به گزارش پایگاه 598، وی در مصاحبه با شفقنا با بیان این که وقوع انقلاب در ایران باعث شد خیلی
از کشورهای منطقه بترسند، مسئولیت شروع جنگ از سوی صدام و حامیان سعودی را
به گردن افراطیها در داخل انداخت و گفت: در همان موقع انسانهای افراطی
بین ما بودند که حرف از صدور انقلاب [نه آنگونه که امام میگفتند]
میزدند. بعضیها [نه باز با رویکرد و منظوری که امام داشتند] میگفتند:
با دولتها کار نداریم و با ملتها کار داریم. این حرفهای عجیب و غریب،
باعث شد که کمکم اختلاف پیش بیاید. عراق بیش از همه ترسید و عامل اجانب شد
و علیه ما جنگ به راه انداخت. کشورهایی که به عراق کمک کردند، در حقیقت در
جنگ با ما شریک بودند و هزینههای جنگ را به عراق میدادند اما بعد از
اینکه تصمیم گرفتیم که قطعنامه را بپذیریم، با منطق با دنیا مواجه شدیم که
حالات دیگری پیدا کرد. دیدند ما عاقلانه، بحث و قطعنامه را به نفع خودمان
عوض کردیم. کار آسانی نبود که بندهای قطعنامه شورای امنیت را بعد از یک سال
اصلاح کنیم. ما قطعنامه را نه رد کردیم و نه پذیرفتیم، گفتیم ما اشکال
داریم و باید آن را اصلاح کنیم. مثل همین مذاکرات هستهای اخیر که وقتی با
حوصله بحث کردیم و منطقمان را نشان دادیم، دیدند اهل منطق هستیم[!] بعد
از قطعنامه دولت جدیدی آمد که دولت من بود. ما گفتیم دشمنتراشی نداریم و
میخواهیم با دنیا کار کنیم. دنیا خیلی سریع به طرف ما آمد(!).
هاشمی
همچنین با بیان اینکه روابط در دوره فعلی سختتر از دوره جنگ نیست گفت:
البته فعلا در عربستان وضع خوبی پیش نیامده است. یعنی سیاستی که حاکمان
جدید پیش گرفتند، عاقلانه نیست. ولی باز هم راهش جنگ نیست. راهش این است که
ما باید به نحوی منطقی مذاکره و صحبت کنیم و آنها را مطئمن کنیم که از ما
نترسند و ما هستهای نظامی نیستیم. نمیخواهیم سلاحمان را علیه کسی بکار
ببریم. اتفاقا در این شرایط، باید از ما استقبال میکردند، چون الان بار
مبارزه با اسرائیل به گردن ما افتاده است. آنها باید از خدا میخواستند که
این اتفاق بیفتد. چون ایرانی که در اینجا بود، خانه اسرائیل بود و اسرائیل
در اینجا سفارت داشت و هر چه آمریکا میخواست، به اسرائیل میدادند. انقلاب
که پیروز شد، آنجا را گرفتیم و به فلسطینیها دادیم و موضع ایران عوض شد.
اما
الان شما میبینید که وضع چگونه شده است. من فکر میکنم که اگر ما درست
وارد شویم، خیلی آسان میتوانیم مسایل خود را با اعراب حل کنیم. آنها هم
باید درست وارد شوند و اگر آدم عاقل و معتدلی مثل ملکعبدالله وجود داشت
میشد مسایل را حل کرد. البته من قبلا در یک جلسه طولانی مهمان آقای سلمان
در ریاض بودم. آن موقع ایشان را آدم معقولی دیدم. به نظرم اطرافیانش بد عمل
میکنند و تندروی دارند. در عین حال ما باید از این راه مسایل را حل کنیم.
هاشمی همچنین گفته که مسائل با عربستان قابل حل بوده و ملک عبدالله نیز در این زمینه پیغام داده بود اما احمدینژاد مانع شد.
اظهارات
هاشمی در تخطئه جریان افراطی داخلی در شروع جنگ و دشمنیهای بعدی در حالی
است که حضرت امام در منشور روحانیت (جلد۲۱ صحیفه امام)- با اشاره به فضای
تبلیغاتیای که خودیها را متهم به تندروی میکند و ماجرای سلمان رشدی -
تأکید کردند: «من قبلا نیز گفتهام همه توطئههای جهانخواران علیه ما از
جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم
اسلام جوابگوی جامعه است و حتما در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز
بگیریم. ما نباید غفلت بکنیم، واقعا باید به سمتی حرکت نماییم که
انشاءالله تمام رگههای وابستگی کشورمان از چنین دنیای متوحشی قطع شود.
استکبار غرب شاید تصور کرده است از اینکه اسم بازار مشترک و حصر اقتصادی را
به میان بیاورد ما در جا میزنیم و از اجرای حکم خداوند بزرگ صرفنظر
مینماییم. آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل میکنند که باید در سیاست و
اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر نماییم و ما خامی کردهایم و اشتباهات گذشته
را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و
شرق نسبت به ما و نهایتا انزوای کشور شده است و اگر ما واقعگرایانه عمل
کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی میکنند و احترام متقابل به ملت ما و
اسلام و مسلمین میگذارند. این یک نمونه است که خدا میخواست پس از انتشار
کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و
استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینهاش با اسلام برملا
سازد تا ما از سادهاندیشی به درآییم و همهچیز را به حساب اشتباه و
سوءمدیریت و بیتجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما
نیست، بلکه تعمد جهانخواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الا مسئله
فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیستها و استکبار پشت
سر او قرار بگیرند.