کد خبر: ۳۴۴۲۹
زمان انتشار: ۱۲:۳۳     ۱۹ دی ۱۳۹۰
"فواد رازم" آزاده فلسطینی که 31 سال در بند رژیم صهیونیستی بوده است، در گفت وگو با خبرنگار فارس در فلسطین تاکید کرد: اقدامات صهیونیست ها علیه اسرا بر روی معنویات و روحیه اسرا تاثیر نخواهد گذاشت. ضمن این که اسرای فلسطینی در زندان ها نیز ناگزیرند برای گرفتن حقوق خود با زندانبانان صهیونیست با چاقو و ابزارهای ساده ای که در دسترسشان است، درگیر شوند و با آنها مبارزه کنند.

این آزاده فلسطینی از شهر قدس که طی سند تبادل اسرای فلسطینی با "گلعاد شالیت" نظامی صهیونیستی اسیر در نزد گروه های مقاومت فلسطین آزاد شد درباره شیوه های مختلف شکنجه ای که او و سایر هم بندانش در زندان های اسرائیل متحمل می شدند و نیز جشن هایی که اسرای فلسطینی در زندان های اسرائیل برای مقابله با زندانبانان صهیونیستی را در این گفت وگو تشریح کرد.

وی در ادامه به شرح خاطرات دردناکی که در زندان در هنگام ملاقات با مادرش داشت، اشاره کرد و توضیح داد که چگونه با مادرش که با آمبولانس آمده بود دیدار کرد و پس از مدتی مادرش درگذشت.
 
در ذیل متن این گفت وگو آمده است:

1- در کجا و چگونه دستگیر شدید و دلیل این دستگیری چه بود؟
 
من در شهر "قدس" و از خانه ام در منطقه "سلوان" در تاریخ 30/1/1981 دستگیر شدم. تعداد زیادی از نیروهای اشغالگر اسرائیلی منزلم را محاصره کردند و پس از یورش به منزل و تفتیش کامل آن، پس از آنکه نتوانستند چیزی در خانه ام بیابند، دستها و چشمهایم را بستند و من را به مرکز بازپرسی "المسکوبیه" منتقل کردند. بهانه آنها این بود که دو نفر از کسانی که دستگیر شده بودند، اعتراف کرده بودند که من سلاح دارم و یک گروهک فدائی در قدس و حوالی آن تشکیل داده ام.
 
2- آیا دادگاهی برای شما تشکیل شد؟
 
پس از گذشت مدتی از بازجویی، لایحه اتهام من شامل 17 بند نوشته شد و در بیش از 30 جلسه در دادگاه مرکزی قدس محاکمه شدند. مهمترین اتهامات من قتل یک سرباز صهیونیست و یک شهرک نشین بود.
 
3- چند سال در زندان ماندید؟
 
31 سال زندانی شدم.
 
4- در زندان انفرادی بودید یا در بند عمومی؟

بخش اول اسارتم را در سلول انفرادی بودم، بخش دیگری را در بند عمومی و بخش سوم اسارتم رابا سایر اسرا [در یک سالن عمومی بزرگ] بودم.

5- اتهامهای اصلی شما چه بود؟

قتل یک شهرک نشین و یک سرباز اسرائیلی، همچنین تلاش برای کشتن دو مزدور، ربودن مسلسل، پرتاب بمب های دست ساط به سوی تجمعات صهیونیستی، در اختیار داشتن اسلحه، آتش زدن خودروهای اسرائیلی، توزیع شب نامه علی اشغالگران، تهدید کسانی که قصد فروش منازل خود به یهودیان را داشتند و مواردی از همین قبیل که معمولا عنوان می شود.

6- در کدام زندان بازداشت شدید و اوضاع چگونه بود؟

زندان "المسکوبیه". اوضاع آن بسیار بد بود و برای ما مثل مسلخ بود زیرا متعلق به مرکز تحقیقات امنیت داخلی اسرائیل بود. سپس من را به زندان "الرمله" (نتسان) منتقل کردند و من مدت یک سال و نیم در آن اسیر بودم تا این که حکمم را برای من خواندند و به زندان "عسقلان" منتقل کردند. من تقریبا در تمام زندانهای صهیونیستی مدتی را سپری کرده اند تا اینکه در نهایت به زندان "نفحه" منتقل شدم که طی سند تبادل اسرا آزاد شدم.

