به گزارش پایگاه 598، اگر چند هفته به عقب بازگردیم، هادی نوروزی به عنوان پیش قراول ارتش سرخ وارد زمین می شد و هانی از روی نیمکت یا سکوها بازی پدر را تماشا می کرد اما در یک بازی فوتبال جای پدر و پسر عوض شده بود، اینبار پیش قراول کاپیتان های بزرگ سرخابی ها هانی نوروزی بود و پدر از روی سکوها بازی پسرش را تماشا می کرد. پدری که از دیدن بازی پسرش قند در دلش آب می شد و او را با فریادهایش راهنمایی می کرد که چگونه توپ را در زمین به گردش در آورد ولی هرچه بیشتر فریاد می زد بیشتر به این نتیجه می رسید که هیچکس صدایش را نمی شنود پس در سکوت کامل به دلبری پسرش روی چمن ورزشگاه خیره شد و برایش آرزوی موفقیت کرد.
مصاحبه «قانون» با هانی نوروزی را در ادامه می خوانید:
خودتان را معرفی کنید.
من هانی هستم، هشت سالم است و کلاس دوم هستم.
فکر می کردی یک روز به عنوان کاپیتان دوستان پدرت وارد زمین بشوی؟
نه، چون اصلا سنم به سن آنها نمی خورد. من هر وقت درس نداشتم و بیکار بودم با پدرم به ورزشگاه می رفتم و بازی آنها را تماشا می کردم.
بازی در حضور تماشاگران را دوست داشتید؟
بله، خیلی خوب بود. اولش یک مقدار میترسیدم ولی خیلی لذتبخش بود و تشویق تماشاگران را دوست داشتم.
در این بازی چند گل زدی؟
دو گل زدم و شادی گل بابا را انجام دادم و هر دو تا گلم را به پدرم هدیه می کنم. می دانم او هم از دیدن بازیام خیلی خوشحال شد.
پنالتی خوبی هم زدی.
همیشه همینجوری پنالتی می زنم تا دروازه بان نتواند توپ را دفع کند.
همبازی های پدرت خوب بازی می کردند؟
بله، همه آنها خیلی خوب بازی می کردند و بازی همهشان را دوست دارم.
زمان زیادی هم بازی کردی، خسته نشدی؟
نه، اصلا متوجه نمی شدم که زمان دارد می گذرد، بازی با حضور تماشاگران و در کنار دوستان بابا خیلی لذتبخش بود و اصلا احساس خستگی نمی کردم.
دوست داری یک روز در پرسپولیس بازی کنی؟
الان که خیلی کوچک هستم ولی همه تلاشم را می کنم تا یک روز با شماره 24 در این تیم بازی و جای پدرم را پر کنم.
با کدام یک از دوستان پدرت دوست هستی؟
با همه دوستم ولی عمو میثم(بائو)، عمو مهرداد(کفشگری) و عمو محسن(بنگر) را بیشتر می بینم.
چیزی از این بازی هست که برای ما تعریف کنی؟
اول بازی فکر می کردم که شماره 24 روی پیراهنم نوشته نشده و از بقیه می پرسیدم و می گفتند که نوشته شده، ولی باز هم فکر می کردم نوشته نشده است.
الان جایی بازی می کنی؟
پیش آقای پیوس تمرین و در تیمش بازی می کنم.
دوست داری یک روز در ورزشگاه آزادی و برای تیم ملی بازی کنی؟
بله، این یکی از آرزوهایم است که در تیم ملی بازی کنم ولی بابا و مامان می گویند اول درس بعد ورزش.