در ادامه، گفتگوی تفصیلی پایگاه خبری تحلیلی تراز با دکتر امیرعلی سیف الدین استادیار دانشگاه تهران از نظرتان می گذرد:
آقای دکتر! اگر ممکن است در ابتدا یک تعریف کلی از توسعه درون زا و برون زا داشته باشید تا در ادامه وارد سایر مباحث شوم؟ وقتی می خواهند فرآیند توسعه را در کشورها بررسی کنند ماتریسی ایجاد کرده و سعی می کنند با ۲ واژه: درون و بیرون، که در سطر این ماتریس و ۳ واژه: زا، گرا و نگر که در ستون این ماتریس قرار می گیرد. ماتریس ۶ خانه ای را ترسیم کرده و بر اساس آن موقعیت این کشورها در زمینه توسعه را بررسی کنند. وقتی شما از توسعه بومی حرف می زنید علی القاعده واژه ای است که باید ترکیبی از این ۵ واژه و ۶ خانه باشد. تصور من از توسعه بومی توسعه ای است که درون زا باشد. یعنی قدرت این توسعه از درون کشور گرفته شده باشد و در محیط بیرونی برون نگر باشد یعنی فرصت های بیرونی را به موقع شناسایی و براساس این فرصت ها قدرت توسعه ای و پیشرفت خودش را بالا ببرد. اگر این دو کلمه را کنار هم بگذاریم توسعه بومی را تشکیل خواهد داد. بعضی ها توسعه بومی را با درونگرا بودن یکی می دانند که من این تصور را درست نمی دانم چراکه درونگرایی یعنی ما مرزهایمان را ببندیم و فقط به نیازها و فرصت های درونی توجه کنیم که قطعا این خوب نیست و باعث کاهش قدرت و افزایش آسیب های ما می شود.
به هرحال میزان ثبات و استحکامی که در پیشرفت درون زا در مقابل پیشرفت برون زا است چه تفاوت هایی با هم دارند. و توسعه برون زا می تواند چه تهدیداتی برای استقلال یک کشور در بر داشته باشد؟
این موضوع بستگی به استراتژی کشورها دارد بعضی از کشورها برای افزایش سرعت توسعه شان، خود را به کشورهای بیگانه وابسته می کنند. توسعه برون زا توسعه ای است که قدرت اقتصادی کشور از بیرون از مرزها گرفته می شود. مخصوصا کشورهای کوچک و کم جمعیت که در منطقه ما نیز حضور دارند بیشتر به سمت این توسعه حرکت می کنند. برای مثال با وابسته کردن خودشان به کشوری با اقتصاد بزرگتر می خواهند از طریق تجارت، خودشان را در اقتصاد مطرح کنند. مثلا اگر نفت کشوری مانند امارات متحده عربی را کناربگذاریم عمده توسعه این کشور برون زا است. همانطور که در بحران مالی سال ۲۰۰۹ دیدیم به محض آغاز این بحران اقتصادی و در نتیجه حضور کمتر سرمایه گذاران خارجی در این کشور، اقتصاد امارات با رکود بزرگی روبه رو شده و کارگرهای خارجی نیز همه به خانه های خود بازگشتند. و در حقیقت توسعه دبی متوقف و امارات رکود تجاری بزرگی را تجربه کرد. این موضوع نشان دهنده این است که توسعه امارات یک توسعه وابسته به درون نبوده است. عین این موضوع در کشورهایی مانند سنگاپور هم وجود دارد.
در این میان، وضعیت توسعه در کشورهایی مانند کره و ژاپن چگونه است؟
حتی کشوری مانند ژاپن که ما فکر می کنیم دارای توسعه ای درون زاست. به واسطه صادراتش تکیه زیادی به اقتصاد خارج از کشور دارد و در رکودی که از سال ۱۹۹۷ شروع و تا یکسال پیش ادامه داشت ژاپن خاطر عدم خریدها یا افزایش قیمت ها در بازارهای خارجی تجربه تلخی را شاهد بود و دقیقا دیدیم که وابستگی بیش حد اقتصاد ژاپن به توسعه برون زا باعث شد اقتصاد این کشور عقب افتاده و در ۱۵ سال گذشته اقتصاد این کشور علاوه بر وجود رکود، رشد اقتصادی قابل قبولی را نداشت و جایگاه دومی خودش را نیز به چین واگذار کرد.
به هرحال قرار گرفتن در مدار توسعه غربی، اگرچه ممکن است تاحدی باعث افزایش سرعت در توسعه کشوری شود اما خطرات و تهدیداتی را برای کشورها به همراه دارد. همان طور که مستحضر هستید در اقتصاد جمهوری اسلامی هدف رسیدن به پیشرفت است و قام معظم رهبری بارها بین واژه توسعه و پیشرفت تفاوت قائل شده اند. به نظر جنابعالی عمده تفاوت این دو واژه چیست؟
هر ضعف موجود در اقتصاد باعث ضعف فرهنگی و اجتماعی خواهد شد. اگر ما در قدرت اقتصادی به جز خودمان متکی و وابسته به دیگران باشیم. این وابستگی اگر چه ظاهرا فقط در اقتصاد وجود دارد اما در مباحث اجتماعی و فرهنگی نیز نقش خواهد داشت. برای مثال ما اکنون در دوره ای قرار گرفته ایم که به دوران پسا برجام معروف است. بر این اساس عده ای انتظار دارند میزان سرمایه گذاری خارجی در ایران افزایش یابد. چند روز پیش خبری از رادیو پخش می شد که طبق این خبر اگرچه قرار است با مشارکت شرکت های خارجی تولید کالا در ایران اتفاق بیفتد اما من به هیچ وجه از شنیدن این خبر خوشحال نشدم . چرا که صنعت مذکور صنعت دخانیات بوده و شرکت های خارجی حاضر به سرمایه گذاری در دخانیات و تولید سیگار در ایران شده اند. یعنی می بینیم غربی ها حاضر به سرمایه گذاری در صنعتی می شوند که جز ضرر چیز دیگری برای کشور نداشته و هیچ کس از عدم مصرف یا نداشتن سیگار نمرده است! سوال این است که آیا ما باید از مشارکت خارجی ها در تولید دخانیات خود خوشحال باشیم؟ به هرحال سرمایه گذاری و افزایش تولید سیگار بر جامعه ما تاثیر خواهد داشت چرا که مقصد اصلی مصرف این سیگارها کشور ما خواهد بود. به نظرم پیام این سرمایه گذاری ها به ما این است که غربی ها می خواهند با اولویت گذاری اقتصادی ، اولویت های اجتماعی و فرهنگی ما را نیز به هم بزنند؟ متاسفانه در سایر مباحث نیز، سرمایه گذاری ها همین طور است.
به نظر می آید با توجه به بازار بزرگ ایران، غربی ها برای ورود صنایع غذایی خود به کشور ما برنامه های زیادی دارند. چندی پیش در اخبار می دیدم که شرکت های فرانسوی علاقه زیادی برای حضور در صنایع غذایی ایران دارند؟
بالاخره در بحث ورود شرکت های خارجی تمام این موضوعات و صنایع از جمله مواد غذایی مطرح هستند. شاید در نگاه اول سرمایه گذاری و حضور خارجی ها درصنایع غذایی ما فی ذاته ایرادی نداشته باشد و حتی در مواقعی هم باعث افزایش استانداردهای ما شود. اما از طرف دیگر ممکن است سبک فرهنگی و در نتیجه سبک زندگی ما را به هم بریزد. وقتی سبک زندگی ما تغییر کند قطعا امراضی نیز گریبان ما را خواهد گرفت. الان در کشورهای غربی به واسطه گسترش فرهنگ استفاده از غذاهای فست فود چاقی مفرط و عوارض آن تهدید جدی برای سلامت شهروندان امریکایی و اروپایی محسوب می شود. یعنی با ورود هر فرهنگی به کشور مباحث بهداشتی، روانی، اجتماعی وارد آن کشور شده و گاها با کاهش حساسیت مردم یک کشور، عادات فرهنگی آن ها نیز تغییر می کند. سلطه غرب بر کشورها صرفا با ورود نظامی آن ها ممکن نمی شود بلکه تغییر سبک زندگی ها و رفتارها گاها از حمله نظامی نیز خطرناک تر است. در تاریخ چند هزار ساله ما گاها اقوام و کشورهایی به ما حمله کرده وحتی کشور ما را تصرف کرده اند. اما با گذشت سال ها کشور ما به واسطه فرهنگ غنی خود مهاجمان را در خودش حل کرده است. نمونه بارز آن هلاکوخان سردار مغول است که خلافت عباسیان را هم برچید ولی در اثر ارتباطش با فرهنگ ایرانی، دین خود را تغییر و به اسلام گروید و نام خود را نیز سلطان محمد خدابنده گذاشت. حالا اگر این ماجرا برعکس شود وتهاجم دشمن از طریق فرهنگی صورت بگیرد ما مثل همان مهاجمانی که در فرهنگ ایران حل شدند با از دست دادن فرهنگ خود، بعد از مدتی به یک انسان غربی تبدیل می شویم که فقط در ایران زندگی می کند. درست مثل مردم امروز کره جنوبی که اگر شسما آثار سینمایی آن ها را نگاه کنید خواهید که تمام رفتار، کردار و اخلاقیاتش شبیه یک امریکایی است با این تفاوت که فقط در ظاهر چشمانی کشیده و بادامی دارند.
طبق گفته های شما امروز فرهنگ غرب کاملا در کشوری مانند کره نفوذ کرده است. چه مواردی را می توان مصداقی از نفوذ اقتصادی غرب بر اقتصاد کره دانست؟
الان در بحث خودروهای کره ای فقط نام و برند این خودروها کره ای هستند وگرنه باطنا امریکایی هستند یا مثلا در بحرانی که اقتصاد آسیای جنوب شرقی را فراگرفت امریکایی های سهام صنایع سنگین کره را خریده و الان مالک اصلی این شرکت ها هستند و کره ای ها فقط اداره این صنایع را بر عهده دارند. همین اتفاق در مورد شرکت نوکیا نیز رخ داد و سرمایه گذاران اصلی آن غیر فلاندی هستند. قطعا ما به دنبال اسم، بدون داشتن مالکیت و علم آن تکنولوژی نیستیم. بلکه در این صورت ما ویژگی ها و تفاوت های خود با دنیا را از دست خواهیم داد و ما نیز بخشی از خیل عظیمی می شویم که در حقیقت تحت پیکره گروهی قرار داریم. یعنی با حذف شدن مولفه فرهنگ از ما به مرحله بی تفاوتی در نحوه اداره حکومت خود می رسیم که بسیار مخرب بوده و با این روش ما هویت خودمان را از دست خواهیم داد.