7- زندانبانان زن بودند یا مرد؟

در ابتدا تمام زندانبانان مرد بودند اما پس از سال 2004، زنان نیز وارد این حرفه شدند و به زندانبانی از اسرا پرداختند.

8- وضعیت غذا در زندان چگونه بود؟
 
وضعیت تغذیه هم شدیدا بد بود و در سالهای اخیر بدتر هم شده بود زیرا آشپزان ما مجرمان یهودی بود که در زندانها به سر می بردند. تا جایی که ما اصلا بخش عمده ای از سهمیه غذایی خود را دریافت نمی کردیم و اگر هم به ما غذایی داده می شد، آنقدر بی کیفیت و بد بود که قابل خوردن نبود زیرا مواد غذایی دورریز را برای ما طبخ می کردند. به همین دلیل اسرا مجبور می شدند که غذای خود را از فروشگاه زندان تامین کنند که هزینه زیادی برای اسرا داشت.

9- چگونه شما را شکنجه می دادند؟

در سال 1981 و در هوایی مشابه هوای این روزهای سرد دستگیر شدم. ما را در حیاط زندان زیر باران و سرمای شدید بدون آنکه لباس خاصی بر تن داشته باشیم نگه می داشتند. صرفا یک شلوار نازک و زیرپوش به تن داشتیم. شدت سرما به حدی بود که ما احساس می کردیم که اعضای بدن ما فلج شده است و از حرکت ساقط شده ایم. همچنین ما را با دست هایی بسته به دیوارهای زندان می بستند، کیسه ای بدبو را که هیچ منفذی نداشت تا بیرون را ببینیم بر سر ما می کشیدند و ما را جوری می بستند که نه بتوانیم بایستیم و نه بنشینیم. چندین روز ما را از خواب محروم می کردند یا چندین روز پیاپی به ما غذا نمی دادند. ضرب و شتم، کندن ریش با دست و سایر شکنجه های غیراخلاقی و ضربه زدن به مناطق حساس بدن و حتی توهین به قرآن برای تحقیر کردن تدینمان. علاوه بر اینها شکنجه گران در مقابل ما به ذات الهی دشنام می دادند در دهان زندانیان تف می کردند یا خانواده های آنها را حاضر می کردند و به کشتن آنها تهدید می کردند و می گفتند که آنها را به گونه ای می کشند که تصادف به نظر آید. همچنین بعد از حمام با آب سرد ما را مجبور می کردند که در هوای سر بمانیم تا جایی که کتفها و سر ما می لرزید.
 
10- بدترین خاطره شما از زندان چیست؟

بدترین خاطره زندان من مربوط به ملاقات آخرم با مادرم است که بدلیل دوری از من و سایر رنج هایی که در طول زندگی کشیده بود، به بستر مرگ افتاده بود. او را با یک آمبولانس به زندان "هولی کیدار" در بئر السبع آوردند و من به مدت سه ربع با او در مکانی تاریک و بسته ملاقات کردم. او به حدی حالش بد بود که نمی توانست حرف بزند. فقط من حرف زدم و او تنها گفت: «فواز». این اسم، نام دیگر من بود. خداوند او را رحمت کند. من در آخر این دیدار برایش شهادتین خواندم و این تمام آن ملاقات بود. من در 24/8/2005 با مادرم دیدار کردم و او بیست روز بعد در 13/9/2005 درگذشت.

11- صهیونیست ها در زندان روی چه امری حساسیت بیشتری داشتند؟

آنها از همه بیشتر روی سازماندهی داخلی اسرا حساسیت داشتند. زیرا این اسرا دارای نمایندگانی بودند که در مقابل بخش اداره امور زندان می ایستادند و با تشکیل کمیته گفت وگو یا کمیته مبارزاتی سخنگوی اسرا می شدند. این نمایندگان کسانی بود که مثلا به اداره زندانها مواضع ما از جمله اعتصاب های عمومی یا امتناع از ملاقات یا پس دادن غذاها را اعلام می کردند. به همین دلیل اداره زندانها حساسیت خاصی روی این امر داشت زیرا تلاش داشت که با اسرا به طور انفرادی و مانند یک جنایتکار رفتار کند.

12- چند فلسطینی در زندان آرمان فلسطین را زیر پا گذاشتند؟

حقیقت این است که هیچ اسیر فلسطینی قضیه خود را فراموش نکرد و تنها تعداد نادری حاضر به زیرپا گذاشتن این قضیه شدند. حتی آنهایی که برای حل و فصل این قضیه به روند سیاسی و مذاکره ایمان داشتند، در حالی که اسیر بودند، قضیه فلسطین را زیر پا نگذاشتند و تمام ابعاد این انتخاب را متحمل می شدند. در این میان اسرای جنبش جهاد اسلامی و جنبش حماس بیش از دیگران بر این امر پافشاری می کردند. ما همیشه تلاش می کردیم روحیه اسرای اطراف خود را بالا ببریم. اما تعداد اندک و نادری بودند که قضیه فلسطین برای آنها از ابتدا هم معنایی نداشت و پس از ورود به زندان نیز مثل گذشته فکر می کردند.
 
13- در زندان با چه چیزی زندگی می کردید؟

امور زیادی بود. هم و غم اصلی من ملت فلسطین بود. چیزی که من را آزار داد این بود که عربها و مسلمانان از قضیه فلسطین شانه خالی کردند و آن را یک مسئله صرفا فلسطینی دانستند. اما من معتقدم که قضیه فلسطین باید یک مسئله اصلی و مرکزی برای امت اسلام باشد.

تجاوز اسرائیل به غزه و جنگ وحشیانه صهیونیست ها علیه ساکنان بیگناه نوار غزه و کشتار فلسطینی های بیگناه در نوار غزه، کرانه باختری، قدس یا هر مکان دیگری در فلسطین من را آزار می داد. ما در انتفاضه اول تلاش زیادی کردیم اما با پیمان اسلو که 80 درصد فلسطین را به صهیونیست ها تقدیم کرد، غافلگیر شدیم. بطور کلی ما در اسارت هم و غم تمام امت و در راس آنها قضیه فلسطین، قدس و مسجدالاقصی را تحمل می کردیم و از توطئه های صهیونیست ها برای تخریب مسجدالاقصی، یهودی سازی و ساخت هیکل سلیمان در آن آگاه بودیم.

14- زمانی که در زندان بودید، وضعیت خانواده شما چگونه بود؟ ملاقات ها و موانع آن چه بود؟
 
حقیقت این است که خانواده های تمام اسرا از مشکلات زیادی رنج می برند. این امر در ملاقاتها بیشتر نشان داده می شد بطوری که تنها برخی اسرا اجازه می یافتند با خانواده خود دیدار کنند. خانواده های تمام اسرا از راه های دور به زندان می آمدند اما همه اجازه نمی یافتند با اسیر خود دیدار کنند. گاه برخی خانواده ها 24 ساعت در راه بودند تا مادری فرزند خود را برای نیم ساعت ملاقات کند. در ایست های بازرسی به خانواده های اسرا توهین می شد. در هنگام تفتیش بویژه تفتیش زنان آنها را آزار می دادند و تحقیر می کردند. برخی از زنان زمانی که حاضر نمی شدند در بازرسی بدنی عریان شوند، از دیدار با اسیر خود محروم می شدند. تازه زمانی که دیداری میسر می شد در تمام طول ملاقات یک پلیس بالای سر آنها قرار می گرفت با این که میان اسیر و خانواده اش یک دیوار شیشه ای بود و از طریق تلفن آنها با یکدیگر دیدار می کردند. این تنها بخشی از رنجی بود که خانواده های اسرا شاهد آن بودند. علاوه بر اینها زندانبانان بر سر آنها فریاد می کشیدند، از روبروی زندان طرد می کردند و به آنها می گفتند که اسیرشان در این زندان نیست. گاه لباسی به تن اسرا نمی کردند و کودکان را از تماس با پدرشان منع می کردند... از همه دشوارتر این بود که اسیری پسرش را می دید اما نمی توانست آن را در آغوش بگیرد، لمسش کند یا ببوسد. حقیقت این است که رنجی که خانواده های اسرا می کشیدند گاه از شکنجه ای که اسرا تحمل می کردند، شدیدتر بود.

15- زمانی که دستگیر شدید، همسر شما چه واکنشی داشت؟

زمانی که دستگیر شدم، مجرد بودم و اکنون پس از آزادی ازدواج کرده ام. اما خانواده ام پس از دستگیری ام بسیار سختی کشیدند و رنج زیادی تحمل کردند. بدتر از همه زمانی بود که من محکوم به حبس ابد شدم زیرا آنها انتظارش را نداشتند که من روزی از روزها حتی یک صهیونیست را به قتل رسانده باشم. آنها تصور هم نمی کردند که من سلاحی داشته باشم و از این سلاح ها برای کشتار دشمنان خدا و اشغالگران صهیونیست استفاده کرده باشم. این اتهام برای دوستانم نیز سنگین تمام شد زیرا من دارای روحیه ای آرام بودم.

16- برغم تمام این مشکلاتی که از آن سخن گفتید و برغم تمام این اقدامات وحشیانه ای که اشغالگران علیه شما انجام می دادند، چه چیزی باعث شد که به مقاومت روی آورید؟

تمام اقدامات اسرائیلی ها در زندان و حتی سالهای طولانی که من در پشت میله های زندان بودم، نتوانست در روحیه، اراده و عزم من تاثیری منفی بگذارد. زیرا من در درجه نخست به خداوند صادقانه ایمان داشتم. دوم این که اعتقاد قلبی ام این بود که ما طرفدار قضیه ای عادلانه هستیم که در درجه نخست یک مسئله اسلامی است. قضیه ما فلسطین و سرزمین مقدسی است که خدای متعال در آن کتابش را نازل کرده است و بیت المقدس نامیده شده است. ما برای قدس جنگیده این و برای آن زندانی و آزاد شده ایم. به همین دلیل همین راه را به اذن الهی برای آزادسازی قدس و رهایی ان از چنگال صهیونیست ها ادامه خواهیم داد.
 
17- خاطرات ماندگار شما در طول اسارت چیست؟

خاطرات زیادی در زندان داشته ام که می توان گفت همه آنها روتینی بود. دوستی هایی که ما در دوره اسارت داشتیم، خاطرات دردها و رنجهایی که همه در آن شریک بودیم، اعتصاب غذاهای پیاپی که انجام دادیم، یادآوری خاطرات شادی های انتفاضه اول و دوم. من همواره قدس، مسجد الاقصی را به یاد داشتم و خاطرات آن و گشت هایی که در خیابان های قدس در شب های ماه مبارک رمضان می زدم را به یاد می آوردم. خاطرات اعیادی که در زندان سپری کردیم و برغم رنجی که می کشیدیم به یکدیگر این روزها و مناسبت ها را تبریک می گفتیم. ما تلاش می کردیم که برای ناراحت کردن زندانیانان شاد باشیم و از زخمها و رنجهای خود عبور کنیم تا به دشمن ثابت کنیم که زندانشان برای ما اهمیتی ندارد و نتوانسته بر روحیه مه تاثیری بگذارد... خاطرات زیادی دارم که اغلب آنها دردناک و غمناک است.
 
18- آیا نمونه ای در ذهن شما هست که زندانبانان از صبوریتان تحت تاثیر قرار گرفته باشند؟

طبعا بسیار می شد که زندانبانان می شنیدند که مثلا فلانی 30 سال در اسارت بوده است و می گفتند که واقعا چه کسی می تواند این امر را تحمل کند. دسته ای از زندانبانان زمانی که می فهمیدند ما سالهای سال است که در اسارتیم اما از اصول و مبادی خود دست نکشیده ایم به دیده احترام به ما می نگریستند. زمانی که ما داشتیم آزاد می شدیم برخی از زندانبانان زیر لب پچ پچ می کردند و ابراز ناراحتی می کردند زیرا دوست داشتند که جسد ما از آن زندان بیرون اید..برخی از آنها به ما می گفتند: شما چگونه صبر کرده اید و این همه سال در زندان دوام آورده اید؟ این امر برای آنها عجیب بود و می گفتند که شما بشر هستید یا سنگ؟ طبیعتا تمام اینها نتیجه اراده و عزم راسخ ما بود زیرا ما دارای قضیه ای اسلامی بودیم که فلسطین بود.

19- آیا شما نمونه ای به خاطر دارید که میان شما و زندانبانان مشاجره شدیدی درباره مسائل اساسی بویژه قضیه ای مقدس روی داده باشد؟

این امر بسیار روی می داد. در یکی از روزهای زندان "الرمله" یکی از زندانبانان به رسول اکرم (ص) دشنام داد. اسیری هم که در مقابل او بود کاری نمی توانست بکند جز این که با دهانش به او حمله کند. اسیر مذکور با دندانهایش گردن زندانبان فحاش را گرفت و داشت او را خفه می کرد کار به جایی رسید که زندانبان به شدت زخمی شد و به بیمارستان انتقال داده شد. این اسیر نیز به شدت شکنجه شد و استخوانهایش را شکستند و به او اتهام زدند که قصد کشتن یکی از زندانبانان را داشته و به همین دلیل به 10 سال زندان دیگر محکوم شد. سپس برای سالهای طولانی او را به سلول انفرادی انداختند. این اسیر وابسته به جنبش جهاد اسلامی بود.
در سال 2002 نیز اداره زندانها اقدام به تفتیش یک زن و عریان کردن او در زندان "نفحه" کرد تا جایی که او به کما رفت. زمانی که اسرا از این جریان آگاه شدند یکی از زندانیان به تنهایی نقشه ای کشید تا به اداره زندانها برده شود. به این ترتیب که از حضور در مراسم حضور و غیاب صبحگاهی خودداری کرد. وی در حالی که یک چاقوی دست ساز در لباس خود مخفی کرده بود به اداره زندانها برده شد تا محاکمه شود. در همین حین وی به رئیس زندان حمله کرد و چندین ضربه چاقو به او وارد کرد در نتیجه داد و فریاد رئیس زندان تعداد زیادی از نیروهای پلیس در محل حادثه حاضر شدند. وی به همین دلیل به چند سال زندانی محکوم شد که سه سال آن سلول انفرادی بود.
 
20- اسرائیل تا چه اندازه از ایران می هراسد؟

اسرائیل از ایران بسیار می ترسد. به همین دلیل رژیم صهیونیستی به شیوه های مختلف تلاش می کند تا علیه جمهوری اسلامی ایران بویژه در مسئله هسته ای که تا آنجا که ما می دانیم کاملا صلح آمیز است، اقداماتی تحریک آمیز انجام دهد. اسرائیل همچنین بدلیل آنکه ایران از مقاومت چه در لبنان و چه در نوار غزه حمایت می کند، علیه این کشور دشمنی می ورزد. این اقدامات اسرائیل نتیجه ترس و وحشت آن از وجود یک نیروی توانمند در منطقه است بویژه این که توانمندی ایران در مقابل قدرت اسرائیل حالتی از توازن را ایجاد می کند و در بسیاری از موارد ایران از اسرائیل توانمندتر است. تمام این هراس ها به این دلیل است که دشمن صهیونیست به خوبی می داند که موجودیتش در سرزمین فلسطین موقتی است و زوال و نابودی آن بر اساس آنچه که در قرآن آمده، حتمی و قطعی است.
در چنین شرایطی ایران که شعار وحدت اسلامی سر می دهد و اسلام را شیوه زندگی می داند و قضیه فلسطین را یک قضیه اسلامی می شمارد، یک خطر و تهدید برای اسرائیل به شمار می آید به همین دلیل این دشمن حساب زیادی از ایران بعنوان یک قدرت منطقه ای می برد. ایران نیرویی توانمند است که موجودیت رژیم صهیونیستی را تهدید می کند. به همین دلیل است که روزی نیست که فرماندهی اسرائیل یا رسانه های آن به موضوع تهدیدهای ایران علیه اسرائیل نپردازند.
 
21- چه چیزی اسرائیلی ها را بیش از هرچیز دیگر می ترساند؟

ظهور جریان اسلامی و حاکمیت آن در منطقه به جای حاکمیت نظام ها و رژیمهای کنونوی حاکم بر کشورهای عربی.
 
22- آینده زندگی را چگونه می بینید؟

آینده بسیار زیباتر و بهتر خواهد بود. آینده ای بدون حضور و موجودیت رژیم صهیونیستی در سرزمین فسلطین و بدون وجود استکبار جهانی که بر سرنوشت ملتها حکومت می کند. اگر به ملت ها اجازه داده شود که آینده و سرنوشت خود را خود رقم بزنند و انتخاب کنند، می بینیم که 90 درصد ملتهای عربی و اسلامی، حاکمیتی اسلامی را برای خود برمی گزینند. آینده موعود، متعلق به امت اسلامی در شرق و غرب جهان است.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها