کد خبر: ۳۴۶۰۳
زمان انتشار: ۱۲:۵۴     ۲۰ دی ۱۳۹۰
من در همان هوای گرم و از روی ناچاری چفیه را خیس کردم و بر صورتم کشیدم و خوابیدم. چند دقیقه ای نگذشته بود که یک نفر مرا صدا کرد، دیدم یک جوانی است که تا آن روز او را در گردان ندیده بودم.

فارس: چند دقیقه بعد بیدار شدم دیدم آن جوان زیر آفتاب داغ کنارم خوابیده است، ظاهراً حدیث جعلی کار خودش را کرده بود

 زمانی که عراق در پیچ انگیزه(در منطقه عملیاتی شرهانی قرار دارد) به خط ارتش تک کرده بود، گردان کربلا قرار شد در آن منطقه یک عملیات انجام دهد. آن منطقه هیچ گونه درخت و یا وسیله ای که به توان به عنوان سایه بان از آن استفاده کرد نبود . تمام نیروها در دشت بودند. قبل از حرکت به سمت خط اصلی و گرمای تقریباً زیاد و آفتاب گرمی هم می تابید .

من در همان هوای گرم و از روی ناچاری چفیه را خیس کردم و بر صورتم کشیدم و خوابیدم. چند دقیقه ای نگذشته بود که یک نفر مرا صدا کرد، دیدم یک جوانی است که تا آن روز او را در گردان ندیده بودم.

گفتم: بفرمائید!

گفت : برادر زیر این تابش شدید آفتاب چطور خوابیده‌ای مگر گرمت نیست؟

گفتم: برادر جان مگر نمیدانی؟

گفت: چی را؟

گفتم: بزرگان گفته‌اند زجر بیشتر، اجر بیشتر (البته همان موقع بر زبانم جاری شد) و بعد مجدداً خوابیدم. چند دقیقه بعد بیدار شدم دیدم همان جوان زیر آفتاب داغ کنارم خوابیده است، ظاهراً حدیث جعلی کار خودش را کرده بود.

راوی: آقای دهکردی

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها