به گزارش وبلاگستان
598، امید حسینی در آهستان نوشت: وقتی کسی چشمش را میبندد و ساختار معیوب، استکباری، استبدادی، کودتایی، نامشروع و غیر مردمی رژیم پهلوی را با جمهوری اسلامی مقایسه میکند، یعنی کور است. حالا اسمش نخبه باشد، یا غیر نخبه. سردار باشد یا غیر سردار.
نامهی حسین علایی، پندنامه نیست، وارونه کردن تاریخ است. من فقط از این ناراحت نیستم که حسین علایی به محمد نوریزاد لبیک گفته (هرچند همنشینی و همفکری با نوریزاد، خودش نشان دهندهی سطح شعور آدمهاست!) ولی بدتر از همه این است که علایی رسما دارد تاریخ انقلاب را تحریف میکند. حتی دروغ میگوید.
او برای مستند کردن نامهی خود و برای اینکه شبیهسازیهای مسخرهاش بین جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی، مو به مو واقعی به نظر برسد، کل مبارزات سیاسی، انقلابی و مکتبی امام خمینی و مردم ایران را با نظام شاهنشاهی تا حد یک اعتراض سادهی خیابانی (آن هم از نوع اغتشاشات فتنه سال ۸۸) پایین میآورد و به صراحت ادعا میکند که اگر شاه مثلا مانع حضور مردم در مجالس ترحیم فرزند امام خمینی نمیشد، مشکلی برای حکومتش پیش نمیآمد!
یعنی طبق منطق حسین علایی اشتباه شاه فقط همین بود که به اعتراض خیابانی مردم (مثلا اعتراض به نتیجه انتخابات!) مجوز نداد که اگر مجوز میداد، مشروعیت حکومتش حل میشد. امام هم راضی میشد! شاید هم پیام تشکر و قدردانی برای شاه میفرستاد!
این ادعای کاریکاتوری (که در حقیقت تلاشی برای شبیه سازی فتنهی سبز با انقلاب اسلامی است) در حالی مطرح میشود که امام خمینی از سال ۴۲ مستقیما شاه را نشانه گرفته و جهت و حرکت انقلاب را به سمت سرنگونی شخص شاه و اصل و اساس حکومت پهلوی قرار داده بود، آن وقت حسین علایی مدعی شده است که تا سال ۵۶ مردم به مامورین دولتی و در نهایت دولت وقت اعتراض داشتهاند!
به نظر من بهتر بود جناب علایی به جای طرح این سوالات خیالی، فقط یک سوال اصلی و مهم را از طرف اعلیحضرت همایونی میپرسیدند و خیال خودشان را هم راحت میکردند:
«اگر من از همان روز اول با کودتای غربیها به قدرت نمیرسیدم و حکومت را به خود مردم واگذار میکردم، سرنوشت بهتری در انتظارم نبود؟ اصلا نوبت به سوالات خیالی آقای علایی میرسید؟!»
بدیهی است که عقدهها بلایی بر سر آدم میآورد که او روز روشن، واقعیات تاریخی را هم زیر سوال میبرد. نه فقط واقعیات تاریخی ۵۰ سال اخیر، که حتی واقعیات همین دو سال گذشته را هم. عقده ها انصاف آدم را لکهدار میکند. طبعا وقتی انصاف نباشد، نه سوالی دربارهی قانونشکنی «دوستان» مطرح میشود، نه دربارهی دهنکجی «بزرگان» به رای و انتخاب مردم و نه درباره پشتیبانی مادی، معنوی و تبلیغاتی «دشمنان»
البته رعایت انصاف از بعضی آدمها انتظار زیادی است. اگر انصافی در کار بود، حسین علایی هرگز به بهانهی قیام ۱۹ دی (که در اعتراض به اهانت روزنامه اطلاعات به امام خمینی بود) جمهوری اسلامی را با رژیم شاهنشاهی آنهم در روزنامهی اطلاعات مقایسه نمیکرد!
چه شباهت جالبی که روزنامه اطلاعات در هر دو حکومت، به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی حمله میکند! فاعتبروا یا اولی الابصار…
****
پی نوشت: بعضی دوستان در قسمت نظرات وبلاگ و یا در وبلاگ خودشان مدعی شدهاند که امام در سال ۴۲ اصلا دنبال سرنگونی شاه نبود. دلیلشان هم نصحیت امام است به شاه. ظاهرا این دوستان از کل صحیفه امام، فقط چند پاراگراف آن را خواندهاند، آن هم فقط کلمهی نصحیت را! پس بهتر است یک بار دیگر با حوصله و دقت بیشتر، به جلد اول و دوم صحیفه مراجعه کنند و سخنان ضدشاهی امام خمینی را بخوانند.