بر آن شدیم تا با مروراین مناسبت های فرخنده، در بیان و بنان حکیم متأله، آیت الله جوادی آملی از کتاب نفیس شمیم ولایت، به معرفت روز افزون نسبت به حضرات معصومین نائل گشته و از سوی دیگر با ارائۀ مباحث کلامی دقیق و عمیق شبهات پوچ دشمنان ایشان را پاسخگو باشیم.
قرآن کریم و امام معصوم دو چهره یک واقعیت و دو ظهور یک حقیقت اند؛ یعنی انسان کامل قرآن ممثل است و قرآن کریم انسان کامل مدوّن. امام معصوم قرآن عینی است و قرآن امام علمی. امام قرآن ناطق است و قرآن امام صامت. امام صراط عینی است و قرآن صراط علمی.
شیعه و سنّی از پیغمبر اکرم (ص) نقل کرده اند که فرمود: من دو گوهر گرانبها در میان شما به یادگار گذاشته ام، تا زمانی که به آن دو چنگ زنید، گرفتار ضلالت و گمراهی نمی شوید. آن دو گوهر کتاب خدا و عترت من است که هرگز از یک دیگر جدا نمیشوند تا بر سر حوض به من برگردند. پس بنگرید که بعد از من چگونه با آن دو برخورد خواهید کرد.
جایگاه آیه تطهیر
ائمه(ع) به آیه تطهیر مباهات می کردند و آن را دلیل حقانیت خویش می دانستند. امام سجاد(ع) با این که در اسارت حقد و کینه امویان بود و اهالی شام به چشم خارجی (خروج کننده وآشوبگر نسبت به حکومت وقت) به او می نگریستند، حقانیت خود را با استعانت از آیه مزبور، این گونه به آن مرد شامی که برای تحقیر و سرزنش آن حضرت آمده بود، اعلام کرد: آیا آیه ﴿إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس﴾ را در سوره احزاب خوانده ای؟ عرض کرد: مگر مراد این آیه شما هستید؟ فرمود: بله، مقصود آیه ما هستیم.
امیرالمؤمنین(ع) نیز در روز شورا (که به انتخاب عثمان منتهی شد) با اشاره به این آیه فرمود: شما را به خدا قسم می دهم، آیا در میان شما کسی هست که آیه تطهیر درباره او نازل شده باشد؟ آن هنگام که پیامبر خدا (ص)من و فاطمه و حسن و حسین را زیر عبای خیبری گردآورد و گفت: خدایا! اینها اهل بیت من هستند، پس رجس و پلیدی را از ایشان دور کن و پاک و مطهرشان گردان. اعضای شورا همگی جواب دادند: نه!
امام مجتبی(ع) هم پس از پذیرش صلح و سازش تحمیلی با طاغوت شام، در سخنرانی خود در حضور معاویه ضمن برشماری فضایل و کمالات خاندان خود، به این حادثه تاریخی اشاره کرده است.
اینگونه روایات که نمونه های آن فراوان است، نشان میدهد که امامان شیعه(ع) معتقد بودند، این آیه مخصوص آن ها است و کسی را در آن سهیم نمی دانستند، در حالی که عموم مفسران اهل سنّت بر آنند که افزون بر امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا و حسنین (ع، گروه فراوان دیگری را نیز شامل می گردد. بدین ترتیب، به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) اختصاص ندارد.
معظم له در ادامه به تبیین و تعیین بزرگانی که آیه در شأن ایشان نازل شده است به نقلی ازابوسعید خدری که از یاران پیامبر اکرم(ص) و اهل فضل و دانش بوده است و احادیث و اخبار بسیاری از حضرت رسول(ص) از حفظ داشت اشاره کرده و آورده اند:
ابوسعید خدری نقل کرده که رسول خدا (ص) فرمود:
آیه تطهیر درباره پنج نفر نازل شده است: درباره من و درباره علی، فاطمه، حسن و حسین؛ «نزلت هذه الآیة فی خمسة فی وفی علی وفاطمه وحسن و حسین ﴿إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً﴾.
در این حدیث و امثال آن مصادیق اهلبیت به صورت واضح و روشن تبیین شده است.
در روایات آمده است: در یکی از روزهایی که پیغمبر اکرم (ص) در خانه امسلمه بود، جبرئیل آیه ﴿إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً﴾ را بر آن حضرت نازل کرد. آنگاه رسول اکرم (ص)حسن، حسین، فاطمه و علی(علیهم السلام) را احضار کرده، اطراف خود نشاند. سپس پارچه ای یا عبای پشمین خود را بر سر همگی کشید و با خواندن این آیه عرضه داشت:
«اللّهم هؤلاء أهلبیتی، اللّهم أذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیراً»؛ خدایا! اهل بیت من این ها هستند. خدایا! رجس و پلیدی را از اینها دور کن و مطهّرشان گردان.
امّ سلمه با دیدن این صحنه گفت: یا رسول الله! آیا من نیز در این مجموعه داخل و مشمول این آیه هستم؟ فرمود: تو بر مکانت و منزلت خود هستی، تو بر خیر هستی؛ «أنتِ علی مکانکِ، وإنکِ علی خیرٍ».این حدیث و امثال آن بیانگر غبطه امّ سلمه از عدم توفیق حضور در آن جمع است.
آیت الله جوادی آملی در بخش دیگری از این بحث به شیوه رفتاری پیامبر گرامی اسلام(ص) بعد از نزول این آیه نسبت به أهل بیت خود اشاره کرده و مرقوم داشتند:
پس از نزول آیه تطهیر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تا مدّتها هنگام نماز صبح بر در خانه فاطمه زهراٍّ می ایستاد و دو دست خود را بر دو طرف چهارچوب در میگذاشت و میفرمود: «السلام علیکم أهل البیت ورحمة الله وبرکاته، الصلاة رحمکم الله ﴿إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً﴾ أنا حرب لمن حاربتم، أنا سلم لمن سالمتم». از ابن عباس نقل شده است: هر روز وقت هر نماز، یعنی روزی پنج مرتبه این کار را میکرد.
در این که مدت آمدن آن حضرت و سلام کردن و قرائت آیه تطهیر چقدر بوده است، روایات مختلفی وجود دارد که عبارتند از: چهل روز، شش ماه، هفت ماه، هشت ماه، نُه ماه، هفده ماه.
بعضی از روایات اِشعار دارد که آن حضرت تا آخر عمر شریفشان این کار را تکرار می کرد.
آیت الله جوادی آملی همچنین با گرامی داشت روز مباهله در جلسۀ درس تفسیر خود فرمودند:
در این روز مباهله ما یک وظیفهای بر عهده داریم مانند روزه و خواندن دعایی که شبیه دعای سحر است که ان شالله انجام می دهیم، اینها کارهای عادی است اما اساس مباهله یک کار کلامی است و ولایت و عظمت حضرت امیر(ع) را ثابت میکند.
ایشان با اشاره به این که ماجرای مباهله در برابر چشمان مردم مدینه صورت گرفت و جای هیچ تردیدی نسبت به حضور مولای متقیان در آن جمع نیست، بیان داشتند:
روزِ روشن بود که نصارای نجران با پنج تن اهل بیت(ع) این مباهله را انجام دادند، قاضی عبدالجبار در المغنی میگوید برخی از شیوخ میگویند که علی(ع) در مباهله نبوده است، آن علمی که باید در حوزه شکوفا شود و جلوی این حرفها بایستد علم کلام است که آن در حوزه کم است و کلام باید به عنوان یک درس رسمی در حوزهها مطرح شود. اگر ما فریاد نزنیم و برهان اقامه نکنیم و مباهله را مطرح نکنیم افرادی چون قاضی عبدالجبار می گویند که امام علی (ع) در جریان مباهله نبوده است!
معظم له بیان کردند: شیخ طوسی در همان الشافی فی الامامه عظمت و جلال حضرت امیر(ع) را ذکر کرده و فرمود: کسی در نزد پیامبر(ص) از ایشان پرسید نظر شما درباره صحابه چیست؟ وجود مبارک پیامبر(ص) نام همه را ذکر کرد، آن شخص گفت چرا درباره حضرت علی(ع) حرفی نزدی؟ پیامبر(ص) فرمودند او جزو اصحاب نیست، تو از اصحاب سؤال کردی از نفس من که سؤال نکردی، شیخ طوسی این مطلب را آورده است.
صاحب تفسیر تسنیم با اشاره به داستان تاریخی مباهله، مصداق حقیقی ﴿أهل البیت﴾ در آیه را خاطر نشان کرده ونیاوردن دیگران به میدان مباهله را چنین آورده اند:
در سالهای آخر عمر شریف رسول اکرم (ص) هیئتی از نصارای نجران به مدینه آمدند و با حضور در مسجد آن حضرت به بحث و گفتوگو با وی پرداختند و با آن که حق برای آنها روشن شده بود، از روی لجاجت و عناد حاضر به پذیرش حق نشدند. از این رو پیغمبر اکرم (ص) مأمور شد تا به آنها پیشنهاد مباهله دهد. بدینگونه که پیامبر و رئیس هیئت نجران عزیزترین افراد خود را از میان فرزندان و زنان و از میان مردها کسانی که به منزله جانشان هستند، گردهم آورند و در مقابل هم قرار گیرند. آنگاه هر دو گروه شروع به نفرین کنند و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهند.
هیئت نصارای نجران نخست مباهله را پذیرفت. پیغمبر اکرم(ص) برای این امر خطیر و پر مخاطره از میان مردها فقط علی بن ابی طالب، از میان زنان تنها فاطمه زهرا و از میان فرزندان فقط حسن و حسین(ع) را انتخاب کرد و پا در میدان مباهله گذاشت. هیئت نجران با دیدن همراهان پیامبر اکرم (ص) و جدّیت آن حضرت در این میدان، از انجام مباهله منصرف شد.
با توجه به این که «أبناء» و «أنفس» جمع و «نساء» اسم جمع است، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باید حداقل نُه نفر را همراه خود میبرد (۳ مرد، ۳ زن و ۳ فرزند)، زیرا اقلّ جمع ۳ نفر است، در حالی که فقط چهار نفر را همراه خود برد. این، نشان می دهد که آن حضرت بیش از چهار نفر واجد صلاحیت برای شرکت در میدان مبارزه معنوی نیافت.
فخر رازی داستان مباهله را اینگونه نقل میکند: رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حالی برای مباهله خارج شد که جامه نادوخته پشمین سیاهرنگی بر دوش، حسین را در بغل و دست حسن را در دست خود گرفته بود، فاطمه پشت سر آن حضرت و علی(رضی الله عنه) پشت سر آنان حرکت میکرد، رسول اکرم به همراهان خود فرمود: وقتی دعا کردم شما آمین بگویید.
آنگاه می گوید: در روایت آمده است: (در میدان مباهله) حضرت رسول (ص)زیر همان جامه پشمین سیاه رنگ رفت. پس از آن حسن(علیه السلام) جلو آمد، پیامبر (ص) او را داخل کرد. سپس حسین(ع)، بعد فاطمه(سلام الله علیها) و پس از آن علی(ع) جلو آمدند و همگی زیر آن جامه رفتند. وقتی همگی جمع شدند، حضرت رسول (ص) فرمود: ﴿إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً﴾.
فخر رازی در پایان می گوید:
اهل تفسیر و حدیث گویا اتفاق بر صحت این حدیث دارند؛ واعلم أنّ هذه الروایة کالمتّفق علی صحتها بین أهل التفسیر والحدیث. عالم بزرگ اهل سنّت ابو عیسی ترمذی در کتاب خود آورده است:
سعد بن ابی وقاص نیز از پدرش نقل کرده است: وقتی آیه مباهله نازل شد، پیامبر علی، فاطمه، حسن و حسین را خواند و آنگاه گفت: خدایا! اهل من اینها هستند؛ لما نزلت هذه الآیة ﴿تعالوْا ندْع أبنأنا وأبناءکم ونساءنا ونساءکم﴾ الآیة دعا رسول الله (ص)علیاً وفاطمة وحسناً وحسیناً فقال: «اللهمّ هؤلاء أهلی».
بنابراین، میتوان گفت که اگر واقعاً کسان دیگری نیز جزو ﴿أهل البیت﴾ بودند، رسول اکرم (ص) آنان را نیز حاضر میکرد، چون حداقل نُه نفر را باید میآورد. از این رو نیاوردن دیگران به میدان مباهله، نشان میدهد که دیگران مصداق ﴿أهل البیت﴾ (به مفهومی که در این آیه مطرح است) نبودهاند.
از آنچه گذشت، مخصوصاً با توجّه به راه ندادن امّ سلمه، میتوان نتیجه گرفت که مراد از بیت که همراه با «ال» آمده، بیت دیگری غیر از بیت سکونت است، و آن بیتی است که معهود و شناخته شده بین خدا و پیامبر اوصلی الله علیه و آله و سلم بود و پیامبر اصرار داشت تا این بیت معهود بین خود و خدا را معمور نگه دارد و آن را همواره معرفی کند و چه بسا مراد از آن همان کسا و عبایی باشد که همانند سقفی خمسه طیبه را که از نظر روحی دارای سنخیت ویژهای بودند، زیر خود جمع کرده بود.
امید است خداوند متعال ما را در زمره رهروان راستین بزرگان دین قرار دهد.