1.این روند پابه پای تحولات رشدداشته است، با ظهور تیمی منسجم دانش آموخته و تربیت شده در مکتب لیبرالیستی و سرمایه داری وارد مرحله جدیدی شد. دانش آموختگان "نهضت ترجمه" در این برهه حساس، نقش غرب در منازعه تاریخی با اسلامی سیاسی به عهده گرفتند و به مرور توانستند، دربرخی مطبوعات پایگاه ایجادکنند ودر برخی سازمان های مردم نهاد، اتاق فکرها تشکیل دهند.
2. این جریان که از سازمان و انسجام تیمی نیز برخوردار است در سالیان گذشته توانست با موفقیت دوران ایجاد، حفظ، تقویت و توسعه خود را پشت سر بگذارد و در شرایط فعلی خود را برای مرحله نهادینه سازی و تعمیق افکار و برنامه ها آماده کرده است.
3. این جریان سامان یافته، تلاش دارد با بازی در زمین دشمن ارجحیت و امتیاز زیست لیبرالیسم بر زندگی در زیر گفتمان اسلام و امام و انقلاب را درمنظر افکار عمومی به نمایش بگذارد.
4. این گروه از روی تفسیرهای غلط و یا غرض های عقیدتی ولجاجت های نظری ازوضعیت جمهوری اسلامی ایران،رابطه با آمریکا و رفتن به سمت سبک زندگی لیبرالیستی را کلیدمشکلات و رافع عیوب معرفی می کنند، در دوران پس از فتنه این مساله شکل جدی تری به خود گرفته است.
5.حامیان ومدافعان این ایده، دوران فعلی را دوران گذار جهان از شرایط تنش و تقابل به عبور جمهوری اسلامی از اصل استکبار ستیزی و آغازدوران تعامل با کدخدا و هضم شدن در درون سرمایه داری جهانی می دانند و تلاش می کنند ضعف ها و ناتوانی های خود در مدیریت سیاست و اقتصاد را در تخطئه و تخریب و تحدید سیاست مقاومت و تداوم گفتمان انقلابی در عرصه دیپلماسی توجیه می کنند و علت عقب ماندگی در برخی عرصه ها را جدایی از جامعه جهانی (بخوانید آمریکا) جستجو کرده و تکیه به شعارمقاومت را علت عقب ماندگی معرفی می نمایند.
6.جریان هدایتگراین پروژه خطرناک با استفاده از ضعف حافظه تاریخ نسل جدید تلاش دارد چنین بنمایاند که افکارعمومی مختار بین دو گزینه هضم در جامعه جهانی و پذیرش فرهنگ لیبرالیستی و اقتصاد سرمایه داری و یا غرق شدن در فقر و محرومیت است و گزینه سومی وجود ندارد.
7.این جریان باتمسک به این تفسیر موهوم که دوران تنزل و افول نظام اسلامی فرارسیده است تلاش دارد در پوشش الفاظ انقلابی و خیرخواهانه نجات ملک و ملت را در پیوستن به سیکل معیوب سلسله مراتبی جهان معرفی می کند و با تکیه به شگرد مبالغه چنین تفیسر می¬کنند که دوران انقلابی¬گری به پایان رسیده است، جامعه ایران از مرحله انقلابی¬گری گذرکرده است و درشرایط فعلی وارد دوران افول نظام سیاسی شده ایم، بنابراین اتخاذ روش های انقلابی یعنی قرنطینه و خودکشی سیاسی لذا برای نجات از مهلکه و از دست رفتن منافع بنیادین باید رویکرد معامله و تعامل تام اختیارکرد و معامله بزرگ را انجام داد.
8.این گروه تلاش دارند پروژه برآمده از دل تئوری توطئه را یک پروسه سیاسی نمایش دهند. ازاین جهت ادعامی کنند؛ همگرایی و همصدایی با آمریکا قبل از اینکه در بین مسئولان و برخی نخبگان خود را نشان دهد ابتدا در میان مردم و توده های شکل یافته است و برای اینکه با شورش اجتماعی مردم، شورش نخبگان و دنیای لیبرالیسم مواجه نشویم بهتر است در یک اقدام پیش دستانه دست دشمن مستکبر را بفشاریم و از درِدوستی برآییم، بهترین راه برای نیل به این خواسته تکیه به راهبرد برد- برد در تمام ابعاد سیاست داخلی و خارجی است.
9.خودنمایی و ارسال سیگنال های منظم مستمر این جریان به بیرون، امید دشمن به پیروزی در منازعه ایدئولوژیکی و هویتی سه دهه با انقلاب اسلامی را بیشتر کرد و اعتماد شان را به اثرگذار بودن فشار، تهدید و تحریم را تقویت کرد.
دشمن ناکام از سیاست های سخت با مشاهده این عقبه فکری و فرهنگی در داخل ایران، و همزمان با ظهور تئوری هایی مانندفروپاشی اجتماعی مقدمه فروپاشی سیاسی، چانه زنی نظر ی و فشار مردمی و ظهورجریان چرچلیسم درقدرت نسبت به پیروزی بر چالش تمدنی خود بسیار امیدوارشده است. بهره گیری از روش چرچیلیسم درحمله به بنیادهای فکری وعقیدتی نظام اسلامی،در سایه حمایت از خط امام و گفتمان امام از سوی منحرفان مکتب امام، برخی قانون دانان قانون شکن و انقلابیون خسته و پشیمان باعث شد دشمن خونین سخن از صلح ودوستی بگوید و خیرو مصلحت ملت ایران را بانگ زند. دشمن زیرک بتدریج با امید به کارگرافتادن سیاست دستکش مخملین و دیپلماسی نرم را مقدمه سیاست جنگ، خشونت وترور¬کرده است. سیاستی که بدلیل پیچیدگی و ظرافت های خاصی که دارد، درکش برای عموم مردم و حتی برخی نخبگان دشوار می نماید. نگرانی این است که سیاست و کیاست ماکیاولیستی آمریکایی ها و عمرعاص های داخلی که هر دو از شعارتغییر سخن می گویند، در سایه غفلت و خوش بین های مردان سیاست عاری از کیاست علوی که مکرر نوید گشایش می دهند و از شهریورنیوریورک سخن می گویند،کارگرافتد و مختارها و سلمان صُردخزایی های مصلت اندیش و دیرباور نیز دیرهنگام رگ غیرتشان تورم¬کند و دیروقت ازرویای عقل تام بودن و عرفان جام نمودن، هوشیارگردند، وجان و جمالشان را بی هنگام و بی جا از دست بدهند. براستی تازه می فهمیم که کیاست دشمنان و لجاجت دوستان چطورمعجرات انبیاءرا خنثی می¬کرد و انبیاءو شریعت رادر گوشه رینگ گرفتار می نمود و مردم را درجایگاه تماشاچی بی طرف قرار می داد. مَا أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَار براستی چرا آدمها از تاریخ عبرت نمی گیرند؟ فَاعْتَبِروُا یَا اُولِی الاَبْصَارِ.