به گزارش پایگاه 598، طی روزهای اخیر تحولات سیاسی و نظامی در سوریه در حال تغییراتی جدی است که میتواند حکایت از روند روبهتغییر کارزارهای نظامی و عرصههای سیاسی در قبال این کشور باشد. در عرصه سیاسی شاهد تغییرات معنادار مواضع برخی کشورهای مخالف بشار اسد هستیم. به عنوان مثال، آمریکا تا حدی حضور اسد در دولت انتقالی را پذیرفته است. انگلیس، آلمان و ترکیه هم موضع مشابهی اتخاذ کردهاند. در عرصه نظامی هم ورود مستقیم روسیه به جنگ سوریه و حملات هوایی این کشور علیه تروریستهای داعش ندای امیدوارکنندهای برای دولت سوریه و مردم این کشور به گوش میرساند. عطف به تحولات پیشینی و با نگاهی موشکافانه به وقایع و رخدادهای اخیر، یادداشت حاضر درصدد پاسخ به این سئوالات است که علل و دلایل تغییر مواضع سیاسی و ورود نظامی روسیه به تحولات نظامی در سوریه چیست؟ و اینکه این تغییر و تحولات بنیادین سیاسی و نظامی چه پیامدهای برای سوریه و منطقه به همراه خواهد داشت؟
دلایل تغییر و تحولات سیاسی و نظامی
پاسخ به سؤال اول نیازمند رصدی مختصر و اولیه از تغییر مواضع سیاسی و نظامی است. در عرصه سیاسی شاهد تغییرات کم و بیش مشابهی در مواضع کشورهای مخالف بشار هستیم. با تغییر تدریجی در رفتارهای امریکا، رئیس جمهور این کشور اعلام کرد آمادهایم درباره سوریه با ایران و روسیه همکاری کنیم و جان کری وزیر خارجه این کشور بر نقش سازنده ایران و روسیه جهت پایان جنگ در سوریه تاکید کرد. همزمان «فیلیپ هاموند» وزیر خارجه انگلیس اذعان کرد در مرحله انتقالی قدرت در سوریه به ایفای نقش بشار اسد اعتقاد دارد. در ترکیه به عنوان سرسختترین دولت دشمن سوریه، رجب طیب أردوغان رئیس جمهور این کشور، اعلام کرد که بشار اسد میتواند در مرحله انتقالی قدرت حضور داشته باشد.[1]
اما این تغییرات در رفتار و گفتار سیاسی به کشورهای دیگر هم سرایت کرد. دولت آلمان تاکید کرده است برای گفتگو با رئیسجمهوری سوریه برای خاتمه دادن به درگیریهای پنجساله در این کشور آماده است و وزیر امور خارجه اسپانیا در این خصوص اعلام کرد که راهحلی جز مذاکره با بشار اسد، وجود ندارد.
نکته جالب، پاسخ بشار اسد به این تغییر مواضع است. او اعلام کرد: «در بعد مثبت موضوع میتوان گفت صفبندی بینالمللی متخاصم با سوریه دچار تردید شده و بهمعنای واقعی کلمه هیچ دیدگاهی برای خود ندارد.» روزنامه الحیات نیز در مقالهای نوشت مواضع دولتهای غربی در قبال نظام سوریه بهطور بنیادین تغییر کرده است و آنها دیگر بشار اسد را بخشی از راهحل میدانند. پایگاه اینترنتی روزنامه الحیات در مقالهای به قلم الیاس حرفوش نوشت: زمانی که بشار اسد رئیس جمهور سوریه در کاخش در دمشق مینشیند و تغییرات بوجود آمده در مواضع کشورهای غربی در قبال دولت و نظامش را از چهار سال قبل تا کنون دنبال میکند، بدون تردید احساس فخر و پیروزی میکند. زیرا همه تلاشهایی که به عمل آورد و رؤیایی که طی این سالها داشت، اکنون به واقعیت تبدیل میشود.[2]
در عرصه نظامی تحولات شدیدتر و تاثیرگذارتر است. مداخله مستقیم روسیه به درخواست بشار اسد میتواند وضعیت میدانی جنگ در سوریه را تغییر دهد. بعد از اعلام یکباره پوتین و لاورف مبنی بر حضور مستقیم در سوریه، بیش از 50 جنگنده روس و بالگرد در عملیات علیه داعش شرکت کردند.[3] این حملات با هدف قرار دادن مواضع داعش توانسته است هم تحولات نظامی و هم مواضع سیاسی مخالفان بشار اسد را تحت تاثیر خود قرار دهد که مهمترین آنها، تاکید بر ابقای بشار اسد حداقل در طول دولت انتقالی است. اهمیت این موضوع زمانی برجستهتر میشود که با رصد اجلاس ژنوِ یک تا سه و نیز اجلاس به اصطلاح دوستان سوریه در پاریس، تونس، ترکیه، قطر، عربستان و لندن ملاحظه میشود که در همه این اجلاس، یا بر حذف بشار اسد تاکید میشد یا در بهترین وضعیت بدون اشاره به جایگاه قانونی اسد در سوریه بر تشکیل زودهنگام دولت انتقالی در این کشور تاکید میشد. با این مقدمه، به سؤال اول بر میگردیم و آن، علل این تغییر مواضع سیاسی و حضور نظامی روسیه در تحولات نظامی سوریه است. به نظر میرسد دلایل ذیل را میتوان به عنون مهمترین علل این تغییرات معنادار نام برد:
1. منافع ملی روسیه در سوریه: به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران، سوریه تنها شریک باقیمانده از دوره جنگ سرد برای روسیه در غرب آسیا است که در آن منافعی غیر قابلچشمپوشی دارد. روسیه تنها پایگاه نظامی خود در مدیترانه را از سال 1971 در بندر طرطوس سوریه ایجاد و حفظ کرده و لذا این مسئله یکی از مواردی است که موجب میشود مسکو نگاه خاصی به تحولات سوریه داشته باشد. علاوه بر معاهدات نظامی و پیمانهای دفاعی، یکی از موارد اهمیت سوریه برای روسیه، منافع اقتصادی و تجاری است. روسیه مبادلات 50 تا 60 میلیارد دلاری با غرب آسیا دارد که از این میزان حدود یک میلیارد دلار، مبادلات تسلیحاتی و یکونیم میلیارد دلار مبادلات تجاری است. سوریه یکی از عمدهترین خریداران تسلیحات ساخت روسیه است که در پی این مبادلات سود کلانی عاید روسیه میشود.[4]
روسیه بعد از حمایتهای سیاسی در طول پنج سال جنگ در سوریه، وضعیت فعلی را با هماهنگی دولتهای ایران، عراق و سوریه بهترین فرصت برای حضور نظامی میداند. تامین منافع ملی این کشور در سوریه تنها با حفظ تمامیت ارضی سوریه، حذف گروههای تروریستی و حفظ ساختار سیاسی این کشور ممکن است و در شرایط فعلی این ممکن نیست جز با حضور نظامی این کشور در سوریه در کنار گروههای مقاومت به رهبری ایران.
2. ترس روسیه و غرب از گسترش تروریسم: پوتین در سخنان اخیرش اظهار داشته است: «… ما نگران بازگشت تروریستهای داعش به جمهوریهای شوروی سابق هستیم.» سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی روسیه از سالها پیش درباره نشر دیدگاههای افراطی گروههای تکفیری و سلفی در مناطق مختلف روسیه بهویژه چچن به عنوان تهدیدی برای ثبات و امنیت ملی، هشدار داده بودند.[5] این نگرانی و ترس از بازگشت تروریستها، نه تنها برای روسیه حائز اهمیت بوده و نیازمند به پیشگیری از این وضعیت است، بلکه مواضع اخیر کشورهای اروپایی نیز بیتاثیر از بازگشت تروریسم به کشورهایشان نیست. اقدامات تروریستی که در فرانسه اتفاق افتاد، تلنگری بود برای کشورهای غربی که در بهکارگیری ابزار تروریسم جهت تحقق اهدافشان احتیاط به خرج داده و نسبت به عملکرد خویش تجدیدنظر نمایند. به اصطلاح ماری که آنها در آستین پرورش دادهاند، ممکن است روزی به آنها نیز نیش بزند.
3. کسب اعتبار و نفوذ سیاسی برای روسیه: روسها قبل از اقدام مستقیم در سوریه، 5 سال صبر کردند. این مدت طولانی علاوه بر دلایل دیگر یک علت مهم داشت و آن اینکه روسها نمیخواستند همزمان با تحولات اوکراین در دو جبهه علیه اروپا و آمریکا قرار گیرند. آنها به قدری صبر کردند که اصطلاحاً کارد به استخوان برسد. روسها در شرایطی در سوریه اقدام مستقیم انجام میدهند که نه تنها منافع ملیشان حفظ شود بلکه همزمان به دنبال همراهی کشورهای اروپایی، حداقل در سطح سیاسی و همچنین کسب اعتبار و نفوذ منطقهای در لوای مبارزه با تروریسم هستند. در حالی که رقیب تاریخی آنها یعنی آمریکا در چشم افکار عمومی منطقه، پرورشدهنده اصلی تروریسم معرفی شده است، روسها با آن اقدام میتوانند در سطحی کلانتر، از طریق اقدام جدی در سوریه و زیرسایهی کنشگری مشروعی چون مبارزه با تروریسم، البته بدون ایجاد احساس نگرانی در بین کشورهای اروپا و آمریکا، اعتبار و نفوذ سیاسی خود در منطقه را احیا کنند.
4. انتخابات پیش روی دموکراتها در آمریکا: بعد از شکست دموکراتهای آمریکا در انتخابات میاندورهای کنگره این کشور، شاهد تلاش مضاعف دولت اوباما برای حل دو موضوع هستهای با ایران و حل مسائل منطقهای غرب آسیا بودهایم. بعد از حل مسئله هستهای با ایران، بیشترین تلاش آنها حل مسائل منطقهای با ایران است و از آنجا که ایران تمایلی به مذاکره مستقیم با آمریکا در مورد مسائل منطقهای ندارد، بهترین راهحل برای آنها، رسیدن به اجماعی بینالمللی و منطقهای همراه با روسیه و دیگر کشورهای دخیل در این مسئله است. این موضوع میتواند عامل مهمی در تغییر مواضع آمریکا نسبت به حفظ بشار اسد و همزمان همراهی کشورهای اروپایی و ترکیه با این مواضع جدید باشد. حل بحران موجود در منطقه میتواند امیدهای دموکراتها در انتخابات پیش روی امریکا را زنده نگه دارد و لذا این موضوع بیتاثیر در تغییرات صورت گرفته نبوده است.
5. نبود جایگزین مطمئن برای بشار اسد: یکی دیگر از دلایل مهم تغییر مواضع سیاسی غرب در خصوص سوریه و بهویژه در مورد بشار اسد، موضوع تعیین جایگزین دولت فعلی در سوریه بوده است. از آنجا که تجزیه سوریه مورد مخالفت شدید ایران، عراق و روسیه و همچنین تهدیدی برای مناطق کردنشین ترکیه نیز میباشد، بحث دولت انتقالی و تغییر ساختار سیاسی سوریه بیشتر در دستور کار غربیها بوده است. اما بعد از 5 سال جنگ و درگیری در این کشور، این سؤال برای آنها پیش آمده است که به راستی چه کسی میتواند جایگزین بشار اسد باشد؟ آیا واگذاری منطقه مهم و استراتژیکی مثل سوریه و واگذاری جانِ هزاران علوی، کُرد و دیگر اقلیتهای مذهبی در این کشور به گروههای تروریستی، عاقلانه و منطقی به نظر میرسد؟ قطع به یقین جواب این سؤال برای سردمدارن غربی نیز مشخص است. آنها به همین دلیل بعد از چند سال دچار سردرگمی مبهمی در خصوص آینده سوریه شدهاند و مواضع روشن و شفافی در قبال این کشور ندارند. مدعای ما صحبتهای بشار اسد در دیماه سال 93 است. او اظهار داشت: «باراک اوباما بعد از شکست در انتخابات میاندورهای در آمریکا این سؤال را در ذهن دارد که اگر بشار اسد برود چهکسی جایگزین آن خواهد شد؟ داعش؟ ما گزینه دیگری نداریم. اوباما همچنان در اظهارات علنی خود مانور میدهد، این در حالی است که معارضان معتدل در سوریه یک توهم است.»[6]
6. بحران مهاجرت به اروپا: در شهریورماه امسال سازمان بینالمللی مهاجرت برآورد کرد که بیش از 2400 نفر از مهاجران خارجی که قصد عبور از دریای مدیترانه را داشتهاند، کشته شدهاند. بیش از 323 هزار نفر نیز خود را به سواحل کشورهای اروپایی رساندهاند. توماس دی مایزیر، وزیر کشور آلمان نیز در مصاحبه با یورو نیوز تاکید کرد که آلمان و اروپا به طور کلی نیاز به یک سری تدابیر برای مقابله با بحران مهاجران دارند. وی پیشبینی کرده است که آلمان به تنهایی تا پایان امسال پذیرای بیش از 800 هزار مهاجر خارجی خواهد بود.[7] این مهاجران بیشتر سوری و عراقی هستند از این رو بهترین کار برای پیشگیری از بحران مهاجران در اروپا، حل زودهنگام مسائل منطقهای جهت بازگشت آوارگان و پناهجویان و همچنین جلوگیری از مهاجرتهای بیشتر آنها به اروپا است. بلافاصه بعد از تشدید مهاجرتها شاهد تغییر موضع سیاسی کشورهای اروپایی هستیم که قبلاً به آنها اشاره شد.
پیامدهای تغییر مواضع سیاسی و حضور نظامی روسیه
ناکامی مخالفان بشار اسد در سقوط او مهمترین پیامد این شرایط جدید است. همین که مخالفان بشار به خواسته خود در حذف بشار است دست نیافتهاند و بر حفظ بشار اسد حداقل تا دوره انتقالی تاکید داشتهاند، مهمترین پیامد تغییرات شکل گرفته است. بشار اسد تا پایان مبارزه با تروریسم در جایگاه خود باقی خواهد ماند. ماندن یا نماندن او بعد از سرکوب تروریستها، بسته به نظر مردم سوریه خواهد بود. این اساسیترین تفسیری است که از وضعیت جدید میتوان برداشت کرد. مخالفان بشار اسد بعد از 5 سال تلاش برای سرنگونی او ناکام شده و برای خروج از وضعیت پیش آمده تغییر گفتار داده دادهاند.
تقویت نیروهای مقاومت و احیای روحیه ارتش سوریه از دیگر پیامدهای این تغییر مواضع سیاسی و نظامی است. همانطور که رئیسجمهور سوریه نیز کاهش اقتدار ارتش و فقدان نفر کافی را به عنوان دلایل عقبنشینی استراتژیک آنها در مقابل تروریستها معرفی کرد، جنگ داخلی برای یک ارتش کلاسیک آن هم به مدت 5 سال باعث شده است تا توان لجستیکی و روحیه سربازانش تحلیل رود و این میتوانست در ادامه مقاومت دولت سوریه خلل ایجاد کند. همزمان با کاهش توان ارتش به عنوان مسئول اصلی حفاظت از تمامیت ارضی کشور و مردم سوریه، تضعیف روحیه گروههای مردمی و مقاومت نیز دور از انتظار نبود. به همین دلیل حملات هوایی و نظامی روسیه به مواضع تروریستها نه تنها میتواند احیاگر ارتش سوریه باشد، بلکه با تخریب و ویرانکردن مواضع اصلی تروریستها میتواند روحیه ازدسترفته ارتش و شاید گروههای مقاومت را بازگردانده و باعث ایجاد انگیزه مناسب جهت حمله گسترده به تروریستها گردد.
افزایش نفوذ ایران در منطقه، از دیگر پیامدهای مهم این تغییر و تحول است. بعد از جمعبندی مذاکرات هستهای، بیشتر تلاش و انرژی سیاست خارجی ایران معطوف به تحولات منطقهای است. در این بین، مهمترین هدف ایران یعنی حفظ تمامیت ارضی و ساختار سیاسی سوریه و عراق با وضعیت فعلی محقق خواهد شد و این پیروزی مهمی برای جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. عدم دستیابی عربستان و ترکیه به اهداف خود به عنوان دو رقیب اصلی ایران در منطقه، میتواند موازنه قدرت منطقهای را به نفع ایران به پایان برساند و اعتبار و نفوذ منطقهای ایران را برجستهتر از رقبای سنتیاش نشان دهد.
تغییر روند تحولات در عراق و کاهش خطر احتمالی حمله مخالفان بشار به سوریه، پیامد دیگری است که باعث ارزیابی مثبت از این تحولات برای ایران و متحدان منطقهای این کشور خواهد شد. حملات ترکیه به شمال عراق و سوریه به بهانه جنگ با پ.ک.ک ممکن بود بهانهای شود تا این کشور در خاک سوریه مداخله نظامی داشته باشد. اما حضور نظامی روسیه نه تنها این طرح و ایده را خنثی نموده است بلکه ائتلاف چهارجانبه این کشور با سوریه، عراق و ایران میتواند روند در پیش گرفته در سوریه را به سمت عراق نیز سوق داده و همزمان دو کشور عراق و سوریه را از وجود تروریستها پاکسازی نماید.
علاوه بر پیامدهای ذکر شده، تغییرات سیاسی و نظامی صورتگرفته میتواند پیامدهای دیگر هم به همراه داشته باشد که بهعنوان دلایل تغییر مواضع از آنها یاد شد. از جمله این موارد تلاش برای کاهش مهاجرتهای صورت گرفته به اروپا، جلوگیری از گسترش تروریسم و بازگشت آنها به اروپا و دیگر کشورهای منطقه و... است که در قسمت قبل به آنها اشاره شد. در پایان نکته حائز اهمیت این است که رسیدن به این پیامدها نیازمند تداوم حملات نظامی روسیه و ادامه مسیر در پیش گرفته از سوی دول اروپایی در مورد حفظ بشار اسد است؛ امری که به نظر میرسد با توجه به جدیت روسیه، محتمل باشد.
[1] http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940704000243
[2] http://vista.ir/news/19981799/
[3] http://www.asriran.com/fa/news/420686
[4] http://tabyincenter.ir/index.php/menu-examples/child-items-6
[5] http://daesh-news.com/5068 6/3/94
[6] http://www.tasnimnews.com/Home/Single/607058
[7] http://www.mashreghnews.ir/fa/news/460347
احد نوری اصل/ دانشجوی دکتری علوم سیاسی
منبع: تبیین