کد خبر: ۳۴۵۷۷
زمان انتشار: ۱۱:۴۵     ۲۰ دی ۱۳۹۰
به گزارش پایگاه 598، دكتر موسی نجفی، دبیر علمی همایش «نظریه بیداری اسلامی» در اندیشه سیاسی امام خمینی رحمه‌الله و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به بررسی نظریه‌ی بیداری اسلامی در اندیشه‌ی رهبر معظم انقلاب اسلامی می‌پردازد.

تحولات اخیر منطقه، بسیاری از اندیشمندان را واداشته تا نظریه‌هایی را برای توضیح و تفسیر این وضعیت ارائه كنند. یكی از نظریات مطرح در تحلیل این تحولات، نظریه‌ی «بیداری اسلامی» است كه رهبر معظم انقلاب مطرح كرده‌اند. درباره‌ی چیستی و ویژگی‌هایی این نظریه چه می‌توان گفت؟

بیداری اسلامی كه رهبر انقلاب اسلامی مطرح می‌كنند، با وقوع انقلاب اسلامی به مرحله‌ی جدیدی رسیده است. به نظر من ویژگی‌های مهمی در دیدگاه ایشان نسبت به این مسأله وجود دارد: ویژگی اول این است كه نظریه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای نه یك نظریه‌ی شعاری و سیاسی، كه نظریه‌ای چندبُعدی، دقیق، علمی و مبتنی بر واقعیات است. به همین دلیل ایشان تأكید دارند كه بیداری اسلامی یك توهّم نیست؛ یك واقعیت عینی در جهان اسلام است.

البته غربی‌ها معمولاً گفتمان خود را جایگزین گفتمان اصلی می‌كنند و نظر خود را زیر پروژكتورهای تبلیغاتی بزرگ می‌كنند. مثلاً الان می‌خواهند بگویند كه بیداری اسلامی خیلی ذهنی و شعاری است، اما دموكراسی غربی واقعی و قابل ملاحظه است. لذا آیت‌الله خامنه‌ای بیداری اسلامی را یك پروسه می‌دانند، اما دموكراسی‌خواهی غربی را در كشورهای اسلامی یك پروژه‌ی تحمیلی برمی‌شمرند.

ویژگی دوم این است كه آیت‌الله خامنه‌ای یك مرجع و مجتهد شیعه هستند و نیز رهبر نظام جمهوری اسلامی. پس به مسائل دنیای اسلام از دیدگاه یك اسلام‌شناس كاملاً مسلط هستند. همچنین با توجه به این‌كه بیداری اسلامی امروز در انقلاب اسلامی به عنوان یك الگو خلاصه می‌شود و انقلاب اسلامی نیز الهام‌گرفته از مكتب اهل بیت علیهم‌السلام است، باز هم آیت‌الله خامنه‌ای در میان رهبران دنیای اسلام به دلیل تخصصشان در مذهب و فقه تشیع بهتر می‌توانند نظریه‌پردازی كنند. به طور كلی بیداری اسلامی با تشیع به یك عمقی رسیده كه این نكته‌ی مهمی است.

مهم‌ترین ركن نظریه‌ی بیداری اسلامی كه علت وقوع این تحولات هم هست، احساس تحقیر شدن امت اسلامی و جست‌وجو برای بازگرداندن عزت و كرامت به این امت است. در صورتی كه این مسئله در دیگر نظریات وجود ندارد. نظریات دیگر عمدتاً بر فقر، نابرابری، ظلم و خشونت تأكید دارند.

ویژگی دیگر این است كه آیت‌الله خامنه‌ای به تاریخ دو قرن اخیر جهان اسلام مانند تحولات ایران و مصر و عثمانی و ... به عنوان یك تاریخ‌شناس كاملاً مسلط هستند. لذا نظریه‌ی بیداری اسلامی ایشان از یك هویت تاریخی خیلی قوی برخوردار است.

ویژگی چهارم این است كه از ممیزات بیداری اسلامی این است كه یك واكنش در مقابل استعمار غرب است. پس شناخت استعمار در بیداری اسلامی بسیار مهم است و رهبر انقلاب اسلامی یك استعمارشناس برجسته و ممتاز در جهان اسلام هستند.

ویژگی پنجم می‌تواند این باشد كه نظریه‌ی بیداری اسلامی آیت‌الله خامنه‌ای سرلوحه‌ای مناسب برای وحدت اسلامی است و به عنوان منشور مبارزاتی و وحدت‌بخش جهان اسلام تلقی می‌شود.
ویژگی ششم این‌كه انقلاب اسلامی ظرفیت‌ها و توانمندی‌های بسیاری دارد و با توجه به این‌كه رهبر انقلاب نه‌تنها رهبر جمهوری اسلامی، كه رهبر انقلاب اسلامی هستند، می‌توانند این ظرفیت‌ها و توانمندی‌های معنوی و فكری و اعتقادی و تمدنی را به عنوان یك دورنما و یك پیامد برای بیداری اسلامی مطرح كنند.

ویژگی هفتم این‌كه در نظریه‌ی رهبر معظم انقلاب، عدول از فرهنگ سیاسی مدرن و رفتن به سوی یك فرهنگ سیاسی جدید را می‌بینیم كه قبلاً نبوده است. یعنی نباید بیداری اسلامی را با واژه‌های دموكراسی، لیبرالیسم و با فرهنگ واژه‌های ایدئولوژی غربی مطرح نمود. ایشان مجاز نمی‌دانند كه بیداری اسلامی و انقلاب‌های مردمی حتی در حد فرهنگ واژگان سیاسی مصادره شود و به همین دلیل برای خودشان فرهنگ سیاسی جامعی دارند.

ویژگی هشتم این است كه نظریه‌ی بیداری اسلامی ایشان از مبارزه با غرب در ابعاد نظامی شروع می‌شود و به مبارزه با وابستگان غرب در رژیم های سیاسی می‌رسد. سپس به مرحله‌ی به نظام‌سازی و مردم‌سالاری اسلامی می‌رسد و از آن‌جا به سمت تمدن اسلامی می‌رود. بنابراین تمام لایه‌ها و سیر تكاملی را طی می‌كند.

شاخص‌های نظریه‌ی بیداری اسلامی رهبر انقلاب چیست؟

نظریه‌ی بیداری اسلامی سه شاخص دارد: مردمی بودن، ضد استعماری بودن و دینی بودن. یعنی اگر بیداری اسلامی هركدام از این سه شاخص را كم داشته باشد، ناقص است. شاخص اصالت بیداری اسلامی این است كه یك انقلاب مردمی باشد. یعنی جوان‌ها و توده‌های مردم در آن نقش برجسته‌ای داشته باشند و نه‌تنها احزاب. شاخص دوم، ضد استعماری و ضد صهیونیستی و ضد غربی بودن آن است. شاخص سوم این انقلاب‌ها نیز این است كه باید در بستر فرهنگ دینی باشند. بنابراین طبق نظریه‌ی ایشان هر جا كه بیداری اسلامی مطرح باشد و این ویژگی‌ها را نداشته باشد، ناقص است و یك چیزی كم دارد.

نكته‌ی دیگر این‌كه نظریه‌ی ایشان به عنوان یك خط اعتدال در میان نظریه‌های رقیب در موضوع بیداری اسلامی مطرح است. عمدتاً دو نظریه در بین نظریه‌های رقیب از دیگر نظریات قوی‌تر است. یكی نظریه‌های وهابی یا طالبانی‌گری و سلفی‌گری است كه می‌خواهند بیداری اسلامی را با یك قشریت و یك سطحی‌اندیشی و حتی خشونت مطرح كنند و در نتیجه‌ آن را مصادره نمایند. البته این‌گونه حركت و مشی باعث سركوب بیداری اسلامی می‌شود و از منظر جهانی نیز مردود است. نظریه‌ی دیگر هم به دنبال طرح بیداری اسلامی تحت عنوان دموكراسی است. نظریه‌ی آقا یك خط وسط و خط اعتدال در بین این دو نظریه است.

ویژگی نظریه‌ی هویت‌گرا این است كه به شما شخصیت و احساس هویت می‌بخشد. بنابراین شما با این احساس شخصیت می‌توانی با شخصیت دیگری ارتباط برقرار كنی، به‌راحتی با غرب ارتباط برقرار كنی و هر چه را كه مناسب بود، انتخاب كنی و برداری و آن‌چه را نخواستی دور بریزی.

بنابراین یك سوی این طیف نظرات، طالبانی‌گری و در سوی دیگر آن نیز تجدد قرار دارد. در این طیف، بیداری انسانی و بیداری فطری چه جایگاهی دارد؟

این‌ها نمی‌خواهند ماهیت اسلامی این بیداری را قبول كنند. البته این مفهوم فطری بیداری انسانی را هنوز مشروح طرح نكرده‌اند و هنوز اجمالی و در حد شعار مطرح است. اگر مشروح شود، می‌توانیم درباره‌ی آن صحبت كنیم. شاید هم ترجمه‌ای از اومانیسم باشد.

همچنین نظریه‌ی ایشان از دو نظریه‌ی فكری سطحی‌تر هم جدا می‌شود. نظریه‌ی اول، بیداری اسلامی را یك توطئه می‌داند و معتقد است كه بیداری اسلامی نقشه‌ی خود غربی‌ها است تا با آن ثبات كشورهای اسلامی را بر هم بزنند. می‌گویند آنها می‌خواهند ابتدا كشورهای لیبی و سوریه و ایران را بی‌ثبات كنند. بنابراین بیداری اسلامی را كاملاً در یك خط غرب‌زدگی و استعماری تحلیل می‌كنند. متأسفانه این دیدگاه در جامعه‌ی ما هم رواج پیدا كرده و حتی برخی محافل دولتی هم به آن دامن می‌زنند.

منظر دیگری كه درباره‌ی بیداری اسلامی وجود دارد، این است كه عده‌ای بیداری اسلامی را به صورت تقلیل‌گرا مطرح می‌كنند. یعنی اهداف بیداری اسلامی را فقط در حد مسائلی مانند از بین بردن فقر، داشتن آزادی، برگزاری انتخابات یا رفتن دیكتاتور مطرح می‌كنند. آنها افق‌های بلندی برای بیداری اسلامی مانند نظام‌سازی و تمدن‌سازی قائل نیستند. می‌خواهند اهداف بیداری اسلامی را به اموری كم‌اهمیت تقلیل بدهند. می‌گویند مردم این كشورها مسلمانند، نماز می‌خوانند و احساساتشان هم جریحه‌دار شده است. بیش از این نمی‌خواهند با اسلام پیش بروند. این تفكر مانند افكار منافقین است كه زمانی كه در زندان شاه بودند، می‌گفتند كه مردم آیت‌الله خمینی را دوست دارند. بنابراین او باید شاه را بیرون كند و بعد كار را به دست ما بدهد. به نظر می‌آید این تفكر در احزاب لاییك كشورهای اسلامی نیز وجود دارد و این‌ها معتقدند كه مبارزات تا مرحله‌ی پیروزی به دست مردم باشد و از آن به بعد كار به دست آنان بیفتد.

اما تفكر خطرناك‌تر و پیچیده‌تری هم وجود دارد كه نظریه‌ی آقا با آن هم مرزبندی دارد، و الان تركیه در بُعد بین‌المللی و برخی نیز در داخل كشور آن را دنبال می‌كنند. این‌ها به بیداری اسلامی اعتقاد ندارند، بلكه به آشتی اسلام و دموكراسی یا آشتی اسلام و غرب ذیل تمدن غرب معتقد هستند. می‌گویند مردم مسلمان هستند، پس جامعه‌ی اسلامی باید شكل بگیرد. مثلاً می‌گویند حجاب باید باشد، اما نه اجباری، بلكه داشتن حجاب بهتر از بی‌حجابی است و نباید به مردم فشار بیاید. یعنی باید وضعیت حجاب اصلاح بشود. این‌ها به دنبال سكولاریسم یا لاییسم الحادی نیستند، بلكه می‌خواهند بین غرب و اسلام آشتی ایجاد كنند. حتی به مذاهب اسلامی هم معتقدند، اما ذیل تمدن غربی. این‌ تمدن غربی است كه برای آنها حرف آخر را می‌زند. در این دیدگاه، تمدن اسلامی مربوط به گذشته است و امروز زمان گفت‌وگوی تمدن گذشته‌ی اسلامی با تمدن فعلی غرب است. یعنی آن تمدن گذشته و مرده است و نهایتاً غلبه با تمدن مدرن است.

اما نظریه‌ی بیداری اسلامی موردنظر رهبر معظم انقلاب، یك نظریه‌ی قشری و تعصبی نیست؛ نظریه‌ای است كه اتفاقاً تجدد را هم می‌پذیرد، اما ذیل تمدن اسلامی و مهدویت و تمدنی كه نمرده و در گذشته نمانده و امروز هم زنده است. این‌ها مجموعه‌ی ویژگی‌های نظریه‌ی رهبر معظم انقلاب در باب بیداری اسلامی است.

با توجه به این‌كه نظام ما یك نظام اسلامی شیعی است، تا چه اندازه می‌‌تواند برای كشورهای عربی منطقه به عنوان یك الگو مطرح باشد؟

رهبری در نظریه‌شان به تفاوت‌های كشورهای اسلامی با یكدیگر توجه كرده‌اند. در عین حال باید دقت داشت كه فرهنگ سیاسی دینی و واژه‌های دینی امر محدود و بسته‌ای نیست كه نتواند در خارج از حوزه‌ی خودش تأثیر بگذارد. فرهنگ اسلامی بسیار فرهنگ عظیمی است، منتها ما چون قرائت شیعه را عمیق‌تر می‌دانیم، آن را انتخاب كرده‌ایم. در فرهنگ سیاسی اما این‌گونه نیست كه آموزه‌های یك مكتب قابل انتقال به دیگران نباشد و آنها نتوانند از آن استفاده كنند؛ چنان‌كه خود آیت‌الله خامنه‌ای در سال 1345 كتاب سید ابن قطب را به همراه تحلیل ترجمه ‌كردند، زیرا در آن زمان كه پس از دوره‌ی جمال عبدالناصر بود و الگوهای مبارزه‌ی اسلامی محدود بود، این كتاب‌ها و مبارزات این افراد می‌توانست به عنوان یك الگو مطرح باشد. هرچند برخی‌ها می‌گفتند كه سید قطب سنی بوده ، اما تا آن‌جا كه او در مبارزاتش پیش رفته بود، برای ما جالب بود. در زمینه‌ی انتقال الگوهای ما به دیگران هم همین طور است.

عمدتاً دو نظریه در بین نظریه‌های رقیب از دیگر نظریات قوی‌تر است. یكی نظریه‌های وهابی یا طالبانی‌گری و سلفی‌گری است كه می‌خواهند بیداری اسلامی را با یك قشریت و یك سطحی‌اندیشی و حتی خشونت مطرح كنند. نظریه‌ی دیگر هم به دنبال طرح بیداری اسلامی تحت عنوان دموكراسی است. نظریه‌ی آقا یك خط وسط و خط اعتدال در بین این دو نظریه است.

ما تا آن‌جایی كه پیش برویم و در عرصه‌های گوناگون نظام‌سازی كنیم، خود‌به‌خود این نظام‌سازی به عنوان یك الگو مطرح خواهد شد. بنابراین قسمت‌های بسیاری از این الگوها قابلیت اشتراك‌گذاری با دیگر ملل اسلامی را دارد. البته در مواردی هم قرائت خاص شیعه مطرح است.

نظریه‌ی بیداری اسلامی از چه مزیت‌های دیگری برخوردار است؟

نظریه‌ی بیداری اسلامی یك نظریه‌ی بومی است؛ یك ایدئولوژی تحمیلی نیست. از ایدئولوژی‌های مدرن بیرون است. این ویژگی خیلی مهمی است. این كار را اولین بار امام انجام داد. امام از ایدئولوژی‌های مدرن بیرون آمد و فرهنگ سیاسی خودش را ارائه داد. فرهنگ سیاسی كه واقعی است و از متن جامعه‌ی اسلامی است.

ویژگی دیگرِ نظریه‌ی رهبری این است كه هویت‌گرا است. در حالی كه نظریه‌های رقیب تقلیدگرا هستند. ویژگی نظریه‌ی هویت‌گرا این است كه به شما شخصیت و احساس هویت می‌بخشد. بنابراین شما با این احساس شخصیت می‌توانی با شخصیت دیگری ارتباط برقرار كنی، به‌راحتی با غرب ارتباط برقرار كنی و هر چه را كه مناسب بود، انتخاب كنی و برداری و آن‌چه را نخواستی دور بریزی. اما اگر هویت از خود نداشته باشی، نمی‌توانی ارتباط خوبی با شخصیت‌های دیگر برقرار كنی.

به نظر شما مهم‌ترین ركن بیداری اسلامی چیست؟

مهم‌ترین ركن نظریه‌ی بیداری اسلامی كه علت وقوع این تحولات هم هست، احساس تحقیر شدن امت اسلامی و جست‌وجو برای بازگرداندن عزت و كرامت به این امت است. در صورتی كه این مسئله در دیگر نظریات وجود ندارد. نظریات دیگر عمدتاً بر فقر، نابرابری، ظلم و خشونت تأكید دارند. بیداری اسلامی هم به همه‌ی این‌ها توجه دارد، اما با احساس تحقیر شدن همراه است. در گذشته هم مسلمانان تحقیر می‌شدند، اما احساس نمی‌كردند. امروز اما مسلمانان متوجه این مسئله هستند كه باید به دنبال كرامت انسانی خود باشند. مثلاً آن خبرنگاری كه كفش خود را به طرف بوش پرت كرد، با این كارش او را تحقیر كرد. این كار او مرز بین تحقیر و عزت بود. به او گفته بودند كه اگر تو عذرخواهی كنی، ما میلیون‌ها دلار به تو پول می‌دهیم و او قبول نكرده بود. البته بعدها كفش او را یك بازرگان عرب پنج میلیون دلار خرید و این كفش به نماد عزت تبدیل شد. نظریه‌ی بیداری اسلامی كاری می‌كند كه مردم ابتدا متوجه تحقیر شدن خود شوند و بعد از آن هم پادزهرش را به آنها می‌دهد كه همانا عزت و حریت اسلامی است.

یكی از اهداف نظریه‌ی بیداری اسلامی، حیات طیبه‌ی امت اسلامی است و این‌كه این حیات طیبه تنها متعلق به گذشته‌ی تاریخی مسلمانان نیست . در زمان حاضر هم قابل تحقق است.

آیا می‌توان گفت كه بزرگ‌ترین نقش انقلاب اسلامی همانا از بین بردن احساس خواری مسلمانان در برابر تمدن غرب است؟ یعنی ایجاد اعتماد به نفس در مسلمانان؟

بله، این مسئله در نظریه‌ی بیداری اسلامی كاملاً مورد توجه است. رهبری در سخنانشان در اجلاس بیداری اسلامی گفتند: شما به جوان‌ها اعتماد به نفس بدهید و به آنها اعتماد كنید. وقتی جوانان احساس عزت كنند، اعتماد به نفس هم در آنان ایجاد خواهد شد.

نظریه‌ی بیداری اسلامی موردنظر رهبر معظم انقلاب، یك نظریه‌ی قشری و تعصبی نیست؛ نظریه‌ای است كه اتفاقاً تجدد را هم می‌پذیرد، اما ذیل تمدن اسلامی و مهدویت و تمدنی كه نمرده و در گذشته نمانده و امروز هم زنده است.

اگر بخواهیم كل نظریه‌ی بیداری اسلامی و ابعاد گوناگون آن را در چند جمله و با استفاده از سخنان رهبر معظم انقلاب بیان كنم، این‌گونه خواهم گفت: «بیداری اسلامی به علت ماهیت عمیق دینی آن كه برگرفته از متن اسلام و باورهای ناب و خالص مسلمانان است، در صدد است كه از هویت واقعی و آسیب‌دیده‌ی جوامع اسلامی در مقابل سلطه‌ی غرب و ابعاد تمدنی آن محافظت كند و در این مسیر پیچیده و دشوار، آن‌چه الگوی هدایت تلقی می‌گردد، همانا انقلاب بزرگ اسلامی ایران و دستاورد آن، یعنی نظام جمهوری اسلامی است؛ و افق تمدنی و چشم‌انداز نوین آن كه با الهام از مكتب اهل بیت عصمت علیهم‌السلام است، در دهه‌های اخیر وارد مراحل تكاملی خود شده و این رشد تكاملی و متعالی در هر منزلی یكی از ابعاد مادی تمدن غرب و دنیای مدرن را به چالش می‌كشد.»

چطور ممكن است كه با سه ویژگی اسلامی بودن، مردمی بودن و ضداستعماری بودن كه شما فرمودید، بیداری اسلامی به اروپا و آمریكا هم برسد؟

بیداری اسلامی همان‌طور كه حضرت آقا فرمودند، به تشیع و جهان اسلام محدود نمی‌شود و بازتاب آن به اروپا و آمریكا هم خواهد رسید و وارد یك فضای جدیدی خواهد شد. این سه ویژگی مخصوص جهان اسلام است، اما بیداری اسلامی از گروه‌ها و احزاب عبور كرده و به درون متن مردم رفته است. یعنی یك بار دیگر مردم را كشف كرده، ولی نه با ماركسیسم یا با لیبرالیسم، كه با فطرت. لذا این می‌تواند یك الگو باشد، چنان‌كه نظام‌های غربی در صد سال گذشته برای جوامع مسلمان الگو بودند.

چه عنصری از هویت این بیداری به آنها می‌رسد؟

كرامت انسانی و فطرت‌خواهی انسان‌ها. ضمناً انسان‌ها وقتی با ظلم و بی‌عدالتی مواجه می‌شوند، به طور فطری عدالت‌خواه می‌شوند. این عدالت‌خواهی قبلاً از كانال احزاب و گروه‌ها برآورده می‌شد، اما حالا خود مردم به صحنه می‌آیند و عدالت و رفع ظلم را مطالبه می‌كنند.

البته چون این تمدن هنوز جوان است، مسیرها هنوز به‌درستی شكل نگرفته است. اندیشمندان ما باید بیندیشند و فكر كنند و در رساله‌های دانشگاهی و تحقیقات حوزوی خود، مسیر انتقال این مفاهیم از جامعه ما به سمت غرب را ساماندهی كنند.
اخبار ویژه
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها