*وهابیت چرا سلام کردن بر شهدا و مردگان را جایز نمیداند؟!
- بر خلاف ادعای شیعیان، مبنی بر اینکه سلام به پیامبر و امامان و دیگر مردگان از مؤمنان، به معنای سلام عرفی است و آن در خاکرفتگان، سلام ما را پاسخ میگویند، سلام به مردگان به معنای طلب رحمت و آمرزش برای آنهاست و به هیچ روی به معنای سلام عرفی نیست؛ بر این امر دو دلیل میتوان آورد:
دلیل اول:
1-سلام دادن به پیامبر اسلام در نماز یا سلام کردن به مردگان مسلمان طبق روایت منقول از پیامبر در صورتی که سلام به معنای عرفیاش باشد، به معنای جواز سلام کردن به مرده است.
2-جواز سلام کردن به مرده، به معنای شنوابودن مرده است.
3-شنوا بودن مرده، به معنای آگاه بودن مرده از امور دنیا است.
4-آگاه بودن مرده از دنیا، به معنای جواز حاجتخواهی از مرده است.
5-جواز حاجتخواهی از مرده، به معنای عدم جواز ازدواج با زن مرده است؛ زیرا ازدواج زن مرده باعث ناراحتی او میشود! در حالی که عدم جواز ازدواج زن، حکمی نادرست است.
نتیجه: در فرض اول، مسأله سلام، به معنای عرفی آن(که لازمهاش جواب سلام باشد) نیست؛ بلکه سلام به معنای دعا (طلب رحمت از خدا برای سلام شونده) است!
دلیل دوم:
سلام کردن بر مردگان نه تنها عملی مورد تأیید قرآن و احادیث معصومان و مقبول سیره صحابه پیامبر(ص) است؛ بلکه دارای استحباب و رجحان شرعی هم هست
1-از مخاطب قراردادن مردگان هنگام سلام دادن به آنها، شنوا بودن مردگان نتیجه نمیشود؛ زیرا طبق آیه «مَا لَکُمْ لَا تَنطِقُونَ»(1) حضرت ابراهیم، بتها را مورد خطاب قرار داد، ولی به طور حتم و یقین، حضرت ابراهیم قائل به شنوا بودن بتها نبود؛ بلکه خطاب قرار دادن بتها توسط حضرت ابراهیم از نوع سخن گفتن عاطفی و احساسی است!
*اما نظر قرآن و ائمه معصومین چیز دیگری است؟
-بله! طبق آیات قرآن و روایات اسلامی، سلام کردن به مردگان، به معنای عرفی آن است؛ سلام کردن و حاجتخواهی از مردگان، به ویژه اگر مردگان از مقرّبین درگاه الهی مانند پیامبر اسلام یا اولیاء الهی باشند، نه تنها عملی مورد تأیید قرآن و احادیث معصومان و مقبول سیره صحابه پیامبر اسلام است؛ بلکه دارای استحباب و رجحان شرعی هم هست.
خدا در قرآن کریم همه مؤمنان را به سلام کردن به پیشگاه بلندمرتبه پیامبر اسلام، فرمان میدهد
*در قرآن کریم به این مورد اشاره شده است؟
-خدا در قرآن کریم همه مؤمنان را به سلام کردن به پیشگاه بلند مرتبه پیامبر اسلام، فرمان میدهد: «اِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً "(2)؛ به روشنی معلوم است که این خطاب همه مؤمنان (چه مؤمنان در صدر اسلام و چه مؤمنان در دورههای بعد از آن) را شامل میشود، همچنان که خدای حکیم خود، در آیاتی از قرآن مانند «سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ«(3)، :سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ«(4) و ... بر برخی پیامبرانش سلام میفرست؛ بنابراین اصل سلام دادن به مردگان، عملی مشروع و خداپسندانه است؛ این امر دلیل این است که از منظر قرآن کریم، مردگان شنوا هستند و هرچند ممکن است بسیاری از زندگان، پاسخ آنها را نشنوند، اما آنها به سلام زندگان میشنوند و پاسخ میدهند!
*پس سلامی که در زیارت عاشورا بر امام حسین(ع)، اولاد حضرت(س) و یارانشان میفرستیم از منظر قرآنی چگونه قابل تعمیم است؟
- قرآن کریم با صراحت تمام شهیدان راه خدا را زنده معرفی میکند؛ زندگانی که در پیشگاه خداوندگارشان متنعماند، به فضل و رحمت او شادان و یکدیگر را به نعمت و فضل او مژده میدهند(5)، در دعاها و زیارتهایی که از امامان اهل بیت(ع) به ما رسیده است، این معنا به خوبی فهم میشود که آنان از حیاتی برتر و والاتر از حیات دنیایی برخوردارند؛ به گونهای که نه تنها سلام زندگان را میشنوند؛ بلکه به آن پاسخ میدهند و برای سلام کننده از خداوند درخواست خیر و رحمت میکنند.
از این رو اگر در زیارت عاشورا میگوییم: «السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک، علیک منّی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی الیل و النهار......» با این اعتقاد است که حضرت سیدالشهدا و یاران با وفایش در حیات برزخی زندهاند و صدای سلامکننده را میشنوند، بنابراین اصل سلامدادن به مردگان، عملی مشروع و خداپسندانه است؛ این امر دلیل این است که از منظر قرآن کریم، مردگان شنوا هستند و هر چند ممکن است بسیاری از زندگان، پاسخ آنها را نشنوند، اما آنها سلام زندگان را میشنوند و به آن پاسخ میدهند!
*درباره سیره ائمه معصومین(ع) هم موردی در منابع اهل سنت ثبت شده است؟
-در منابع حدیثی فریقین روایات بسیاری وجود دارد که نه تنها سلامکردن به مردگان مسلمان را جایز شمرده، بلکه آن را مستحب و مستحسن معرفی میکند؛ شیعه و سنی از پیامبر(ص) نقل شده است که در آخرین روزهاى زندگى مبارکش، نیمه شبی همراه برخى از یاران خود، رهسپار قبرستان بقیع شد و پس از ورود به آن، با آرمیدگان در قبرستان چنین گفتوگو کرد: «السلام علیکم دار قوم مؤمنین و إنا إن شاء الله بکم لاحقون»؛ سلام بر شما که در جایگاه افراد با ایمان قرار گرفتهاید! شما بر ما سبقت جستید و ما هم به زودى به شما مىپیوندیم!(6)
سلام بر شما که در جایگاه افراد با ایمان قرار گرفتهاید! شما بر ما سبقت جستید و ما هم به زودى به شما مىپیوندیم
*سلام به مردگان از منظر فقه چگونه است؟
-مطابق با احکام فقهی در همه مذاهب اسلامی مستحب است، نمازگزار در تشهد نماز، با صیغه مخاطب به پیامبر سلام دهد؛ معنای این حکم استحبابی این است که از لحاظ فقه همه مذاهب اسلامی، نه تنها سلام دادن به مرده جایز است، بلکه نسبت به افرادی چون پیامبر اسلام، استحباب شرعی هم دارد! همچنین یکى از آداب و مستحبات تدفین، تلقین میت است که مورد اتفاق فقهاى شیعه و سنى است و روایات فراوانى در مورد آن وارد شده است(7) و مشروعیت تلقین میت، مستلزم اعتقاد به شنوا بودن میت است وگرنه عملی لغو خواهد بود!
*در این قسمت معنای سلام به مردگان را تبیین میکنید؟
-سلام به مردگان، به همان معنای عرفی سلام است که البته معنای حقیقی و موضوع له لفظ سلام محسوب میشود، لازمه این امر این است که مردگان بر دو کار توانا باشند:
1-شنیدن سلام زندگان
2-قدرت بر پاسخ دادن به سلام آنها
بر اساس آیات قرآن و روایات معصومان(ع) هر دو قدرت برای مردگان مسلمان و فقط قدرت شنوا بودن، برای مردگان کافر وجود دارد! چنانکه در حدیثی که پیشتر از پیامبر اکرم آوردیم، تصریح شده بود که میت مسلمان، به سلام برادر مسلمان زنده خود پاسخ میدهد؛ همچنین مطابق روایات شیعه و سنی، پس از پایان گرفتن جنگ بدر و شکست کافران، پیامبر با جمعى از یارانش به کنار چاهى آمد که اجساد مشرکان را در آن افکنده بودند؛ آنها را یکیک با نامهاشان صدا زد و فرمود: آیا بهتر نبود از خدا و پیامبرش اطاعت مىکردید؟! ما آنچه را خدا وعده داده بود یافتیم، آیا شما آنچه را پروردگارتان وعده داده بود یافتید؟! خلیفه دوم رو به پیامبر(ص) کرد و گفت: اى رسول خدا! تو با اجسادى سخن مىگویى که روح ندارند! پیامبر(ص) فرمود: «والذى نفس محمد بیده ما انتم باسمع لما اقول منهم و لکنهم لا یستطیعون أن یجیبونی»!؛ سوگند به کسى که جان محمد در دست او است، شما نسبت به آنچه مىگویم از آنها شنواتر نیستید؛ آنان مىشنوند، اما قدرت بر پاسخ ندارند!(8)
شنیدن سلام زندگان و قدرت بر پاسخ دادن به سلام آنها
بر اساس آیات قرآن و روایات معصومان(ع) برای مردگان مسلمان و فقط قدرت شنوا بودن، برای مردگان کافر وجود دارد
بر اساس ادله متقن عقلی و قرآنی و روایی، اصل و جوهر وجود انسان را قلب یا روح یا نفس او تشکیل میدهد؛ این جوهر اصیل، عین شعور و آگاهی و علم است(9) و همان است که در هنگام مرگ از جانب خداوند گرفته میشود(10)، بدن انسان که جرمی خاکی و مادی است در واقع، مرکب روح اوست و تنها در زندگی دنیایی با او همراه است؛ اساساً ماده، ذاتاً فاقد حیات و آگاهی است و شنوایی جسم در حقیقت به سبب شنوایی روح و بلکه همان شنوایی روح است؛ روح انسان در دنیا به سبب اتحاد با جسم مادی، مجبور است که در اغلب اوقات با واسطه جسم بشنود، اما در همین دنیا هم مواردی و حالاتی هست که انسان، صدایی را بدون واسطه جسم میشنود؛ مانند صداهایی که افراد در هنگام خواب یا مکاشفه میشنوند؛ بنابراین در عالم برزخ مقتضی برای شنیدن وجود دارد ولی ممکن است به سبب موانعی، شنیدن حاصل نشود؛ حال ما بر اساس آیات و روایات متعدد میدانیم که برخی از افراد (پیامبران و امامان و اولیای الهی) پس از مرگ هم صدای ما را میشنوند و پاسخ ما را هم میدهند؛ هر چند شنیدن صدای آنها هم نیازمندی رفع حجابها و موانع است.
*آیا زندگان باید جواب سلام مردگان را بشنوند؟
-این اعتقاد که مردگان سلام زندگان را میشنوند و حتی به آن پاسخ میدهند، مستلزم این نیست که زندگان حتما بایستی جواب سلام مردگان را بشنوند، قدرت شنیدن جواب سلام مردگان، متوقف بر دارا بودن مراتب بلند معنوی است و یا دستکم باید با تصرف ولیای الهی صورت گیرد؛ پیامبران و امامان و دیگر اولیای الهی که به معصوم نزدیک هستند، میتوانند به اذن الله جواب مردگان را بشنوند.
توانایی شنیدن سلام و پاسخ دادن به آن از سوی مردگان مسلمان، به این معنا نیست که آنها از همه افکار و رفتارهای زندگان و امور دنیا آگاهند؛ مقتضای این احادیث آگاه بودن مردگان مسلمان، تنها در حد آگاهی به سلام سلامدهندگان است نه بیشتر! البته آگاهی مردگان از دنیای زندگان بسته به مراتب سیر معنوی و تواناییهای روحانی آنها، دارای درجات متفاوت و گوناگون است.
پیامبر(ص) فرمود: «...فیأتون به أرواح المؤمنین - یعنی الذین ماتوا قبله - فلهُم أشدُّ فرحاً به من أحدکم بغائبه یقدم علیه، فیسألونه: ماذا فعل فلان؟ ماذا فعل فلان؟ فیقولون: دعوه، فإنه کان فی غمِّ الدنیا، فإذا قال: أما أتاکم؟ قالوا: ذُهب به إلى أمه الهاویة ...»؛ پس ارواح مؤمنانی که پیش از او مردهاند، نزدش میآیند در حالی که از شادی شماها، وقتی که مسافری به میان کسانش بازمیگردد، شادترند؛ از او میپرسند: فلانی چه میکند؟ فلانی چه میکند؟ برخی از آنها میگویند: رهایش کنید، او اکنون در اندوه مفارقت از دنیاست! او میگوید: مگر نزد شما نیامد؟ میگویند: (نه!) پس معلوم است که او را به سوی آتش بردهاند!(11)
*یک موردی که نقیض این مطلب میتوان مطرح کرد، این است که حضرت ابراهیم(ع) طبق آیات قرآن کریم بتها را مخاطب خود قرار میدهد؟! حکمت این موضوع چیست؟
-عبارت «مَا لَکُمْ لَا تَنطِقُونَ» که از زبان حضرت ابراهیم(ع) خطاب به بتها بیان شده، هرگز دلالت ندارد که ابراهیم بتها را شنوا میداند، بلکه ضمیر «کُم» فقط دلالت بر مخاطب قرار گرفتن بتهایی دارد که به گمان واهی بتپرستان، عقل و شعور دارند! حضرت ابراهیم برای به سخره گرفتن باور کودکانه بتپرستان، بتها را مخاطب قرار داده و نهیب میزند که چرا سخن نمیگویید؟! او در واقع میخواست مردمی را که هراسان پیرامون او را گرفته و او را به اهانت به بتها متهم میکردند، هشیار کند که این بتها مشتی اجسام بیجان و بیشعورند و شما جاهلانه از آنان درخواست کمک و شفاعت میکنید! آیا مخاطب قراردادن پیامبر اسلام پس از مرگ با مخاطب قرار دادن بتهای بیجان و بیشعور یکی است! در سلام دادن به پیامبر(ص) و دیگر امامان(ع) ضمیر «کم» نشانه شنوا بودن آنان و آگاه شدن آنان از کلام گوینده است و این امر علاوه بر اینکه با قدرت بینهایت خداوند ممکن است، بر اساس روایات پرشماری از معصومان(ع) اتفاق هم افتاده و میافتد!
*پینوشتها:
1-صافات، آیه 92.
2-احزاب آیه 56.
3-صافات آیه 79.
4-صافات آیه 120.
5-«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»؛ آلعمران/169
6-الکافی باب زیارة القبور ثقة الاسلام کلینی(ره) و شرح الکافی-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندرانی) ؛ ج11 ؛ ص95؛الروح فی الکلام على أرواح الأموات والأحیاء بالدلائل من الکتاب والسنة، محمد بن أبی بکر بن أیوب بن سعد شمس الدین ابن قیم الجوزیة (المتوفى: 751هـ)دار الکتب العلمیة – بیروت ج 1 ص5. مفید، ارشاد، ج 1، ص181؛ مناقب آل ابىطالب، ج 1، ص 201؛ سنن ترمذى، ج 2، ص 258، ح 1059؛ شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحدید، ج 10، ص 183 و... .
6-الفقه على المذاهب الاربعه، ج 1، ص 387؛ صحیح بخارى، ج 2، ص631، ح 1 و 2؛ سیوطى، الجامع الصغیر، ص 210 و... .
8-بحارالانوار، ج 19، ص 346؛ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید ؛ ج14 ؛ ص179؛ صحیح بخارى، ج 5، ص 77؛ صحیح مسلم، ج 8، ص 163.
9-اسفار اربعه صدرالدین شیرازی، مباحث تجرد نفس.
10-زمر/42
11-صحیح نسائی و مستدرک حاکم نیشابوری.