کد خبر: ۳۴۷۱۸۲
زمان انتشار: ۱۳:۵۹     ۰۴ آبان ۱۳۹۴
فراموشی رویدادهای مهم تاریخی یک آسیب است که سینما توانایی مبارزه با آن را دارد. «مزار شریف» فیلمی است با این آرمان: به یاد آوردن خونی که به ناحق ریخته شد. این مساله در کنار تصویری از ظلم بر یک ملت، فیلم را حساس‌تر می‌کند؛‌ اما دریغ از تبلیغات درست.

به گزارش پایگاه 598، اگر در فضای مجازی درباره جزییات رخ داده در کنسولگری ایران در مزار شریف به سال 1377 جستجوی کنید،‌ با کمال تعجب با اطلاعات اندکی مواجه خواهید بود. جز خاطرات الله داد شاهسوند و محمدرضا فرقانی درباره این فاجعه انسانی، مطلب قابل استناد خوبی در فضای مجازی - به عنوان بهترین مدیوم در دسترس برای عموم - موجود نیست. در چنین وضعیتی که حتی شما نمی‌توانید اطلاعاتی جامع در سایت ویکی‌پدیا بیابید و خطر فراموش شدن یک حادثه تاریخی به ذهن خطور می‌کند، اکران فیلم «مزار شریف» به کارگردانی حسن برزیده یک اتفاق مهم است.

ساخته شدن یک فیلم درباره یک اتفاق تاریخی واکنش رایجی در سینمای جهان است. شاید اگر جنگ جهانی دوم را از تاریخ بشریت حذف کنیم، بخش عمده‌ای از سینمای آمریکا و اروپا و البته چند ژانر از کتاب‌های تاریخ سینما حذف می‌شد. مثال امروزی این روند نیز موجود است. در جریان حمله آمریکا به عراق، دستگاه فیلمسازی هالیوود در کمترین زمان ممکن وقایع رخ داده را در قالب فیلم‌های جنگی موافق و مخالف روی پرده برده است. نمونه بارز و جذاب این سال‌هارقابت تاریخی کسب جایزه اسکار بهترین فیلم میان کاترین بیگلو برای فیلم Hard Locker و جیمز کامرون برای فیلم آواتار بود که در نهایت همسر سابق، شوهر سابق را در این رقابت کنار می‌گذارد.

گفتن چنین مطلبی می‌تواند اعتراضی باشد به کم‌کاری دستگاه فیلمسازی کشور در پوشش دادن وقایع تاریخی در قالب فیلم و حتی تئاتر. رویه‌ای که عموماً به کار سفارشی تعبیر می‌شود و بدون هزینه کردن یک دستگاه یا نهاد دولتی، ساخته شدن اثری هنری از یک اتفاق تاریخی ناممکن به نظر می‌رسد. در چنین وضعیتی ساخته شدن «مزار شریف» با فاصله شانزده سال پس از یک رویداد مهم تاریخی، مستلزم برگزاری یک مراسم شکرگذاری است؛‌ چرا که فیلم از چند وجه واجد اهمیت است.

نخست نگاه مستندگونه فیلم به واقعیت رخ داده در کنسولگری جمهوری اسلامی ایران است. فیلم برزیده مملو است از تصاویر مستند از آنچه دیپلمات‌های ایرانی به همراه شهید صارمی در ساعات نهایی زندگیشان انجام داده‌اند. کافی است به واکنش‌ها، نگاه‌ها و رفتار بازیگران دقت شود. برای مثال تاکید فیلمساز بر واکمن خبرنگاری صارمی، شیوه روشن کردنش و قرار دادنش در جیب نگاه خوره فیلم‌ها را به آثار برسون کبیر می‌اندازد. همین مساله درمورد تک تک شخصیت‌ها دیده می‌شود. تلفن زدن شهید ریگی به مشهد و برخوردش با یکی از مهاجمان، چای آوردن و در اوج خود چینش شهدا در اتاق و در خون غلتیدنشان.

جزییات موجود در فیلم از همان آغاز شروع می‌شود. شیوه فیلمبرداری و قاب‌های ابتدایی فیلم با درک همین جزییات شکل می‌گیرد. برای مثال برای نشان دادن ابعاد نظامی که ارتش ایران آماده کرده است، قاب‌ها مملو از المان‌هایی است در کنار هم. نمونه خوبش صحنه‌ای است که هواپیماها و تانک‌ها در یک نمای تراولینگ عبور می‌کنند یا آنچه دیپلمات زنده از پس روزنه کوچک برج می‌بیند. این جزییات را در برج نیز شاهدیم، همانند جایی که از انبوهی تعداد تانک‌ها، زمین می‌لزرد و در قاب علیرضا زرین‌دست، همه چیز به لرزش درمی‌آیند.

همین توجه به جزییات به سمتی می‌رود که فیلم علاوه بر پیرنگ اصلی – داستان شهادت دیپلمات‌ها – پیرنگ فرعی خوب دیگری در فیلم به نمایش گذاشته شود: ظلمی که مردم افغانستان از یک توحش می‌کشند. اتفاق بزرگ فیلم در همین جاست که ابعاد جنایت رخ داده را نشان می‌دهد. آنچه در فیلم بر سر مردم شهر مزار شریف می‌آید و در قاب تصویر برزیده دیده می‌شود، جزیی کوچک از واقعیتی بزرگ است. اتفاقات موازی میان این دو رویداد فضای تلخ و پرسکوتی بر فیلم حاکم می‌کند. مخاطب آرام آرام وارد فازی می‌شود که با شخصیت مرکزی همذات‌پنداری کند و اینکه چطور یک ایرانی چند روز افغانی بودن را با تمام مشقت‌هایش تجربه می‌کند.کلیت فیلم «مزار شریف» هراس است. این هراس از وضعیت نامشخص امنیتی – اطلاعاتی دیپلمات زنده مانده تا هراس از زنده ماندن در جهان موحش ادامه پیدا می‌کند.

اما فیلم حسن برزیده از جایی ضربه می‌خورد که نقطه قوتش است: جزییات. فیلم با نمایش دادن جزییات زیادی از اتفاق شروع می‌شود و مخاطب را میخکوب می‌کند تا داستانی واقعی را تماشا کند. با کشته شدن دیپلمات‌ها، فیلم سیر نزولی در ارائه تصویر پیش می‌گیرد. مواد و مصالح دراماتیک به خوبی در اثر نمود پیدا نمی‌کنند و علامت سوال‌ها شروع به ظهور می‌کنند. از همین منظر باید فیلم را دو پاره کرد.

در پاره نخست که از ابتدای فیلم تا سقوط کنسولگری ادامه دارد، فرم تدوین میان فلش بک و زمان حال در نوسان است. دیپلمات زنده از کوچکترین مسائل روایت می‌کند. انتظار می‌رود که این گفته‌ها تبدیل به ابزار دراماتیک شوند؛ اما این اتفاق در نوسان است. برای مثال قصه تلفن به مشهد توسط شهید ریگی یا ضبط صدا توسط شهید صارمی در فرایند فیلم هیچ کمکی به دراماتیزه شدن اثر نمی‌کند. همه چیز در همان نما رها می‌شود و حذف آنها حتی تاثیری بر دریافت مخاطب از اثر نخواهد گذاشت. در واقع فیلمساز این کنش‌ها را به عنوان اتفاقات صرفاً رخ داده در فیلم گنجانده است، بدون آنکه برایش کارکردی دراماتیک در نظر گرفته باشد.

این اتفاق برخلاف فرمی است که برزیده برای اثرش انتخاب کرده است و این خطا زمانی حاد می‌شود که پاره دوم فیلم آغاز می‌شود و نام آن را باید مرگ جزییات گذاشت. زمانی که رابطه انسانی میان شخصیت مرد و زن مرکزی آغاز می‌شود، ناگهان فلش‌بک بودن داستان در محاق فرو می‌رود. این مساله در صورتی توجیه‌پذیر است که روایت دیگر در قالب اعترافات دیپلمات نیست؛ بلکه تصویری شخصی و خصوصی در ذهن اوست و مخاطب اکنون محرم راز اوست. رابطه عاطفی میان یک زن افغان و یک مرد ایرانی توانایی خاصی در جذاب کردن داستان دارد. شک اولیه در همان پست بازرسی نمود پیدا می‌کند، جایی که شخصیت مهتاب کرامتی در فیلم پرداخت کاملی پیدا می‌کند: زنی جسور.

اما پذیرش آنکه آنچه در نیمه دوم روایت می‌شود تصویری شخصی و ذهنی است قابل قبول نیست؛ چرا که همین روایت مرد گریخته را از مظان اتهام آزاد می‌کند و رابطه‌ای که می‌تواند از تصویر ارائه شده فراتر رود، به نظر درگیر حذف ذهنی شخصیت است. اوج این مساله زمانی است که این رابطه و تلنگر ایجاد شده سرد می‌شود و دلیل آن حذف جزییات است. برای مثال زمانی که زن افغان قصد مداوای دیپلمات ایرانی را دارد، با توجه به فرم قسمت نخست، در کمترین سکانس ممکن خلاصه می‌شود. این در حالی است که استفاده از یک سکانس طولانی و نشان دادن درمان مرد ایرانی، به تقویت رابطه میان دو شخصیت کمک می‌کرد. از همین رو است که در انتهای فیلم، جایی که مرد می‌تواند بدون هراس از اتفاقات گذشته به کشور بازگردد، زن افغان در آن توحش رها می‌شود. هیچ منطقی در فیلم برای این اتفاق و تصمیم در نظر گرفته نشده است و علت آن رها کردن جزییات در پاره دوم فیلم است.

نکته قابل تامل دیگر آن است که فیلم می‌توانست با بازیگران افغان ساخته شود تا به ساحت واقعگرای خود نزدیک شود یا در تلاشش برای نشان دادن جزییات، المان‌هایی از شهر مزار شریف - از جمله نماد مذهبی این شهر - را در چند نما نمایش می‌داد. فیلم با توجه به بار هیجان‌انگیز خود فاقد صحنه‌های خیابانی است که می‌توانست به کلیت اثر کمک زیادی کند.

با این حال فیلم برزیده با توجه به ژانر انتخابی – که برای سینمای ایران کماکان نوپا محسوب می‌شود، اثری است شریف. فیلمی که توانایی جلب رضایت مخاطب را دارد. فیلم بخشی از حافظه تاریخی مردم ایران محسوب می‌شود که خطر فراموشیش وجود دارد و در این وانفسا مشخص نیست چرا وضعیت تبلیغاتی فیلم ضعیف است. مخاطب اندک فیلم یک هشدار به حساب می‌آید که امید است رویه درستی در این باره انتخاب شود؛ چرا که فیلم در وضعیت کنونی مهاجران افغان می‌تواند مرهمی باشد بر زخم دلشان و تلطیف رفتار مردم ایران نسبت به آنان؛ در کنار ظلمی که بر شهدای مزار شریف روا شد.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها