به گزارش پایگاه 598، تجربه سودان برای ایران در این فضای آشفته منطقه یک تجربه تلخ بود که نباید دوباره تکرار شود. وقتی معادلات منطقهای مبتنی بر توازن قوا رقم میخورد و وقتی نظریه موازنه قدرت اصلیترین و دقیقترین نظریه برای تبیین شرایط کنونی و طرحریزی برای آینده است، یک بازیگر فروملی هم میتواند اثرگذار باشد، چه برسد به یک بازیگر ملی همچون سودان که سالها در کنار ایران بود اما حالا نیست. سودان در شرایط کنونی منطقه در جبهه مخالف ایران قرار گرفته است. عمر البشیر با همه انتقاداتی که به او در حوزه داخلی و حکومتداری وارد است، همسو با ایران بود، در تسلیح گروههای مقاومت فلسطینی همراه ایران بود و سیاستهای منطقهایاش را با ایران هماهنگ میکرد اما حالا یار عربستان شده است.
چرا سودان راهش را از ایران جدا کرد؟
به نظر میرسد در جدایی سودان از ایران، دو مساله اساسی نقش داشته است؛ بحثهای طائفی و فشارهای اقتصادی.
آشکارترین دلیلی که موجب شد تا واگرایی خارطوم از تهران آغاز شود، اتهام گسترش مذهب تشیع از سوی ایران در سودان بود. اوایل سپتامبر ۲۰۱۴، یکی از سایتهای سودان خبری منتشر کرد مبنی بر اینکه خارطوم به رایزن فرهنگی ایران ۷۲ ساعت مهلت داده تا از سودان خارج شود. سایت سودان تریبون علت این تصمیم را اینگونه بیان کرد: «تصمیم حکومت سودان از نگرانی و هشدارهایی نشئت میگیرد که مراکز دینی و رسانهای در خصوص انتشار تفکر شیعی در میان جوانان سودانی مطرح کردهاند.»
البته از مدتها قبل، سلفیهای سودان نسبت به فعالیتهای ایران در این کشور، اتهام زنی را آغاز کرده بودند. علاوه بر این، جریانها و شخصیتهای ضد ایرانی غیرسودانی هم در خصوص روابط تهران-خارطوم حساس شده و سعی داشتند تا دولت سودان را از اقدامات مذهبی ایران در کشوری که عمده جمعیتش اهل سنت است بترسانند. به عنوان مثال، احمد المسلمانی مشاور رسانهای سابق السیسی رئیس جمهور کنونی مصر، گفته بود که سودان در مسیر خطرناکی حرکت میکند چرا که مسلمانان آن سنی هستند اما نشر تشیع در آن، فتنهانگیز خواهد شد.
دولتهای عربی هم البته در این میان حائز نقش مهمی بودند. یک پژوهشگر در امور شیعیان سودان همان روزها به الجزیره گفته بود که دولتهای عربی حاشیه خلیج فارس و به خصوص عربستان از گسترش تشیع در ساحل غربی دریای سرخ واهمه دارند و برهمین اساس سودان را تحت فشار قرار میدهند تا در روابط خود با ایران تجدیدنظر کند.
اما علاوه بر این دلایل به ظاهر طائفی، اقتصاد نابسامان سودان هم مزید بر علت شد تا فشارهای عربستان و برخی دولتهای عرب دیگر بر آن کارگر افتد. در مارس ۲۰۱۴ عربستان سعودی تعاملات بانکی خود با سودان را قطع کرد تا ۵۰ درصد از درآمد بانکی سودان از این راه کاهش یابد. برخی کارشناسان این اقدام ریاض را به عنوان تنبیهی علیه سودان تفسیر کردند تا او را از ایران دور سازد. جدایی جنوب سودان در حالی که عمده منابع نفتی این کشور در جنوب قرار دارد، دلیل دیگری بود که فشار اقتصادی به عمر البشیر را دوچندان کرد.
عربستان با درک چنین نقاط ضعفی در سودان، آنقدر در روابط خود با این کشور تندی اتخاذ کرد که وقتی عمر البشیر تصمیم داشت تا برای شرکت در مراسم تحلیف دکتر روحانی به تهران بیاید، به هواپیمای او اجازه عبور از آسمان کشورش را نداد و او در تهران حاضر نشد.
البته موارد دیگر از جمله دلخوری عمر البشیر از تهران در ماجرای تجزیه کشورش نیز میتواند یک علت قابل بررسی باشد. او انتظار داشت تا ایران حمایت بیشتری از تمامیت ارضی سودان اعمال کند.
سودان هر روز دورتر از ایران، نزدیکتر به عربستان
واگرایی سودان از ایران با همان خبر اخراج رایزن فرهنگی ایران آغاز شد و ادامه یافت تا اینکه اکنون ارتش سودان به صورت رسمی در یمن، به سود عربستان و به ضرر ایران در حال نبرد است. همسویی نظامی معمولا یکی از عالیترین سطوح همگرایی تلقی میشود و رابطه سودان با عربستان اکنون اینگونه است. ۱۷ اکتبر اولین گردان از سربازان سودانی به بندر عدن در جنوب یمن رسیدند تا نیروهای عربی به رهبری عربستان سعودی را در مبارزه با نیروهای حوثی و ارتش یمن به فرماندهی علی عبدالله صالح تقویت کنند.
سودان به خوبی میداند نزدیکی به عربستان یعنی دوری از ایران. عمر البشیر عامدانه میکوشد تا خود را هرچه بیشتر به ریاض نزدیک سازد و الا از کشوری که خودش تجربه تجزیه را سپری کرده و اکنون هم درگیر یک بحران امنیتی داخلی در دارفور است، چه انتظاری است که برای کمک به کشوری چون عربستان وارد یمن شود؟ سودان هر روز از ایران دورتر و به عربستان نزدیکتر میشود.
سعید ساسانیان