكار به قلم مائده فاطمي است كه در آن ميخوانيد:
در دنياي
معاصر ابزارگرايي وتجمل پرستي همراه با انسان مدرن متولد گرديد. تجمل گرايي
در بستر دنياي مدرن هويت يافت و رشد و توسعه پيدا کرد. خود مداري دکارت،
طي پانصد سال، تمدني پديد آورد که همهي اجزاي آن در راستاي تامين نيازهاي
وهمي بشر بود. دانش در دنياي مدرن نه در شريعت رو به آسمان داشت، نه در
فلسفه و روح خويش نظر به انسان کامل داشت و نه در شهود خويش، باطني براي
عالم ميشناخت. لذا روحي که اين تمدن را آفريد يک روح شيطاني بود. تا قبل
از آن، انسان به دنبال معارف عميق هستي ميگرديد بي آن که بخواهد اين معارف
را تبديل به ابزار كند. لکن انسان عمل گراي مدرن نه تنها عوالم هستي را
نميشناخت بلکه جهل خويش را مقدمه ي تمدني قرار داد که با آن بتواند طبيعت
خود را ارضا کند لذا ابزارهايي که ابتدا فقط در جهت رفع نيازهاي بشر بودند
آن چنان گسترش يافتند که ديگر ابزارها نه جنبه ي رفع نياز بلکه در جهت
ارضاي برتري طلبيهاي نفس اماره توسعه يافتند.
مصرف گرايي، تجمل
پرستي و ابزارگرايي جزء لاينفک زندگي مدرن گرديد. به طوري که حيات شرکتها و
کارخانههاي بزرگ در گروي نو آوري و مصرف بيشتر کالاهاي مدرن بود. دنياي
مدرن نظام احسن الهي را در راستاي خودمداري دکارتي آن چنان متحول ساخت که
ابزار در دنياي مدرن معناي ذاتي خويش را از دست داد و معناي ديگري يافت. در
مقابل در عالم ديني اساسا ابزار اصالت نداشت. هر آن چه در عالم ماده است
همه ابزاري براي رسيدن به حضرت حق است. بر اين اساس انسان در اين عالم
مسافري است که قرار ندارد و همواره چشم به حيات ابدي خويش دوخته است لذا
نظر به ابزار نداشته و فقط بهاندازه ي رفع نياز از آن بهره ميبرد.
انقلاب
اسلامي افقي را پيش روي خويش قرار داد که در تقابل با دنياي دکارت بود.
دکارت اساسا حقيقتي براي عالم نميشناخت که عالمي مطابق آن حقيقت بيافريند.
لذا خود آفريننده ي دنياي مدرن گرديد خودي که چون از عالم قدس بريده بود و
صراط مستقيمي متصور نبود براي ارضاي نيازهاي وهمي خويش تکنيکهاي رنگارنگ
را خلق نمود. انقلاب اسلامي قرار بود يك عالم توحيدي بيافريند. عالمي که
همه وجوه آن براي پيوستن به حق باشد. لذا ابزار ابزار بود و نه هدف از اين
رو توسعه ي وهم گونه ي آن هيچ جايگاهي نداشت. انقلاب اسلامي نه تنها ابزار
دنياي مدرن را بلکه روح شيطاني آن را به چالش طلبيد و افقي الهي پيش روي
بشر پديد آورد.
در تقابل با ابزارگرايي دنياي مدرن روحيه ي جهادي
انقلاب اسلامي ظهور کرد. در اين فرهنگ، مومن روحيه جهادي دارد البته نه به
اين معنا که از ابزارهاي منسوخ استفاده کند بلکه به اين معنا که دنبال
نيازهاي خيالي و وهمي نميرود. انسان در عالم ديني ميداند که هيچ چيز
حقيقي، نميتواند جديد باشد بنابراين دنبال ظواهر بي باطن نميرود.
البته
ابزار گرايي تنها متعلق به دنياي مدرن نيست بلکه واقعيت آن است که اهل
باطل در تاريخ همه ابزار گرا بودهاند. اين که اهل زر و زور و تزوير در
مقابل انبيا و اهل البيت عليهم السلام ايستادند نشانه ي اين حقيقت بزرگ است
که اصالت ماده، فرهنگي ميآفريند که در ابزارگرايي و تجمل پرستي اهل باطل
متبلور ميشود به گونهاي که اين فرهنگ هرگز رسالت انبيا و ولايت اهل البيت
عليهم السلام را برنمي تابد.
امروز هر فرد و گروه و جامعه و ملتي
که گرفتار روحيه ي ابزار گرايي شود گرفتار روحيه ي شيطاني دنياي مدرن شده
است و هر فرد و جماعتي که روح دنياي مدرن را انتخاب کند، همه ي دنياي مدرن
را انتخاب کرده است و هر کس دنياي مدرن را انتخاب کند مقابل غدير و انقلاب
اسلامي ايستاده است و اگر در ابتداي امر اين روحيه خود را نشان ندهد
بالاخره باطن خويش را نمايان ميسازد. کربلا ظهور بواطن ناپاکي است که
ابتدا در قلب خويش حقيقت غدير را- که عبور از مصلحت انديشيها و زندگي
زميني دور از حق بود – كتمان كردند و سپس بر امام زمان خويش شمشير کشيدند و
البته اين داستان همه ي تاريخ است.
آن روز که کارگزاران سازندگي
با روحيه ي تکنوکراتي تولد يافتند، صريحا اعلام نکردند که نظام ولايت مطلقه
ي فقيه پاسخ گوي مطالبات آنها از نظام نيست. آنها ميپنداشتند بين
جمهوري اسلامي و دنياي مدرن مسابقهاي است براي آن که جمهوري اسلامي همه ي
آرمانهاي دنياي مدرن را محقق کند لکن اين افتخار به اسم مسلمانان تمام
شود. اهل بصيرت ميدانستند که اين فکر آن قدر خطرناک است که آنها را تا
پاي براندازي نظام پيش خواهد برد و اين امر نيز در فتنه ي محقق گرديد.
شايد
خودشان نميدانستند که تجمل پرستي آنها را در تاريخ رو سياه خواهد کرد. و
البته اين سنت الهي است که ابزارگرايي، چشم حق بين انسان را کور ميکند آن
چنان که دريچههاي وجود آدمي را به سوي حق ميبندد و انسان آن قدر بي کس و
گرفتار جو زمانه و تبليغات رسانهها ميشود که از اعلان مرگ بر امريکا
پشيمان ميشود و پنجه به روي خدمت گزاران نظام ميكشد. کارگزاران، تکنيک
دنياي مدرن را طلب کردند اما نميدانستند اگر روح توحيدي انقلاب اسلامي که
همانا گذر از ابزارها و رجوع به حضرت حق است را نداشته باشند، روح شيطاني
دنياي مدرن آنها را با خود ميبرد و در مقابل انقلاب اسلامي قرار ميدهد.
دنياي اقتصاد
«درباره تصمیم شورای پول و اعتبار» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است كه در آن ميخوانيد:
شورای پول و اعتبار سرانجام به وظیفه خود عمل كرد و تناسب دو نرخ سود بانکی و تورم را پذیرفت.
اما
در این خصوص نکاتی به نظر میرسد که در اینجا مطرح میكنیم. اولا منطقی
شدن نرخ سود بانکی یکی از منافذ رخنه فساد به اقتصاد کشور را بست؛ زیرا از
این پس موضوعی به نام رانت تسهیلات به کلی مختومه و به بایگانی فرستاده
میشود. اگر چه طبیعی است کسانی که از این رانتها بهرهمند بودهاند از
اقدام شورای پول و اعتبار خوشحال نباشند. نکته دوم اینکه نقدینگی موجود در
بانکها همچون دریایی مواج و توفانی بود که با تصمیم درست شورای پول و
اعتبار این دریای متلاطم سرانجام روی آرامش را به خود خواهد دید و دیگر
شاهد اثرات تخریبی امواج نقدینگی در بازارها نخواهیم بود.
به عبارت
دیگر اثرات تخریبی نقدینگی نه به دلیل خروج پول از بانکها بلکه به دلیل
تلاطم نقدینگی ایجاد میشد. نکته سوم اینکه چقدر خوب است که نرخ مرجع ارز
تا نرخ بازاری آن افزایش یابد و با این کار اقتدار ایران را در چیزی که به
آن جنگ ارزی گفته میشود تثبیت نماییم؛ چرا که در این صورت واردات کاهش و
صادرات افزایش مییابد و این خود بزرگترین کمک به تولید و اشتغال است.
بنابراین خوب است که این دستاورد، حفظ شده و برای تکمیل اثر مثبت آن، سیاست
تکنرخی شدن ارز بر مبنای نرخ جدید ارز آزاد اجرا شود.
نکته آخر
در خصوص تعیین نرخ سود سپرده، متناسب با تورم است. بر اساس محاسبات انجام
شده نرخ سود سپرده یکساله مطابق با ماده 92 قانون برنامه پنجم برای سال
1391 باید 21 درصد باشد که طی روزهای آینده به تفصیل این محاسبات را شرح
خواهیم داد.
لذا بهتر است برای ماههای باقیمانده سال جاری نیز
همین رقم در تعیین نرخ سود سپردههای یکساله، مبنا قرار داده شود تا از این
طریق، یک ثبات 14 ماهه در سیستم بانکی داشته باشیم. ضمنا اگر سود 21 درصد
برای سپردههای یکساله از نظر منتقدین زیاد است (که واقعا هم نسبت به
کشورهای صنعتی بالاست) اشکال در قانون نیست، بلکه اتفاقا قانون مزبور بسیار
مترقی بوده و مورد تایید شورای نگهبان نیز قرار گرفته است؛ ضمن اينكه
ميتوان با محاسبات خيلي ساده نشان داد كه نرخ واقعي (نه نرخ اسمي) همچنان
در ايران پايينتر است. در شرایط جدید به دلیل کاهش تقاضا برای نقدینگی (با
اصلاح نرخ سود)، بانک مرکزی راحتتر میتواند جلوی انبساط نقدینگی را
بگیرد. در این صورت از سال 1392 میتوان با کاهش تورم، نرخ سود بانکی را
نيز کاهش داد.
جهان صنعت
«تصمیمهایی انفعالی تحلیلهای رویایی» عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم نادر کریمیجونی است كه در آن ميخوانيد:
کاملا
روشن نیست که رفتار انفعالی مقامات اقتصادی ایران چه زمانی به پایان
میرسد به همین دلیل واقعا نمیتوان گفت، آیا میتوان به تصمیمهایی که
برای ساماندهی اوضاع اقتصاد کشور اتخاذ میشود، اطمینان کرد یا نه.
تصمیم
اخیر مقامات پولی کشورمان در مورد افزایش نرخ سود بانکی بدون شک برای
ساماندهی بازار پول اتخاذ شده است. این مقامات با خوشبینی فریاد میزنند که
افزایش نرخ سود بانکی با این هدف است تا منابع مالی جامعه به سمت بانکها
جذب شوند و وارد بازارهای کاذب ارز، سکه و طلا نشوند. نتیجه بلافصلی که از
این تحلیل خوشبینانه گرفته میشود آن است که با تحقق این مقدمه، سرمایههای
جذب شده توسط بانکها به سمت فعالیتهای مولد روانه خواهد شد. جالب است که
بعد از این نتیجه رویایی مقامات اقتصادی تلاش میکنند تا قسمتی از کیک
سرمایههای سرگردان جذب شده را به خود اختصاص دهند و براین اساس روزهایی را
تصویر میکنند که این سرمایهها بعد از چرخش در بانک وارد بازار سهام شود و
علاوه بر ساماندهی بازار پولی، منافعی را عاید بازار سرمایه و در نهایت
صنعت کند.
اما اگر چنین بود چرا محمود احمدینژاد بدون توجه به نرخ
تورم و سودهایی که در قیمتهای حبابی وجود دارد، میخواست نرخ سود بانکی
را یک رقمی کند، آیا هماکنون مقاماتی که آن موقع از کاهش نرخ سود بانکی
پشتیبانی میکردند، میتوانند از نظریات خویش دفاع و همان نسخه قدیمی را
پیشنهاد کنند؟ نکته قابل توجه آن است که مدافعان کاهش نرخ سود بانکی که
میخواستند علاوه بر کاهش نرخ سود وامهای اعطایی، نرخ سود سپرده را هم
کاهش دهند هماکنون در صف پشتیبانی از افزایش نرخ سود سپرده قرار
گرفتهاند.
اکنون پرسش مهم آن است که اتخاذ چنین تصمیمهایی آیا
میتواند کارساز باشد و در رسیدن به هدف جمعآوری پولهای سرگردان مدیران
کشور را یاری دهد؟ بهتر است مدیران به این نکته توجه کنند که تحرک قیمت ارز
و طلا طی سال گذشته حداقل 30 تا 37 درصد سود نصیب دارندگان کرده و حتی اگر
این تفاوت قیمت، حفظ قدرت خرید پول هم نامگذاری شود باز هم چنین به نظر
میآید که صاحبان سرمایههای سرگردان همچنان علاقه خواهند داشت که به جای
سپردهگذاری در بانک روانه بازار شوند و کالا انبار کنند.
این
تصمیم البته قیمت پول را بدون آنکه حاصلی در بر داشته باشد افزایش میدهد و
به همین دلیل احتمالا آشفتگی بازار پول را تشدید و زیانهایی را متوجه
صاحبان صنایع که نیاز روزمره به پول و سرمایه دارند میکند چراکه افزایش
قیمت پول بر قیمت تمام شده کالا اثر تورمی گذاشته و رقابت را به نفع کالای
وارداتی نامتعادل میسازد.